أَفْئِدَة

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«فؤاد» گرچه به معناى قلب (عقل) آمده است، ولى این تفاوت را با قلب دارد، که در معناى «فؤاد»، جوشش و افروختگى و یا به تعبیر دیگر تجزیه و تحلیل و ابتکار افتاده است. «راغب» در «مفردات» مى گوید:

الفُؤادُ کَالْقَلْبِ لکِنْ یُقالُ لَهُ فُؤادٌ اِذَا اعْتُبِرَ فِیْهِ مَعْنَى التَّفَؤُّدِ أَىِ التَّوَقُّدِ: «فؤاد مانند قلب است، و لکن این کلمه در جایى گفته مى شود که افروختگى و پختگى در آن منظور باشد»، و مسلماً این موضوع پس از تجربه کافى به انسان دست مى دهد، و به هر حال، گرچه ابزار شناخت، منحصر به این دو، یا این سه، نیست، ولى مسلماً مهمترین ابزار همین ها است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

قلب. [نجم:11]. آنچه چشم ديد قلب تكذيب نكرد قلب را از آن فؤاد گويند كه در آن توقد و دلسوزى هست كه «فأد» به معنى بريان كردن آمده است به قولى علت اين تسميه تأثر و تحول قلب است كه «فأد» در اصل به معنى حركت و تحريك است. (اقرب) راغب وجه اول را گفته و نيز قلب را به علت تقلب و تحول آن قلب گفته‏اند. جمع آن افئده است [ابراهيم:37]. دلهائى از مردم را وادار كه به ايشان مايل باشند. [اسراء:36]. تقدير آيه ظاهراً «مسؤلاً عنه» است صدر آيه چنين است: «وَ لاتَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عَلْمٌ اِنَّ...» يعنى از آنچه نمى‏دانى پيروى مكن كه گوش و چشم و قلب همه مسؤل‏اند. ظهور آيه در آن است كه چشم و گوش و قلب بايد بكوشند و يقين به دست آورند و به آن ترتيب اثر بدهند كه [يونس:36]. و اگر فقهاء در احكام جزئى عمل به ظن مى‏كنند روى دليل علمى است كه ناچار بايد به ظن عمل كرد، احتمال دارد ضمير «عنه» راجع به علم باشد يعنى چشم و گوش و دل در تحصيل علم مسؤل‏اند. و خلاصه آيه اين است: آنچه را علم ندارى معتقد مباش، آنچه علم ندارى مگو، آنچه را علم ندارى مكن، در روايات اهل بيت عليهم‏السلام به جمله «اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ...» مستقلاً استناد شده بدون اشاره به صدر آيه ولى با دقّت خواهيم ديد كه صدر آن نيز داخل در استناد است. يعنى دو جور مى‏شود استفاده كرد و آنها عليهم‏السلام لمناسبة به يك جور آن اشاره فرموده‏اند. *** با ملاحظه آيه گذشته و آيات [نحل:78]. [مؤمنون:78]. [سجده:9]. و غيره كه فؤاد و افئده در رديف سمع و بصر آمده مخصوصاً آيه [همزه:6-7]. ميتوان فهميد كه مراد از فؤاد قلب صنوبرى شكل معروف است مشروح سخن در «قلب» ديده شود. واللَّه‏العالم. [قصص:10]. در اقرب الموارد گفته: «اَلْفُؤادُ الْفارِغُ» دو معنى دارد يكى قلب بى غم و اندوه يعنى فارغ از هر دو، ديگرى قلب بدحال كه اميد و طمعى ندارد (قلب مأيوس) به نظرم مراد از فارغ پريشانحالى است گرچه به دل مادر موسى «لاتَخافى وَ لاتَحْزَنى» الهام شده بود ولى بالاخره بشر و مادر بود و اضطراب داشت كه مطلب به كجا خواهد انجاميد و آيا آنچه به نظرش آمده عملى خواهد شد يا نه؟ يعنى قلب مادر موسى پريشان شد و حقاً كه نزديك بود سر را افشا كند اگر دلش را محكم نكرده بوديم. بعضى از بزرگان به قرينه «لاتَخافى و لاتَحْزَنى» فارغ را بى‏اندوه گفته است ولى «اِنْ كادَتْ لَتُبْدى» خلاف آن را مى‏رساند.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...