الرحمن ٢١

از الکتاب
کپی متن آیه
فَبِأَيِ‌ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ‌

ترجمه

پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!

|پس كدامين نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
(الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار می‌کنید؟
پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مى‌انگاريد؟
پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را تکذیب می‌کنید و انکار می‌نمائید؟!
پس به کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان (همان و او را) تکذیب می‌کنید؟
پس آیا به کدامین نعمتهای پروردگار شما (ای دو کس) تکذیب می‌کنید

So which of your Lord’s marvels will you deny?
ترتیل:
ترجمه:
الرحمن ٢٠ آیه ٢١ الرحمن ٢٢
سوره : سوره الرحمن
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21»

دو دريا (ى شور و شيرين) را روان ساخت كه به هم مى‌رسند. (اما) ميان آن دو فاصله‌اى قرار داد كه به هم تجاوز نكنند. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21»

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام يك از اين نعمتهاى پروردگار خود اى جن و انس، تُكَذِّبانِ‌: تكذيب مى‌كنيد و انكار مى‌نمائيد. آنگاه بعضى منافع بحرين را بيان فرمايد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»

وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»

يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)

ترجمه‌

خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده‌

و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند

ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى‌


جلد 5 صفحه 113

پروردگارتان انكار ميورزيد

و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است‌

و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمده‌اند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهره‌بردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود


جلد 5 صفحه 114

باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفته‌اند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّه‌ئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:

يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفته‌اند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نموده‌اند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجاره‌ها ببلاد بعيده‌اند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس‌


جلد 5 صفحه 115

چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نموده‌اند و بعضى گفته‌اند مراد از وجه شى‌ء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانسته‌اند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفته‌اند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مَرَج‌َ البَحرَين‌ِ يَلتَقِيان‌ِ «19» بَينَهُما بَرزَخ‌ٌ لا يَبغِيان‌ِ «20» فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ «21»

ديگر ‌از‌ نعم‌ الهي‌ دو دريا يكديگر ‌را‌ ملاقات‌ مي‌كنند و ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو دريا برزخيست‌ ‌که‌ زيادتي‌ ‌بر‌ يكديگر ندارند ‌پس‌ بكداميك‌ ‌از‌ نعماي‌ الهي‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد.

مَرَج‌َ البَحرَين‌ِ يَلتَقِيان‌ِ درياي‌ آب‌ شور و درياي‌ آب‌ شيرين‌ بهم‌ متّصل‌ مي‌شوند.

بَينَهُما بَرزَخ‌ٌ لا يَبغِيان‌ِ نه‌ آب‌ شور داخل‌ آب‌ شيرين‌ مي‌شود و نه‌ شيرين‌ داخل‌ شور مي‌گردد ‌در‌ اخبار دارد درياي‌ ولايت‌ امير المؤمنين‌ و درياي‌ عصمت‌ فاطميّه‌ و برزخ‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌که‌ شئونات‌ ‌هر‌ يك‌ ‌را‌ محفوظ داشته‌ نه‌ خردلي‌ ‌از‌ ولايت‌ ‌علي‌ كسر گذارده‌ ‌شده‌ و نه‌ ‌از‌ عصمت‌ فاطمه‌ و گفتيم‌ ‌اينکه‌ نوع‌ اخبار بيان‌ بواطن‌ قرآن‌ ‌است‌ مربوط ‌به‌ مفاد ظاهر قرآن‌ نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 21)- بار دیگر بندگان را مخاطب ساخته و در برابر این نعمتها از آنها سؤال کرده، می‌فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

نکات آیه

۱ - قوانین طبیعى حاکم بر جریان آب هاى زمین، نمودى از ربوبیت انکارناپذیر الهى و غیرقابل تکذیب (مرج البحرین ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) التقاى آب هاى زمین و دریاها با یکدیگر و وجود حایل و مانع از هضم شدن آنها در یکدیگر، اشاره به نوعى قوانین حاکم بر آب هاى (شور و شیرین) دارد خداوند متعال این قوانین را، نمودى از ربوبیت انکار ناپذیر خویش دانسته است.

۲ - قانون مندى جریان آب هاى زمین، نعمتى الهى براى جن و بشر (مرج البحرین ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) تثنیه آمدن «کما» و «تکذّبان» ممکن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و یا مرد و زن از انسان ها باشد.

۳ - خداوند، خواهان توجه جن و انس به اهمیت قانون مندى جریان آب هاى زمین (مرج البحرین ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

۴ - سرزنش تکذیب گران و کافران جن و انس از سوى خدا، به خاطر نادیده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبیت حق (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) استفهام در «فبأىّ ءالآء» توبیخى است.

۵ - جن همانند انسان، برخوردار از نعمت ها و موهبت هاى زمین و داراى درک و مسؤولیت (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

موضوعات مرتبط

  • آب: قانونمندى جریان آب ها ۲; مدبر جریان آب ها ۱
  • آفرینش: قوانین حاکم بر آفرینش ۱
  • انسان: مسؤولیت انسان ۵
  • جن: تشابه جن با انسان ۵; سرزنش جنیان کافر ۴; شعور جن ۵; مسؤولیت جن ۵
  • خدا: تکذیب ناپذیرى ربوبیت خدا ۱; توصیه هاى خدا ۳; سرزنشهاى خدا ۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱; نعمتهاى خدا ۲
  • ذکر: ذکر قانونمندى جریان آبها ۳
  • غفلت: غفلت از ربوبیت خدا ۴; غفلت از نعمتهاى خدا ۴
  • کافران: سرزنش کافران ۴
  • نعمت: مشمولان نعمت ۲، ۵; نعمت جریان آبها ۲

منابع