الانسان ٢

از الکتاب
کپی متن آیه
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ‌ مِنْ‌ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ‌ نَبْتَلِيهِ‌ فَجَعَلْنَاهُ‌ سَمِيعاً بَصِيراً

ترجمه

ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم، و او را می‌آزماییم؛ (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم!

همانا ما انسان را از نطفه‌اى آميخته آفريديم، كه او را خواهيم آزمود، پس وى را شنوا و بينا گردانيديم
ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مى‌آزماييم؛ (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم!
ما انسان را از آب نطفه مختلط (بی حس و شعور) خلق کردیم و او را می‌آزماییم و بدین سبب دارای قوای چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش) گردانیدیم.
ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی [از مواد و عناصر] آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلی کامل] درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم.
ما آدمى را از نطفه‌اى آميخته بيافريده‌ايم، تا او را امتحان كنيم. و شنوا و بينايش ساخته‌ايم.
ما انسان را از نطفه‌ای آمیخته آفریده‌ایم و به آزمونش کشانده‌ایم، و او را شنوا و بینا ساخته‌ایم‌
ما آدمى را از نطفه‌اى آميخته- نطفه مرد و زن- بيافريديم، او را مى‌آزماييم و از اين رو شنوا و بينايش ساختيم
ما انسان را از نطفه‌ی آمیخته (از اسپرماتوزوئید و اوول) آفریده‌ایم، و چون او را (با وظائف و تکالیفی، بعدها) می‌آزمائیم، وی را شنوا و بینا، (به عبارت دیگر عاقل و دانا) کرده‌ایم.
ما بی‌گمان انسان را از نطفه‌ای همسازان [:مخلوط] آفریدیم -‌حال آنکه او را همواره می‌آزماییم‌- پس شنوا و بینایش کردیم.
همانا ما آفریدیم انسان را از چکّه آبی به هم آمیخته که می‌آزمودیمش پس گردانیدیمش شنوائی بینا

We created man from a liquid mixture, to test him; and We made him hearing and seeing.
ترتیل:
ترجمه:
الانسان ١ آیه ٢ الانسان ٣
سوره : سوره الانسان
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَمْشَاجٍ»: جمع مَشَِج یا مَشیج، آمیخته. آمیزه. مراد ترکیبی از موادّ و عناصر مختلف، یا آمیزه‌ای از اسپرماتوزوئید و اوول است. صفت (نُطْفَةٍ) است، چرا که مراد از نطفه، مجموع اسپرماتوزوئید و اوول، یا اجزاء مختلفه است و موصوف به منزله جمع گرفته شده است (نگا: روح‌المعانی). «نَبْتَلِیهِ»: او را با وظائف و تکالیف و عبادات می‌آزمائیم. «فَجَعَلْنَاهُ»: حرف (فَ) سببیّه است، و اصل جمله بدین شکل است: فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً لِنَبْتَلِیَهُ (نگا: تفسیرالقرآنی للقرآن).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً «1» إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً «2»

آيا بر انسان دوره‌اى از روزگار گذشت كه چيزى قابل ذكرى نبود؟ همانا ما انسان را از نطفه‌اى آميخته (از نطفه مرد و زن) آفريديم تا او را بيازماييم، پس او را شنوا و بينا گردانيديم.

نکته ها

«دهر» به معناى زمان و دوران و «أَمْشاجٍ» جمع «مشيج» به معناى مخلوط است.

امام باقر عليه السلام در روايتى فرمودند: «كان شيئا لم يكن مذكورا» «1» انسان، چيزى بود ولى قابل ذكر نبود و بعداً قابليّت پيدا كرد.

امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: انسان در تقدير الهى بود، ولى چيز موجودى نبود. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» «2»

امام باقر عليه السلام فرمودند: مراد از «نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ»، اختلاط نطفه مرد با زن است. «3»

براى بيدار كردن وجدان خفته، گاهى مسائل قطعى در قالب سؤال مطرح مى‌شود. چنانكه مادر از فرزند خود مى‌پرسد: آيا من به تو شير ندادم؟ در اين آيه هم كلمه‌ «هَلْ» به معناى «قد» مى‌باشد. هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ‌ ... يعنى به تحقيق، بر هر انسانى دورانى گذشته كه‌


«1». تفسير برهان.

«2». تفسير كنزالدقائق.

«3». تفسير نورالثقلين.

جلد 10 - صفحه 322

چيز قابل ذكر نبوده است.

ناچيز بودن انسان گاهى طبيعى است، «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» ولى گاهى به خاطر عملكرد نامناسب، انسان خودش را به مرز ناچيز بودن مى‌رساند. چنانكه قرآن مى‌فرمايد: يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ... اى اهل كتاب! اگر كتاب آسمانى را برپا نداريد، هيچ هستيد. «1»

قرآن، 12 مرتبه از آفرينش انسان از نطفه ياد كرده است، تا هم قدرت خداوند معلوم شود كه از نطفه‌اى انسان مى‌سازد و هم انسان دچار غرور و تكبّر نگردد.

پیام ها

1- انسان، بايد درباره منشأ وجود خود فكر كند. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»

2- انسان موجودى نوآفريده و حادث است. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»

3- انسان در مسير وجودى خود، روند تكاملى داشته و مراحلى را طى نموده است: ابتدا وجود نداشت، «لَمْ يَكُ شَيْئاً» «2» بعد از بوجود آمدن هم، چيز قابل ذكرى نبود «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»

4- ياد ضعف‌ها، غرور انسان را برطرف و او را تسليم خداوند مى‌كند. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»

5- آفرينش انسان از نطفه‌اى ناچيز، جلوه‌اى از عظمت الهى است. إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ ...

6- خداوند، با صورت‌گرى روى آب، قدرت نمايى مى‌كند. «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ»

7- آفرينش انسان، حكيمانه و هدفدار است. خَلَقْنَا الْإِنْسانَ‌ ... نَبْتَلِيهِ‌

8- انسان، موجودى مسئول و مكلّف است. (آزمايش كردن نشانه تكليف است.)

«نَبْتَلِيهِ»

9- همه انسان‌ها در طول تاريخ مورد آزمايش الهى واقع مى‌شوند. «نَبْتَلِيهِ»


«1». مائده 68.

«2». مريم، 67.

جلد 10 - صفحه 323

10- بيان دو ويژگى شنوايى و بينايى براى نمونه است وگرنه تمام اعضاى بدن مورد امتحان واقع مى‌شوند. «سَمِيعاً بَصِيراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً «2»

إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ‌: بدرستى كه ما آفريديم آدمى را، مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ‌: از نطفه كه منى است جزوهاى آن آميخته شده‌اند به هم. يا جمعيت صفت، نظر به الوان باشد، زيرا منى مرد سفيد و از زن زرد، و هر دو بعد از اجتماع سبز شود.

يا مراد امشاج طباع است از حرارت و برودت و رطوبت و يبوست كه خداى تعالى آنها را در نطفه ايجاد فرموده. نَبْتَلِيهِ‌: آفريديم انسان را در حالتى كه اراده نموديم كه بيازمائيم او را. مراد تكليف است در امر و نهى، چه در صورت امتحان است، فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً: پس قرار داديم او را شنوا و بينا تا متمكن باشد از مشاهده دلايل و شنيدن آيات، يعنى به سبب آنكه اراده ابتلاى او داشتيم، قوه شنيدن و ديدن به او عطا فرموديم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً «1» إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً «2» إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً «4»

إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً «5» عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً «6» يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً «7» وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً «8» إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً «9»

إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10»

ترجمه‌

آيا گذشته است بر انسان وقتى از روزگار كه نبود چيزى كه ياد كرده شود

همانا ما آفريديم انسانرا از نطفه كه اجزائى است مخلوط بهم و آزمايش ميكنيم او را پس قرار داديم او را شنوا و بينا

همانا ما نموديم باو راه را با آنكه شكر گزار باشد يا كفران كننده‌

همانا ما مهيّا نموديم براى كافران زنجيرها و غلها و آتش سوزان را

همانا نيكان مى‌آشامند از جامى كه باشد ممزوج بآن كافور

از چشمه‌اى كه مى‌آشامند از آن بندگان خدا جارى ميكنند آنرا جارى كردنى‌

وفا ميكنند به نذر خود و ميترسند از روزى كه ميباشد سختى آن فاش و منتشر

و ميدهند طعام را با آنكه دوست دارند آنرا به فقير و يتيم و اسير

با قصد آنكه جز اين نيست كه اطعام ميكنيم شما را براى رضاى خدا نميخواهيم از شما پاداشى و نه سپاس گزارى‌

همانا ما ميترسيم از پروردگارمان در روزى گرفته و در هم در نهايت سختى و شدّت.

تفسير

در مجمع نقل نموده كه روايات خاصه و عامّه موافق شده بر نزول آيات اينسوره از انّ الابرار يشربون تا كان سعيكم مشكورا در باره امير المؤمنين‌


جلد 5 صفحه 316

و حضرت زهرا و حسنين و فضّه خادمه ايشان عليهم السّلام و آنكه اجمال اينقصّه آنستكه حسنين عليهما السلام مريض شدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وجوه اصحاب از آن دو عيادت نمودند و بحضرت امير گفتند خوب است براى شفا دو فرزند خود نذرى فرمائى و او سه روز روزه نذر فرمود و حضرت زهرا و فضه خادمه هم بآنحضرت در نذر تأسى نمودند و خداوند آن دو را شفا داد و حضرت امير آن ايّام چيزى نداشت سه صاع جو كه هر صاعى قريب به يك من تبريز است از يكنفر يهودى قرض كرد و در بعضى از روايات است كه گرفت و بنا شد در عوض براى او پشم ببافد و آورد آن جو را نزد حضرت زهرا و او يكصاع از آنرا آرد فرمود و نان پخت و چون امير المؤمنين عليه السّلام از نماز مغرب فارغ شد خدمت او آورد كه افطار نمايند ناگاه فقيرى آمد و سؤال نمود پس نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز دوم شد صاع ديگر را آرد كرد و نان پخت و در وقت افطار حاضر نمود پس يتيمى آمد و سؤال نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار كردند و چون روز سوّم شد بقيّه جو را حضرت زهرا آرد فرمود و نان پخت و در وقت افطار خدمت امير عليه السّلام حاضر نمود پس اسيرى آمد و طلب نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز چهارم شد و از نذر فارغ شده بودند حضرت امير با حسنين عليهما السلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدند با آنكه ضعيف شده بودند پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريه كرد و جبرئيل سوره هل انى را نازل نمود و در بعضى از روايات سه مرتبه اطعام بمسكين و يتيم و اسير را كه بيان شد در سه روز بوده است در يكروز هر مرتبه يك سوّم جو موجود مطبوخ ذكر گرديده و آنكه ديگر چيزى براى خودشان باقى نماند و بنابر اين شايد نذر صدقه دادن بفقرا و ايتام و اسيران بوده ولى آنچه قبلا ذكر شد مؤيّد بروايات مأثوره از ائمه اطهار و مفسّرين كبار است و اضافاتى دارد كه بملاحظه اختصار ذكر نشد و ظاهرا آيات شريفه شامل است هر مؤمنى را كه عامل بآن باشد اگر چه در باره آنذوات مقدّسه نازل شده است چنانچه قمّى ره در نقل خود از امام صادق عليه السّلام تصريح بآن نموده و چون بناى كلام الهى بر جمع بين انذار و تبشير است ميفرمايد آيا روزگارى بر انسان گذشته است كه اسم و رسمى‌


جلد 5 صفحه 317

از او در عالم وجود نداشته اگر چه اصل آنها كه خاك و آب است موجود بوده و اين سؤال براى آنستكه متوجه شوند كه نبودند و بود شدند تا ثابت شود كه خالقى دارند و او خدا است و لذا هل را بقد تفسير نموده‌اند و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه مراد آنستكه در تحت علم و قدرت خدا معلوم و مقدور بوده‌اند ولى در خارج موجود و مذكور نبوده‌اند خلاصه آنكه چيزى بوده‌اند ولى نام و نشانى از انسانيّت در عالم نداشته‌اند و نيز ميفرمايد همانا ما خلق نموديم انسانرا از نطفه كه اجزاء مخلوط بيكديگر است از آب مرد و زن و امشاج جمع مشيج بمعناى مخلوط است و صفت يا بدل از نطفه قرار داده شده باعتبار اجزاء آن كه آميخته با يكديگر است چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آب مرد و زن مخلوط شده‌اند با هم بتمامى و اين در حالى است كه امتحان ميكنيم او را بتكليف بر اداء واجبات و اجتناب از محرّمات پس قرار داديم او را شنوا و بينا تا متمكن باشد از شنيدن و ديدن آيات كتاب تدوينى و تكوينى و عمل بوظائف خود و ما راه راست و طريق مستقيم ببهشت را باو نموديم و خير و شرّش را بيان كرديم با دلائل و امارات موصله بمطلوب ولى بعضى از آن نوع اخذ و عمل نمودند و شكر كردند و بعضى ترك نمودند و كفران كردند و كافر شدند چنانچه از صادقين عليهما السلام نقل شده و ما براى كفّار زنجيرها و غلهاى گرانى آماده نموديم كه بدست و پا و گردن آنها نهيم و وارد در آتش سوزان جهنّمشان نمائيم و امّا ابرار كه خوبان و شكر گزارانند مى‌آشامند از جام شرابى كه براى خنكى و معطّر شدن ممزوج بكافور شده از چشمه‌اى كه مى‌آشامند از آن بندگان خوب خدا و هر جا بخواهند آنچشمه را براى خودشان جارى ميكنند بخوبى و آسانى و بنابر اين عينا بدل است از من كأس و در اصل من عين بوده و منصوب بنزع خافض شده و باء در بها زائده يا بمعناى من است در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آن چشمه‌اى است در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از آنجا جريان پيدا ميكند بخانه‌هاى پيغمبران و اهل ايمان و حال مردان نيكوكار از اينقرار است كه بنذرى كه خودشان كردند وفا مينمايند با آنكه تكليفى است كه خودشان براى خودشان ايجاد


جلد 5 صفحه 318

نمودند چه رسد بتكاليفى كه خدا براى ايشان معيّن فرموده پس سزاوار است كه چنين رزقى خداوند براى ايشان مقرّر فرموده باشد و ميترسند از روز كه شرّ و سختى آنروز فاش و منتشر و واصل بتمام اطراف و جوانب است و اطعام ميكنند طعام خودشان را با آنكه دوست دارند آنرا و محتاج بآن هستند بفقير و يتيم از اهل ايمان و اسير از مشركان چنانچه در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و نيّت ايشان در قلبشان آنستكه اطعام كنند بآن سه كس كه ذكر شد براى رضاى خدا بدون توقع عوض و انتظار شكر گزارى از آنها يا مدح و ثنائى از احدى ولى اينمعنى را بر زبان جارى نميكنند چنانچه در حديث سابق تصريح بآن شده است و چون ميترسند از خدا و روز جزا كه روز عبوس و ترش روئى مردم است و در نهايت گرفتگى و شدّت است بوظائف خودشان عمل مينمايند و براى رضاى خدا انفاق ميكنند و ظاهرا از اين آيه ميتوان استدلال نمود بر صحّت عبادت و انفاق بقصد نجات از عذاب آخرت و آنكه آيات اگر چه نازل در شأن اهل بيت نامبرده است ولى جارى است در حق تمام اهل ايمان چون عبادت ايشان ظاهرا از ترس عذاب و طمع در بهشت نبوده بلكه فقط براى اهليّت حقّ بعبادت و اطاعت بوده است و اتّصاف روز بعبوس و قمطرير كه بمعناى شديد و سخت است باعتبار وقوع عبوس و شدّت و سختى در آنست مانند آنكه ميگويند ليل قائم و يوم صائم و امثال اين توسعات در كلام عرب و عجم زياد است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا خَلَقنَا الإِنسان‌َ مِن‌ نُطفَةٍ أَمشاج‌ٍ نَبتَلِيه‌ِ فَجَعَلناه‌ُ سَمِيعاً بَصِيراً «2»

محققا ‌ما خلق‌ كرديم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌از‌ نطفه‌ ‌که‌ مخلوط و ممزوج‌ بيكديگر ‌شده‌ نطفه‌ پدر و مادر، و ‌او‌ ‌را‌ آزمايش‌ كرديم‌ ‌پس‌ قرار داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ شنوا و بينا. مراد ‌از‌ ‌اينکه‌

جلد 17 - صفحه 311

انسان‌ ‌غير‌ آدم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ نطفه‌ خلق‌ نشده‌ و ‌غير‌ ‌از‌ حواء و ‌غير‌ ‌از‌ عيسي‌ ‌که‌ امشاج‌ نبوده‌ ‌که‌ ميفرمايد: إِن‌َّ مَثَل‌َ عِيسي‌ عِندَ اللّه‌ِ كَمَثَل‌ِ آدَم‌َ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 52.

إِنّا خَلَقنَا الإِنسان‌َ مِن‌ نُطفَةٍ أَمشاج‌ٍ بمعني‌ اختلاط و امتزاج‌ ‌است‌ نطفه‌ مرد جنبه فاعليت‌ دارد و ‌از‌ زن‌ جنبه قابليت‌ گفتند: ‌اگر‌ نطفه‌ مرد غالب‌ شد پسر ميشود و ‌اگر‌ زن‌ غالب‌ شد دختر ميشود.

نَبتَلِيه‌ِ ‌که‌ انسان‌ ‌در‌ دنيا بايد امتحان‌ و اختبار و آزمايش‌ شود ‌تا‌ خوب‌ و بد مطيع‌ و عاصي‌ مؤمن‌ و كافر ‌هر‌ يك‌ مشهود و معلوم‌ گردد چنانچه‌ ميفرمايد: بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ الم‌ أَ حَسِب‌َ النّاس‌ُ أَن‌ يُترَكُوا أَن‌ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُم‌ لا يُفتَنُون‌َ وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ فَلَيَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ الَّذِين‌َ صَدَقُوا وَ لَيَعلَمَن‌َّ الكاذِبِين‌َ عنكبوت‌ ‌آيه‌ 1 و 2.

فَجَعَلناه‌ُ سَمِيعاً بَصِيراً ذكر ‌اينکه‌ دو صفت‌ ‌براي‌ مثال‌ ‌است‌ و الا جميع‌ قواي‌ نفسانيه‌ ظاهريه‌ و باطنيه‌ اسباب‌ آزمايش‌ ‌است‌، و بواسطه ‌اينکه‌ دو قوه‌ اكثر آزمايش‌ ميشوند سميع‌ آيا نداي‌ حق‌ ‌را‌ ميشنود استماع‌ فرمايشات‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و ائمه‌ و علما و هاديان‌ طريق‌ ‌را‌ ميكند و اثر ‌بر‌ ‌آن‌ بار ميكند و ايمان‌ ميآورد و ‌در‌ تحت‌ اطاعت‌ حق‌ ميرود ‌ يا ‌ آنكه‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ رفتار ميكند، و همچنين‌ بصير معجزات‌ ‌را‌ درك‌ ميكند حال‌ پيشينيان‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكند و منافع‌ ايمان‌ و عبادت‌ و مضار كفر و معصيت‌ ‌را‌ برخورداري‌ ميكند ‌ يا ‌ قبول‌ ‌ يا ‌ رد ميكند و ‌اگر‌ معناي‌ سميع‌ و بصير ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ سميع‌ بزبان‌ ‌ما حرف‌ شنو ‌در‌ تحت‌ فرمان‌ ميرود و بصير حقايق‌ ‌را‌ بدست‌ ميآورد و پي‌ جويي‌ ميكند. بالجمله‌ انسان‌ تمام‌ اسباب‌ هدايت‌ و ضلالت‌ و اطاعت‌ و معصيت‌ ‌براي‌ ‌او‌ فراهم‌ ‌است‌. گروهي‌ ‌اينکه‌ گروهي‌ ‌آن‌ پسندند. چنانچه‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- بعد از این مرحله، نوبت آفرینش انسان، و موجود قابل ذکر شدن است. می‌فرماید: «ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم، و او را می‌آزمائیم، (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم» (انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا).

آفرینش انسان از «نطفه مخلوط» ممکن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و ترکیب «اسپرم» و «اوول» بوده باشد همان گونه که در روایات اهل بیت علیهم السّلام اجمالا به آن اشاره شده است.

یا اشاره به استعدادهای مختلفی که در درون نطفه از نظر عامل وراثت از طریق ژنها و مانند آن وجود دارد، و یا اشاره به اختلاط مواد مختلف ترکیبی نطفه است، چرا که از دهها ماده مختلف تشکیل یافته، و یا اختلاط همه اینها با یکدیگر.

معنی اخیر از همه جامعتر و مناسبتر است.

جمله «نبتلیه» اشاره به رسیدن انسان به مقام «تکلیف و تعهد و مسؤولیت و آزمایش و امتحان» است و از آنجا که «آزمایش و تکلیف» بدون «آگاهی» ممکن

ج5، ص353

نیست، در آخر آیه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش می‌کند که در اختیار انسانها قرار داده است.

نکات آیه

۱ - نطفه، مبدأ پیدایش انسان (إنّا خلقنا الإنسن من نطفة أمشاج)

۲ - آفرینش انسان از نطفه، جلوه عظمت و قدرت خداوند (إنّا خلقنا الإنسن من نطفة أمشاج) انتساب آفرینش انسان از نطفه به خداوند، با به کارگیرى ضمیر متکلم مع الغیر، بیانگر مطلب یاد شده است.

۳ - نطفه انسان، از عناصر و مواد گوناگون آمیخته است. (من نطفة أمشاج) «مشیج» (مفرد «أمشاج») به معناى مخلوط است. (قاموس المحیط)

۴ - مبدأ پیدایش انسان، آمیزه اى از نطفه مرد و زن است.* (من نطفة أمشاج) به گفته برخى از مفسران، مقصود از «أمشاج»، ممکن است اختلاط نطفه مرد و زن باشد.

۵ - آزمون انسان ها، سنت اجتناب ناپذیر خداوند (إنّا خلقنا الإنسن ... نبتلیه) جمله «نبتلیه» حال براى فاعل «خلقنا» است; یعنى، ما انسان را آفریدیم، در حالى که اراده امتحان او را داشتیم. بنابراین امتحان انسان از آغاز خلقتش، مورد نظر خداوند حکیم بوده و براى همیشه خواهد بود.

۶ - آفرینش انسان در رحم، همراه با تحولات و دگرگونى هاى پى درپى (إنّا خلقنا الإنسن من نطفة ... نبتلیه) «إبتلا»، مى تواند استعاره از انتقال از حالتى به حالت دیگر باشد. در این صورت آیه شریفه، به تبدیل نطفه به علقه، علقه به مضغه و... اشاره دارد.

۷ - انسان، موجودى مکلف و مسؤول در پیشگاه خداوند (نبتلیه) آزمایش شدن انسان، نشان دهنده مکلّف و مسؤول بودن او است.

۸ - آفرینش انسان از سوى خداوند، حکیمانه و هدفمند و به دور از پوچى و بیهودگى است. (إنّا خلقنا الإنسن من نطفة ... نبتلیه) تأکید خداوند بر آزمایش شدن انسان از آغاز خلقت وى، مى تواند براى نفى توهّم پوچى و بى هدف بودن آفرینش انسان ها باشد.

۹ - خداوند، انسان را شنوا و بینا آفرید. (فجعلنه سمیعًا بصیرًا)

۱۰ - شنوایى و بینایى، دو ابزار اصلى بشر براى معرفت حقایق (نبتلیه فجعلنه سمیعًا بصیرًا) سمیع و بصیر قرار داده شدن بشر در آستانه آزمایش او، مى تواند به این دلیل باشد که آزمایش، نیاز به شناخت مواد آزمون و راه هاى قبولى آن دارد. ازاین رو خداوند، به بشر دو ابزار شناخت (قدرت شنوایى و بینایى) عطا فرموده است تا به این معرفت دست یازد.

۱۱ - آفرینش انسان از نطفه، دلیل قدرت خداوند بر آفرینش مجدد او در روز رستاخیز    هل أتى على الإنسن حین من الدهر لم یکن شیئًا مذکورًا . إنّا خلقنا الإنسن من نطفة أمشاج برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است، موضوع آیه ۵ این سوره تا پایان آن، درباره مسائل قیامت (مانند بهشت و جهنم و جایگاه کافران و خوبان و...) است. ضمن آن که آیه پایانى سوره پیش - که درباره اثبات توانایى خداوند بر احیاى مردگان بود - تأییدکننده همین مطلب است.

روایات و احادیث

۱۲ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «أمشاج نبتلیه» قال: ماء الرجل و ماء المرأة اختلطا جمیعاً;[۱] از امام باقر(ع) درباره قول خدا «أمشاج نبتلیه» روایت شده که فرمود: نطفه مرد و زن با هم مخلوط شده [و انسان آفریده شده ]است».

موضوعات مرتبط

  • انسان: امتحان انسان ها ۵; انسان از نطفه ۱، ۲، ۱۱; بینایى انسان ۹; تکلیف انسان ۷; خالق انسان ها ۹; شنوایى انسان ۹; عنصر خلقت انسان ۱، ۲، ۴، ۱۱; فضایل انسان ۹; فلسفه خلقت انسان ۸; مراحل خلقت انسان ۶; مسؤولیت انسان ۷; ویژگیهاى انسان ۷
  • بینایى: نقش بینایى ۱۰
  • خدا: امتحانهاى خدا ۵; حکمت خدا ۸; خالقیت خدا ۹; سنتهاى خدا ۵; قدرت خدا ۱۱; نشانه هاى عظمت خدا۲; نشانه هاى قدرت خدا ۲
  • رحم(زهدان): نطفه در رحم(زهدان) ۶
  • زن: نطفه زن ۱۲; نقش نطفه زن ۴
  • سنتهاى خدا: سنت امتحان ۵
  • شناخت: ابزار شناخت ۱۰
  • شنوایى: نقش شنوایى ۱۰
  • مرد: نطفه مرد ۱۲; نقش نطفه مرد ۴
  • معاد: دلایل معاد ۱۱
  • نطفه: حقیقت نطفه ۳; نقش نطفه ۱، ۲

منابع

  1. تفسیرقمى، ج ۲، ص ۳۹۸; نورالثقلین، ج ۵ ، ص ۴۶۹، ح ۱۳.