الرحمن ٣٤

از الکتاب
کپی متن آیه
فَبِأَيِ‌ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ‌

ترجمه

پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!

|پس كدامين نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
(الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار می‌کنید؟
پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مى‌انگاريد؟
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار می‌کنید؟!
پس به کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان (همان و او را) تکذیب می‌کنید؟
پس آیا به کدامین نعمتهای پروردگار شما (ای دو کس) تکذیب می‌کنید

So which of your Lord’s marvels will you deny?
ترتیل:
ترجمه:
الرحمن ٣٣ آیه ٣٤ الرحمن ٣٥
سوره : سوره الرحمن
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «34»

پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را تكذيب مى‌كنيد؟

نکته ها

«مَعْشَرَ» به معناى گروه، از ريشه‌ى «عشر» به معناى عدد ده است. كلمه‌ى «عشيرة» به معناى بستگان نيز از اين ريشه است. در قرآن، كلمه‌ «مَعْشَرَ» سه بار به كار رفته است.

«سلطان» هم به قدرت قهريّه و مادّى گفته مى‌شود كه سبب سلطه بر ديگران است و هم به قدرت علمى و دليل و برهان و استدلال محكم كه سبب تسلّط فكرى و علمى مى‌شود.

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‌ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ»* «1»، «يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ»* «2»

آيه 33، مى‌تواند مربوط به دنيا و مباحث فضانوردى و گذر از جوّ زمين و نفوذ در آسمان‌ها باشد و يا به قرينه آيات قبل و بعد، مربوط به قيامت و عدم امكان فرار از دادگاه الهى باشد.

عمق زمين و اوج فضا و كرات آسمانى، براى انسان و جنّ قابل تسخير است. تعبير «إِنِ اسْتَطَعْتُمْ» به جاى «لو استطعتم»، نشانه امكان و جمله‌ «إِلَّا بِسُلْطانٍ» رمز آن است كه مى‌توان در آسمان‌ها و زمين نفوذ پيدا كرد. به ويژه آنكه در قرآن معمولًا كلمه سلطان براى سلطه علمى به كار رفته است.

پیام ها

1- جنّ و انس، در قيامت در كنار يكديگر مورد خطاب الهى قرار مى‌گيرند. يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ‌ ...


«1». غافر، 23.

«2». غافر، 35.

جلد 9 - صفحه 397

2- توجّه به قدرت الهى و عجز انسان، بازدارنده از انحراف است. لا تَنْفُذُونَ‌ ...

3- موجودات لطيف همچون جنّ نيز توان فرار از دادگاه الهى را ندارند. يا مَعْشَرَ الْجِنِ‌ ... لا تَنْفُذُونَ‌

4- رهايى از كيفر در قيامت، جز با داشتن دليل وحجّت عقلى يا شرعى براى هيچ يك از جنّ و انس ميسّر نيست. يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ‌ ... لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام از نعمتهاى پروردگار خود كه اخبار نمود شما عاجزيد در دنيا و فرو مانده در آخرت، دانيد در هر دو سرا جزاء و يار و مددكار شما نيست و روى توجه بدرگاه او آريد تا بيان فرمايد به شما مصاعد عقليه و معارج نقليه را كه منشأ نفوذ به مافوق سماوات است، تُكَذِّبانِ‌: تكذيب مى‌كنيد اى جن و انس و انكار مى‌نمائيد.


«1» مجمع البيان (چ مكتبة الحياة بيروت) جزء 27، ص 97.

«2» به نقل از نور الثقلين، ج 5، ص 194، ح 38.

جلد 12 - صفحه 420


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)


جلد 5 صفحه 116

ترجمه‌

زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران‌

ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

گفته‌اند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام‌


جلد 5 صفحه 117

از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقه‌هائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعله‌ئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد


جلد 5 صفحه 118

اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرموده‌اند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پاره‌اى از نعم بى‌پايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفته‌اند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بى‌گناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شده‌اند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى‌


جلد 5 صفحه 119

گفته‌اند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مى‌اندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا مَعشَرَ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ إِن‌ِ استَطَعتُم‌ أَن‌ تَنفُذُوا مِن‌ أَقطارِ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ فَانفُذُوا لا تَنفُذُون‌َ إِلاّ بِسُلطان‌ٍ (33) فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ (34)

اي‌ گروه‌ جن‌ّ و انس‌ ‌اگر‌ توانايي‌ داريد اينكه‌ ‌از‌ اطراف‌ آسمان‌ها و زمين‌ فرار كنيد ‌پس‌ فرار كنيد نمي‌توانيد فرار كنيد مگر ‌از‌ روي‌ مدرك‌ و دليل‌ و حجت‌.

دارد ‌در‌ حديث‌ ‌که‌ جن‌ّ و انس‌ ‌در‌ صحراي‌ محشر جمع‌ مي‌شوند نمي‌گذارند احدي‌ قدمي‌ ‌از‌ قدم‌ بردارد ‌تا‌ چند سؤال‌ ‌از‌ ‌او‌ نشود:

‌عن‌ دينك‌ فيما اخترت‌ و ‌عن‌ عمرك‌

جلد 16 - صفحه 381

فيما افنيت‌ و ‌عن‌ مالك‌ ممّا اكتسبت‌ و فيما انفقت‌

و ‌غير‌ اينها لذا مي‌فرمايد:

يا مَعشَرَ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ خطاب‌ ‌به‌ جن‌ّ و انس‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ ‌غير‌ ‌اينکه‌ دو نوع‌ مسئوليّتي‌ ندارند نه‌ ملائكه‌ و نه‌ طبقات‌ حيوانات‌.

إِن‌ِ استَطَعتُم‌ أَن‌ تَنفُذُوا همچه‌ استطاعتي‌ و قدرتي‌ نداريد زيرا فرداي‌ قيامت‌ موقعي‌ ‌که‌ جن‌ّ و انس‌ ‌در‌ صحراي‌ محشر مجتمع‌ مي‌شوند ملائكه هفت‌ آسمان‌ هفت‌ طبقه دور ‌آنها‌ ‌را‌ مثل‌ سربازان‌ چاتمه‌ ميزنند و آتش‌ دور ‌آنها‌ ‌را‌ حلقه‌ مي‌زند قدرت‌ اينكه‌ ‌از‌ جاي‌ ‌خود‌ حركت‌ كنند ندارند.

مِن‌ أَقطارِ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ نه‌ ‌از‌ آسمان‌ها مي‌توانند بيرون‌ روند و نه‌ ‌از‌ زمين‌ خارج‌ شوند.

فَانفُذُوا خطاب‌ تعجيزيست‌ ‌که‌ قدرت‌ نداريد مثل‌ اينكه‌ شخصي‌ ‌که‌ گرفتار شد بگويند ‌هر‌ جا مي‌تواني‌ فرار كن‌ ‌که‌ راه‌ فرار نداشته‌ ‌باشد‌.

لا تَنفُذُون‌َ نمي‌توانيد ‌از‌ تحت‌ قدرت‌ الهي‌ بيرون‌ رويد و ‌خود‌ ‌را‌ نجات‌ دهيد و ‌به‌ جايي‌ پناه‌ بريد.

إِلّا بِسُلطان‌ٍ مگر مدركي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ داشته‌ باشيد و اجازه‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر شود و مدارك‌ الهي‌ ايمان‌ و عمل‌ صالح‌ و تقوي‌ و شفاعت‌ شفعاء و مغفرت‌ الهيست‌ ‌که‌ خطاب‌ مي‌رسد ادخلوا الجنة بغير حساب‌ و بفرمايد يا أَيَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعِي‌ إِلي‌ رَبِّك‌ِ راضِيَةً مَرضِيَّةً فَادخُلِي‌ فِي‌ عِبادِي‌ وَ ادخُلِي‌ جَنَّتِي‌ فجر آيه 28 ‌الي‌ 31.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 34)- باز در اینجا دو گروه را مخاطب ساخته، می‌گوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

درست است که تهدید فوق به ظاهر در مسیر مجازات و کیفر است، ولی از آنجا که ذکر آن هشداری است به همه انسانها، و عاملی است برای اصطلاح و تربیت، طبعا لطف و نعمتی محسوب می‌شود، و اصولا وجود حساب در هر دستگاه نعمت بزرگی است چرا که به خاطر آن سرهای همه به حساب خواهد آمد!

نکات آیه

۱ - سرزنش شدن کافران و تکذیب گران جن و انس از سوى خداوند، بر بى توجهى آنان نسبت به قدرت مطلق الهى و عجز و ناتوانى خویش (إن استطعتم ... لاتنفذون إلاّ بسلطن . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) با توجه به ارتباط این آیه با آیه قبل، از استفهام توبیخى در «فبأىّ...» مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است که تثنیه آمدن «کما» و «تکذّبان» به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

۲ - وجود عناصر کافر و تکذیب گر در میان جن، همانند آدمیان (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

۳ - امکان نداشتن فرار جن و انس از قلمرو حاکمیت و قدرت خداوند، نعمتى الهى و غیر قابل تکذیب و انکار (إن استطعتم أن تنفذوا ... لاتنفذون ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) اطلاق «ءالآء» بر محتواى آیه پیشین و نیز ذکر «ربّ»،بیانگر مطلب بالا است.

۴ - خداوند، خواهان توجه خلق به قدرت مطلق او و عجز و ناتوانى خویش (إن استطعتم أن تنفذوا ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

۵ - توجه به قدرت برتر خداوند و عجز و ناتوانى خلق، بازدارنده آنان از کفر و تکذیب (لاتنفذون إلاّ بسلطن . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) ارتباط دو آیه، نشانگر آن است که غفلت جن و آدمیان از قدرت خداوند، زمینه ساز تکذیب گرى آنان است.

موضوعات مرتبط

  • جن: تشابه جن با انسان ۲; جنیان کافر ۲; جنیان مکذب ۲; سرزنش جنیان کافر ۱
  • خدا: توصیه هاى خدا ۴; سرزنشهاى خدا ۱; قدرت خدا ۳; نعمتهاى خدا ۳; وسعت حاکمیت خدا ۳
  • ذکر: آثار ذکر عجز انسان ۵; آثار ذکر عجز جن ۵; آثار ذکرقدرت خدا ۵; اهمیت ذکر عجز انسان ۴; اهمیت ذکرعجز جن ۴; اهمیت ذکر قدرت خدا ۴; ذکر عجز موجودات ۵
  • غفلت: غفلت از عجز انسان ۱; غفلت از عجز جن ۱; غفلت از قدرت خدا ۱
  • کافران: سرزنش کافران ۱
  • کفر: موانع کفر ۵

منابع