الحاقة ٣

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ مَا أَدْرَاکَ‌ مَا الْحَاقَّةُ

ترجمه

و تو چه می‌دانی آن روز واقع شدنی چیست؟!

و تو چه دانى كه آن واقعه حتمى چيست
و چه دانى كه آن رخ دهنده چيست؟
چگونه سختی و عظمت آن روز را درک توانی کرد؟
و تو چه می دانی که آن روز ثابت و حق چیست؟
و چه دانى كه آن روز بر حق چيست؟
و چه دانی حاقه چیست؟
و چه آگاه كرد تو را كه آن روز راست چيست؟
تو چه می‌دانی رخداد راستین چگونه رخدادی است؟!
و چه فهماندت (این) حقیقت چیست‌؟
و ندانستت چیست فرودآینده‌

What will make you understand what the Reality is?
ترتیل:
ترجمه:
الحاقة ٢ آیه ٣ الحاقة ٤
سوره : سوره الحاقة
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَآ أَدْرَاکَ»: چه چیز تو را متوجّه کرده است؟ تو کَی می‌دانی؟ قیامت جزو غیب است و غیب دان تنها خدا است. فرا رسیدن قیامت و چگونگی آن، برای انسانها که زندانیان زندان دنیایند، معمّا و راز سربه مهری است. تکرار واژگان و شیوه سخن بدین گونه که در این سه آیه است، برای بیان عظمت مسأله و تأکید بر یقینی بودن آن است. در تعبیرات روزمرّه خود، گاهی می‌گوئیم: فلان کس انسان است! چه انسانی؟ تو چه می‌دانی چگونه انسانی است؟ یعنی حدّ و مرزی برای توصیف انسانیّت او نیست. در اینجا دنباله کلام، یا بحث از قیامت و چگونگی‌آن قطع می‌گردد و راز بود و راز ماند.


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الْحَاقَّةُ «1» مَا الْحَاقَّةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ «3» كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ «4» فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ «5»

آن امر راستين. چيست آن امر راستين. و تو چه مى‌دانى كه چيست آن امر راستين. قوم ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند. پس قوم ثمود به خاطر طغيان‌گرى نابود شدند.

نکته ها

«الْحَاقَّةُ» از «حق» به معناى امر ثابت و محقّق است. اين كلمه، يكى از نام‌هاى قيامت است، زيرا قيامت واقعه‌اى حتمى، حقيقى و ثابت است.

جلد 10 - صفحه 195

«القارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن است. يعنى جهان در آستانه برپائى قيامت با حادثه‌اى كوبنده روبرو است.

براى هلاكت قوم ثمود سه وسيله در قرآن آمده است:

الف) زلزله. «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» «1»*

ب) صيحة. «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً» «2»

ج) صاعقة. «مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» «3»

شايد هر سه عذاب همراه يكديگر و ملازم يكديگر بوده‌اند، يعنى رعد و برق و زلزله و شايد هر عذابى عدّه‌اى را از پا درآورده است.

ايجاد حسّاسيّت و انگيزه و عطش براى شنيدن مسائل مهم لازم است. تكرار كلمه‌ «الْحَاقَّةُ» مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر كه اشرف مخلوقات است، همه و همه، براى ايجاد حساسيّت است.

پیام ها

1- قيامت، روزى بس بزرگ و هولناك است. «الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ»

2- قيامت جز از راه وحى، قابل شناخت نيست. «ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ»

3- تكذيب كنندگان قيامت، گرفتار قهر الهى در دنيا مى‌شوند. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ ... فَأُهْلِكُوا»

4- قيامت، حادثه‌اى كوبنده و هولناك است. «بِالْقارِعَةِ»

5- تمام كيفرها در قيامت نيست، كيفر اقوامى در همين دنياست. «فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ»

6- تكذيب، مقدّمه طغيان و طغيان، سبب نابودى است. كَذَّبَتْ‌ ... فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ

7- خصلت‌ها و رفتارها، معيار دريافت خير يا شرّ است. «بِالطَّاغِيَةِ»


«1». اعراف، 78.

«2». قمر، 31.

«3». فصلت، 13.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 196

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ «3»

وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ: چه چيز دانا كرد تو را، چه چيز است ساعتى كه حق است وقوع آن. يا واقع شود امور، يعنى كنه آن را نمى‌دانى، زيرا كه اعظم از آنست كه در فهم احدى درآيد. مراد، قيامت، و حاقه، يكى از اسماء آنست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الْحَاقَّةُ «1» مَا الْحَاقَّةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ «3» كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ «4»

فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ «5» وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ «6» سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى‌ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ «7» فَهَلْ تَرى‌ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ «8» وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ «9»

فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً «10»

ترجمه‌

ساعتى كه حقّ است وقوع آن‌

چه ساعت حقّى است آن‌

و چه ميدانى چيست آن ساعت حق‌

تكذيب كردند قبيله ثمود و عاد كوبنده در هم شكننده را

پس امّا ثمود پس هلاك شدند بصيحه فوق العاده‌

و اما عاد پس هلاك شدند به باد بسيار سردى متجاوز از حدّ

مسخّر فرمود آنرا بر آنها هفت شب و هشت روز پى در پى پس مى‌بينى آنگروه را در آن افتادگان گوئى آنها تنه‌هاى درخت خرماى ميان تهى هستند

پس آيا مى‌بينى براى آنها باقى مانده‌اى‌

و بجا آوردند فرعون و كسانيكه پيش از او بودند و اهل آباديهاى زير و رو شده گناه را

پس نافرمانى كردند فرستاده پروردگارشان را پس گرفت آنها را گرفتن سخت‌ترى.

تفسير

روز و ساعت قيامت حقّ است براى آنكه محقّقا واقع خواهد شد و حق است كه در آنروز حقائق امور مكشوف ميگردد و حق است كه خداوند در آنروز بحساب خلق رسيدگى فرموده بجزاى اعمالشان ميرساند پس از هر جهت حق است و حقيق است بنام حاقّه كه خداوند او را بآن خوانده و براى شدّت اهوال آن بايد بفرمايد چه ساعت سخت حقّى است آن و براى عدم معرفت كسى بكنه آن و خصوصيّات احوالش بايد بفرمايد به پيغمبر خود كه چه چيز دانا كرده است تو را


جلد 5 صفحه 259

كه چيست حقيقت و احوال آن و نام ديگر آنروز قارعه است براى آنكه كوبنده و شكننده و پراكنده كننده اجزاء عالم دنيا است و بهم زننده اوضاع و احوال آن و با اينهمه اوصاف قبيله ثمود كه قوم حضرت صالح بودند و قبيله عاد كه قوم هود پيغمبر بودند منكر آن شدند و خدا قوم ثمود را بصيحه آسمانى يا زلزله زمينى يا هر دو بشرحى كه در سوره اعراف گذشت هلاك فرمود و آنواقعه مهلكه امر فوق العاده‌اى بود كه از حدّ متعارف طغيان و تجاوز نموده بود لذا خداوند آنرا طاغيه خوانده بحذف موصوف كه واقعه است و قبيله عاد را بباد تند سردى كه اختيار ضبط آن از دست ملائكه در رفت و باين مناسبت عاتيه خوانده شده هلاك فرمود بمسلّط نمودن آن باد را بر آنها هفت شب و هشت روز متوالى و پى در پى كه اوّل آنها چهارشنبه بود و بچهارشنبه ديگر ختم شد و خداوند آنرا در سوره قمر روز نحس مستمرّ خوانده و اگر پيغمبر اكرم و اهالى مكّه آنجا بودند ميديدند آن قوم را در آن ايّام كه بزمين خورده و مرده‌اند و مانند تنه‌هاى درختهاى خرما بر زمين افتاده‌اند اگر خاويه بمعناى ساقطه باشد و الا ميديدند آنها بر زمين افتاده مانند درختان خرماى پوسيده ميان خالى اگر بمعناى باليه خاليه باشد و در هر حال خدا از مخاطب سؤال نموده كه آيا احدى از آن قبيله در عالم باقى مانده كه تو او را به‌بينى يا بشناسى تا معلوم شود كه نمانده و بنابراين باقيه صفت نفس محذوف است و شرح اين قضايا در سوره اعراف و غيره گذشته است و فرعون و اقوام سابقه بر او يا اتباع او چون قبله بكسر قاف و فتح باء نيز قرائت شده و من قبله در اينصورت بمعناى من عنده است و اهل مؤتفكات كه قراء زير و زبر شده قوم لوط است مرتكب خطا و عصيان شدند چون خاطئه محتمل است مصدر باشد مانند عافيه و ممكن است صفت نفس محذوف باشد يعنى آمدند با نفس خطاكار و از اوامر پيغمبرشان كه در هر زمان از جانب خداوند براى ارشاد آن اقوام فرستاده شده بود تخلّف نمودند و بمجازات زيادترى از انواع عذاب يا زيادى بخودى خود در مقابل معصيت زيادشان از جانب خداوند رسيدند و محتمل است مراد آن باشد كه خداوند گرفت و مؤاخذه فرمود آنها را بعذابيكه زيادتر بود از لذّتيكه آنها


جلد 5 صفحه 260

از معصيت برده بودند چنانچه از بعضى روايات استفاده ميشود و اللّه اعلم و قصه فرعون و حضرت موسى و قوم لوط پيغمبر بكرّات و مرّات مفصّلا و مشروحا ذكر شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

الحَاقَّةُ «1» مَا الحَاقَّةُ «2» وَ ما أَدراك‌َ مَا الحَاقَّةُ «3»

اما فضلها‌-‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ مسندا ‌از‌ جابر ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) فرمود:

اكثروا ‌من‌ قراءة الحاقة فان‌ قراءتها ‌في‌ الفرائض‌ و النوافل‌ ‌من‌ الايمان‌ باللّه‌ و رسوله‌ لانها انما نزلت‌ ‌في‌ ‌علي‌ امير المؤمنين‌ و معاوية و ‌لم‌ يسلب‌ قاريها دينه‌ ‌حتي‌ يلقي‌ اللّه‌ عز و جل‌)

و ‌از‌ خواص‌ القرآن‌ مرسلا ‌از‌ پيغمبر (ص‌) فرمود:

(‌من‌ قرأ ‌هذه‌ السورة حاسبه‌ اللّه‌ حسابا يسيرا)

و اخبار ديگري‌ ‌براي‌ سهولت‌ وضع‌ حمل‌ و ‌براي‌ رضيع‌ ‌در‌ قبولي‌ رضع‌ و ‌غير‌ اينها روايت‌ كرده‌اند بدون‌ سند لذا صرف‌ نظر كرديم‌.

الحَاقَّةُ يكي‌ ‌از‌ اسامي‌ قيامت‌ ‌است‌ و اسامي‌ بسياري‌ دارد و ‌هر‌ كدام‌ بيك‌

جلد 17 - صفحه 157

مناسبتي‌، قيامت‌ گفتند چون‌ تمام‌ خلق‌ قيام‌ ميكنند ‌براي‌ ورود ‌در‌ صفحه ‌آن‌، روز حشر تمام‌ محشور ميشوند، بعث‌ تمام‌ مبعوث‌ ميگردند، يوم الحساب‌، يوم الجزاء و ‌در‌ معناي‌ (الحاقة) نوع‌ مفسرين‌ گفتند: بمناسبت‌ اينكه‌ حق‌ و ثابت‌ و محقق‌ ‌است‌، و ‌از‌ تفسير ‌علي‌ ‌بن‌ ابراهيم‌ ‌از‌ ماده حاق‌ بمعني‌ فرو گرفتن‌ عذاب‌ ‌است‌ و استشهاد كرده‌ بآيه شريفه: وَ حاق‌َ بِهِم‌ ما كانُوا بِه‌ِ يَستَهزِؤُن‌َ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌، لكن‌ ‌از‌ ماده حق‌ ‌است‌ ‌که‌ بمعناي‌ ثبوت‌ ‌باشد‌.

مَا الحَاقَّةُ اشاره‌ بعظمت‌ ‌آن‌ روز ‌است‌ چنانچه‌ مي‌گويي‌: فلان‌ مؤمن‌ ‌است‌ چه‌ مؤمني‌ كافر ‌است‌ چه‌ كافري‌ عادل‌ ‌است‌ چه‌ عادلي‌ و هكذا يوم القيامة ثابت‌ ‌است‌ چه‌ ثبوتي‌.

وَ ما أَدراك‌َ مَا الحَاقَّةُ ‌يعني‌ ميداني‌ ‌که‌ قيامت‌ ثبوت‌ ‌آن‌ محقق‌ ‌است‌، گفتند:

فرق‌ ‌است‌ ‌بين‌ ‌ما أدراك‌ و ‌بين‌ ‌ما يدريك‌ اول‌ راجع‌ بمعلوم‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ميداني‌ دوم‌ راجع‌ بمجهول‌ ‌است‌ ‌يعني‌ نميداني‌.

اقول‌: دليل‌ ‌بر‌ حقيقت‌ و ثبوت‌ و وقوع‌ قيامت‌ قطع‌ نظر ‌از‌ آيات‌ شريفه‌ ‌که‌ سر ‌تا‌ سر قرآن‌ اوصاف‌ قيامت‌ ‌را‌ بيان‌ فرموده‌ و قطع‌ نظر ‌از‌ اخبار متواتره‌ بتواتر معنوي‌ و اجمالي‌، و قطع‌ نظر ‌از‌ ضروريات‌ تمام‌ اديان‌ برهان‌ عقلي‌ ‌بر‌ طبقش‌ قائم‌ ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ قيامت‌ نباشد بكلي‌ دستگاه‌ خلقت‌ لغو ميشود ارسال‌ رسل‌ و جعل‌ احكام‌ بي‌ فايده‌ ميشود و همچنين‌ انزال‌ كتب‌ و مواعظ و نصايح‌ تمام‌ بي‌ ثمر ميگردد، و بالجملة ‌هر‌ ‌که‌ قائل‌ و معتقد بمبدأ هست‌ معتقد بمعاد ‌هم‌ هست‌ و ‌اينکه‌ دو لازم‌ و ملزوم‌ ‌است‌ و انفكاك‌ ‌از‌ يكديگر ندارد فقط منكر قيامت‌ منكر مبدأ ‌است‌ ‌که‌ طبيعي‌ ‌لا‌ مذهب‌ ‌باشد‌ بلي‌ ‌در‌ كيفيات‌ ‌او‌ ‌در‌ مذاهب‌ اختلاف‌ زيادي‌ هست‌ ‌که‌ معاد جسماني‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ روحاني‌ ‌ يا ‌ مثالي‌ ‌ يا ‌ حور قليايي‌ و ‌در‌ خلود و معني‌ خلود و ‌در‌ كيفيات‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ و ‌در‌ اخبار ائمه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ بيان‌ فرموده‌اند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- «و تو چه می‌دانی آن روز واقع شدنی چیست»؟ (و ما ادراک ما الحاقة).

تقریبا عموم مفسران «حاقه» را به معنی روز قیامت تفسیر کرده‌اند، به خاطر این که روزی است که قطعا واقع می‌شود، همانند تعبیر به «الواقعة» در سوره «واقعة».

تعبیر به «ما الحاقّة» برای بیان عظمت آن روز است.

و تعبیر به «ما ادراک ما الحاقة» باز هم برای تأکید بیشتر روی عظمت حوادث آن روز عظیم است، تا آنجا که حتی به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله خطاب می‌شود که تو نمی‌دانی آن روز چگونه است؟

نکات آیه

۱ - قیامت، واقعه اى بس سهمگین و عظیم (و ما أدریک ما الحاقّة) از تعبیر «و ما أدراک ما الحاقة» (چه چیز آگاه کرد تو را ...) استفاده مى شود: قیامت، حقیقتى بس بزرگ و عمیق است که کسى از آن به درستى و شایستگى آگاهى ندارد و تنها در پرتو وحى الهى قابل شناخت است.

۲ - شناخت ژرفاى حقیقت و عظمت قیامت، بس دشوار و دست نایافتنى براى بشر (و ما أدریک ما الحاقّة)

۳ - حقیقت قیامت و ژرفاى عظمت آن، تنها از راه وحى قابل شناخت و دستیابى است. (و ما أدریک ما الحاقّة) آیات ۱۳ تا ۱۷ این سوره، در جهت بیان بخشى از حقایق مربوط به قیامت است. از مجموع آنها مى توان استفاده کرد که حقایق عمیق قیامت، از طریق خود وحى براى انسان ها قابل شناخت است.

موضوعات مرتبط

  • انسان: عجز انسان ۲; محدوده علم انسان ۲
  • قیامت: حقیقت قیامت ۳; سختى فهم قیامت ۲; عظمت قیامت ۱، ۲، ۳; منشأ فهم قیامت ۳
  • وحى: نقش وحى ۳

منابع