سوره القيامة: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot!) |
(QRobot edit) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
{{ سوره | نام =سوره القيامة | محل نزول =محل نزول::مكه | ترتيب نزول = [[ترتيب نزول::31|٣١]] | جزء = | کتابت = [[شماره کتابت::75|٧٥]] | آیه = [[تعداد آیات::40|٤٠]] | بعدی = سوره الانسان | قبلی = سوره المدثر | کلمه = [[تعداد کلمات::184|١٨٤]] | حرف = }} | {{ سوره | نام =سوره القيامة | محل نزول =محل نزول::مكه | ترتيب نزول = [[ترتيب نزول::31|٣١]] | جزء = | کتابت = [[شماره کتابت::75|٧٥]] | آیه = [[تعداد آیات::40|٤٠]] | بعدی = سوره الانسان | قبلی = سوره المدثر | کلمه = [[تعداد کلمات::184|١٨٤]] | حرف = }} | ||
{| width="75%" | {| width="75%" | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| | | | ||
{| | {| | ||
|- align="center" | |- align="center" | ||
خط ۲۷: | خط ۲۴: | ||
|} | |} | ||
|} | |} | ||
==متن سوره== | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ لا أُقسِمُ بِيَومِ القِيٰمَةِ (١) ]] }} | |||
به روز قیامت سوگند ندارم! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢ | وَ لا أُقسِمُ بِالنَّفسِ اللَّوّامَةِ (٢) ]] }} | |||
و نه سوگند به نفس لوامه [:وجدان بیدار و ملامتگر]. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣ | أَيَحسَبُ الإِنسٰنُ أَلَّن نَجمَعَ عِظامَهُ (٣) ]] }} | |||
آیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهایش را جمع نخواهیم کرد؟! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٤ | بَلىٰ قٰدِرينَ عَلىٰ أَن نُسَوِّىَ بَنانَهُ (٤) ]] }} | |||
آری! قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را سازمان دهیم! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٥ | بَل يُريدُ الإِنسٰنُ لِيَفجُرَ أَمامَهُ (٥) ]] }} | |||
بلکه انسان همی خواهد تا پیش رویش را بشکافد [:خدا را علنی بنگرد و قیامت را ببیند و پیوسته فجور کند]! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٦ | يَسـَٔلُ أَيّانَ يَومُ القِيٰمَةِ (٦) ]] }} | |||
(از این رو) میپرسد: «قیامت کی خواهد بود؟!» | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٧ | فَإِذا بَرِقَ البَصَرُ (٧) ]] }} | |||
پس در آن هنگام که چشم (از شدتِ وحشت) برق زند (و به گردش در آید)، | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٨ | وَ خَسَفَ القَمَرُ (٨) ]] }} | |||
و ماه بینور گردد، | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٩ | وَ جُمِعَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ (٩) ]] }} | |||
و خورشید و ماه یکجا جمع شوند، | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٠ | يَقولُ الإِنسٰنُ يَومَئِذٍ أَينَ المَفَرُّ (١٠) ]] }} | |||
انسان در آنهنگام گوید: «گریزگاه کجاست؟!» | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١١ | كَلّا لا وَزَرَ (١١) ]] }} | |||
هرگز (چنین نیست.)! راه فراری (از این گیرودار) و پناهگاهی نیست! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٢ | إِلىٰ رَبِّكَ يَومَئِذٍ المُستَقَرُّ (١٢) ]] }} | |||
آن روز قرارگاه (نهایی) تنها سوی پروردگار تو است. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٣ | يُنَبَّؤُا۟ الإِنسٰنُ يَومَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ (١٣) ]] }} | |||
و در آن روز انسان از تمام آنچه پیش فرستاده و واگذاشته بسی آگاهی مهم داده میشود. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٤ | بَلِ الإِنسٰنُ عَلىٰ نَفسِهِ بَصيرَةٌ (١٤) ]] }} | |||
بلکه انسان خودش بر (وضع) خودش بسی آگاه است! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٥ | وَ لَو أَلقىٰ مَعاذيرَهُ (١٥) ]] }} | |||
و هرچند (در ظاهر برای خود) عذرهایی بیفکند! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٦ | لا تُحَرِّك بِهِ لِسانَكَ لِتَعجَلَ بِهِ (١٦) ]] }} | |||
(ای پیامبر!) زبانت را بهخاطر عجله برای خواندن آن [:قرآن] حرکت مده. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٧ | إِنَّ عَلَينا جَمعَهُ وَ قُرإنَهُ (١٧) ]] }} | |||
همانا گردآوریش و خواندنش تنها بر عهدهی ماست! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٨ | فَإِذا قَرَأنٰهُ فَاتَّبِع قُرإنَهُ (١٨) ]] }} | |||
پس هنگامی که آن را خواندیم، از خواندنش پیروی کن! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ١٩ | ثُمَّ إِنَّ عَلَينا بَيانَهُ (١٩) ]] }} | |||
سپس بیان آن (نیز) بیگمان بر عهدهی ماست! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٠ | كَلّا بَل تُحِبّونَ العاجِلَةَ (٢٠) ]] }} | |||
هرگز (چنان نیست که شما میپندارید)؛ بلکه شما (دنیای) زودگذر را دوست میدارید! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢١ | وَ تَذَرونَ الإخِرَةَ (٢١) ]] }} | |||
و آخرت را وامیگذارید! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٢ | وُجوهٌ يَومَئِذٍ ناضِرَةٌ (٢٢) ]] }} | |||
چهرههایی در آن روز باطروات است، | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٣ | إِلىٰ رَبِّها ناظِرَةٌ (٢٣) ]] }} | |||
(که) سوی (رحمت) پروردگارشان نگرانند! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٤ | وَ وُجوهٌ يَومَئِذٍ باسِرَةٌ (٢٤) ]] }} | |||
و در آن روز صورتهایی عبوس و درهمکشیده است، | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٥ | تَظُنُّ أَن يُفعَلَ بِها فاقِرَةٌ (٢٥) ]] }} | |||
(که) گمان دارند عذابی در پیش دارند که پشت را میشکند! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٦ | كَلّا إِذا بَلَغَتِ التَّراقِىَ (٢٦) ]] }} | |||
چنان نیست (که انسان میپندارد! او ایمان نمیآورد) تا موقعی که جان به گلوگاهش رسد، | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٧ | وَ قيلَ مَن راقٍ (٢٧) ]] }} | |||
و گفته شود: «آیا کیست که (مرا از مرگ) نجات دهد؟!» | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٨ | وَ ظَنَّ أَنَّهُ الفِراقُ (٢٨) ]] }} | |||
و گمان کرد که این همواره (همان) جدایی است. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٢٩ | وَ التَفَّتِ السّاقُ بِالسّاقِ (٢٩) ]] }} | |||
و ساق (زندگی) به ساق (مرگ) در هم بپیچید. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٠ | إِلىٰ رَبِّكَ يَومَئِذٍ المَساقُ (٣٠) ]] }} | |||
در آن روز مسیر همه تنها سوی (دادگاه) پروردگارت خواهد بود! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣١ | فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّىٰ (٣١) ]] }} | |||
پس او نه تصدیق کرد و نه نماز خواند. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٢ | وَ لٰكِن كَذَّبَ وَ تَوَلّىٰ (٣٢) ]] }} | |||
بلکه رویگرداند. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٣ | ثُمَّ ذَهَبَ إِلىٰ أَهلِهِ يَتَمَطّىٰ (٣٣) ]] }} | |||
سپس سوی خانهی خود بازگشت در حالی که چون خران (خرامان) قدم برمیداشت! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٤ | أَولىٰ لَكَ فَأَولىٰ (٣٤) ]] }} | |||
(این ناهنجاری) شایستهتر است برای تو، پس شایستهتر. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٥ | ثُمَّ أَولىٰ لَكَ فَأَولىٰ (٣٥) ]] }} | |||
سپس (این ناهنجاری) برای تو شایستهتر است، پس شایستهتر. | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٦ | أَيَحسَبُ الإِنسٰنُ أَن يُترَكَ سُدًى (٣٦) ]] }} | |||
آیا انسان گمان میکند که بیهدف و مهمل رها میشود؟! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٧ | أَلَم يَكُ نُطفَةً مِن مَنِىٍّ يُمنىٰ (٣٧) ]] }} | |||
آیا او نطفهای از منیای که میجهد نبود؟! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٨ | ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّىٰ (٣٨) ]] }} | |||
سپس به صورت خون بستهای [:آویزک] در آمد. پس خدا او را آفرید و سازمان داد، | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٣٩ | فَجَعَلَ مِنهُ الزَّوجَينِ الذَّكَرَ وَ الأُنثىٰ (٣٩) ]] }} | |||
تا از او دو زوج : مرد و زن آفرید! | |||
{{قاب | متن = [[ القيامة ٤٠ | أَلَيسَ ذٰلِكَ بِقٰدِرٍ عَلىٰ أَن يُحۦِىَ المَوتىٰ (٤٠) ]] }} | |||
آیا (چنان نیرومندی) بر زنده کردن مردگان توانا نیست؟! | |||
==محتوای سوره== | ==محتوای سوره== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۳۸
سوره المدثر | سوره القيامة | سوره الانسان | |||||||||||||||||||||||
|
در حال بارگیری... |
|
متن سوره
به روز قیامت سوگند ندارم!
و نه سوگند به نفس لوامه [:وجدان بیدار و ملامتگر].
آیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهایش را جمع نخواهیم کرد؟!
آری! قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را سازمان دهیم!
بلکه انسان همی خواهد تا پیش رویش را بشکافد [:خدا را علنی بنگرد و قیامت را ببیند و پیوسته فجور کند]!
(از این رو) میپرسد: «قیامت کی خواهد بود؟!»
پس در آن هنگام که چشم (از شدتِ وحشت) برق زند (و به گردش در آید)،
و ماه بینور گردد،
و خورشید و ماه یکجا جمع شوند،
انسان در آنهنگام گوید: «گریزگاه کجاست؟!»
هرگز (چنین نیست.)! راه فراری (از این گیرودار) و پناهگاهی نیست!
آن روز قرارگاه (نهایی) تنها سوی پروردگار تو است.
و در آن روز انسان از تمام آنچه پیش فرستاده و واگذاشته بسی آگاهی مهم داده میشود.
بلکه انسان خودش بر (وضع) خودش بسی آگاه است!
و هرچند (در ظاهر برای خود) عذرهایی بیفکند!
(ای پیامبر!) زبانت را بهخاطر عجله برای خواندن آن [:قرآن] حرکت مده.
همانا گردآوریش و خواندنش تنها بر عهدهی ماست!
پس هنگامی که آن را خواندیم، از خواندنش پیروی کن!
سپس بیان آن (نیز) بیگمان بر عهدهی ماست!
هرگز (چنان نیست که شما میپندارید)؛ بلکه شما (دنیای) زودگذر را دوست میدارید!
و آخرت را وامیگذارید!
چهرههایی در آن روز باطروات است،
(که) سوی (رحمت) پروردگارشان نگرانند!
و در آن روز صورتهایی عبوس و درهمکشیده است،
(که) گمان دارند عذابی در پیش دارند که پشت را میشکند!
چنان نیست (که انسان میپندارد! او ایمان نمیآورد) تا موقعی که جان به گلوگاهش رسد،
و گفته شود: «آیا کیست که (مرا از مرگ) نجات دهد؟!»
و گمان کرد که این همواره (همان) جدایی است.
و ساق (زندگی) به ساق (مرگ) در هم بپیچید.
در آن روز مسیر همه تنها سوی (دادگاه) پروردگارت خواهد بود!
پس او نه تصدیق کرد و نه نماز خواند.
بلکه رویگرداند.
سپس سوی خانهی خود بازگشت در حالی که چون خران (خرامان) قدم برمیداشت!
(این ناهنجاری) شایستهتر است برای تو، پس شایستهتر.
سپس (این ناهنجاری) برای تو شایستهتر است، پس شایستهتر.
آیا انسان گمان میکند که بیهدف و مهمل رها میشود؟!
آیا او نطفهای از منیای که میجهد نبود؟!
سپس به صورت خون بستهای [:آویزک] در آمد. پس خدا او را آفرید و سازمان داد،
تا از او دو زوج : مرد و زن آفرید!
آیا (چنان نیرومندی) بر زنده کردن مردگان توانا نیست؟!