البينة ١

از الکتاب
کپی متن آیه
لَمْ‌ يَکُنِ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْکِتَابِ‌ وَ الْمُشْرِکِينَ‌ مُنْفَکِّينَ‌ حَتَّى‌ تَأْتِيَهُمُ‌ الْبَيِّنَةُ

ترجمه

کافران از اهل کتاب و مشرکان (می‌گفتند:) دست از آیین خود برنمی‌دارند تا دلیل روشنی برای آنها بیاید،

كافران اهل كتاب و مشركان [از آيين خود] دست بردار نبودند تا اين كه دليل روشنى برايشان بيايد
كافران اهل كتاب و مشركان، دست‌بردار نبودند تا دليلى آشكار بر ايشان آيد:
کافران اهل کتاب و مشرکان (از کفر و عصیان) منفک نبودند (و به راه صواب هدایت نمی‌یافتند) تا آنکه برهان و حجت حق بر آنها بیاید.
کافران از اهل کتاب و مشرکان [از آیین خود] جدا نمی شدند تا آن دلیل روشن برای آنان بیاید.
كافران اهل كتاب و مشركان دست برندارند تا برايشان برهانى روشن بيايد:
کافران از میان اهل کتاب و مشرکان، دست بردار نبودند، تا آنکه برایشان حجت هویدا آمد
كسانى از اهل كتاب- جهودان و ترسايان- و مشركان كه [اكنون به اسلام‌] كافر شدند، [از آيين خود] جدا نمى‌شدند- باز نمى‌ايستادند- تا آن حجت روشن- پيامبر
کافران اهل کتاب، و مشرکان، تا زمانی که حجّت بدیشان نرسد (و برابر سنّت الهی با آنان اتمام حجّت نگردد) به حال خود رها نمی‌شوند.
کافران -از اهل کتاب و مشرکان‌- (از انحراف‌شان) دست‌بردار نبودند تا ایشان را حجتی آشکار آید.
نبودند آنان که کفر ورزیدند از اهل کتاب و مشرکان دست بردارندگان تا بیایدشان نشانی‌

Those who disbelieved among the People of the Scripture, and the Polytheists, were not apart, until the Clear Evidence came to them.
ترتیل:
ترجمه:
سوره البينة آیه ١ البينة ٢
سوره : سوره البينة
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ»: مراد همه کسانی است که از پیروان انبیاء بوده ولیکن بر اثر فاصله زیاد زمانی از آئین آسمانی منحرف شده‌اند و به کفر و شرک افتاده‌اند. واژه (مِنْ) برای بیان است. «الْمُشْرِکِینَ»: مراد همه کسانی است که بت یا آتش و مانند اینها را پرستیده‌اند و کتاب الهی هم نداشته‌اند. «مُنفَکِّینَ»: به حال خود رهاشدگان (نگا: المصحف المیسّر). یعنی کسانی که خدا پیغمبری برای ایشان نفرستاده باشد و به سوی حق و حقیقت رهنمودشان نکرده باشد. «حَتّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ»: تا زمانی که حجّت بدیشان برسد. مگر این که حجّت بدیشان برسد. یعنی حتماً خدا پیغمبری را برای آنان می‌فرستد و بدین وسیله با ایشان اتمام حجّت می‌کند (نگا: طه / و . «الْبَیِّنَةُ»: حجّت و برهان. در اینجا مراد پیغمبری از پیغمبرانی است که مشعل آئین آسمانی را فرا راه کاروان بشری می‌دارد (نگا: المصحف المیسّر. پرتوی از قرآن).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ «1» رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً «2» فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ «3» وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ «4»

كسانى كه كفر ورزيدند از اهل كتاب و مشركان، (از راه انحرافى خود) دست برندارند تا آنكه دليل روشنى برايشان بيايد. پيامبرى از سوى خدا كه كتاب (آسمانى) را تلاوت كند. در آن‌ها نوشته‌هايى استوار و با ارزش است. كسانى كه به آنان كتاب داده شد، متفرّق نشدند مگر بعد از آنكه برهان روشن برايشان آمد.

نکته ها

«بينة» به معناى دليل روشن است كه به واسطه آن حق از باطل آشكار گردد.

«قَيِّمَةٌ» به معناى مستقيم، محكم، ارزشمند و گرانبهاست. «قيم» به كسى گويند كه دلسوز است و به مصالح ديگران قيام مى‌كند. حرف تاء در كلمه‌ «قَيِّمَةٌ» براى مبالغه است نظير علّامة، نه تأنيث.

اين آيه را دو گونه تفسير كرده‌اند: طبق يك تفسير سخن از بى‌وفائى و عدم صداقت اهل كتاب و مشركان است و در تفسير ديگر سخن از اتمام حجت براى آنان است.

ادعاى كفار اين بود كه تا دليل روشنى به ما نرسد، در راه خود باقى هستيم، ولى بعد از آن كه‌

جلد 10 - صفحه 555

دليل روشنى رسيد، باز هم در راه خود باقى ماندند و جز عده‌اى ايمان نياوردند. شبيه اين مضمون، در آيه 89 سوره بقره آمده است كه قبل از ظهور اسلام در انتظار آمدن پيامبر جديدى بودند و به خود نويد مى‌دادند، ولى‌ «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا» همين كه آمد براى آنان چيزى را كه مى‌شناختند نپذيرفتند.

«صحف» جمع «صحيفة» است. گويا هر بخش از كتاب آسمانى به تنهايى صحيفه‌اى است. تورات يك كتاب است ولى قرآن در باره آن مى‌فرمايد: «صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌» «1»

پیام ها

1- بدون دليل روشن انتظار نداشته باشيد كه مردم دست از عقيده و راه خود بردارند. لَمْ يَكُنِ‌ ... مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ

2- در اتمام حجّت، كفّار و مشركان از يكديگر جدا نيستند. خداوند براى همه مردم، چه كفّار و چه مشركان، با فرستادن بيّنه، اتمام حجّت مى‌كند. «تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ»

3- از اهل كتاب توقع بيشترى است. (با اينكه در آيه اول سخن از اهل كتاب و مشركان بود ولى در آيات بعد انتقاد تنها از اهل كتاب است.) «وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ»

4- اتمام حجت خداوند از طريق پيامبرى آسمانى و كتاب پاك است. رَسُولٌ‌ ...

يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً

5- قرآن از هر خطا و انحراف و لغو و باطل وتحريف دور است. «صُحُفاً مُطَهَّرَةً»

6- در قرآن، دستورات قوام بخش است. «2» «فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ»

7- قرآن هم خود كتابى معتدل و دور از اعوجاج است‌ «3» و هم سبب اعتدال و


«1». اعلى، 19.

«2». كلمه «كُتب» مى‌تواند به معناى دستورات دينى باشد، نظير آيه «كتب عليكم الصيام» كه كتاب به معناى دستور است.

«3». اگر «قيمة» را به معناى ثابت و پايدار و به اصطلاح ادبى فعل لازم بدانيم.

جلد 10 - صفحه 556

قوام جامعه است. «1» «قَيِّمَةٌ»

8- با وجود هواى نفس، علم و دانش مشكل‌گشا نيست. اهل كتاب حق را به روشنى فهميدند ولى به خاطر هواهاى نفسانى، دست‌خوش تفرقه شدند. وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ‌ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ «1»

لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا: نبودند آنان كه كافر شدند مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‌: از اهل تورات و انجيل، يعنى يهود و نصارا كه ملحد شدند در صفات خدا وَ الْمُشْرِكِينَ‌: و از شرك آرندگان كه بت پرستان بودند مُنْفَكِّينَ‌: باز ايستادگان از كفر و شرك‌ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ: تا آنكه آمد ايشان را حجتى روشن يعنى حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا قرآن كه مبين حق است يا ساير معجزات او.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ «1» رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً «2» فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ «3» وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ «4»

وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ «5» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ «6» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ «7» جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ «8»

ترجمه‌

نبودند آنانكه كافر شدند از اهل كتاب و بت پرستان منفكّ از دين خودشان تا آنكه بيايد آنها را دليل روشنى‌

و آن پيغمبرى باشد از جانب خداوند كه تلاوت نمايد صحيفه‌هاى پاكيزه را

كه در آنها نوشته‌هائى است راست و درست‌

و متفرّق نشدند آنانكه داده شدند كتاب را مگر بعد از آنكه آمد آنها را دليل روشنى‌

و مأمور نشدند مگر آنكه پرستش نمايند خدا را با آنكه خالص كنندگان باشند براى او كيش خويش را و حق جويان باشند و برپا دارند نماز را و بدهند زكوة را و اين كيش ملت راست و درست است‌

همانا آنانكه كافر شدند از اهل كتاب و بت پرستان در آتش جهنّم ميباشند با آنكه مخلّدند در آن آن گروه آنان بدترين خلقند

همانا آنانكه گرويدند و بجا آوردند كارهاى شايسته را آن جماعت ايشان بهترين خلقند

پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشت‌هاى اقامت دائمى است كه جارى ميشود در زمين آنها نهرها جاودانيانند در آن هميشه خشنود شد خدا از ايشان و خشنود شوند از او آن براى كسى است كه ترسيد از پروردگار خود.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره شريفه بنابر نقل بعضى اشاره فرموده بقرار


جلد 5 صفحه 417

دادى كه بين اهل كتاب كه مسلّم از آن يهود و نصارى ميباشند و بت پرستان واقع شده بود قبل از ظهور اسلام كه هر يك از آن فرق بدين خودشان باقى باشند تا پيغمبرى كه يهود و نصارى ميگفتند در تورية و انجيل بشارت بآمدن آن داده شده با ذكر علامات بيايد و آن حجّت واضحى باشد بر بطلان دين آنها و لذا ميفرمايد نبودند كفّار اهل كتاب و بت پرستان منفكّ و متفرّق از يكديگر بلكه بودند متّفق و متّحد در بقاء بر دينشان تا بيايد آنها را دليل واضحى كه آن پيغمبرى است از جانب خدا كه تلاوت مينمايد مضامين كتب سماوى را كه پاك است از باطل و دروغ و دست ناپاك بآن نميرسد و در آن كتب مطالبى مكتوب شده كه راست و درست و عدل و قويم و مستقيم است و چون خداوند پيغمبر آخر الزمان را مبعوث برسالت فرمود اهل كتاب هم كه حجّت از طرف خداوند بر آنها تمام شده بود براى آنكه علائم و اوصافى را كه خداوند در كتب آنها براى آن پيغمبر ذكر فرموده بود در آن حضرت مشاهده نمودند در نبوّت او اختلاف نمودند و متفرّق شدند از يكديگر بعضى ايمان آوردند و قبول اسلام نمودند و بعضى بحال كفر باقى ماندند با آنكه امر نفرموده بود آن پيغمبر از جانب خداوند بآنها مگر آنكه پرستش نمايند خداى يگانه را در حاليكه خالص نموده باشند دين خودشان را براى او از شرك و بت پرستى و مايل شده باشند از اديان باطله بدين حقّ اسلام و برپا دارند نماز را و بدهند زكوة مالشان را و اين دين كه توحيد خداوند و اخلاص عبادت براى او است دين ملت راست و درست و شريعت حقّه الهيّه و كتب سماويّه است كه تمام انبيا براى ترويج آن آمده‌اند چون قيّمه صفت ملّت يا شريعت يا كتب است كه حذف شده همانا آنانكه كافر شدند از اهل كتاب و بت پرستان و كسانيكه مرتدّ شدند از حكم قرآن و كافر شدند و مخالفت نمودند با امير المؤمنين عليه السّلام چنانچه قمّى ره نقل نموده جايگاه آنها در آتش جهنّم است و هميشه در آن خواهند بود و آن گروه بدترين خلق خدايند و همانا آنانكه ايمان آوردند بخدا و پيغمبر و امام زمان و روز جزا و اعمال صالحه بجا آوردند آن گروه بهترين خلق خدايند و قمّى ره نقل نموده كه در شأن آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد و در امالى از جابر بن عبد اللّه نقل نموده كه‌


جلد 5 صفحه 418

ما نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوديم پس آمد على بن ابى طالب عليه السّلام و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آمد نزد شما برادر من پس متوجه بكعبه شد و بدست اشاره نمود و فرمود قسم بخدائى كه جان من در دست قدرت او است همانا اين و شيعيان او كاميابانند در روز قيامت پس فرمود همانا او اول مؤمن از شما است بمن و وفا كننده‌ترين شما است بعهد خدا و نيكو- ترين قيام كنندگان شما است بامر خدا و عادل‌ترين شما است در رعيّت و برترين شما است براستى و درستى و بزرگترين شما است نزد خداوند در مزيّت پس نازل شد ان الّذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرّيه و بعد از اين هر وقت على عليه السّلام مى‌آمد اصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميگفتند آمد خير البريّه و در چند روايت ديگر از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين آيه با امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان آن حضرت تطبيق شده و در محاسن از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنها شيعيان ما اهل بيتند و خداوند ميفرمايد جزاى ايشان نزد پروردگارشان بهشت‌هاى اقامت دائمى است كه جارى ميشود در آنها نهرها مخلّدند در آنها هميشه خشنود شد خدا از آنان بعقائد و اعمالشان و خشنود شدند ايشان از خدا بپاداش و نعيم جاودان اين خشنودى براى كسى است كه ترسيد از پروردگار خود در دنيا و آن موجب شد كه بوظايف بندگى قيام نمود و موجبات خشنودى خدا و خود را فراهم كرد و در روايت كافى از امام صادق عليه السّلام نيل باين مقام كه خشنودى بنده از خدا و خشنودى خدا از او است و وصول ببهشت در برزخ و قيامت با هر گونه اعزاز و كرامت بشيعيان وعده داده شده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره لم يكن را قرائت نمايد از شرك برى و داخل در دين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميشود و خداوند او را مؤمن مبعوث و حسابش را آسان خواهد فرمود.


جلد 5 صفحه 419

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

لَم‌ يَكُن‌ِ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ وَ المُشرِكِين‌َ مُنفَكِّين‌َ حَتّي‌ تَأتِيَهُم‌ُ البَيِّنَةُ «1»

اما الكلام‌ ‌في‌ فضلها‌-‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ مسندا ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) فرمود:

(‌من‌ قرأ ‌سورة‌ ‌لم‌ يكن‌ ‌کان‌ بريئا ‌من‌ الشرك‌ و ادخل‌ ‌في‌ دين‌ ‌محمّد‌ (ص‌) و بعثه‌ اللّه‌ مؤمنا و حاسبه‌ حسابا يسيرا»

و ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ روايت‌ ‌شده‌ فرمود:

(‌من‌ قرأ ‌هذه‌ السورة ‌کان‌ يوم القيامة ‌مع‌ خير البرية رفيقا و صاحبا)

و نيز ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ روايت‌ كردند فرمود:

(‌لو‌ يعلم‌ ‌النّاس‌ ‌ما ‌في‌ ‌لم‌ يكن‌ لعطلوا الاهل‌ و المال‌ و تعلموها ‌فقال‌ رجل‌ ‌من‌ خزاعة: ‌ما ‌فيها‌ ‌من‌ الاجر ‌ يا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌! ‌فقال‌: ‌لا‌ يقرئها منافق‌ ابدا و ‌لا‌ ‌عبد‌ ‌في‌ قلبه‌ شك‌ ‌في‌ اللّه‌ عز و جل‌، و اللّه‌ ‌ان‌ الملائكة المقربين‌ منذ خلق‌ السموات‌ و الارض‌ ‌لا‌ يفترون‌ ‌من‌

جلد 18 - صفحه 183

قراءتها و ‌ما ‌من‌ ‌عبد‌ يقرئها بليل‌ الا بعث‌ اللّه‌ ملائكة يحفظونه‌ ‌في‌ دينه‌ و دنياه‌ و يدعون‌ ‌له‌ بالمغفرة و الرحمة، و ‌ان‌ قرأها نهارا اعطي‌ عليها ‌من‌ الثواب‌ ‌ما اضاء ‌عليه‌ النهار و أظلم‌ ‌عليه‌ الليل‌. ‌فقال‌ رجل‌ ‌من‌ قيس‌ غيلان‌: زدنا ‌ يا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ ‌من‌ ‌هذا‌ الحديث‌ فداك‌ أبي‌ و امي‌. ‌فقال‌ (ص‌): تعلموا عم‌ يتساءلون‌ و تعلموا ق‌ و القرآن‌ المجيد و تعلموا و السماء ذات‌ البروج‌ و تعلموا و السماء و الطارق‌ فانكم‌ ‌لو‌ تعلمون‌ ‌ما فيهن‌ لعطلتم‌ ‌ما انتم‌ ‌فيه‌ و تعلموهن‌ و تقربتم‌ ‌الي‌ اللّه‌ بهن‌ و ‌ان‌ اللّه‌ يغفر بهن‌ ‌کل‌ ذنب‌ الا الشرك‌ باللّه‌، و اعلموا ‌ان‌ تبارك‌ الذي‌ بيده‌ الملك‌ تجادل‌ ‌عن‌ صاحبها يوم القيامة و تستغفر ‌له‌ ‌من‌ الذنوب‌)

و ‌غير‌ اينها ‌از‌ اخبار داله‌ ‌بر‌ اينكه‌ نافع‌ ‌است‌ قرائت‌ ‌اينکه‌ سوره‌ و كتابت‌ ‌آن‌ ‌براي‌ دفع‌ آلام‌ و اسقام‌ و حفظ مال‌ ‌از‌ سرقت‌.

لَم‌ يَكُن‌ِ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ وَ المُشرِكِين‌َ مُنفَكِّين‌َ حَتّي‌ تَأتِيَهُم‌ُ البَيِّنَةُ نميباشند كساني‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ يهود و نصاري‌ و مشركين‌ منفك‌ ‌تا‌ آنكه‌ بيايد ‌آنها‌ ‌را‌ بينه‌ و دليل‌ و حجت‌. خداوند حجت‌ ‌را‌ ‌بر‌ تمام‌ ‌آنها‌ تمام‌ فرموده‌ و راه‌ عذر ‌بر‌ تمام‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌شده‌ بارسال‌ ‌رسول‌ محترم‌ ‌با‌ معجزات‌ باهرات‌ بالاخص‌ قرآن‌ مجيد ‌که‌ عاجز هستند ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ يك‌ سوره‌ مثل‌ ‌آن‌ بياورند و جهات‌ معجزه‌ بودن‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌در‌ مجلد اول‌ ‌اينکه‌ تفسير بيان‌ كرده‌ايم‌ بعلاوه‌ خبرهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ كتب‌ ‌آنها‌ ببشارت‌ بآمدن‌ ‌اينکه‌ پيغمبر داده‌ ‌شده‌ ‌که‌ عين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ باب‌ نبوت‌ خاصه‌ نقل‌ كرده‌ايم‌، و اينها دانسته‌ و فهميده‌ ‌از‌ روي‌ عناد و عصبيت‌ انكار كردند و خداوند ‌تا‌ حجت‌ ‌را‌ ‌بر‌ خلق‌ تمام‌ نكند احدي‌ ‌را‌ عذاب‌ نميفرمايد: وَ ما كُنّا مُعَذِّبِين‌َ حَتّي‌ نَبعَث‌َ رَسُولًا اسراء ‌آيه‌ 15.

(لَم‌ يَكُن‌ِ الَّذِين‌َ كَفَرُوا) عموم‌ دارد احدي‌ ‌از‌ كفار نيستند و ذكر كفار ‌از‌ باب‌ مصداق‌ ‌است‌ و الا احدي‌ نيست‌ و ‌لو‌ اسم‌ كافر ‌بر‌ ‌او‌ نباشد مثل‌ اهل‌ ضلالت‌ و فساق‌ و فجار و معاند و مخالف‌ و ناصب‌ و شاك‌ ‌که‌ ‌تا‌ حجت‌ ‌بر‌ ‌او‌ تمام‌ نشود خداوند عذاب‌ كند.

(مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ) مراد اينكه‌ ‌به‌ پيغمبري‌ معتقد ‌باشد‌ و كتابي‌ بدست‌ داشته‌

جلد 18 - صفحه 184

‌باشد‌ ‌که‌ نسبت‌ بآن‌ پيغمبر دهد مثل‌ يهود ‌که‌ بموسي‌ معتقد و كتابي‌ بنام‌ تورات‌ ‌در‌ دست‌ دارند بلكه‌ كتبي‌ بنام‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌ ‌غير‌ ‌از‌ اسفار تورات‌ دارند ‌که‌ عهد قديمش‌ نامند، و ‌ما معتقديم‌ بحضرت‌ موسي‌ و اينكه‌ پيغمبر اولو العزم‌ بوده‌ و الواح‌ تورات‌ ‌بر‌ ‌او‌ نازل‌ ‌شده‌ لكن‌ ‌اينکه‌ اسفاري‌ ‌که‌ بنام‌ تورات‌ فعلا دست‌ يهود ‌است‌ تورات‌ موسي‌ نيست‌ و سه‌ مرتبه‌ تواتر ‌آنها‌ قطع‌ ‌شده‌ و يك‌ مزخرفاتي‌ ‌با‌ يك‌ مسموعاتي‌ بنام‌ تورات‌ بدست‌ ‌آنها‌ داده‌ ‌شده‌ ‌که‌ شرحش‌ ‌از‌ كتب‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كتب‌ وحي‌ ميدانند ‌ما ‌در‌ همان‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ بحث‌ نبوت‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ و نقلش‌ ‌در‌ اينجا ‌از‌ وضع‌ خارج‌ ‌است‌ بآنجا مراجعه‌ فرمائيد. و مثل‌ نصاري‌ ‌که‌ بعيسي‌ معتقد و چهار انجيل‌ ‌در‌ دست‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ اناجيل‌ اربعه‌ مينامند، و انجيل‌ برنابا ‌که‌ صريحا نام‌ مقدس‌ پيغمبر ‌در‌ ‌او‌ ‌است‌ و بشارت‌ بآمدن‌ ‌آن‌ حضرت‌ داده‌ كنار گذاردند و كتبي‌ بنام‌ عهد جديد نسبت‌ بحواريين‌ عيسي‌ داده‌اند و چه‌ اندازه‌ كفريات‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ اناجيل‌ اربعه‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ ساحت‌ قدس‌ حضرت‌ عيسي‌ ‌از‌ ‌آن‌ بيزار ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ شرحش‌ ‌در‌ همان‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ بحث‌ نبوت‌ عيسي‌ مذكور ‌است‌ و مثل‌ مجوس‌ ‌که‌ ملحق‌ باهل‌ كتاب‌ هستند ‌در‌ احكام‌.

وَ المُشرِكِين‌َ بتمام‌ اقسام‌ شرك‌ ذاتا و صفة و افعالا و عبادة و نظرا ‌که‌ پنج‌ قسم‌ شرك‌ ‌است‌ و ‌در‌ كلمه‌ توحيد ‌لا‌ اله‌ الا اللّه‌ مندرج‌ ‌است‌ بسه‌ دلالت‌ مطابقي‌ و التزامي‌ و اقتضايي‌ و شرحش‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌.

مُنفَكِّين‌َ انفكاك‌ جدايي‌ و رهايي‌ ‌است‌ مثل‌ فك‌ دين‌ و فك‌ رهن‌ ‌يعني‌ خداوند اينها ‌را‌ رها نكرده‌ و حياري‌ نكرده‌ و ترك‌ نكرده‌.

حَتّي‌ تَأتِيَهُم‌ُ البَيِّنَةُ ‌در‌ باب‌ قضاوت‌ ميفرمايند:

(البينة ‌علي‌ المدعي‌ و اليمين‌ ‌علي‌ ‌من‌ أنكر)

‌هر‌ مدعي‌ ‌که‌ اقامه‌ دعوي‌ كند قولش‌ مسموع‌ نيست‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ بينه‌ اقامه‌ كند ‌که‌ ‌در‌ مرافعه‌ دو شاهد عادل‌ بسا چهار شاهد ‌در‌ باب‌ زنا، و بسا يك‌ شاهد ‌از‌ رجال‌ و دو شاهد ‌از‌ نساء ‌که‌ ميفرمايد: وَ استَشهِدُوا شَهِيدَين‌ِ مِن‌ رِجالِكُم‌ فَإِن‌ لَم‌ يَكُونا رَجُلَين‌ِ فَرَجُل‌ٌ وَ امرَأَتان‌ِ مِمَّن‌ تَرضَون‌َ مِن‌َ الشُّهَداءِ بقره‌ ‌آيه‌ 282، و مراد عدل‌ امامي‌ ‌است‌، و نيز ميفرمايد ‌در‌ باب‌ قذف‌: لَو لا جاؤُ عَلَيه‌ِ بِأَربَعَةِ شُهَداءَ نور ‌آيه‌ 13. و بينه‌ الهي‌

جلد 18 - صفحه 185

‌براي‌ دعوت‌ بسعادت‌ و رستگاري‌ و نجات‌ ‌از‌ هلاكت‌ دنيوي‌ و ‌از‌ عذاب‌ اخروي‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 1)- در آغاز سوره به وضع اهل کتاب (یهود و نصاری) و مشرکان عرب قبل از ظهور اسلام پرداخته، می‌گوید: «کافران از اهل کتاب و مشرکان (می‌گفتند:) دست از آیین خود بر نمی‌دارند تا دلیل روشنی برای آنها بیاید» (لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین منفکین حتی تأتیهم البینة).

نکات آیه

۱ - کافران، چه اهل کتاب باشند و چه مشرک، بدون اتمام حجت رها نخواهند شد. (لم یکن الذین کفروا من أهل الکتب و المشرکین منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة) «منفکّ»، به معناى منفصل است. مفاد آیه شریفه، کنار نبودن کافران از قانون فراگیر «اتمام حجت» و «آمدن بیّنه» است.

۲ - اتمام حجت بر تمام کافران (یهود، نصارا، مجوس و مشرکان) و رساندن برهان آشکار به آنان، سنتى الهى است. (لم یکن ... منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة)

۳ - کافران، پس از ابلاغ برهان آشکار و رسیدن پیام اسلام به آنان، به حال خود رها خواهند شد. (لم یکن ... منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة) قید «حتّى تأتیهم البیّنة» مفهومى دارد که برداشت یاد شده، ناظر به آن است.

۴ - منکران اسلام - چه از اهل کتاب باشند و چه مشرک - کافراند. (الذین کفروا من أهل الکتب و المشرکین) حرف «من» براى تبیین است و مصداق «الذین کفروا» را، اهل کتاب و مشرکان معرفى کرده است.

۵ - همسویى اهل کتاب، با مشرکان در عصر بعثت، در امتناع از پذیرش اسلام (الذین کفروا من أهل الکتب و المشرکین)

۶ - اهل کتاب و مشرکانى که اسلام را نپذیرفتند، کسانى بودند که از پذیرش هر برهان روشنى سرباز مى زدند. (لم یکن ... منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة) در برداشت یاد شده، «منفکّین» به معناى «منفکّین عن الکفر» دانسته شده است. «تأتیهم البیّنة» - به تقدیر «أن» مصدریه - با «اتیان البیّنة» مرادف است و عبارت «حتّى اتیان البیّنة» را مى توان به معناى «حتّى وقت اتیان البیّنة» یا «حتّى باتیان البیّنة» دانست. در این صورت، تقدیر کلام چنین مى شود: «لم یکن ... منفکّین فى وقت من الأوقات حتّى وقت اتیان البیّنة» یا «لم یکن ... منفکّین بأىّ طریق حتّى باتیان البیّنة».

۷ - استوار ماندن بر عقیده خویش تا دستیابى به برهانى آشکار برخلاف آن، ادعاى کافران عصر بعثت، پیش از ظهور اسلام (لم یکن ... منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة) در صورتى که مراد از انفکاک، دست کشیدن از کفر باشد، احتمال مى رود که آیه شریفه در صدد نقل ادعاى کافران و توبیخ آنها باشد; یعنى، این کافران که مى گفتند: ما تا آمدن بیّنه، از عقاید خویش دست بر نمى داریم، حال که بیّنه آمده است چرا بر آن عقیده باقى مانده اند؟!

۸ - گروهى از یهود و نصارا و مشرکان در عصر بعثت، اسلام را نپذیرفته و خود را همچنان در انتظار دستیابى به برهان آشکار قلمداد مى کردند. (لم یکن الذین کفروا من أهل الکتب و المشرکین منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة) حرف «من»، ممکن است براى تبعیض باشد.

۹ - اهل کتاب و مشرکان، خود را در انتظارِ رسیدن برهانى مشخص و داراى نشانه، قلمداد مى کردند. (حتّى تأتیهم البیّنة) حرف «ال» در «البیّنة»، عهد ذهنى و اشاره به معروف بودن بینه نزد کسانى است که ادعاى انتظار آن را دارند.

۱۰ - کفر اهل کتاب، نکوهیده تر از کفر مشرکان است. (الذین کفروا من أهل الکتب و المشرکین) تقدیم اهل کتاب بر مشرکان در توبیخ بر کفر، بیانگر برداشت یاد شده است.

۱۱ - اهل کتاب در عصر جاهلیت، بیش از مشرکان خود را در انتظار آمدن «بینه» جلوه مى دادند. (من أهل الکتب و المشرکین) تقدیم اهل کتاب بر مشرکان - با این که کفر آنها در مرتبه اى ضعیف تر از کفر مشرکان مى باشد - ممکن است به این جهت باشد که ادعاى «انفکاک ناپذیرى از کفر تا مشاهده بیّنه» نخست از آنان سرزده و چه بسا مشرکان تحت تأثیر آنها، چنین انتظارى از خود نشان مى دادند.

۱۲ - ادعاى نبودن برهانى روشن بر حقانیت اسلام، بهانه اهل کتاب و مشرکان، در امتناع از پذیرش آن (لم یکن الذین کفروا... منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة)

۱۳ - برخى از اهل کتاب و مشرکان، پس از مشاهده برهان حقانیت اسلام، با کفرورزى به آن، راه خویش را از دیگر هم کیشان خویش جدا کردند. (لم یکن الذین کفروا من أهل الکتب و المشرکین منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة) این برداشت، بر چهار نکته استوار است: ۱. مراد از «الذین کفروا» کسانى اند که پس از ظهور اسلام، به آن کافر شدند; ۲. حرف «من» در «من أهل الکتاب و المشرکین» براى تبعیض است; ۳. تعبیر «منفکّین» ناظر به جدا شدن کافران، از دیگر اهل کتاب و مشرکانى است که به اسلام گرویده اند; ۴. آیه شریفه در مقام توبیخ کسانى است که به رغم پیدایش «بیّنه»، خود را از صف عموم گروندگان به اسلام جدا کرده اند.

۱۴ - سرپیچى کافرانِ اهل کتاب و مشرکان، از پذیرش اسلام و انشعاب از مجموعه گروندگان به آن پس از ظهور «بیّنه»، رفتارى نکوهیده و شگفت (لم یکن الذین کفروا... منفکّین حتّى تأتیهم البیّنة)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: حقانیت اسلام ۱۳; کفر مکذبان اسلام ۴
  • اهل کتاب: اتمام حجت با اهل کتاب ۱; ادعاهاى اهل کتاب ۹، ۱۱; اعراض اهل کتاب ۶; بهانه جویى اهل کتاب ۱۲; سرزنش عصیان اهل کتاب ۱۴; سرزنش کفر اهل کتاب ۱۰; شگفتى عصیان اهل کتاب ۱۴; کفر اهل کتاب ۴، ۵، ۶، ۱۲، ۱۳، ۱۴; لجاجت اهل کتاب ۶; هماهنگى اهل کتاب با مشرکان ۵
  • برهان: اعراض از قبول برهان آشکار ۶; انتظار برهان آشکار ۹، ۱۱
  • خدا: سنتهاى خدا ۲
  • عقیده: ادعاى استقامت بر عقیده ۷
  • کافران :۴ آثار اتمام حجت با کافران ۳ ۴; اتمام حجت با کافران ۱ ۴، ۲; ادعاهاى کافران ۴ صدراسلام ۷; اعراض از کافران ۳ ۴
  • کفر: کفر به اسلام ۱۳
  • مجوس: اتمام حجت با مجوس ۲
  • مسیحیان: اتمام حجت با مسیحیان ۲; کفر مسیحیان صدراسلام ۸
  • مشرکان: اتمام حجت با مشرکان ۱، ۲; ادعاهاى مشرکان ۹، ۱۱; بهانه جویى مشرکان ۱۲; سرزنش عصیان مشرکان ۱۴; شگفتى عصیان مشرکان ۱۴; عصیان مشرکان مقارن بعثت ۶; کفر مشرکان ۴، ۶، ۱۰، ۱۲، ۱۳، ۱۴; کفر مشرکان صدراسلام ۵، ۸; لجاجت مشرکان ۶
  • یهود: اتمام حجت با یهود ۲; کفر یهود صدراسلام ۸

منابع