روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۶۸

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

علي بن محمد عن سهل بن زياد عن محمد بن عبد الحميد عن الحسن بن الجهم قال :


الکافی جلد ۱ ش ۶۶۷ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۶۶۹
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ مَتَى يَمُوتُونَ وَ أَنَّهُمْ لَا يَمُوتُونَ إِلَّا بِاخْتِيَارٍ مِنْهُم‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۳۰۱

حسين بن جهم گويد: به امام رضا (ع) عرض كردم به راستى امير المؤمنين (ع) قاتل خود را مى‏شناخت و شبى را كه در آن‏ كشته مى‏شود و محلى كه در آن كشته مى‏شود و محلى كه در آن ضربت مى‏خورد مى‏دانست و خودش فرمود چون شيون مرغابيان را در خانه شنيد: «شيون‏كنانند كه نوحه گران به دنبال آنهايند» و ام كلثوم به او عرض كرد: كاش امشب در خانه نماز مى‏خواندى و دستور مى‏دادى ديگرى در مسجد به جاى شما براى مردم نماز بخواند و از او نپذيرفت و در آن شب بى‏اسلحه بسيار در بيرون منزل رفت و آمد مى‏كرد و مى‏دانست كه ابن ملجم با شمشير قاتل او است، و تعرض آن حضرت براى چنين واقعه‏اى خودش به نظر نمى آيد، (جائز به نظر نمى‏آيد خ ل)، امام در پاسخ او فرمود: همه اينها درست است ولى خودش اختيار كرد كه در آن شب تقديرات خدا عز و جل مجرى شود.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۸۴

حسن بن جهم گويد: بحضرت رضا عليه السلام عرضكردم: همانا امير المؤمنين عليه السلام قاتل خود را شناخته بود و ميدانست كه در چه شبى و در چه مكانى كشته مى‏شود، و چون نعره مرغابيان را در خانه شنيد خودش فرمود: «اينها نعره زنانى هستند كه نوحه گرانى پشت سر دارند» و چون ام كلثوم باو عرضكرد:

«كاش امشب در خانه نماز بخوانى و براى نماز جماعت ديگرى را بفرستى» از او نپذيرفت و در آن شب بدون اسلحه‏ در رفت و آمد بود، در صورتى كه ميدانست ابن ملجم- لعنه اللَّه- او را با شمشير ميكشد و اقدام بچنين كارى جايز نيست.

امام فرمود: آنچه گفتى درست است ولى خودش اختيار فرمود كه در آن شب مقدرات خداى عز و جل اجرا شود.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۸۲۱

على بن محمد، از سهل بن زياد، از محمد بن عبدالحميد، از حسن بن جَهم روايت كرده است كه گفت: به خدمت حضرت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: امير المؤمنين عليه السلام كشنده خويش را مى‏شناخت، و شبى را كه در آن كشته مى‏شد و موضعى را كه در آن شهيد مى‏گرديد، مى‏دانست؟ با آن‏كه چون بانگ و فرياد مرغابيانى را كه در خانه بودند، شنيد، فرمود كه: «اينها فريادكنندگان چنداند كه نوحه‏كنندگان از پى ايشان خواهند بود». و قول امّ كلثوم كه به آن حضرت عرض نمود كه: كاش امشب نماز را در اندرون خانه به جا مى‏آورد و غير از خود كسى را امر مى‏فرمودى كه با مردم نماز كند. پس آن حضرت ابا و امتناع فرمود كه تمنّاى امّ كلثوم را به عمل آورد، و در آن شب، بسيار از خانه بيرون مى‏رفت و داخل مى‏شد بى‏سلاح و حربه، و حال آن‏كه آن حضرت عليه السلام مى‏دانست كه ابن ملجم- لعنه اللَّه- كشنده اوست با شمشير. گويا آنچه كرد از جمله چيزهاست كه تعرّض و توجّه آن جائز نبود (و در بعضى از نُسَخ كافى، چنين است كه خوش نبود و در بعضى، اين است كه حلال نبود، يا وقت آن نيامده بود و همه در اصل مقصود راوى شريكند كه آنچه از حضرت سر زد، خلاف تقيّه و حفظ نفس بود). پس حضرت امام رضا عليه السلام فرمود كه: «اينها اتّفاق افتاد، وليكن آن حضرت در آن شب مخيّر شده بود (يعنى در ماندن ميان دنيا و رفتن به سوى رفيق اعلى)، تا امضاى تقديرات خداى عزّوجلّ به عمل آيد» (چه، آن حضرت از دنيا به تنگ آمده بود و به محض تخيير به اسقاط وجوب حفظ نفس، يقين است كه اختيار شهادت مى‏فرمود؛ چنانچه در روايت وارد شده كه در شبى كه در صبح آن ضربت خورد، در صحراى نجف اشرف با خداى تعالى‏ مناجات مى‏نمود، و از جمله آنچه مى‏گفت اين بود كه: «مرا نمانده است، مگر يك چيز كه انتظار مى‏برم كه اين ملجم مرادى بيايد و آن را به عمل آورد. خداوندا، شقاوت او را نزديك گردان و مرا به سعادت شهادت برسان. خداوندا، پيغمبر تو مرا وعده داده بود كه هرگاه من از تو لقاى تو را سؤال كنم، تو مرا به لقاى خود برسانى. خداوندا، از دنيا به تنگ آمده‏ام و سعادت لقاى تو را مى‏خواهم». و در بعضى از نُسَخ كافى، به جاى خيّر كه ترجمه و شرح آن مذكور شد، حيّر به حاى حطّى واقع شده و معنى آن، اين است كه در آن شب، متحيّر و سرگشته بود، امّا نه حيرتى كه اهل دنيا در امور خويش دارند، بلكه حيران جمال خدا كه در نظر انورش جلوه نموده بود كه ديده آن حضرت را از جا به در آورده بود با ديدن امور آخرت و ارواح مقربين ملأ اعلى كه به استقبال روح آن حضرت و غير او و از اوصيا مى‏آيند، كه وصى را بالكليّه متوجّه عالم بالا مى‏نمايند، كه به هيچ وجه، متلفت دنيا و امور آن نباشد. و در بعضى از نسخ حيّن با حاء حطّى و نون كلمن واقع شده، و آن، مشتق است از حين به كسر حا، كه به معنى زمان است. و ممكن است كه از حَين به فتح حا باشد كه به معنى هلاكت و مردن است، و معنى آن اين مى‏شود كه: وفات آن حضرت در آن شب مقدّر شده بود، و تقدير خدا البته جارى مى‏گرديد. و در بعضى از نسخ جبّن، و جيم و باى ابجد واقع شده كه از جُبن بر وزن قُفل باشد، و آن به معنى ترس و بى دلى است، يعنى: كه آن حضرت در آن شب بى‏دل شده بود و مى‏ترسيد و اگرچه در حديث وارد شده كه چون امّ‏كلثوم دختر آن حضرت رضى الله عنه احوال آن حضرت را مشاهده نمود و بى‏آرامى او را ديد، و عرض كرد كه: اى پدر، چرا امشب خواب بر تو حرام گرديده و استراحت نمى‏فرمايى؟ فرمود كه: «اى دختر، با شجاعان بسيار جنگ كرده‏ام و خود را به اهوال عظيم افكنده‏ام و هرگز رعبى و ترسى در دلم به هم نرسيده و امشب بسيار ترسانم». وليكن با علّت امضاى تقدير و آنچه پيش از آن است، در ظاهر نمى‏سازد، مگر به اعانتى كه به آن منضمّ شود. و در بعضى از نُسَخ غير اين چهار وجه نيز واقع شده، وليكن على الظّاهر آنچه در نسخه اوّل است، صحيح‏تر است به قرينه عنوان باب و احاديثى كه بعد از اين مى‏آيد).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)