الفيل ٣

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ أَرْسَلَ‌ عَلَيْهِمْ‌ طَيْراً أَبَابِيلَ‌

ترجمه

و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد،

و بر سرشان پرندگان گروهى را فرستاد
و بر سر آنها، دسته دسته پرندگانى «اَبابيل» فرستاد.
و بر هلاک آنها مرغانی گروه گروه فرستاد.
و بر ضد آنان گروه گروه پرندگانی فرستاد؛
و بر سر آنها پرندگانى فوج‌فوج فرستاد،
و بر سر آنان پرندگانی فوج‌فوج فرستاد
و بر آنان پرندگانى گروه گروه فرستاد،
و مگر پرندگان را گروه گروه بر سر آنان نفرستاده است؟
و بر سروسامانشان، پرندگانی صف‌اندرصف فرستاد.
و فرستاد بر ایشان مرغانی گروه گروه‌

He sent against them swarms of birds.
ترتیل:
ترجمه:
الفيل ٢ آیه ٣ الفيل ٤
سوره : سوره الفيل
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ أَرْسَلَ ...»: واو حرف عطف است و (أَرْسَلَ) عطف بر (أَلَمْ یَجْعَلْ) است. مراد از استفهام، تقریر و بیان است. یعنی، بلی که پرندگانی را گروه گروه بر سر ایشان فرستاده است. «طَیْراً»: پرندگان. اسم جنس جمعی است. «أَبَابِیلَ»: دسته دسته. گروه گروه. جمع مکسّری است که مفرد آن به کار نمی‌رود. هرچند که برخی مفرد آن را إِبّالَة و بعضی أَبابِلَة دانسته‌اند. حال (طَیْراً) است. این واژه برخلاف آنچه بر سر زبانها و مشهور است، اسم خاص هیچ یک از پرندگان نمی‌باشد.


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ «1» أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ «2» وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ «3» تَرْمِيهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ «4» فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ «5»

آيا نديدى كه پرودگارت با ياران فيل (كسانى كه سوار فيل شده و براى انهدام مكه آمده بودند) چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بى‌اثر نساخت؟ خداوند بر سر آنان پرندگانى را فوج فوج فرستاد. كه بر آنان سنگريزه‌هايى از گل سفت پرتاب كردند. پس آنان را مثل كاه خورد شده قرار داد.

نکته ها

بر خلاف آنچه در ميان مردم مشهور شده است، «أَبابِيلَ» نام پرنده‌اى خاص نيست، بلكه به معناى دسته دسته و گروه گروه است. «طَيْراً أَبابِيلَ» يعنى پرندگانى فوج فوج در دسته‌هاى پراكنده بر سر آنها فرود آمدند. كلمه‌ «طَيْراً» به معناى جنس پرندگان است، نه به معناى مفرد پرنده.

در شأن نزول اين آيه مى‌خوانيم: پادشاهى به نام ابرهه در يمن معبدى از سنگ مرمر ساخت و دستور داد مردم آن را زيارت و طواف كنند. مرد عربى به اين معبد جسارت كرد. او لشكرى فيل سوار را تا نزديك مكه آورد تا به انتقام آن جسارت، كعبه را خراب كند.

جلد 10 - صفحه 595

خداوند نيز پرندگانى را كه در منقارشان سنگريزه‌اى داشتند به سوى آنان فرستاد. با بارش سنگريزه‌ها، لشكر ابرهه مانند كاه خورد شده به زمين ريختند و نابود شدند. آن سال را عام الفيل ناميدند و پيامبر اسلام نيز در همان سال به دنيا آمد. «1»

اصحاب فيل هم خورد شدند، هم تحقير. «كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» تشبيه به كاهى كه خوراك حيوان شده يعنى سرگين، بدترين تحقير است.

پیام ها

1- براى هشدار به مجرمان، از نمونه‌هاى پيش رو و نزديك استفاده كنيد.

(شهرت اصحاب فيل به قدرى بوده كه گويا جلو چشم است و نيازى به دليل ندارد.) «أَ لَمْ تَرَ»

2- تاريخ را فراموش نكنيد. «أَ لَمْ تَرَ»

3- كعبه قبل از اسلام نيز مقدس بوده و شكستن حرمت مقدسات كيفر دارد.

«كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ»

4- قهر الهى نسبت به مجرمان، جلوه‌اى از ربوبيّت الهى است. «فَعَلَ رَبُّكَ»

5- پرندگان مأموران خداوند هستند و شعور دارند. «أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ»

6- اطلاع از طرح و نقشه دشمن و نقش بر آب كردن آن، مهم است. «يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ»

7- دشمن از بزرگ‌ترين تجهيزات جنگى (همچون فيل) براى هجوم استفاده مى‌كند، امّا خداوند با استفاده از كوچك‌ترين حيوانات يعنى پرندگان آسمان، آنها را نابود مى‌كند. بِأَصْحابِ الْفِيلِ‌ ... طَيْراً أَبابِيلَ‌


«1». در سال 1358 شمسى، به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان مسلمان، آمريكا براى آزادى گروگان‌هاى خود و ساقط كردن رژيم اسلامى، تعدادى هواپيما و هلى‌كوپتر را به سوى ايران فرستاد امّا به اراده خداوند شنهاى كوير طبس چنان طوفانى ايجاد كردند كه بخشى از هواپيماها زمين‌گير شدند و خلبانان آنها سوختند و بخشى هم پا به فرار گذارده و منطقه را ترك كردندآنها را نابود كرد.

جلد 10 - صفحه 596

8- دشمنان خدا هر چند مجهز باشند ناتوانند. بِأَصْحابِ الْفِيلِ‌ ... كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ‌

9- سخت‌ترين كيفر براى اهانت به مقدسات است. (اقوام ديگر كه هلاك شدند هيچ كدام مثل كاه جويده نشدند، بلكه يا روى خاك افتادند يا در آب غرق شدند.) «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 598

سوره قريش‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ «3»

وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ‌: و فرستاد خدا بر ايشان، به قدرت كامله خود، از درياى‌


«1» شرح واقعه اصحاب فيل از زبان امام جعفر صادق عليه السّلام در امالى شيخ مفيد- مجلس 37 ص 312. روايت 5 و در اين مورد روايت امام محمد باقر عليه السّلام در روضه كافى ص 84 روايت 44. و تفسير مجمع البيان (چ 1403) ج 5 ص 540 و تفسير برهان (چ قم) ج 4 ص 507.

جلد 14 - صفحه 349

هند، طَيْراً أَبابِيلَ‌: مرغان ابابيل، در حالتى كه گروه گروه پرندگان بودند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ «1» أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ «2» وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ «3» تَرْمِيهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ «4»

فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ «5»

ترجمه‌

آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با صاحبان فيل‌

آيا قرار نداد مكر آنها را در تباهى و بطلان‌

و فرستاد بر آنها پرنده‌اى دسته دسته‌

كه ميزدند آنها را بسنگريزه‌اى از گل سنگ شده‌

پس قرار داد آنها را مانند كاه خورده شده و سرگين گشته.

تفسير

خداوند منّان در اين سوره مباركه ياد آورى فرموده اهالى مكه معظمه و مخصوصا كفّار قريش را از واقعه مشهوره اصحاب فيل كه مستفاد از روايات ائمه اطهار و نقل ناقلان اخبار در اين باب بنحو اختصار آنست كه ابرهه نامى از طرف پادشاه حبشه حاكم يمن شد و ديد مردم آن نواحى عموما بزيارت كعبه مشرّف ميشوند و اهل حجاز باين جهت شرفى پيدا ميكنند كه او از حسد نميتواند آنرا ببيند و لذا در يمن بناى كليسياى مجلّل مزيّنى نمود و مردم را بوسائل عديده بعث بر قيام بوظائف احترامات آن معبد كرد براى آنكه از زيارت كعبه منصرف شوند و چون اين خبر بمكه رسيد مردى از بنى كنانه براى هتك آن كليسيا از مكه بيمن رفت و بمقصود خود نائل شد و فرار كرد و اين واقعه موجب خشم ابرهه شد و قسم ياد نمود كه كعبه را خراب نمايد پس با قشون بسيار و فيل سفيد بسيار بزرگى كه نام آن محمود بود يا با آن فيل و فيلهاى ديگرى بقصد تخريب بيت اللّه الحرام حركت كرد و چون در آن زمان حضرت عبد المطلب سيّد حرم بود وقتى بحوالى مكّه رسيد يكى از كسان خود را نزد آن حضرت فرستاد و اعلام نمود


جلد 5 صفحه 436

كه مقصود من فقط تخريب بيت است اگر اهالى مكّه متعرّض من نشوند من با آنها كارى ندارم و چون شترهاى عبد المطلب را قشون ابرهه برده بودند حضرت بتوسط آن فرستاده وقت ملاقات از ابرهه خواست و بمجلس او حاضر گرديد و مورد بسى احترام او گشت ولى بعد از آنكه او از حاجت حضرت سؤال نمود جواب فرمود بفرمائيد شتران مرا كه عساكر شما برده‌اند مسترد دارند و ابرهه تعجّب نمود كه چرا چنين شخصى با اين عظمت و جلال خواهش نكرد كه من از تخريب بيت كه وسيله شرافت و بزرگى آنها است صرف نظر نمايم و راجع بشخص خود درخواست كوچكى نمود با آنكه بقدرى شيفته شده بود كه اگر حضرت چنين خواهشى مينمود خيال كرده بود اجابت كند و اين معنى را بزبان آورد و عرضه داشت من از شما كه سيّد حرميد انتظار درخواست بزرگترى راجع بكعبه داشتم و شما خواهش كوچكى نموديد حضرت فرمود كعبه صاحبى دارد كه آنرا تاكنون حفظ نموده و خواهد نمود و من صاحب شترم پس ابرهه دستور داد كه شترهاى او را مسترد دارند و تصميم خود را نسبت به تخريب بيت تأكيد نمود و حضرت با شترهاى خود بمكه مراجعت فرمود و دستور داد كه اهالى اموال خود را از مكّه بيرون برند تا از تعرّض لشگر ابرهه مأمون باشند و خود حلقه در كعبه را گرفت و دعا نمود كه خدا شرّ آن ظالم را از سر اهالى دفع فرمايد و خانه خود را از تعرّض او محفوظ دارد و ابرهه با لشگر حركت كرد ولى فيلها از توجه بمكّه منصرف و روى بيمن و ساير نقاط مينمودند و اطاعت فيلبانان را نميكردند و حضرت مشغول بدعا بود كه ديد پرنده‌هائى كه تاكنون شبيه بآنها در حجاز ديده نشده بود در هوا نمايان شدند و خدا راجع باين واقعه خطاب به پيغمبر خود فرموده ميفرمايد آيا بديده بصيرت نديدى و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با لشگريان داراى فيل آيا قرار نداد خدا تدبير و حيله آنها را براى رواج معبد خودشان و تخريب كعبه در وادى گم گشتگى و بطلان و بى‌ثمرى و فرستاد بر سر آنها پرندگانى دسته دسته چون ابابيل بمعناى دستجات متفرّقه از يك نوع است و گفته شده جمعى است كه واحد ندارد كه آن پرندگان از بالاى سر آنها مى‌


جلد 5 صفحه 437

انداختند بفرقشان سنگريزه‌اى كه گفته شده از عدس بزرگتر و از نخود كوچكتر بوده و خدا ميفرمايد از جنس سنگ گلى محجّر بود پس گرداند آنها را مانند زراعت كرم خورده پوك و فاسد يا مانند كاهى كه حيوان خورده و سرگين شده و بزمين افتاده و در روايت قمّى ره بعد از نقل اجمالى از اين واقعه ذكر شده كه هر پرنده‌اى حامل سه سنگ بود يكى در منقار و دو در چنگال و نشان مينمودند مغز سر آنها را و از بالا مى‌انداختند و بفرقشان اصابت مينمود و از دبرشان خارج ميشد و بدنهاشان متلاشى ميگرديد و مانند كاهى كه سرگين شده باشد بزمين مى‌افتادند و در روايت كافى از امام صادق عليه السّلام كه با اين روايت قريب المضمون است ذكر شده كه از آنها يك نفر بيشتر باقى نماند آن هم فرار كرده بود و داشت براى مردم واقعه را نقل مينمود كه ببالاى سر خود نگاه كرد و يكى از آن پرندگان را ديد و بمردم نشان داد كه اين از آن پرندگان است ناگاه همان پرنده كه مأمور تعقيب او بود سنگى بر سر او انداخت و از دبرش خارج و برفقايش ملحق گرديد و بعضى اين شخص را خود ابرهه دانسته‌اند كه در موقع نقل واقعه براى پادشاه حبشه بآن عذاب هلاك شد و اين واقعه در سال ولادت حضرت ختمى مرتبت روى داد و مبدء تاريخ عرب بود تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مكّه بمدينه هجرت فرمود كه آن مبدء تاريخ مسلمانان گرديد و مسلّميت تاريخى آن بقدرى بوده كه احدى از كفّار كه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معارضه مينمودند بعد از نزول اين سوره تشكيك و ترديدى در آن ننمودند و در مجمع از عيّاشى ره نقل نموده از يكى از صادقين عليهما السلام كه سوره الم تر كيف فعل ربّك و لايلاف قريش يك سوره است و قبلا كه بيان شد اتّحاد سوره و الضحى و الم نشرح در ذيل آن حكم اين دو سوره ذكر گرديد و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.


جلد 5 صفحه 438

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَرسَل‌َ عَلَيهِم‌ طَيراً أَبابِيل‌َ «3»

‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ ممكن‌ ‌است‌ استفاده‌ كنيم‌ چنانچه‌ ‌در‌ ساير آيات‌ ‌هم‌ تصريح‌ دارد ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ حيوانات‌ بلكه‌ نباتات‌ و جمادات‌ ‌در‌ حد ‌خود‌ شعور و ادراك‌ دارند و معرفت‌ بخدا و رسل‌ دارند و مأموريت‌ پيدا ميكنند و انجام‌ ميدهند مثل‌ آيه شريفه: وَ إِن‌ مِن‌ شَي‌ءٍ إِلّا يُسَبِّح‌ُ بِحَمدِه‌ِ وَ لكِن‌ لا تَفقَهُون‌َ تَسبِيحَهُم‌ اسراء ‌آيه‌ 44. و حمل‌ مفسرين‌ ‌بر‌ تسبيح‌ و تحميد تكويني‌ خلاف‌ صريح‌ قرآن‌ ‌است‌ چون‌ ‌او‌ ‌را‌ ميفهمند چنانچه‌ مثنوي‌ ميگويد:

جمله‌ ذرات‌ زمين‌ و آسمان‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- سپس به شرح این ماجرا پرداخته، می‌فرماید: «و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد» (و ارسل علیهم طیرا ابابیل).

نکات آیه

۱ - خداوند، پرندگانى فراوان و ناشناخته را بر اصحاب فیل، حملهور ساخت و آنها گروه گروه و پیاپى بر آنان هجوم بردند. (و أرسل علیهم طیرًا أبابیل) نکره آمدن «طیراً» (اسم جمع «طائر») بر ناشناخته بودن آنها دلالت دارد. توصیف آن به «أبابیل» - که یا به معناى دسته دسته و یا پى درپى است (قاموس) - بیانگر آن است که یورش پرندگان بر اصحاب فیل، تدریجى بوده است.

۲ - پرندگان، مطیع فرمان خداوند و در خدمت اهداف او هستند. (و أرسل علیهم طیرًا أبابیل)

۳ - عوامل طبیعى، در اختیار خداوند و مجراى اراده او در کیفرهاى دنیوى مخالفان (و أرسل علیهم طیرًا أبابیل)

۴ - شکست دشمنان قوى پنجه و آشفته ساختن نقشه هاى آنان، به وسیله پرندگانى کوچک و ضعیف، نشانه قدرت خداوند و سزاوار تأمل و اندیشه (ألم تر کیف فعل ربّک ... ألم یجعل کیدهم فى تضلیل . و أرسل علیهم طیرًا أبابیل) جمله «و أرسل علیهم...»، هجوم پرندگان را مصداق مطالبى قرار داده که در آیات قبل آمده بود.

روایات و احادیث

۵ - «عن أبى مریم عن أبى جعفر(ع) قال سألته عن قول اللّه عزّوجلّ «و أرسل علیهم طیراً أبابیل . ترمیهم بحجارة من سجّیل» قال: کان طیر سافٌّ جاءهم من قِبَل البحر رؤوسهم کأمثال رؤوس السباع و أظفارها کأظفار السباع من الطیر مع کلّ طائر ثلاثة أحجار فى رجلیه حجران و فى منقاره حجر فجعلت ترمیهم بها حتّى جُدِّرَتْ أجسادهم فقتلهم [فقتلتهم خ ل ]بها...;[۱] ابى مریم گوید: از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ «و أرسل علیهم طیراً أبابیل . ترمیهم بحجارة من سجّیل» سؤال کردم حضرت فرمود: پرندگانى که در سطح پایین پرواز مى کردند از جانب دریا به سوى آنان آمدند. سرهاى آنها مثل سرهاى درندگان و چنگال هاى آنها نیز مثل چنگال هاى پرندگان درنده بود و با هر پرنده سه سنگ [بود]; دو سنگ در پاهایش و سنگى در منقارش با آن سنگ ها [سپاه ابرهه] را هدف قرار مى دادند تا این که در بدن هاى آنان آبله پدیدار شد که با همان سنگ ها آنان را نابود کردند».

موضوعات مرتبط

  • ابابیل: صفات ابابیل ۵
  • اصحاب فیل: قصه اصحاب فیل ۱، ۵; هجوم پرندگان بر اصحاب فیل ۱; هلاکت اصحاب فیل ۵
  • اطاعت: اطاعت از خدا ۲
  • پرندگان: انقیاد پرندگان ۲; نقش پرندگان ۴
  • تعقل: نشانه تعقل ۴
  • خدا: ابزار کیفرهاى خدا ۳; مجارى اراده خدا ۳; نشانه هاى قدرت خدا ۴
  • دشمنان: کیفرهاى دنیوى دشمنان ۳
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۳
  • کارگزاران خدا :۲

منابع

  1. کافى، ج ۸ ، ص ۸۴ ، ح ۴۴; نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۷۲، ح ۱۱.