الأنبياء ٤٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۲: خط ۴۲:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link288 | آيات ۳۴ - ۴۷ سوره انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link288 | آيات ۳۴ - ۴۷ سوره انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link289 | پاسخ خداى تعالى به اميد بستن مشركين به مرگ پيامبر(صلى الله عليه و آله )، بابيان عموميت مرگ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link289 | پاسخ خداى تعالى به امید مشركان به مرگ پيامبر«ص»، با بيان عموميت مرگ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link290 | معانى و موارد استعمال ((نفس (( در لغت و در آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link290 | معانى و موارد استعمال «نفس»، در لغت و در آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link291 | معنى و موارد استعمال كلمه ((موت -مرگ ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link291 | معنا و موارد استعمال كلمۀ «مَوت»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link292 | اشكالاتى جنه به كلام فخر رازى كه قائل به تخصيص آيه(كل نفس دائقه الموت ) شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۲#link292 | اشكالاتى به كلام فخر رازى، در تفسیر آيه «کُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المَوت»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link293 | تهديد كافران استهزاء كننده به آتشى كه ناگهانى مى آيد و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link293 | تهديد كافران استهزاء كننده، به آتشى كه ناگهانى مى آيد و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link294 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link294 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۱

کپی متن آیه
بَلْ‌ مَتَّعْنَا هٰؤُلاَءِ وَ آبَاءَهُمْ‌ حَتَّى‌ طَالَ‌ عَلَيْهِمُ‌ الْعُمُرُ أَ فَلاَ يَرَوْنَ‌ أَنَّا نَأْتِي‌ الْأَرْضَ‌ نَنْقُصُهَا مِنْ‌ أَطْرَافِهَا أَ فَهُمُ‌ الْغَالِبُونَ‌

ترجمه

ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهره‌مند ساختیم، تا آنجا که عمر طولانی پیدا کردند (و مایه غرور و طغیانشان شد)؛ آیا نمی‌بینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) می‌کاهیم؟! آیا آنها غالبند (یا ما)؟!

|بلكه ما آنان و پدرانشان را برخوردار كرديم، تا آن جا كه عمرشان طولانى شد [و موجب غرورشان گرديد]. آيا نمى‌بينند كه ما به سراغ زمين مى‌آييم و آن را از هر طرف مى‌كاهيم [و مردمش را مى‌بريم‌]؟ آيا پس آنها پيروزند
[نه‌] بلكه اينها و پدرانشان را برخوردار كرديم تا عمرشان به درازا كشيد. آيا نمى‌بينند كه ما مى‌آييم و زمين را از جوانب آن فرو مى‌كاهيم؟ آيا باز هم آنان پيروزند؟
بلکه تنها ماییم که این مردم و پدران پیشینشان را متمتّع (به نعمتهای دنیا) کردیم تا آنکه عمر دراز کردند، آیا مردم نمی‌بینند که ماییم که اراده کنیم و زمین (و اهلش) را از هر طرف (به مرگ و فنا) می‌کاهیم، آیا این خلق (عاجز بر ما) غلبه توانند کرد؟
بلکه اینان و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] بهره مند ساختیم تا جایی که عمرشان طولانی شد [و گمان کردند که نعمت ها و عمرشان پایان نمی پذیرد]. آیا ندانسته اند که ما همواره به زمین می پردازیم و از اطراف [و جوانب] آن [که ملت ها، اقوام، تمدن ها و دانشمندانش هستند] می کاهیم؟ پس آیا باز هم آنان پیروزند؟
بلكه ما آنها و پدرانشان را بهره‌مند كرديم تا عمرشان به درازا كشيد. آيا نمى‌بينند كه قصد اين سرزمين مى‌كنيم و از اطراف آن مى‌كاهيم؟ آيا باز هم آنها پيروزند؟
حق این است که اینان و پدرانشان را [از ناز و نعمت‌] بهره‌مند ساخته‌ایم، تا آنکه روزگاری دراز یافتند، پس آیا نیندیشیده‌اند که ما دامنه‌های سرزمین [کفر] را می‌کاهیم [و بر گستره اسلام می‌افزاییم‌]، آیا ایشان پیروز خواهند شد؟
بلكه آنها و پدرانشان را برخوردارى داديم تا عمرهاشان دراز گشت. آيا نمى‌بينند كه ما زمين را از كناره‌هاى آن مى‌كاهيم- برخى از امتها را هلاك و نابود مى‌كنيم-؟ پس آيا آنها- كافران قريش- چيره و پيروزند [و نابود نخواهند شد]؟!
(در برابر کفر کافران، در رساندن عذاب شتاب نداریم، و) بلکه ما اینان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهره‌مند ساخته‌ایم (و ایشان به جای شکرگزاری، به غرور و طغیان خود افزوده‌اند) تا بدانجا که عمر طولانی کرده‌اند (ولی سرانجام آهسته و آرام گرفتار عقاب و عذاب ما شده و می‌شوند). مگر آنان نمی‌بینند که (این نعمت و ملک می‌رود دست به دست، و ما از نعمت و قدرت و صحّت و جاه و جلال گروهی می‌کاهیم، و بر ثروت و شوکت و عظمت و نعمت گروه دیگری می‌افزائیم؟ بلی! این جهان و نعمتهایش پایدار نیست و) ما از زمین (اینان) می‌کاهیم (و بر زمین آنان می‌افزائیم، و قدرت و دولت را میان مردمان دست به دست می‌گردانیم). آیا (با این حال ما غالبیم یا) ایشان غالبند؟
بلکه اینان و پدرانشان را (از نعمت‌هایی) برخوردار کردیم، تا عمرشان آنان به درازا کشید. پس آیا نمی‌بینند که ما زمین را می‌آیم [:درمی‌گیریم،] در حالی‌که آن را از اطرافش فرومی‌کاهیم؟ پس آیا آنان پیروزمندانند؟
بلکه کامیابی دادیم بدیشان و پدرانشان تا دراز شد بر ایشان روزگار (عمر) آیا نبینند که می‌آئیم زمین را می‌کاهیمش از کنارهایش پس آیا ایشانند چیره‌شدگان‌

We have given these enjoyments, and their ancestors, until time grew long upon them. Do they not see how We gradually reduce the land from its extremities? Are they then the victors?
ترتیل:
ترجمه:
الأنبياء ٤٣ آیه ٤٤ الأنبياء ٤٥
سوره : سوره الأنبياء
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَتَّعْنَا»: نعمت داده‌ایم. بهره‌مند و برخوردار کرده‌ایم. این آیه اشاره به قاعده استدراج دارد (نگا: اعراف / . «أَنَّا نَأْتِی الأرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا»: اشاره به چرخه زندگی است و مراد کاستن از دارائی و توانائی دسته‌ای، و افزایش بر دارائی و توانائی گروهی است. در اینجا چون مقام تهدید است تنها به کاهش اشاره شده است و از افزایش سخن نرفته است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ «44»

با اين وجود، ما آنها و پدرانشان را (از نعمت‌ها) كامياب ساختيم تا آنجا كه عمرشان طولانى شد (و مايه‌ى غرور وطغيان آنان گرديد). آيا نمى‌بينند كه ما به سراغ زمين آمده (و با مرگ و فنا) از اطراف آن مى‌كاهيم؟ پس آيا ايشان (بر ما) غلبه دارند؟

نکته ها

در اينكه مراد از عبارت‌ «نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها» كم شدن اطراف زمين چيست، معانى مختلفى ذكر شده است:

الف: منظور، مرگ علما وفقدان آنهاست. «1»


«1». تفسيرصافى.

جلد 5 - صفحه 455

ب: مقصود، انقراض امتها و نابودى ساكنان زمين است. «1»

ج: با گسترش اسلام، از مناطق كفر نشين كاسته مى‌شود. «2»

د: حجم زمين از نظر جغرافيايى روبه نقصان است.

پیام ها

1- طول عمر وكاميابى به اراده خداست وهيچ معبودى درآن نقش ندارد. «مَتَّعْنا»

2- هر كاميابى، براى انسان‌ها و نياكانشان، نشانه‌ى لطف الهى نيست. «بَلْ مَتَّعْنا» (عمر طولانى و كاميابى نياكان، شما را غافل نكند.)

3- خداوند براى عقوبت كافران عجله‌اى ندارد. «مَتَّعْنا»

4- به هر طول عمرى نبايد دل خوش داشت. «حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ» خداوند، طول عمر كافران را مهلتى براى ازدياد گناهانشان قرار داده است. «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» «3»

5- آگاهى از تاريخ ملّت‌ها و تمدّن‌ها و عبرت گرفتن از آن، مورد ستايش است.

أَ فَلا يَرَوْنَ‌ ...

6- با مشاهده انقراض پى در پى ملتها، آيا باز هم كفّار، گمان پيروزى دارند؟

«نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ (44)

بعد از آن بيان فرمايد تفضل خود را به ايشان با وجود كفر آنان.

بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ: بلكه بهره‌مند سازيم اين جماعت كفار را. وَ آباءَهُمْ‌: و پدران ايشان را بهره‌ور ساختيم از نعمتها و لذتهاى دنيا. حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ: تا آنكه دراز شد برايشان عمرهاى آنها، پس مغرور كرد ايشان را طول عمر و آلايش دنيا تا آنكه كردند آنچه كردند از سركشى و تباهكارى و گمراهى. بعد بر سبيل توبيخ مى‌فرمايد: أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ‌: آيا پس نمى‌بينند و نمى‌دانند كفار بدرستى كه مى‌آوريم زمين را فرمان ما، يعنى حكم و فرمان ما به زمين رسد. پس، نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها: نقصان كنيم آن را و مى‌كاهانيم از كنارهاى آن به هلاك اهل آن و خرابى و ويرانى سراى آن. يا مراد نقصان اشراف و علماء باشد، زيرا خرابى و ويرانى زمين به موت علما باشد:

1- شيخ صدوق (رحمه اللّه) در من لا يحضره الفقيه روايت نموده كه: از حضرت صادق عليه السلام سؤال شد از اين آيه، فرمود: فقد علماء باشد «1».

2- على بن ابراهيم قمى نيز فرموده كه مراد موت علماى زمين است‌ «2».

3- منية المريد- از حضرت كاظم عليه السلام فرمود: اذا مات المؤمن‌


«1» تفسير برهان، ج 2، ص 302.

«2» مدرك سابق.

جلد 8 - صفحه 396

بكت عليه الملائكة و بقاع الارض الّتى كان يعبد اللّه عليها و ابواب السّماء الّتى كان يصعد منها اعماله و ثلم فى الاسلام ثلمة لا يسدّها شى‌ء لأنّ المؤمنين الفقهاء حصون الاسلام كحصن سور المدينة لها: وقتى بميرد مؤمن، گريه نمايد بر او ملائكه و مكانهاى زمينى كه بر آن عبادت خدا نموده و درهاى آسمانى كه بالا رفته از آن اعمال او. و رخنه‌اى در اسلام راه يابد كه سد ننمايد آن را چيزى، زيرا مؤمنين فقهاء پناههاى اسلام هستند مانند ديوارهاى اطراف شهر «1».

4- در كافى- جابر از حضرت صادق عليه السلام فرمود: حضرت على بن الحسين عليهما السلام فرمود: راضى نمايد نفس مرا در سرعت مرگ و كشتن در ما، فرمايش الهى‌ «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها» و او رفتن علما است‌ «2». پس مراد تهديد امت باشد به اينكه مستحق شدند به قبايح اعمالشان، به بردن ما از ميانشان. بنابراين هر زمينى كه عالم دينى در آن نباشد، آن زمين خراب باشد، اگرچه تو آن را آبادان شناسى.

أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ‌: آيا پس كفار غلبه نمايند پيغمبر را با آيات بينات و معجزات قاهرات كه مى‌بينند. يا با نصرت الهى آن حضرت را در مقامات بسيار طمع دارند كه غالب شوند. يا ما غالب خواهيم شد، يعنى نيستند غلبه كنندگان بلكه آنها مغلوب شدگان و پيغمبر غالب خواهد بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (41) قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ (42) أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ (43) بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ (44) قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَ لا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما يُنْذَرُونَ (45)

ترجمه‌

- و بتحقيق استهزاء شد به پيمبرانى پيش از تو پس وارد شد بآنانكه استهزاء نمودند از آنها آنچه بودند كه بآن استهزاء مينمودند

بگو كه نگهميدارد شما را در شب و روز از عذاب خداوند بخشنده بلكه آنها از ياد پروردگارشان رو گردانانند

آيا مرايشانرا است خدايانى كه باز دارند آنها را از آفات وارده از نزد ما نميتوانند يارى نمودن خودهاشان را و نه آنها از جانب ما همراهى كرده شوند

بلكه كامياب كرديم اينها و پدرانشان را تا دراز شد بر ايشان مدّت زندگانى آيا پس نمى‌بينند كه ما ميآئيم در زمين كه كم ميكنيم از جوانبش آيا پس آنها غلبه كنندگانند

بگو جز اين نيست كه بيم ميدهم شما را بوحى و نمى‌شنوند كران خواندن را چون بيم داده شوند.

تفسير

- چون در آيات سابقه ذكر استهزاء كفّار بمقام مقدّس نبوى شد خداوند براى تسليت خاطر آنحضرت نقل استهزاء كفّار را بانبياء سابق فرموده با آنكه نتيجه سوء كردار ناهنجار آنها و اصل و عائد بآنها گرديده و بمجازات خودشان رسيدند و اينها هم خواهند رسيد و دستور داده كه آنها را متذكّر فرمايد كه در هر حال محتاج بحفظ و حراست الهى هستند و اين بمقتضاى رحمت رحمانيّه است كه بآنها روزى ميدهد و انتقام نميكشد و اگر بخواهد بمجازاتشان برساند كسى نميتواند از اراده او جلوگيرى نمايد چون آنها بكلّى از ياد خدا رو گردانند چه رسد به آنكه از عذاب او بترسند آيا اين خدايان مقهورى كه دارند ميتوانند باز دارند آنها را از ورود عذاب نازل بر آنان از نزد خداوند قهّار خير آن خدايان خودشان را نميتوانند يارى و نگهدارى كنند چه رسد بنگهدارى از آنها با آنكه همراهى از خداوند با آنها و خدايانشان نخواهد شد و بنابر اين كلمه دوننا بمعناى عندنا است و محتمل است مراد آن باشد كه آيا براى آنها خدايانى هست غير از ما كه باز دارند آنها را از عذاب ما و بنابر اين دو ننا بمعناى غيرنا است و در كلام‌


جلد 3 صفحه 555

با آنكه تقديم و تأخير است معنى واضحتر است امّا لطف معناى سابق را ندارد و اين تذكّر براى آنستكه مشركين عرب تصوّر ميكردند نزول خيرات و دفع آفات از آنها از بركات عبادت بتها است و تا آنها بر اين طريقه استقرار دارند خداوند هم نعمت و احسان خود را بر آنها استمرار خواهد داد لذا خداوند صريحا نفى فرموده اين تصوّر باطل آنها را به بيان جهت ادامه نعمت كه استدراج است باين تقريب كه ما كامياب و بهره‌مند نموديم آنها و پدرانشان را در دنيا تا عمرشان دراز و استحقاقشان براى عذاب كامل گردد و چون طغيان و سركشى آنها بحدّ نصاب رسيد و مواعظ حسنه تو در آنها اثر نكرد نعمتهاى ما از آنان رو بزوال گذاشت و علائم غضب الهى بر ايشان ظاهر گرديد آيا نمى‌بينند عساكر اسلامى بتدريج اراضى آنها را تصرف ميكنند و دانشمندان از آنها كناره‌گيرى يا فوت مينمايند باز اگر تصوّر كنند در خاتمه امر غلبه با آنان است بسيار خيال خامى است بزودى با ذو الفقار على عليه السّلام بخواست خدا دمار از روزگار آنها بيرون خواهد آمد و اخيرا دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من از پيش خود چيزى نميگويم آنچه را بشما ابلاغ مينمايم از وعد و وعيد و انذار و تهديد از قبل خدا و وحى سماوى است ولى افسوس كه شما مانند كران گوش شنوا نداريد كه آنچه بخوانند شما را براه حقّ و بترسانند از راه باطل اعتنائى نمينمائيد و بعضى لا تسمع الصمّ بصيغه حاضر و نصب صمّ قرائت نموده‌اند و بنابر اين خطاب است به پيغمبر اكرم كه تو نميتوانى بكران چيزى بشنوانى و عدول از ضمير غائب باسم ظاهر براى تصريح باتّصاف آنها است بصفت كرى و عدم انتفاعشان از مواعظ حقّه و نصايح حقيقيه و تنبيهات لازمه و امثال آنها ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَل‌ مَتَّعنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُم‌ حَتّي‌ طال‌َ عَلَيهِم‌ُ العُمُرُ أَ فَلا يَرَون‌َ أَنّا نَأتِي‌ الأَرض‌َ نَنقُصُها مِن‌ أَطرافِها أَ فَهُم‌ُ الغالِبُون‌َ (44)

و نظير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ سوره مباركه رعد آيه 41 ‌که‌ فرمود: «أَ وَ لَم‌ يَرَوا أَنّا

جلد 13 - صفحه 183

نَأتِي‌ الأَرض‌َ نَنقُصُها مِن‌ أَطرافِها ... ‌الآية‌) گذشت‌ تفسير و شرحش‌ و أخبار وارده‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آن‌ شروع‌ ‌به‌ ترجمه‌ و تفسير.

بلكه‌ ‌ما ‌اينکه‌ كفّار ‌را‌ متمتّع‌ و بهره‌مند كرديم‌ ‌به‌ نعم‌ دنيويّه ‌آنها‌ ‌را‌ و آباء ‌آنها‌ ‌را‌ ‌تا‌ اينكه‌ طول‌ كشيد ‌بر‌ ‌آنها‌ عمر، عمر طولاني‌ پيدا كردند، آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ نمي‌بينند ‌که‌ ‌ما محقّقا قدرت‌ و اراده ‌ما متوجّه‌ زمين‌ مي‌شود و كم‌ مي‌كنيم‌ ‌از‌ اطراف‌ زمين‌، آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ ‌ما غالب‌ مي‌شوند!

(بَل‌ مَتَّعنا هؤُلاءِ): ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌أبو‌ البشر ‌تا‌ امروز مشاهده‌ كنيد چه‌ اندازه‌ ‌از‌ كفّار و مشركين‌ بودند و أرباب‌ ضلال‌ ‌که‌ أهل‌ حق‌ّ ‌در‌ ميانه ‌آنها‌ بسيار كم‌ بودند.

(وَ آباءَهُم‌): نسلا ‌بعد‌ نسل‌ و جيلا ‌بعد‌ جيل‌ ‌با‌ چه‌ ثروتها و دولتها و چه‌ عمارتها و رياست‌ها ‌که‌ ‌در‌ حق‌ّ عاد و ‌غير‌ ‌آنها‌ مي‌فرمايد: «أَ لَم‌ تَرَ كَيف‌َ فَعَل‌َ رَبُّك‌َ بِعادٍ إِرَم‌َ ذات‌ِ العِمادِ الَّتِي‌ لَم‌ يُخلَق‌ مِثلُها فِي‌ البِلادِ وَ ثَمُودَ الَّذِين‌َ جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ وَ فِرعَون‌َ ذِي‌ الأَوتادِ الَّذِين‌َ طَغَوا فِي‌ البِلادِ فَأَكثَرُوا فِيهَا الفَسادَ» فجر آيه 5 ‌الي‌ 11.

(حَتّي‌ طال‌َ عَلَيهِم‌ُ العُمُرُ): ‌با‌ عمرهاي‌ طولاني‌ ‌که‌ بسا بالغ‌ ‌بر‌ هزار سال‌ مي‌شد.

(أَ فَلا يَرَون‌َ): رؤيت‌ بسا ‌به‌ چشم‌ سر ‌است‌ و بسا ‌به‌ چشم‌ دل‌، و ‌در‌ اينجا بهر دو ‌هم‌ ‌به‌ چشم‌ سر زمان‌ ‌خود‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كردند و ‌به‌ چشم‌ دل‌ پيشينيان‌ ‌خود‌ ‌را‌.

(أَنّا نَأتِي‌ الأَرض‌َ نَنقُصُها مِن‌ أَطرافِها): ‌در‌ اخبار تفسير ‌شده‌ ‌به‌ ذهاب‌ علماء و انبياء ‌از‌ ‌بين‌ ‌آنها‌، مفسّرين‌ ‌به‌ تخريب‌ بلاد و موت‌ أهل‌ ‌آن‌. و ‌به‌ تسلّط انبياء و مؤمنين‌ و مقهوريّت‌ كفّار و مشركين‌. و مكرّر گفته‌ايم‌ أخبار وارده‌ ‌در‌ تفسير آيات‌ غالبا بيان‌ مصاديق‌ مي‌فرمايد، منافات‌ ‌با‌ عموم‌ آيات‌ ندارد.

نقص‌ زمين‌ ‌در‌ ‌هر‌ زماني‌ ‌به‌ نحوي‌ بوده‌ بسا ‌به‌ نزول‌ عذاب‌ ‌که‌ ‌در‌ همان‌ سوره فجر مي‌فرمايد: «فَصَب‌َّ عَلَيهِم‌ رَبُّك‌َ سَوطَ عَذاب‌ٍ إِن‌َّ رَبَّك‌َ لَبِالمِرصادِ»

جلد 13 - صفحه 184

آيه 12 و 13. و بسا ‌به‌ سلب‌ توفيق‌ و ذهاب‌ علماء و انبياء ‌از‌ ميان‌ ‌آنها‌، و بسا ‌به‌ غلبه مسلمين‌ ‌بر‌ ‌آنها‌.

(أَ فَهُم‌ُ الغالِبُون‌َ): ‌در‌ مقابل‌ قدرت‌ پروردگار كيست‌ بتواند عرض‌ اندام‌ كند!

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 44)- این آیه اشاره به یکی از علل مهم سر کشی و طغیان افراد بی‌ایمان کرده، می‌گوید: «ما به این گروه و پدرانشان انواع نعمتها بخشیدیم تا آنجا که عمرهای طولانی پیدا کردند» (بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّی طالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ).

اما به جای این که این عمر طولانی و نعمت فراوان حس شکر گزاری را در آنها تحریک کرده و سر بر آستان عبودیت حق بگذارند مایه غرور و طغیانشان شد.

ولی آیا آنها نمی‌بینند که این جهان و نعمتهایش پایدار نیست «آیا نمی‌بینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) می‌کاهیم؟» (أَ فَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).

اقوام و قبایل یکی بعد از دیگری می‌آیند و می‌روند و حتی دانشمندان و بزرگان و علما که قوام زمین به آنها بود چشم از جهان فرو بستند! «آیا آنها غالبند» یا ما؟! (أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ).

نکات آیه

۱- عمر طولانى همراه با بهره مندى جوامع شرک پیشه از نعمت هاى الهى، موجب دلبستگى آنان به معبودها و توهّم کارساز بودن آنها (بل هم عن ذکر ربّهم معرضون ... بل متّعنا هؤلاء و ءاباءهم حتّى طال علیهم العمر) «بل» در جمله «بل متّعنا...» براى اضراب از موضوع پیش (أم لهم آلهة تمنعهم من دوننا) است; یعنى، توهّم این که معبودها از آنان حمایت مى کنند، بر اثر زندگى پر نعمت، همراه با مهلت و عمر طولانى است.

۲- برخوردارى از نعمت هاى دنیایى همراه با عمر طولانى، موجب غرور و غفلت مردم مکه و پدران آنان گردیده بود. (بل هم عن ذکر ربّهم معرضون ... بل متّعنا هؤلاء و ءاباءهم حتّى طال علیهم العمر) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که «هؤلاء» اشاره به حاضرین در اذهان مخاطبان (مردم مکه) باشد; همان طور که مشارالیه در بسیارى از آیات نازل شده در مکه، مردم آن سرزمین هستند.

۳- دخالت معبودها و خدایان، در مقدار عمر و بهره ورى مادى انسان، پندار باطل مشرکان (أم لهم ءالهة تمنعهم ... بل متّعنا هؤلاء و ءاباءهم حتّى طال علیهم العمر) برداشت یاد شده بر این اساس است که «بل ...»، اضراب از «أم لهم آلهة...» باشد. از این استفاده مى شود که مشرکان به چنین قدرتى براى خدایان خویش اعتقاد داشتند.

۴- اندیشه کفر و شرک، داراى سابقه طولانى در سرزمین مکه (عن ذکر ربّهم معرضون . أم لهم ءالهة ... بل متّعنا هؤلاء و ءاباءهم حتّى طال علیهم العمر) از این که خداوند، پدران و اجداد مردم مکه را جزء اعراض کنندگان از خدا و بهره مندان از متاع هاى دنیوى و عمرى طولانى برشمرده، برداشت یاد شده قابل استفاده است.

۵- خداوند، با برخوردار ساختن برخى از اقوام و ملت هاى پیشین از نعمت هاى دنیایى، آنان را از عمرى طولانى نیز برخوردار کرد. (بل متّعنا هؤلاء و ءاباءهم حتّى طال علیهم العمر)

۶- بهره مندى از نعمت هاى دنیایى و عمرِ طولانى جوامع و تمدن ها، دلیل بر حقانیت و موفقیت آنان نیست. (بل متّعنا هؤلاء و ءاباءهم حتّى طال علیهم العمر ... أفهم الغلبون)

۷- سرزمین مکه از دیرباز، از نعمت هاى دنیوى برخوردار و از حوادث هلاکت بار و عذاب هاى الهى محفوظ بود. (بل متّعنا هؤلاء و ءاباءهم حتّى طال علیهم العمر ) این که خداوند مردم مکه و اجدادشان را از بهره هاى دنیوى به مدت طولانى، برخوردار کرد، حکایت از امنیت و مصونیت دیر پاى سرزمین مکه از حوادث هلاکت بار دارد.

۸- بهره ورى انسان از نعمت ها و مقدار عمر وى، در اختیار خداوند و در قلمرو اراده او است. (بل متّعنا هؤلاء ... أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها أفهم الغلبون)

۹- کاستن از جمعیت اهل زمین و مرگ امت ها و ملت ها، سنت الهى و امرى مستمر (أفلایرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها ) مقصود از نقص در «ننقصها» کاستن اهل زمین است، نه کاستن خود زمین و فرسوده شدن آن; هر چند که چنین احتمالى را برخى از مفسران مطرح کرده اند. گفتنى است آمدن فعل «نأتى» و «ننقصها» به صیغه مضارع، گویاى استمرار مضمون آن دو فعل است.

۱۰- آگاه شدن از تاریخ امت ها و تمدن ها و درس آموختن از آن، امرى پسندیده و مورد ترغیب خداوند (أفلایرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها) ماده «رؤیت» هرگاه به دو مفعول متعدى شود، به معناى «علم» خواهد بود (لسان العرب) و در این آیه به همین معنا به کار رفته است; زیرا جمله «أنّا نأتى...» به تأویل مصدر رفته و جانشین دو مفعول شده است.

۱۱- مرگ و میر آدمیان و انقراض جوامع و تمدن ها، مایه عبرت انسان ها است. (أفلایرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها )

۱۲- تدریجى بودن انقراض تمدن ها و جوامع بشرى (أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها ) با توجه به کلمه «نقص» (کاستن) و نیز فعل مضارع «نأتى» و «ننقصها» - که افاده استمرار مى کند - مى توان برداشت یاد شده را استفاده کرد.

۱۳- عبرت نگرفتن کافران از مشاهده مرگ و میر آدمیان و انقراض جوامع و تمدن ها (أفلایرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها )

۱۴- نوید خداوند به نابودى جوامع کفرپیشه و شرک ورز و پیروزى اسلام و توسعه قلمرو سرزمین هاى اسلامى (أفلایرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها ) برخى از مفسران برآنند که مقصود از کاستن زمین و اهل آن - به قرینه این که این آیات در باره کافران و منکران قرآن است - کاستن از تعداد کافران و افزایش نفرات مسلمانان است. ضمیر غایب در «أفلایرون» و همزه استفهامى انکارى در «أفهم الغالبون» مى تواند مؤید همین برداشت باشد.

۱۵- ضعف و زبونى کافران و خدایان آنان در برابر اراده خداوند (أفهم الغلبون ) همزه در «أفَهُمْ» براى استفهام انکارى است.

۱۶- خداوند، قادر بى مانند و حاکم مطلق در پهنه هستى است. (بل متّعنا هؤلاء ... أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها أفهم الغلبون )

۱۷- میراندن انسان ها و نابود کردن جوامع و تمدن ها، دلیل قدرت بى مانند و شکست ناپذیر خداوند است. (أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها أفهم الغلبون ) زیر سؤال بردن و نفى کردن پیروزى و چیرگى کافران در برابر قدرت الهى (أفهم الغالبون)، پس از طرح مسأله مرگ و میر انسان ها به وسیله خداوند، مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: حاکم آفرینش ۱۶
  • اقوام پیشین: امکانات مادى اقوام پیشین ۵; تاریخ اقوام پیشین ۵; عبرت از اقوام پیشین ۱۰; عمر طولانى اقوام پیشین ۵
  • امتها: دلایل حقانیت امتها ۶
  • امکانات مادى: منشأ امکانات مادى ۳
  • انسان: مرگ انسان ها ۱۷
  • بشارت: بشارت پیروزى اسلام ۱۴; بشارت گسترش اسلام ۱۴; بشارت نابودى شرک ۱۴; بشارت نابودى کفر ۱۴
  • تاریخ: تشویق به مطالعه تاریخ ۱۰
  • تمدنها: انقراض تدریجى تمدنها ۱۲; انقراض تمدنها ۱۷; عبرت از انقراض تمدنها ۱۱، ۱۳
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۶; اختیارات خدا ۸; اراده خدا ۸، ۱۵; بشارتهاى خدا ۱۴; تشویقهاى خدا ۱۰; حاکمیت خدا ۱۶; دلایل عزت خدا ۱۷; دلایل قدرت خدا ۱۷; سنتهاى خدا ۹ ; قدرت خدا ۱۶
  • شرک: تاریخ شرک ۴
  • عبرت: تشویق به عبرت ۱۰; عوامل عبرت ۱۱
  • عقیده: عقیده باطل ۳; عقیده به معبودان باطل ۱
  • عمر: آثار عمر طولانى ۱; منشأ عمر ۸; منشأ عمر طولانى ۳; نقش عمر طولانى ۶
  • عمل: عمل پسندیده ۱۰
  • کافران: ذلت کافران ۵ ۱; ضعف کافران ۵ ۱; عبرت ناپذیرى کافران ۱۳
  • کفر: تاریخ کفر ۴
  • مرگ: تداوم مرگ ۹; عبرت از مرگ ۱۱، ۱۳
  • مشرکان: آثار رفاه مشرکان ۱; عقیده مشرکان ۳; عمر طولانى مشرکان ۱; نعمتهاى مشرکان ۱
  • معبودان باطل: عجز معبودان باطل ۵ ۱; نقش معبودان باطل ۳
  • مکه: امنیت مکه ۷; تاریخ مکه ۴، ۷; عمر طولانى اهل مکه ۲; عوامل تکبر اهل مکه ۲; عوامل غفلت اهل مکه ۲; فضیلت مکه ۷; نعمتهاى دنیوى اهل مکه ۲
  • نعمت: منشأ نعمت ۸

منابع