طه ٧٦

از الکتاب
کپی متن آیه
جَنَّاتُ‌ عَدْنٍ‌ تَجْرِي‌ مِنْ‌ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ‌ فِيهَا وَ ذٰلِکَ‌ جَزَاءُ مَنْ‌ تَزَکَّى‌

ترجمه

باغهای جاویدان بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، در حالی که همیشه در آن خواهند بود؛ این است پاداش کسی که خود را پاک نماید!

|بهشت‌هاى جاويدى كه از پاى درختانش نهرها جارى است كه در آن جاودانه باشند، و اين پاداش كسى است كه پاكى بجويد
بهشتهاى عدن كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است. جاودانه در آن مى‌مانند، و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد.
آن بهشتهای عدنی که دائم زیر درختانش نهرها جاری است و تا ابد در آنجا (از نعمت و حیات برخوردار) هستند و آن بهشت پاداش کسی است که خود را (از کفر و عصیان و شرک و طغیان) پاک و پاکیزه گرداند.
[و آن] بهشت های پایداری است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است که در آن جاودانه اند؛ و این است پاداش کسانی که خود را [با ایمان و عمل صالح از آلودگی ها] پاک کرده اند.
بهشتهاى جاويدان كه در آن نهرها روان است، و همواره در آنجا باشند. و اين است پاداش پاكان.
[در] بهشتهای عدن که جویباران از فرودست آن جاری است، و جاودانه در آنند، و این پاداش کسی است که پاکی پیشه کند
بهشت‌هاى پاينده كه از زير آنها جويها روان است، در آنجا جاويدانند و اين است پاداش كسى كه [از آلودگيهاى كفر و گناه‌] پاكى ورزيد.
(آن منازل و مراتب) باغهای (بهشت جاویدانی) است که جای ماندگاری است، و در زیر (قصرها و درختهای) آن رودبارها جاری است، و جاودانه در آنجا می‌مانند، و این (چنین چیز باارزشی) پاداش کسی است که (با ایمان و انجام طاعت) خویشتن را پاک و پاکیزه (از کثافات کفر و معاصی) کند.
باغ‌های پای‌برجا که از زیر (درختان)شان نهرها روان است، (جایی است که) جاودانه در آن می‌مانند، و این پاداش کسی است که به پاکی گراید.
بهشتهای جاودان که روان است زیر آنها جویها جاودانند در آن و این است پاداش آنکه پاکی جست‌

The Gardens of Perpetuity, beneath which rivers flow, dwelling therein forever. That is the reward for him who purifies himself.
ترتیل:
ترجمه:
طه ٧٥ آیه ٧٦ طه ٧٧
سوره : سوره طه
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«جَنَّاتُ»: بدل از (الدَّرَجاتُ الْعُلَی) است. «تَزَکَّی»: خود را پاک داشت. خویشتن را پاکیزه از کفر و معاصی‌کرد.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى «76»

(و) باغهاى جاويدانى كه در زير آنها نهرها جارى است (و آنان براى) هميشه در آنجا خواهند بود، واين پاداش كسى است كه (خود را از كفر وگناه) پاكيزه گرداند.

جلد 5 - صفحه 367

نکته ها

ساحران پس از ايمان آوردن، به فرعون گفتند: اعمال شكنجه و قتل تو تنها در اين چند روز دنياست، در حالى كه قهر يا لطف الهى دائمى است. هم دوزخيان در جهنّم ابدى هستند، «لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌» و هم بهشتيان در بهشت، جاودانه‌اند. جَنَّاتُ عَدْنٍ‌ ... خالِدِينَ فِيها

جايگاه مؤمن بهشت است، امّا كسب درجه، مربوط به مقدار تزكيه اوست كه بايد تلاش كند و در تمام ابعاد خود را از آلودگى‌ها پاك و تزكيه كند؛ تزكيه‌ى روح از عقايد انحرافى، تزكيه‌ى اخلاق از رذائل اخلاقى، تزكيه‌ى جسم از خبائث و تزكيه‌ى اعمال و رفتار از كارهاى زشت و ناشايست.

پیام ها

1- كسى كه توبه نكند، مجرم محشور مى‌شود. «مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً» (ساحران گفتند: ما ايمان آورديم تا خدا توبه‌ى ما را بپذيرد وما را ببخشد، سپس گفتند:

هركس مجرم نزد خدا آيد، يعنى بدون ايمان و توبه از كردار گذشته، جهنّم جايگاه اوست.)

2- از گناه بدتر، گناهكار مردن است. «يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً»

3- انسان بايد ايمان خود را تا آخر عمر حفظ كند. «يَأْتِهِ مُؤْمِناً»

4- انسان در انتخاب عقيده آزاد است. مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً ... مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً

5- ايمان از عمل صالح جدا نيست. «مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ»

6- مؤمن واقعى، عامل به هر كار صالحى است. «عَمِلَ الصَّالِحاتِ»

7- بهشت داراى سلسله مراتب است. «الدَّرَجاتُ الْعُلى‌»

8- تزكيه، كليد بهشت است. «وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى»

9- مؤمن، اهل خودسازى وتزكيه است. مُؤْمِناً ... لَهُمُ الدَّرَجاتُ‌ ... جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى‌

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 368

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى (76)

جَنَّاتُ عَدْنٍ‌: بهشتهاى با اقامت. تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: جارى است از جلو يا زير منازل يا درختان نهرها. خالِدِينَ فِيها: در حالتى كه جاويد باشند در آن بهشتها. وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى‌: و آن جزا پاداش كسى است كه پاكيزه نمايد خود را از كفر و معاصى. يا آن ثواب مذكوره جزاء كسى است كه طلب تزكيه نمايد به اراده طاعات و عمل به آن از خيرات.

تنبيه: آيه شريفه مخصوص گردانيده ثواب مذكوره را به كسى كه تزكيه نمايد خود را؛ و تزكيه دو قسم است:

1- تزكيه قولى، كه شخص تزكيه نمايد خود را براى غير، و آن مذموم است، چنانچه فرموده‌ (فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ) «1» و نهى از آن تأديب است به جهت قبح مدح انسانى نفس خود را عقلا و شرعا. و لذا فرموده‌اند (تزكيه المرء لنفسه لقبيحة). و از دانشمندى پرسيدند: چيست آن چيزى كه نيكو نيست از انسان اگرچه حق باشد؟ جواب گفت: مدح كردن شخص، نفس خود را.


«1» سوره نجم، آيه 32.

جلد 8 - صفحه 302

2- تزكيه فعلى، كه ممدوح است عقلا و شرعا و عرفا، و آيه فوق اشاره باشد، يعنى تطهير قلب از اخلاق ذميمه كه ناشى است از شره بطن و كلام و غضب و حسد و بخل و كبر و عجب و محبت دنيا و جاه، و پس از اين تزكيه حاصل شود صفا و نورانيت قلبى و تابش نمايد لمعان رحمت الهى، و نائل گردد به ثواب و نعم سبحانى. زهى سعادت انسانى كه در مقام تزكيه برآيد و اخلاق رذيله را به ملكات حميده بزدايد تا به موهبات سر افراز گردد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى‌ (67) قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى‌ (68) وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى‌ (69) فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى‌ (70) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‌ (71)

قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‌ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا (72) إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ (73) إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌ (74) وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى‌ (75) جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى (76)

ترجمه‌

پس احساس نمود در ضمير خود بيمى موسى‌

گفتيم مترس همانا توئى برتر

و بينداز آنچه در دست راست تو است فرو ميبرد آنچه را ساخته‌اند همانا آنچه را ساخته‌اند مكر ساحر است و رستگار نميشود ساحر هر جا كه آيد

پس بر وى افكنده شدند ساحران سجده كنندگان گفتند ايمان آورديم بپروردگار هارون و موسى‌

گفت آيا ايمان آورديد مر او را پيش از آنكه اذن دهم شما را همانا او هر آينه بزرگ شما است كه آموخت بشما سحر را پس هر آينه خواهم بريد البتّه دستهاى شما و پايهاى شما را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار كشم البتّه شما را بر تنه درخت خرما و هر آينه خواهيد دانست كه كدام يك از ما سخت‌تر است از جهت عذاب و پاينده‌تر

گفتند هرگز اختيار نخواهيم نمود تو را بر آنچه آمد ما را از معجزات آشكار و آنكس كه آفريد ما را پس حكم كن آنچه را تو حكم كننده‌ئى جز اين نيست كه حكم ميكنى در اين زندگانى دنيا

همانا ما ايمان آورديم بپروردگارمان تا بيامرزد براى ما گناهانمان را و آنچه را اكراه نمودى تو ما را بر آن از سحر و خدا بهتر است و پاينده‌تر

محقّق است كه كسيكه بيايد نزد پروردگارش با آنكه باشد گناهكار پس همانا مر او را است جهنّم كه نه ميميرد در آن و نه زندگانى ميكند

و كسيكه بيايد نزد او با آنكه مؤمن باشد كه بتحقيق بجا آورده باشد كارهاى شايسته را پس آنگروه براى ايشان است مقامات عاليه،

بهشتهاى اقامت دائمى كه ميرود از زير آنها نهرها كه جاودانيانند در آن و آن پاداش كسى است كه پاك باشد..


جلد 3 صفحه 515

تفسير

پس از آنكه ساحران عصاها و ريسمانهاى خودشان را انداختند و در نظر حضرت موسى براى سحرى كه كرده بودند نمودار شد كه آنها راه ميروند مختصر ترسى در دل آنحضرت جاى گير شد براى آنكه مبادا آنها غالب شوند و دين حقّ ثابت نشود و مردم در ضلالت و گمراهى بمانند چنانچه در نهج البلاغه باين معنى اشاره شده است لذا خداوند صريحا او را نهى فرمود از آنكه بترسد و خطاب را بضمير انت تكرار فرمود براى تأكيد با آنكه كلام بحرف تأكيد مؤكّد بود و تصريح بغلبه او فرمود و در احتجاج از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه وقتى موسى ترسيد متوسل بمحمد و آل محمد عليهم السلام شد و امان طلبيد پس از آن خطاب رسيد نترس همانا البتّه تو غالبى و بينداز عصاى خود را مى‌بلعد بقدرت خدا آنچه را كه ساخته و پرداخته نمودند و تلقّف برفع و تشديد نيز قرائت شده است و فرمود همانا آنچه ساخته و پرداخته نموده‌اند بكيد و مكر و حيله ساحر درست شده و ساحر هر جا باشد و هر كار كند خير نمى‌بيند و بمراد نميرسد و عاقبت رسوا خواهد شد و موسى عليه السّلام اطاعت نمود و انداخت و بلعيد تمام مصنوعات آنها را و ساحرها يقين كردند كه كار آنحضرت سحر نيست و معجزه الهيه است لذا همگى برو بزمين افتادند و براى عظمت اين امر در نظرشان و قبول توبه از اعمالشان سجده كردند براى خضوع در پيشگاه الهى و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار هارون و موسى عليه السّلام و اعراض نموديم از فرعون و فرعونيان و فرعون آنها را معاتب قرار داد و گفت ايمان آورديد و متابعت نموديد موسى را پيش از آنكه من بشما اجازه دهم كه ايمان بياوريد همانا او هر آينه بزرگ و اعلم و استاد شما است كه بشما سحر آموخته و با يكديگر قبلا مواضعه و سازش كرده بوديد در اين امر كه او غالب و شما مغلوب شويد و فورا ايمان بياوريد اكنون من شما را مجازات ميكنم باين كيفيّت كه دست راست و پاى چپ شما را مى‌برم و شما را مى‌آويزم بر تنه درخت خرما كه در مرئى و منظر مردم جان دهيد و موجب عبرت خلق شويد و بدانيد كه كدام يك از من و موسى يا خداى او عذابش شديدتر و با دوام‌تر است گفته‌اند از فرط غرور و جهل تصوّر ميكرد كسى بدون اجازه او نبايد دينى را اختيار نمايد و آنها در جواب گفتند هرگز اختيار نمى‌كنيم رضاى‌


جلد 3 صفحه 516

تو را بر دين حقّ كه ثابت شد از براى ما بمعجزات باهرات و بر آن خداوندى كه خلق فرمود ما را يا قسم بآنخداوندى كه آفريد ما را پس حكم كن آنچه دلت ميخواهد هر حكمى بكنى در اين دنيا ميكنى كه ميگذرد و آخرت باقى براى ما بهتر است ما ايمان بخدا آورديم تا از گناهانمان بگذرد و ما را بر سحرى كه در مقام معارضه با حضرت موسى كرديم باصرار تو مؤاخذه ننمايد و پاداش الهى بهتر و عذابش باقى‌تر است در جوامع روايت نموده كه سحره بفرعون گفتند موسى را وقتى در خواب است بما نشان بده پس يافتند او را در خواب با آنكه عصا حراست او را مينمود و گفتند اين ساحر نيست چون ساحر وقتى بخوابد سحرش باطل ميشود ولى فرعون بخرجش نرفت و آنها را وادار بمعارضه نمود و كسيكه بحال كفر و عصيان بميرد جهنّم از آن او است كه نه ميميرد در آن تا راحت شود و نه زندگانى راحتى ميكند كه بهتر از مردن باشد و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه نه ميميرد و نه زنده ميباشد يعنى هميشه مشغول جان كندن است و كسانيكه در پيشگاه الهى حاضر شوند با آنكه اهل ايمان و اعمال صالحه باشند داراى منازل رفيعه‌اى خواهند بود كه آنها بهشتهاى دائمى داراى نهرهاى جارى است كه هميشه در آنها خواهند بود و آن پاداش كسانى است كه پاك شدند از چرك كفر و عصيان بتوبه و سه آيه اخيره محتمل است جزء كلام سحره باشد كه خداوند نقل فرموده و محتمل است ابتداء كلام الهى باشد و كلمه على جمع عليا است كه آن مؤنّث اعلى ميباشد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


جَنّات‌ُ عَدن‌ٍ تَجرِي‌ مِن‌ تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِين‌َ فِيها وَ ذلِك‌َ جَزاءُ مَن‌ تَزَكّي‌ (76)

‌آن‌ درجات‌ اعلي‌ ‌در‌ جنّات‌ عدن‌ ‌است‌ ‌که‌ جاري‌ ميشود ‌از‌ پاي‌ قصرهاي‌ ‌آنها‌ نهرهايي‌ و هميشه‌ ‌در‌ ‌آن‌ جنّات‌ مخلّد و باقي‌ هستند و اينست‌ جزاء كسي‌ ‌که‌ تزكيه نفس‌ كرده‌ ‌باشد‌.

(جَنّات‌ُ عَدن‌ٍ) جنّت‌ بمعني‌ بستان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ كثرت‌ اشجار سربهم‌ آورده‌ ‌که‌ تمام‌ صفحه زمين‌ ‌را‌ سايه‌ انداخته‌، عدن‌ بمعني‌ اقامه‌ ‌است‌ و لذا جواهرات‌ و فلزات‌ ‌را‌ معادن‌ ميگويند:

و ‌در‌ حديث‌ دارد

(النّاس‌ معادن‌ كمعادن‌ الذهب‌ و الفضّة)

و جنّات‌ عدن‌ يكي‌ ‌از‌ جنّات‌ ثمانيه‌ ‌است‌.

(تَجرِي‌ مِن‌ تَحتِهَا الأَنهارُ) ‌يعني‌ ‌از‌ پاي‌ قصرها، چنانچه‌ فرعون‌ ‌گفت‌:

(هذِه‌ِ الأَنهارُ تَجرِي‌ مِن‌ تَحتِي‌) و انهار بهشت‌ بسيار ‌است‌ كوثر سلسبيل‌ أنهار ‌من‌ عسل‌ مصفّي‌ و أنهار ‌من‌ لبن‌ ‌لم‌ يتغيّر طعمه‌ و أنهار ‌من‌ خمر لذّة للشاربين‌ و أنهار ‌من‌ ماء ‌غير‌ آسن‌ رزقنا اللّه‌ و ايّاكم‌ بحمد و آله‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليهم‌.

(خالِدِين‌َ فِيها) مسئله خلود ‌از‌ ضروريات‌ دين‌ و نصوص‌ قرآني‌ و اخبار متواتره‌ ‌است‌.

شخصي‌ ‌بود‌ ‌از‌ فلاسفه‌ منكر خلود ‌بود‌ و استدلال‌ ميكرد باين‌ آيه شريفه ‌در‌ سوره هود آيه 109 و 110 ‌در‌ حق‌ّ اهل‌ نار و اهل‌ جنّت‌ (خالِدِين‌َ فِيها ما دامَت‌ِ السَّماوات‌ُ وَ الأَرض‌ُ إِلّا ما شاءَ رَبُّك‌َ) و مدّعي‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مقيّد مطلقات‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ساير آيات‌ ‌است‌، لكن‌ غافل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ تصريحاتي‌ ‌در‌ قرآن‌ هست‌ ‌بر‌ دوام‌ خلود ‌که‌ قابل‌ تقييد نيست‌ بعلاوه‌ مثبتين‌ تنافي‌ ندارند ‌تا‌ احتياج‌ بتقييد داشته‌ ‌باشد‌.

و ثالثا كلمه ‌ما دامت‌ السموات‌ و الارض‌ كنايه ‌از‌ دوام‌ ‌است‌.

جلد 13 - صفحه 68

(وَ ذلِك‌َ جَزاءُ مَن‌ تَزَكّي‌) تزكيه‌ مراتبي‌ و اقسامي‌ دارد، تزكيه روح‌ ‌از‌ عقايد فاسده‌ و مذاهب‌ باطله‌، تزكيه نفس‌ ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ و صفات‌ خبيثه‌، تزكيه فعل‌ ‌از‌ اعمال‌ سيّئه‌ و معاصي‌ الهيّه‌، تزكيه بدن‌ ‌از‌ احداث‌ و اخباث‌، تزكيه لباس‌ ‌از‌ انجاس‌ و بالجمله‌ تمام‌ اعضاء و جوارح‌ بايد مزكّي‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 76)- «باغهای جاویدان بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، و جاودانه در آن خواهند ماند» (جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها).

«و این است پاداش کسی که (با ایمان و اطاعت پروردگار) خود را پاک و پاکیزه کند» (وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکَّی).

و این ساحران چه خوب خود را پاکیزه ساختند. هنگامی که تصمیم گرفتند، حق را پذیرا شوند و در راه آن عاشقانه ایستادگی کنند و به گفته مفسر بزرگ مرحوم طبرسی، «صبحگاهان کافر بودند و ساحر، اما شامگاهان شهیدان نیکو کار راه حق»!

نکات آیه

۱ - بهشت، جایگاهى سرشار از امن و آسایش و از هر جهت آماده براى ماندن و استقرار بهشتیان است. (جنّت عدن ) در باره این که مراد از «عدن» چیست، نظریاتى از سوى مفسران ابراز گردیده است. برخى آن را نام یکى از بهشت هاى هشت گانه دانسته اند، و برخى دیگر معناى لغوى آن را لحاظ نموده و آن را به «اقامت کردن» معنا کرده اند. در این صورت «عدن» قیدى توضیحى براى «جنّات» خواهد بود نه قید احترازى. گروهى دیگر «عدن» را اسم خاص براى زمین بهشت مى دانند و مى گویند جایگاه اقامت بودن بهشت، باعث این نام گذارى است. گفتنى است که «محل اقامت» در مقام تمجید به جایى گفته مى شود که همه شرایط آسایش در آن فراهم باشد.

۲ - بهشت، از بوستان هایى متعدد تشکیل یافته است. (جنّت عدن ) ذکر «جنّات» به صورت جمع، حکایت از آن دارد که باغ هایى متعدد و ممتاز از یکدیگر بهشت را تشکیل مى دهند.

۳ - بهشت، داراى نهرهایى متعدد است که از فرو دست آن جارى مى گردد. (جنّت عدن تجرى من تحتها الأنهر )

۴ - بهشتیان در بهشت هاى عدن، جاودانه و مخلداند. (جنّت عدن ... خلدین فیها )

۵ - خلود در بهشت عدن، تبلور درجات عالى مؤمنان داراى عمل صالح در آخرت (لهم الدرجت العلى . جنّت عدن ... خلدین ) «جنّات عدن» بدل براى «الدرجات العلى» است; یعنى، آن درجات بلند، همان باغ هاى بهشت عدن است.

۶ - خلود در بهشت هاى عدن، پاداش پاکى و دورى جستن از کفر و شرک و گناه است. (جنّت عدن ... خلدین فیها و ذلک جزاء من تزکّى )

۷ - ایمان و عمل صالح، راه تزکیه نفس و رشد آدمى است. (و من یأته مؤمنآ قد عمل الصلحت ... و ذلک جزاء من تزکّى) «تزکیة» به معناى «تطهیر» است. به نظر مى رسد مراد از آن در این آیه، به قرینه آیات پیشین (که از ایمان و عمل صالح و دورى از کفر و شرک سخن گفته بود) تحصیل ایمان و عمل صالح براى طهارت از کفر و گناه است.

موضوعات مرتبط

  • ایمان: آثار ایمان ۷
  • بهشت: آسایش در بهشت ۱; اقامت در بهشت ۱; امنیت در بهشت ۱; تعدد باغهاى بهشت ۲; جاودانان در بهشت عدن ۵; جاودانگى در بهشت عدن ۴; موجبات بهشت عدن ۶; نعمتهاى بهشت ۲، ۳; نهرهاى بهشت ۳; ویژگیهاى بهشت عدن ۱
  • بهشتیان: جاودانگى بهشتیان ۴
  • پاداش: موجبات پاداش ۶
  • پاکى: پاداش پاکى ۶; موجبات پاکى ۶
  • تزکیه: عوامل تزکیه ۷
  • تکامل: عوامل تکامل ۷
  • شرک: پاداش اجتناب از شرک ۶
  • صالحان: مقامات اخروى صالحان ۵
  • عمل صالح: آثار عمل صالح ۷
  • کفر: پاداش اجتناب از کفر ۶
  • گناه: پاداش اجتناب از گناه ۶
  • مؤمنان: مقامات اخروى مؤمنان ۵

منابع