فاطر ١٠

از الکتاب
کپی متن آیه
مَنْ‌ کَانَ‌ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ‌ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ‌ يَصْعَدُ الْکَلِمُ‌ الطَّيِّبُ‌ وَ الْعَمَلُ‌ الصَّالِحُ‌ يَرْفَعُهُ‌ وَ الَّذِينَ‌ يَمْکُرُونَ‌ السَّيِّئَاتِ‌ لَهُمْ‌ عَذَابٌ‌ شَدِيدٌ وَ مَکْرُ أُولٰئِکَ‌ هُوَ يَبُورُ

ترجمه

کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند، و عمل صالح را بالا می‌برد؛ و آنها که نقشه‌های بد می‌کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می‌شود (و به جایی نمی‌رسد)!

|هر كس عزت مى‌خواهد، عزت يكسره از آن خداست. سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‌رود و عمل صالح، آن را بالا مى‌برد. و كسانى كه زشتى‌ها را طرح‌ريزى مى‌كنند عذابى سخت خواهند داشت، و نيرنگ آنها حتما تباه مى‌شود
هر كس سربلندى مى‌خواهد، سربلندى يكسره از آنِ خداست. سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‌رود، و كار شايسته به آن رفعت مى‌بخشد. و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مى‌كنند، عذابى سخت خواهند داشت، و نيرنگشان خود تباه مى‌گردد.
هر که طالب عزت است (بداند که همانا در ملک وجود) تمام عزت خاص خدا (و خداپرستان) است. کلمه نیکو (ی توحید و روح پاک آسمانی) به سوی خدا بالا رود و عمل نیک خالص آن را بالا برد. و بر آنان که به مکر و تزویر اعمال بد کنند عذاب سخت خواهد بود و فکر و مکرشان به کلی نابود خواهد شد.
کسی که عزت می خواهد، پس [باید آن را از خدا بخواهد، زیرا] همه عزت ویژه خداست. حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه های صحیح] به سوی او بالا می رود و عمل شایسته آن را بالا می برد. و کسانی که حیله های زشت به کار می گیرند، برای آنان عذابی سخت خواهد بود، و بی تردید حیله آنان نابود می شود.
هر كه خواهان عزت است بداند كه عزت، همگى از آن خداست. سخن خوش و پاك به سوى او بالا مى‌رود و كردار نيك است كه آن را بالا مى‌برد. و براى آنان كه از روى مكر به تبهكارى مى‌پردازند عذابى است سخت و مكرشان نيز از ميان برود.
هر کس عزت می‌خواهد [بداند که‌] هر چه عزت است، نزد خداوند است، سخنان پاکیزه به سوی او بالا می‌رود، و کار نیک آن را بالا می‌برد، و کسانی که بدسگالی می‌کنند، عذابی شدید [در پیش‌] دارند، و مکر اینان بر باد است‌
هر كه بزرگى و ارجمندى خواهد، پس [بداند كه‌] بزرگى و ارجمندى همه از آن خداست.- و به هر كه خواهد دهد- سخن نيكو و پاك به سوى او بالا مى رود و كردار نيك و شايسته آن را بالا مى‌برد. و كسانى كه بديها مى‌انديشند آنان را عذابى سخت است، و ترفند و نيرنگ اينان نابود مى‌گردد.
هر کس عزّت و قدرت می‌خواهد، (آن را از خدا بخواهد چرا که) هر چه عزّت و قدرت است در دست خدا است. (راه وصول به عزّت و قدرت هم گفتار و کردار نیک است). گفتار پاکیزه به سوی خدا اوج می‌گیرد (و گوینده‌ی خود را پرواز می‌دهد)، و خدا کردار پسندیده را بالا می‌برد (و انجام دهنده‌اش را والا می‌گرداند). کسانی که نقشه‌های سوء می‌کشند و نیرنگها به راه می‌اندازند، عذاب سختی دارند، و نقشه‌ها و نیرنگهایشان نقش بر آب و تباه می‌شود.
هر کس عزت می‌خواسته است پس عزت یکسره از آنِ خداست. سخنان پاکیزه تنها سوی او بالا می‌رود و کار شایسته را (خدا) رفعت می‌بخشد. و کسانی که بدی‌ها را مکرآمیز انجام می‌دهند، برایشان عذابی سخت است و نیرنگشان همچنان تباه می‌گردد.
آنکو عزت جوید پس برای خدا است عزت همگی بسویش بالا رود سخنان پاک و کردار نیک را او بالا برد و آنان که نیرنگهای زشت آرند ایشان را است عذابی سخت و نیرنگ آنان است تباه و نابود

Whoever desires honor—all honor belongs to Allah. To Him ascends speech that is pure, and He elevates righteous conduct. As for those who plot evil, a terrible punishment awaits them, and the planning of these will fail.
ترتیل:
ترجمه:
فاطر ٩ آیه ١٠ فاطر ١١
سوره : سوره فاطر
نزول : ١٠ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَصْعَدُ»: بالا می‌رود و پذیرفته می‌شود. «یَبُورُ»: تباه می‌گردد و نابود می‌شود (نگا: فرقان / ، ابراهیم / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ «10»

هر كس خواهان عزّت است، پس عزّت، همه از آن اوست (و به هر كه بخواهد مى‌دهد.) تنها سخن (و عقيده‌ى) پاك به سوى او بالا مى‌رود، و كار شايسته آن را بالا مى‌برد، و كسانى كه براى انجام بدى‌ها نقشه مى‌كشند، برايشان عذاب سختى است و نيرنگ آنان است كه تباه مى‌شود.

نکته ها

«الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» همان شهادت به توحيد و رسالت و ولايت است كه در روايات مصاديق آن، اذكارى چون لا اله الا الله و سبحان الله و ... مطرح شده است.

«يَبُورُ» از «بوار» و «بائر» به معناى كسادى زياد و هلاكت است.

براى اين آيه‌ى شريفه معانى ديگرى نيز قابل بيان است:

1- كلام نيكو به سوى خدا بالا مى‌رود، ولى عمل صالح به آن رفعت و درجه مى‌بخشد.

2- سخن نيكو هم خودش بالا مى‌رود و هم كارهاى خوب را بالا مى‌كشد.

كفّار، يا عزّت را در دلبستگى به اشياى مادّى مى‌جويند، «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً


«1». مثنوى مولوى.

جلد 7 - صفحه 480

لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا» «1»

و يا آن را از وابستگى به اين و آن طلب مى‌كنند. «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ» «2»

و حال آنكه عزّت تنها نزد خداوند است. «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً»

پیام ها

1- عزّت واقعى، نزد خداست، نه پيش مردم. «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً»

2- عزّت واقعى، در سايه‌ى ايمان و عمل صالح است. فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً ... الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ‌

3- ميان عقيده با عمل رابطه‌ى تنگاتنگ است و در يكديگر اثر مى‌گذارند. «الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»

4- راه مؤمنان كه عزّت را از طريق ايمان و عمل صالح مى‌جويند، راه رشد و تكامل است. «يَصْعَدُ- يرفع» و راه ديگران كه عزّت را از طريق فريب و نيرنگ مى‌خواهند محو و هلاكت است. «يَبُورُ»

5- هيچ كس با نيرنگ و گناه به عزّت نمى‌رسد. «يَبُورُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ «10»


«1» دبور: بادى كه از مغرب وزد، باد غربى، فرهنگ معين 2/ ص 1496.

جلد 11 - صفحه 18

مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ: هر كس باشد كه ارجمندى و شرف و بزرگوارى را خواهد، هر آينه طلب عزت از پرستش و ستايش خدا نمايد، فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً: پس براى خداست همه عزتهاى دنيا و آخرت، و به عزت او رسول و مؤمنان متعزز و متوقرند؛ چه عزت در اطاعت او، و مذلت در مخالفت او است. در كشاف گويد: در آيه تقدير است «من كان يريد العزة فليطلبها عنده» پس وضع‌ (فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً) در موضع آن شده به جهت استغناى به دليل از مدلول، زيرا شيئى را طلب نكنند مگر نزد صاحب و مالك آن. قتاده گويد: هر كه عزت مى‌خواهد بايد كه متعزز شود به طاعت خداى تا او سبحانه او را عزيز گرداند. «1» مجمع البيان- از حضرت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است: انّ ربّكم يقول كلّ يوم: انا العزيز فمن اراد عزّ الدارين فليطع العزيز: «2» پروردگار شما هر روز فرمايد: من عزيزم و ارجمند، پس هر كه اراده عزت دنيا و آخرت دارد بايد فرمانبردارى كند عزيز را.

در اسرائيليات- خداى تعالى به حضرت داود عليه السلام فرمايد: وضعت العزّ فى طاعتى و النّاس يطلبون فى ابواب السّلاطين فمتى تجدون؟ «3» قرار دادم عزت را در طاعت خود، و مردم طلب مى‌كنند در درگاه پادشاهان، پس كجا مى‌يابند آن را؟ (يعنى عزتى كه خير و عاقبت دارد).

چون كفار متعزز به اصنام، و منافقان متعزز به مشركان مى‌شدند، حق تعالى فرمود عزت مخصوص خدا باشد، هر كه خواهد بايد اطاعت خدا نمايد، و آن ايمان و عمل صالح است چنانكه فرمايد: إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ‌: بسوى‌


«1» تفسير منهج الصادقين (ج سوم- تهران) ج 7 ص 433- 432.

«2» مجمع البيان، ط مكتبة الحياة، جزء 22، ص 230.

«3» جواهر السينه فى الاحاديث قدسيه ص 88.

جلد 11 - صفحه 19

خدا بالا مى‌رود سخن پاك و پاكيزه يعنى كلمه توحيد.

نكته:

اسناد صعود به خدا مجاز است از قبول درگاه او، يا رضاى او، يا كرام الكاتبين صحائف آن را به آسمان مى‌برند.

وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ‌: و كردار شايسته، برمى‌دارد آن را و به محل قبول مى‌رساند، زيرا عمل صالح بدون كلمه توحيد و اخلاص فايده ندارد، يا عمل كلمه طيب را رفيع القدر مى‌گرداند زيرا اخلاص سبب قبول طاعات مى‌شود.

تنبيه:

در «كلم طيب» اقوالى است:

1- جميع ذكر است از تسبيح و تكبير و تهليل و قرائت قرآن و دعا و استغفار، و مراد از عمل صالح صدور آنست بروجه اخلاص و بر وفق امر الهى.

2- على بن ابراهيم فرمايد: كلمه اخلاص و اقرار به آنچه آمده از جانب خدا از فرايض و ولايت، بلند مى‌كند عمل صالح را بسوى خدا. «1» 3- از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه مراد «كلم الطيب» قول مؤمن است «لا اله الا اللّه»، محمد رسول اللّه، على ولى اللّه و خليفة رسول اللّه» «2».

4- (همچنين فرمود:) عمل صالح اعتقاد به قلب است بر آنكه شهادات حق و از جانب خدا باشد و نيست شكى در بودن از جانب رب العالمين. «3» 5- از حضرت باقر عليه السلام مروى است كه فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله: انّ لكلّ قول مصداقا من عمل يصدقه او يكذّبه فاذا قال ابن ادم و صدّق قوله بعمله رفع قوله بعمله الى اللّه و اذا قال و خالف عمله ردّ قوله على عمله الخبيث و هوى به فى النار: «4» بدرستى كه براى هر قولى مصداقى است از عمل كه تصديق يا تكذيب مى‌كند او را، وقتى گفتارى گويد پسر آدم و تصديق كند گفتار او را به عملش، بلند مى‌گردد قولش به سبب عملش به مقام قرب الهى؛ و زمانى كه گفتارى‌


«1» تفسير قمى (چ. نجف) ج 2/ ص 208 و نور الثقلين، ج 4، ص 353، ح 27.

«2» نور الثقلين، ج 4 ص 353 ح 27.

«3» در ادامه حديث فوق آمده است.

«4» نور الثقلين، ج 4، ص 353، ح 38.

جلد 11 - صفحه 20

گويد و مخالفت كند عملش را، رد مى‌شود قول او بر عملش كه خبيث است و انداخته شود به آن در آتش.

6- در كتاب كافى- حضرت صادق عليه السلام در آيه فرمود: مراد ولايت ما اهل بيت است. «1» بعد از ذكر اهل توحيد، بيان اهل كفر را فرمايد:

وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ‌: و آنانكه مكر مى‌كنند به گناهان، يعنى عمل ايشان مشوب است به خبث باطن. مراد مكرهاى قريش است با حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله به پنهانى تا ضرر و آسيبى به آن حضرت رسانند و آنچه در دار الندوه گفتگو نمودند. يا مراد آنانكه شرك مى‌ورزند به خدا كه معظم اعمال سيئه است، لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ: براى ايشان است عذابى سخت در آخرت. نزد ابن عباس مراد ريا كنندگان به اعمال است، وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ: و مكر اين گروه بائر «2» و فاسد شود و از پيش نرود، چنانچه كسانى كه مكر نمايند بر اساس دين و شريعت اسلام و قرآن، زائل و نابود گردد در عاقبت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ «6» الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «7» أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ «8» وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‌ بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ «9» مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ «10»

ترجمه‌

همانا شيطان براى شما دشمن است پس بگيريد او را دشمن جز اين نيست كه ميخواند پيروانش را تا باشند از اهل آتش سوزان‌

آنها كه كافر شدند برايشان عذابى است سخت و آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته مر ايشانرا است آمرزش و اجرى بزرگ‌

آيا پس كسى كه آراسته شد براى او زشتى كردارش پس ديد آنرا خوب پس همانا خداوند گمراه ميكند هر كه را بخواهد و هدايت ميكند هر كه را بخواهد پس نبايد برود جان تو براى شدّت اندوه بر آنها همانا خدا دانا است بآنچه ميكنند

و خدا است آنكه ميفرستد بادها را پس برمى‌انگيزانند ابر را پس ميرانيم آنرا بسوى زمينهاى مرده پس زنده گردانيم بآن زمين را پس از مردنش همچنين است برانگيختن مردگان‌

آنكس كه ميخواهد عزّت را پس مر خدا را است عزّت تمامى بسوى او بالا ميرود سخن پاك و كردار شايسته بالا ميبرد آنرا و آنانكه ميكنند كارهاى بد را براى آنها عذابى است سخت و مكر آن جماعت‌


جلد 4 صفحه 377

نابود ميگردد آن.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب آيه سابقه كه مردم را متذكّر بفريب شيطان فرموده بود ميفرمايد كه شيطان همان دشمن قديمى شما است كه پدر شما را از بهشت بيرون كرد شما هم با او دشمنى كنيد و در عقائد و اعمال با او مخالفت نمائيد و از او در حذر باشيد چون او تمام همّتش مصروف بآنستكه همراهان و پيروان خود را مستحقّ آتش سوزان جهنّم نمايد يعنى مردم را ميخواند به پيروى و اطاعت خود در امور ناشايسته براى آنكه اهل جهنّم شوند چون در پيشگاه الهى قسم ياد كرده كه بنى آدم را اغواء نمايد و خداوند او را مانند خون در عروق مردم نفوذ داده و در عوض عقل را هم بآنها عنايت فرموده پس هر كس تابع شيطان شود و كافر بخدا و اولياء او براى او در آخرت عذاب شديد است و هر كس بگرود بخدا و اولياء او و بدستور ايشان اعمال شايسته بجا آورد اگر احيانا عمل ناشايسته‌ئى هم از او بروز نمايد خداوند او را ميآمرزد مخصوصا اگر مقرون بتوبه گردد و پاداش فراوانى باو عنايت خواهد فرمود آيا كسيكه بعقل خود مراجعه ننموده و شيطان كار بد او را در نظرش جلوه و زينت داده كه آنرا خوب پنداشته مانند كسى است كه بعقل خود مراجعه نموده و قبح آنرا دانسته نه چنين است خدا كسانيرا كه بگوهر عقل الهى اعتنا نكنند و پيروى شيطان را نمايند بحال خودشان واميگذارد و گمراه ميشوند بوسوسه شيطان كه خدا در آنها راه داده و كسانيرا كه بگوهر عقل اعتنا و اعتماد نمايند و بوسائل هدايت الهى و اولياء او متمسّك گردند هدايت ميفرمايد آنانرا بحقّ و حقيقت و حسن و قبح اعمال را بخوبى مى‌يابند خوب را ارتكاب و از بد اجتناب مينمايند و اين نيست مگر بتوفيق الهى و آن نيست مگر بخذلان او و چون جواب سؤال در قول خداوند أَ فَمَنْ زُيِّنَ‌ از فَإِنَّ اللَّهَ‌ ببعد معلوم ميشود در كلام حذف شده است پس اى حبيب من تو نبايد خودت را از هموم و غموم بر كفر و عصيان آنها هلاك كنى همه كارها با خدا است خدا ميداند آنها چه كرده و ميكنند و همه را بجزاى اعمالشان در دنيا يا آخرت يا هر دو خواهد رسانيد و براى اثبات مبدء و معاد و نفى شرك ميفرمايد خدا آنچنان قادر محيط كريمى است كه بادها را ميفرستد ابرها را كه بر حسب نقل كافى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام در جنگل‌هاى‌


جلد 4 صفحه 378

كناره دريا متراكم است پراكنده ميكنند و بعدا براى دفع استناد فعل بعوامل طبيعى ميفرمايد پس سوق ميدهيم ما ابر را بجانب اراضى بلدى كه بى‌آب مانده و محصولى ندارد پس زنده ميكنيم بتوسط باران رحمت خود بآن ابر زمين را بعد از مردنش همين‌طور است كيفيّت احياء بندگان در يوم النّشور كه قيامت است و در سوره بقره مفصّلا ذكر شد كه خداوند بين نفخه اول و دوم اسرافيل از بحر مسجور بارانى ميفرستد كه آن منى است پس ملاقات ميكند با اجسام پوسيده و مردم از زمين مانند گياه ميرويند و اين از تفسير امام عليه السّلام نقل شد و در مجالس و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه وقتى خدا بخواهد مردم را مبعوث فرمايد چهل روز باران ميبارد از آسمان بر زمين پس مجتمع ميشود بندها و ميرويد گوشتها و خدا بايد چنين احاطه و كرم و قدرتى داشته باشد نه مانند بتها كه از پست‌ترين اجزاء عالم وجودند و بهيچ وجه كارى از دستشان برنمى‌آيد و نبايد بت‌پرستان مكّه تصوّر كنند كه اگر قبول اسلام كنند و دست از دين آباء و اجداد خود بردارند ذليل و خوار ميشوند چون اگر كسى طالب و خواهان عزّت باشد بايد آنرا از خدا بخواهد چون تمام عزّتها از آن خدا است و نزد او است بهر كس بخواهد ميدهد اگر قابليّت داشته باشد و تحصيل قابليّت باطاعت خدا ميشود چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه فرمود پروردگار شما ميفرمايد من عزيزم كسيكه ميخواهد در دنيا و آخرت عزيز باشد بايد اطاعت كند عزيز را و بسوى او صعود ميكند و بالا ميرود سخن پاك و پاكيزه مانند كلمه اخلاص كه لا اله الّا اللّه است و اقرار برسالت پيغمبر خاتم و ولايت امير المؤمنين و اولاد طاهرين او عليهم السلام و ساير معارف حقّه و مانند اذكار و ادعيه مأثوره و مواعظ حسنه و مطالب نافعه و عمل شايسته كه موافق با آن سخن پاك و پاكيزه باشد اعمّ از اعتقاد قلبى و افعال خارجى از عبادات و غيرها و قصد خالص براى رضاى خدا بالا ميبرد آن قول را مثلا اقرار باصول دين وقتى قبول ميشود و بالا ميرود كه مقرون بعمل قلبى و اعتقاد جز مى‌باشد و اقرار بفروع دين وقتى نافع و قبول است كه مقرون بعمل خارجى شود و اذكار وارده وقتى بالا ميرود كه بنيّت خالص الهى واقع شود كه آنهم عمل قلبى است و بنظر حقير اين وجه جمع بين ظاهر آيه شريفه و روايات مفسّره است چون از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرمود


جلد 4 صفحه 379

هر قولى شاهدى از عمل دارد كه تصديق يا تكذيب ميكند آنرا پس وقتى فرزند آدم سخنى گفت و تصديق شد قولش بعملش بالا ميرود آنقول بواسطه عمل او بسوى خدا و وقتى گفت و مخالفت نمود عملش با قولش برگردانده ميشود قولش بر عمل بدش و با آن بآتش افكنده ميشود و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه كلم طيّب قول مؤمن لا اله الّا اللّه محمد رسول اللّه على ولىّ اللّه است و عمل صالح اعتقاد قلبى است بآنكه اين حقّ است و از طرف خدا است و شكّى در آن نيست و در بعضى از اخبار و اقوال كلم طيّب بكلمه اخلاص و اقرار بما جاء به النّبىّ و عمل صالح بولايت ائمه اطهار عليهم السلام كه شرط قبول اعمال است تفسير شده و از روايت علوى استفاده ميشود كه كلم طيّب لا اله الّا اللّه است و عمل صالح نيّت خالص است كه بالا ميبرد آنرا و كسانيكه بمكر و حيله ميخواهند كارهاى بدى را انجام دهند مانند قريش كه در دار النّدوه جمع شدند و ميخواستند پيغمبر صلى اللّه عليه و اله را بكشند يا حبس نمايند يا تبعيد كنند و مانند اصحاب سقيفه كه جمع شدند براى ردّ وصيّت پيغمبر و حكم خدا راجع بولايت امير المؤمنين عليه السّلام و امثال اينها براى آنها در آخرت عذاب سختى است و مكرشان هم يا در دنيا مؤثر نميشود يا بالاخره نابود ميگردد ولى بدنامى و عذاب آخرتشان باقى خواهد بود و ضمير هو براى فصل بين مبتدا و خبر است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مَن‌ كان‌َ يُرِيدُ العِزَّةَ فَلِلّه‌ِ العِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيه‌ِ يَصعَدُ الكَلِم‌ُ الطَّيِّب‌ُ وَ العَمَل‌ُ الصّالِح‌ُ يَرفَعُه‌ُ وَ الَّذِين‌َ يَمكُرُون‌َ السَّيِّئات‌ِ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ شَدِيدٌ وَ مَكرُ أُولئِك‌َ هُوَ يَبُورُ «10»

كسي‌ ‌که‌ اراده‌ دارد عزت‌ پيدا كند ‌پس‌ تمام‌ عزت‌ اختصاص‌ بخداوند متعال‌ دارد بسوي‌ ‌او‌ صعود ميكند كلم‌ الطيب‌ پاك‌ پاكيزه‌ و عمل‌ صالح‌ ‌او‌ ‌را‌ بالا ميبرد

جلد 15 - صفحه 11

و كساني‌ ‌که‌ مكر ميكنند معاصي‌ و سيئات‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ عذاب‌ شديد ‌است‌ و مكر ‌آنها‌ ‌از‌ ‌بين‌ ميرود و هلاك‌ ميشوند.

مَن‌ كان‌َ يُرِيدُ العِزَّةَ فَلِلّه‌ِ العِزَّةُ جَمِيعاً بسياري‌ ‌که‌ طالب‌ عزت‌ هستند تصور ميكنند ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ تحصيل‌ عزت‌ بظلم‌ و تعدي‌ و تجاوز و مكر و حيله‌ و تزوير ميشود و ‌اينکه‌ خيال‌ فاسديست‌ تمام‌ عزت‌ بدست‌ خداوند ‌است‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ اراده‌ كند ذليل‌ ميشود ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد: وَ لِلّه‌ِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِه‌ِ وَ لِلمُؤمِنِين‌َ (منافقون‌ آيه 8) بايد خداوند عزت‌ عنايت‌ فرمايد.

إِلَيه‌ِ يَصعَدُ الكَلِم‌ُ الطَّيِّب‌ُ كلم‌ جمع‌ كلمه‌ ‌است‌ و ‌هر‌ جمعي‌ ‌که‌ مفردش‌ ها ‌باشد‌ هاء منقوطه‌ ‌هم‌ ضمير مذكر باو برميگردد مثل‌ همين‌ ‌آيه‌ يصعدوهم‌ مؤنث‌ و مراد ‌از‌ كلم‌ الطيب‌ بعض‌ مفسرين‌ گفتند مراد طاعات‌ و عبادات‌ ‌است‌ ‌که‌ ملائكه‌ بالا ميبرند چنانچه‌ ميفرمايد: إِن‌َّ كِتاب‌َ الأَبرارِ لَفِي‌ عِلِّيِّين‌َ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌‌-‌ يَشهَدُه‌ُ المُقَرَّبُون‌َ (مطففين‌ آيه 18 ‌الي‌ 21) بعضي‌ گفتند كلمه‌ توحيد ‌است‌ بعضي‌ گفتند اذكار شريفه‌ ‌است‌ مثل‌ تكبير و تسبيح‌ و تحميد و تعظيم‌ و تهليل‌ لكن‌ اولا كلم‌ الطيب‌ ‌از‌ مقوله‌ كلام‌ ‌است‌ نه‌ ‌از‌ مقوله‌ افعال‌ و اعمال‌ و ثانيا جمع‌ محلي‌ بالف‌ و لام‌ ‌است‌ عموم‌ دارد خصوص‌ اذكار مذكوره‌ نيست‌ و لكن‌ اخبار زيادي‌ ‌از‌ ائمه اطهار داريم‌ ‌که‌ مستفاد ‌از‌ مجموع‌ ‌آنها‌ اقرار بجميع‌ عقايد حقه‌ ‌از‌ توحيد و نبوت‌ و امامت‌ ائمه اثني‌ عشر و عدل‌ و معاد و جميع‌ ‌ما جاء ‌به‌ النبي‌ (ص‌) و آنچه‌ ائمه اطهار فرموده‌اند و جميع‌ ضروريات‌ دين‌ و مذهب‌ لذا ‌ما كتابي‌ ‌که‌ مشتمل‌ ‌بر‌ جميع‌ ‌آن‌ عقائد ‌باشد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ اقتباس‌ كرديم‌ و نام‌ نهاديم‌ و مراد ‌از‌ صعود ‌الي‌ اللّه‌ مورد قبول‌ واقع‌ ميشود ‌يعني‌ دين‌ اسلام‌ چنانچه‌ ميفرمايد: إِن‌َّ الدِّين‌َ عِندَ اللّه‌ِ الإِسلام‌ُ (آل‌ عمران‌ آيه 17) و مي‌‌-‌ فرمايد:‌من‌‌به‌ وَ مَن‌ يَبتَغ‌ِ غَيرَ الإِسلام‌ِ دِيناً فَلَن‌ يُقبَل‌َ مِنه‌ُ (آل‌ عمران‌ آيه 79).

وَ العَمَل‌ُ الصّالِح‌ُ يَرفَعُه‌ُ بعضي‌ گفتند جمله‌ مستقله‌ ‌است‌ ‌يعني‌ عمل‌ صالح‌ ‌را‌ خداوند بالا ميبرد ‌غير‌ صالح‌ مردود ‌است‌ بعضي‌ گفتند ضمير فاعل‌

جلد 15 - صفحه 12

‌در‌ يرفعه‌ كلم‌ الطيب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌او‌ اعمال‌ صالحه‌ ‌را‌ بالا ميبرد و مورد قبول‌ ميشوند چنانچه‌ شرط كليه عبادات‌ ايمان‌ ‌است‌ بعضي‌ گفتند عكس‌ ‌است‌ ‌يعني‌ عمل‌ صالح‌ كلم‌ الطيب‌ ‌را‌ بالا ميبرد و ‌ما مي‌گوييم‌ ايمان‌ ‌که‌ كلم‌ الطيب‌ ‌باشد‌ موجب‌ صحت‌ و قبولي‌ اعمال‌ ميشود و اعمال‌ صالحه‌ ‌هم‌ موجب‌ حفظ ايمان‌ و قوت‌ ايمان‌ ميشود و نيز ‌ما كتابي‌ ‌که‌ راجع‌ باعمال‌ صالحه‌ و تقواي‌ باطن‌ و ظاهر ‌از‌ قسمت‌ اخلاق‌ و اعمال‌ ‌بود‌ بنام‌ عمل‌ صالح‌ نام‌ نهاديم‌ اميد ‌است‌ مورد قبول‌ الهي‌ ‌باشد‌ ‌در‌ آخر كلم‌ الطيب‌ طبع‌ ‌شده‌.

وَ الَّذِين‌َ يَمكُرُون‌َ السَّيِّئات‌ِ مشركين‌ و منافقين‌ ‌که‌ مكرها و حيله‌ها داشتند ‌با‌ پيغمبر اكرم‌ و ضالين‌ ‌از‌ بني‌ اميه‌ و بني‌ العباس‌ و خلفاء سه‌گانه‌ ‌با‌ ائمه اطهار و كساني‌ ‌که‌ ‌با‌ مسلمين‌ و مؤمنين‌ و علماء دين‌ مكرها دارند.

لَهُم‌ عَذاب‌ٌ شَدِيدٌ مكر بمعني‌ خدعه‌ و حيله‌ و پلتيك‌ و تقلب‌ و تزوير و نفاق‌ و غش‌ و امثال‌ اينها ‌است‌ ‌يعني‌ كاري‌ كند ‌که‌ بصورت‌ ظاهر خوش‌نما ‌باشد‌ و ‌در‌ باطن‌ ضرر و خسارت‌ ‌است‌ و امروز اسم‌ خوبي‌ روي‌ ‌آن‌ گذارده‌اند بنام‌ سياست‌ و ‌اينکه‌ مكر ‌با‌ اهل‌ حق‌ ‌از‌ انبياء و ائمه‌ و مؤمنين‌ داراي‌ بسياري‌ ‌از‌ معاصي‌ بزرگ‌ ‌است‌ ظلم‌ اذيت‌ اضرار نفاق‌ و ‌غير‌ اينها و ‌در‌ قرآن‌ بسياري‌ ‌از‌ مواضع‌ ‌آن‌ بيان‌ فرموده‌ ولي‌ ‌با‌ كفار و معاندين‌ ممدوح‌ ‌است‌ مثل‌ مكر الهي‌ ‌که‌ بآنها مال‌ و منال‌ و عزت‌ و رياست‌ و سلطنت‌ ميدهد ‌آنها‌ بسيار خشنود و خورسند ميشوند ولي‌ همين‌ها باعث‌ شدت‌ عذاب‌ ‌آنها‌ ميشود چنانچه‌ ميفرمايد وَ لا‌-‌ يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ (آل‌ عمران‌ آيه 172) و ميفرمايد وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللّه‌ُ وَ اللّه‌ُ خَيرُ الماكِرِين‌َ (آل‌ عمران‌ آيه 47) و ميفرمايد وَ مَكَرُوا مَكراً وَ مَكَرنا مَكراً وَ هُم‌ لا يَشعُرُون‌َ (نمل‌ آيه 51).

وَ مَكرُ أُولئِك‌َ هُوَ يَبُورُ مكر اينها بخود ‌آنها‌ ‌بر‌ ميگردد و ‌از‌ ‌بين‌ ميرود و ‌به‌ عكس‌ نتيجه‌ ميدهد و بي‌ نتيجه‌ ميماند.

13

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 10)- به دنبال این بحث توحیدی، به اشتباه بزرگ مشرکان که عزت خویش را از بتها می‌خواستند، اشاره کرده، می‌فرماید: «کسانی که عزت می‌خواهند

ج4، ص61

(از خدا بطلبند چرا که) تمام عزت از آن خداست» (مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً).

از آنجا که تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیر است، لذا تمام عزت از آن اوست، و هر کس عزتی کسب می‌کند از برکت دریای بی‌انتهای اوست.

در حالات امام حسن مجتبی علیه السّلام می‌خوانیم که در ساعات آخر عمرش هنگامی که یکی از یاران به نام «جنادة بن ابی سفیان» از او اندرز خواست نصایح ارزنده و مؤثری برای او بیان فرمود که از جمله این بود: «هر گاه بخواهی بدون داشتن قبیله «عزیز» باشی و بدون قدرت حکومت و هیبت داشته باشی، از سایه ذلت معصیت خدا به درآی و در پناه عزت اطاعت او قرار گیر»! سپس راه وصول به «عزت» را چنین تشریح می‌کند: «سخنان پاکیزه و عقاید پاک به سوی او صعود می‌کند» (إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ).

«و عمل صالح را او بالا می‌برد» (وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ).

«الکلم الطّیّب» به اعتقادات صحیح نسبت به مبدأ و معاد و آیین خداوند تفسیر شده است.

سپس به نقطه مقابل آن پرداخته، می‌گوید: «و کسانی که نقشه سوء می‌کشند عذاب شدیدی برای آنهاست» (وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ).

«و تلاش و کوشش آلوده و ناپاک و فاسد آنها نابود می‌گردد» و به جایی نمی‌رسد (وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ).

نکات آیه

۱ - همه عزت ها از آنِ خدا و تنها به دست او است. (من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعًا) «ال» در «العزّة» جنسیه و مفید استغراق است; یعنى، «کلّ عزّة للّه». تقدیم خبر (للّه) بر مبتدا (العزّة)، مفید حصر است.

۲ - عزت طلبان، باید عزت خود را تنها از خدا خواسته و در اسلام جویا شوند. (من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعًا) برداشت یاد شده به این خاطر است که جواب شرط «من کان...» مقدر است. تقدیر آن چنین مى تواند باشد: «من کان یرید العزّة فلیطلبها من عند اللّه» یا «فلیستجب إلى دعوة الإسلام ففیها العزّة».

۳ - اسلام و تعالیم آسمانى، مایه عزت و سربلندى است. (من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعًا)

۴ - توجه و اعتقاد به عزت آفرین بودن خداوند، موجب عزت طلبى و آزاداندیشى و سبب دورى از ذلت پذیرى و پستى است. (من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعًا) جمله «فللّه العزّة جمیعاً» تعلیل براى جواب مقدر «من» مى باشد; یعنى، هر کس طالب عزت است، از خدا جویا شود; زیرا همه عزت ها از آن او است. این معنا مى تواند اشاره به مطلب یاد شده باشد.

۵ - عزت و سرافرازى، آرزو و آرمان انسان ها (من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعًا)

۶ - عزت و ذلت انسان ها، به انتخاب و به دست خود او است. (من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعًا) برداشت یاد شده، از واژه «یرید» به دست مى آید.

۷ - انسان، موجودى مختار و انتخاب گر (من کان یرید العزّة)

۸ - تنها سخنان، اندیشه ها و عقاید پسندیده و درست، به سوى خدا صعود کرده و مورد پذیرش او قرار مى گیرد. (إلیه یصعد الکلم الطیّب) طبق نظر مفسران، مقصود از صعود کلام طیّب به سوى خداوند، قبول شدن و اجر داشتن آن در پیشگاه خداوند است; گو این که کلام غیر طیّب، شایسته صعود به بالا و به پیشگاه خداوند نیست.

۹ - سخنان، اندیشه ها و عقاید اسلامى و قرآنى، سازگار با طبع آدمى و موافق با عقل و فطرت او است. (إلیه یصعد الکلم الطیّب) «طیّب» به معناى چیزى است که مطابق با طبع انسان و لذت بخش باشد; مثل غذاى مطلوب و لذیذ. بنابراین کلام طیّب ; یعنى، سخنى که عقل و فطرت آدمى آن را پسندیده و براى او لذت بخش و دل نشین باشد. گفتنى است که مقصود از آن در این آیه، تعالیم آسمانى و وحى الهى مى باشد.

۱۰ - عمل صالح، موجب ارزشمندى ایمان، عقاید و اندیشه هاى درست و سبب بارورى آنها است. (إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصلح یرفعه) برداشت یاد شده، مبتنى بر این احتمال است که ضمیر فاعلى (در «یرفع») به «عمل صالح » و ضمیر مفعولى (یرفعه) به «الکلم الطیّب» بازگردد. گفتنى است «رفع» (مانند «صعود») در این آیه، کنایه از ارزشمندى و بارورى مى باشد.

۱۱ - لزوم توأم ساختن ایمان، اندیشه و عقیده درست دینى با رفتار مناسب و عمل صالح (إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصلح یرفعه)

۱۲ - ایمان، اندیشه و عقیده درست همراه با عمل صالح، موجب تقرب به خداوند است. (إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصلح یرفعه) برداشت یاد شده از آن جا است که صعود کلام طیب به پیشگاه رفیع خداوند و پذیرفته شدن عمل صالح در سایه این کلام، به معناى صعود معنوى صاحبان این کلام و تقرب آنان به درگاه الهى است.

۱۳ - ایمان و عقیده درست همراه با عمل صالح، وسیله تحصیل عزت و سربلندى است. (من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعًا إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصلح یرفعه) برداشت یاد شده، با توجه به ارتباط میان جمله مورد بحث با صدر آیه شریفه (مسأله عزت و صعود کلام و عمل صالح) مى باشد.

۱۴ - مکرها و توطئه هاى سوء کافران، موجب عذاب شدید آنان است. (و الذین یمکرون السیئات لهم عذاب شدید)

۱۵ - همه مکرها و توطئه هاى سوء کافران و دین ستیزان، رو به کسادى و نابودى است. (و الذین یمکرون السیئات ... و مکر أُولئک هو یبور) «ال» در «السیّئات» براى جنس و مفید استغراق و به معناى انواع مکرهاى بد است. «بوار» (مصدر «یبور» هم در معناى هلاکت به کار رفته و هم به معناى کسادى مفرط آمده است (لسان العرب). در هر صورت در این آیه، کنایه از عدم تأثیر و بى نتیجه بودن مکرهاى کافران مى باشد.

۱۶ - ناکامى انسان، در تلاش براى کسب عزت از غیر خدا (من کان یرید العزّة ... و مکر أُولئک هو یبور) به قرینه صدر آیه شریفه - که از عزت خواهى انسان و انحصار عزت ها در پیشگاه خداوند سخن گفته بود - به دست مى آید که یکى از مصادیق شکست مکر کافران، عزت طلبى آنان از غیرخدا است.

۱۷ - عزت و پیروزى در عرصه جدال و ستیزش اندیشه ها و عقاید، از آن اندیشه و عقیده اى است که بر عقل، فطرت و طبع آدمى استوار باشد. (فللّه العزّة جمیعًا إلیه یصعد الکلم الطیّب ... و مکر أُولئک هو یبور) برداشت یاد شده، با توجه به این حقیقت است که مکر شکست خورده کافران، در مقابل کلام طیب خداوند و صعود و موفقیت آن قرار گرفته است.

موضوعات مرتبط

  • ارزشها: ملاک ارزشها ۱۰
  • اسلام: آثار اسلام ۲، ۳; عقلانیت اسلام ۹; فطریت اسلام ۹
  • انسان: آرزوى انسان ۵; اختیار انسان ۶، ۷; عزت طلبى انسان ۵; فطریات انسان ۹
  • ایمان: آثار ایمان ۱۲، ۱۳; اهمیت ایمان ۱۱; ملاک ارزش ایمان۱۰
  • پیروزى: عوامل پیروزى ۱۷
  • تقرب: عوامل تقرب ۱۲
  • خدا: اختصاصات خدا ۱; درخواست عزت از خدا ۲; عزت خدا ۱
  • دین: بى تأثیرى مکر دشمنان دین ۱۵
  • ذکر: آثار ذکر عزت خدا ۴
  • ذلت: عوامل ذلت ۶; موانع ذلت ۴
  • سخن: ملاک قبول سخن ۸
  • عذاب: عذاب شدید ۱۴; مراتب عذاب ۱۴
  • عزت: اهمیت عزت ۵; درخواست عزت از غیرخدا ۱۶; عوامل عزت ۳، ۴، ۶، ۱۳; منشأ عزت ۱، ۲
  • عقل: آثار عقل ۱۷
  • عقیده: آثار عقیده صحیح ۱۲، ۱۳; اهمیت عقیده صحیح ۱۱; عقیده صحیح ۸; ملاک ارزش عقیده ۱۰; ملاک برترى عقیده ۱۷; ملاک قبول عقیده ۸
  • عمل صالح: آثار عمل صالح ۱۰، ۱۲، ۱۳; اهمیت عمل صالح ۱۱
  • فطرت: اهمیت فطرت ۱۷
  • کافران: آثار مکر کافران ۱۴; بى تأثیرى مکر کافران ۱۵; موجبات عذاب کافران ۱۴

منابع