روایت:الکافی جلد ۲ ش ۸۴۴

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن الحسن بن محبوب عن عبد الله بن سنان عن معروف بن خربوذ عن ابي جعفر ع قال :


الکافی جلد ۲ ش ۸۴۳ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۸۴۵
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام على (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ الْمُؤْمِنِ وَ عَلَامَاتِهِ وَ صِفَاتِه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۳۹

امام باقر (ع) فرمود كه: امير المؤمنين (ع) در عراق نماز بامداد را با مردم خواند و چون رو برگرداند آنها را پند داد و گريست و آنها را گرياند از خوف خدا، سپس فرمود: به خدا در عهد دوستم رسول خدا (ص) مردمى را به ياد دارم كه بام و شام مى‏كردند ژوليده و گرد آلود و گرسنه، ميان دو چشمشان چون سر زانوى گوسپند داغ سجده داشت، با سجده و عبادتِ پروردگار شب را به سر مى‏برند و به نوبت گام و پيشانى بر زمين مى‏سائيدند، با پروردگار خود مناجات مى‏كردند و از او درخواست مى‏كردند آنها را از دوزخ آزاد كند، به خدا ديدم كه آنها با اين حال ترسان و نگران بودند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۳۲

امام باقر عليه السّلام فرمود: امير المؤمنين عليه السّلام نماز صبح را در عراق بجماعت گزارد چون رو برگردانيد مردم را موعظه فرمود و از خوف خدا گريست و آنها را نيز گريانيد، سپس فرمود: هان بخدا در زمان دوست صميميم پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله مردمى را ميشناختم كه در بامداد و شام ژوليده و گرد آلود و گرسنه بودند، پيشانى آنها (در اثر سجده) مانند زانوى بز بودى، براى پروردگار خود با سجود و قيام شب را ميگذرانيدند، گاهى روى پا ايستاده و گاهى پيشانى بزمين ميگذاشتند، با پروردگار خود مناجات نموده و آزادى خويش را از آتش دوزخ طلب ميكردند، بخدا كه آنها را با اين حال ديدم كه ترسان و نگران بودند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۵۸۱

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن محمد بن خالد، از حسن بن محبوب، از عبداللَّه بن سنان، از معروف بن خَرَّبوُذ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود:

«اميرالمؤمنين- صلوات اللَّه عليه- در عراق نماز صبح را با مردم به جا آورد، و چون از نماز فارغ شد، ايشان را موعظه و نصيحت كرد و از ترس خدا خود گريست و ايشان را گريانيد.

بعد از آن فرمود: بدانيد به خدا سوگند كه در زمان خليل خود، رسول خدا صلى الله عليه و آله، گروهى چند را ديدم، و حال آنكه ايشان صبح و شام مى‏كردند ژوليده و غبارآلوده و شكم‏هاى ايشان به پشت چسبيده بود و در ميان چشم‏هاى ايشان پينه‏ها بود چون زانوهاى بز، و شب را به روز مى‏آوردند از براى رضاى پروردگار خويش، سجده‏كنندگان و ايستادگان. به اين طور در ميان پاى‏ها و پيشانى‏هاى خود مراوحه مى‏كردند كه گاهى بر پا ايستاده بودند به عبادت و خواندن آن‏چه در نماز شب در حال قيام در كار است و پيشانى را راحت مى‏دارند، و گاهى سجده مى‏كردند و پاى‏ها را به آسايش مى‏انداختند «۱». و با پروردگار خويش مناجات مى‏كردند و از آن جنابِ مالك رقاب سؤال مى‏كردند كه گردن‏هاى ايشان را از بند بندگى آتش آزاد كند __________________________________________________

(۱). و اصل مراوحه گاهى اين كار كردن است و گاهى آن كار، و به معناى گاهى بدين پاى ايستادن و گاهى بدان پاى‏ايستادن نيز مى‏باشد. (مترجم)

و ايشان را از آن نجات دهد. و به خدا سوگند كه با اين حال، ايشان را ديدم كه ترسان بودند و نهايت ترس داشتند».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)