گمنام

يوسف ٦٨: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۸٬۴۰۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۴#link202 | آيات ۸۲ - ۶۳، سوره يوسف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۴#link202 | آيات ۸۲ - ۶۳، سوره يوسف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۴#link203 | بازگشت برادران يوسف به سوى پدر و راضى كردن او به بردن بنيامين و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۴#link203 | بازگشت برادران يوسف به سوى پدر و راضى كردن او به بردن بنيامين و...]]
خط ۵۰: خط ۵۱:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۶#link220 | يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و ((ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۶#link220 | يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و ((ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۴۹#link21 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۴۹#link21 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «68»
----
«1». نساء، 81.
«2». آل‌عمران، 173.
جلد 4 - صفحه 249
و چون از همانجا كه پدرشان دستورشان داده بود وارد (مصر) شدند، اين كار در برابر اراده خداوند هيچ سودشان نبخشيد، جز آنكه نيازى در دل يعقوب بود كه عملى شد. (تنها اثر ورود از چند دروازه حفظ از چشم زخم و رسيدن برادران، به خصوص بنيامين به يوسف بود كه عملى شد و اثر ديگرى نداشت) و البتّه (يعقوب) بخاطر آنچه به او آموزش داده بوديم داراى علمى (فراوان) بود ولى بيشتر مردم آگاه نيستند.
===نکته ها===
در اينكه آرزوى درونى و حاجت يعقوب كه برآورده شد چه بوده است احتمالاتى وجود دارد:
1. رسيدن بنيامين به يوسف عليه السلام و خارج شدن يوسف از تنهايى، هر چند به صورت اتهام سرقت باشد.
2. سرعت بخشيدن به وصال پدر و پسر كه در آينده به آن اشاره خواهد شد.
3. انجام وظيفه، بدون آنكه ضامن نتيجه‌ى آن باشد. حاجت يعقوب آن است كه در مقدّمات كار كوتاهى نشود و از يك در وارد نشوند، ولى آنچه خواهد شد به دست خداوند است.
===پیام ها===
1- تجربه‌هاى تلخ، انسان را باادب مى‌كند و سخنان بزرگان را مى‌پذيرد. «وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ»
2- اطاعت از پدر لازم و ارزشمند است. «دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ»*
3- اگر از بى‌ادبى افراد گفتيد، از ادب آنان نيز بگوييد. ادْخُلُوا ... أَبُوهُمْ‌ (اگر برادران قبلًا نسبت ضلالت به پدر مى‌دادند، امروز تسليم امر پدر شدند.)
4- محاسبات و دقتّ و برنامه‌ريزى‌ها با وجود اراده‌ى الهى كارساز است، آنجا كه نخواهد كارساز نيست. «ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ»
5- يعقوب، بر مطالب واسرارى آگاه بود كه مصلحت نمى‌دانست بازگو كند.
«حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ»
جلد 4 - صفحه 250
6- دعا وحاجت اولياى خدا، مستجاب مى‌شود. «حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها»
7- علم انبيا از جانب خداوند است. «عَلَّمْناهُ»
8- بيشتر مردم عالمان حقيقى را نمى‌شناسند. «عَلَّمْناهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»*
9- بيشتر مردم، به اسباب و علل چشم مى‌دوزند و از حاكميّت خداوند و لزوم توكّل بر او ناآگاهند. «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»
10- معيار حقّ و باطل، تشخيص اكثريّت نيست. «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»*
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (68)
وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ‌: و چون داخل شدند به شهر مصر از مكانيكه يعقوب امر فرموده بود ايشان را، يعنى از درهاى متفرقه. شهر مصر چهار دروازه داشت، و آنها پراكنده شده از چهار دروازه وارد گرديدند بر حسب امر يعقوب عليه السّلام. ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ: دخول ايشان بتفرقه بى‌نياز نكرد و دفع ننمود از ايشان چيزى را كه خداى تعالى اراده فرمايد آن را از حسد و چشم زخم. إِلَّا حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها: مگر حاجتى كه در دل يعقوب بود روا شد و آن شفقت پدر بود بر فرزندان و ترس و انديشه او از چشم مردمان و به آن وصيت نمود.
----
«1» جامع الاخبار فصل 73 ص 137 (طبع مركز نشر كتاب)
جلد 6 - صفحه 258
وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ‌: و بدرستيكه يعقوب عليه السّلام هرآينه صاحب دانش بود و ميدانست، لِما عَلَّمْناهُ‌: مر آن چيزى را كه بدو آموخته بوديم به طريق وحى و نصب حجج، و بدان جهت گفت: (ما اغنى عنكم من اللّه من شى‌ء) يا عمل مى‌كرد آنچه را كه تعليم او نموديم، زيرا كسى كه عالم به چيزى باشد و عمل بدان ننمايد، مانند كسى است كه نداند. وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ‌: و لكن بيشتر مردمان نمى‌دانند علو درجه و مرتبه يعقوب را نزد ما كه داراى چه رتبه از مقام است.
ابن عباس گويد: «1» مشركان نمى‌دانند آنچه ما انبياء را به آن الهام مى‌كنيم.
نزد بعضى آنكه: بيشتر مردمان سرّ قدرت را نمى‌دانند و جاهلند به آنكه تدبير، غلبه نمى‌تواند كرد بر تقدير؛ يعقوب عليه السّلام عالم بود به آنكه حذر فايده ندهد قدر را، و لكن آنچه را كه به فرزندان امر نمود حاجتى بود در قلبش، و اضطراب قلب را به آن تسكين داد. زجاج گويد: اگر مقدر شده بود رسيدن چشم زخم بديشان، هرآينه مى‌رسيد آنها را به حالت تفرقه مانند حالت مجتمعه.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (67) وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (68)
ترجمه‌
و گفت اى پسران من داخل نشويد از يك در و داخل شويد از درهاى جداگانه و بى‌نياز نميكنم شما را از خدا هيچ چيز نيست حكم مگر مر خدا را بر او توكّل كردم و بر او پس بايد توكّل كنند توكّل كنندگان‌
و چون داخل شدند از جائيكه امر نموده بود ايشانرا پدرشان نبود كه بى‌نياز كند آنها را از خدا هيچ چيز ولى بود خواهشى در ضمير يعقوب كه آشكار كرد آنرا و همانا او هر آينه داراى علم است براى تعليم ما او را ولى بيشتر مردم نميدانند.
تفسير
حضرت يعقوب عليه السّلام پس از رخصت مسافرت بفرزندان خود توصيه فرمود كه تمامى از يك دروازه وارد شهر مصر نشوند بلكه از چند دروازه متفرّقه وارد شوند كه از آسيب چشم مردم محفوظ باشند چون آنها علاوه بر آنكه صاحب جمال و جلال و كمال بودند در شهر مصر معروف شده بودند بتقرّب و منزلت نزد پادشاه و آنكه در سفر قبل مورد عنايت و مرحمت خاصه او شدند لذا حضرت يعقوب ترسيد از آنكه محسود خلق و بچشم بد آنها گرفتار شوند ولى باز بآنها گوشزد كرد كه من بحسن تدبير خود نميتوانم شما را از هيچ آفتى محفوظ نمايم چون حذر جلوگير از قدر نيست و تدبير مانع از تقدير نميشود و اراده مخلوق در مقابل خواست خداوند اثرى ندارد حكومت و فرمانفرمائى در تمام عوالم وجود مخصوص بذات اقدس احديّت جلّ شأنه بوده و هست و ميباشد پس بايد بر او توكّل نمود و از او خواست دفع آفات و بليّات و خير دنيا و آخرت را تا بعقل خود و فكر پدرشان مغرور نشوند و از توجّه بخدا باز نمانند و اثر چشم زدن بادلّه عقليّه و نقليّه ثابت شده و جاى انكار نيست و ايشان بر حسب دستور متفرّقا از چهار دروازه مصر وارد شدند ولى فكر حضرت يعقوب و دستور او در مقابل اراده الهى بهيچ وجه براى آنها مفيد نشد چنانچه او گوشزد فرموده بود چون در اين سفر متّهم بدزدى و بدنام شدند و موفق بآوردن ابن يامين‌
----
جلد 3 صفحه 163
كه مورد اهتمام آنها بود نشدند و با كمال شرمسارى مجبور بمراجعت نزد پدر گشتند چنانچه شرح آن بيايد انشاء اللّه تعالى فقط دستور حضرت يعقوب مكنون قلبى و خواهش نفسى و محبّت باطنى بود كه از خود بفرزندان ابراز و اظهار نمود و ديگر اثرى نداشت با آنكه خودش هم ميدانست كه مؤثر نيست و بآنها گوشزد فرمود و مغرور بتدبير خود نشد چون عالم بود باسرار قضاء و قدر بتعليم الهى ولى بيشتر مردم مخصوصا اهل اين زمان نميدانند كه امور بتقدير الهى است و گمان ميكنند هر امرى را بتدبير ميشود انجام داد با آنكه بنظر حقير هيچ امرى را بتدبير نميشود انجام داد مگر موافق تدبير ما شود تقدير و در عين حال ما بايد بوظائف خودمان عمل كنيم و از خدا بخواهيم كه امور را بر وفق صلاح ما انجام دهد و شايد اشاره بهمين معنى باشد استثناء منقطع در كلام الهى يعنى نبود دستور حضرت يعقوب مگر توصيه مورد حاجتى از او كه انجام داد و بحال فرزندان نفعى نداشت ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَمّا دَخَلُوا مِن‌ حَيث‌ُ أَمَرَهُم‌ أَبُوهُم‌ ما كان‌َ يُغنِي‌ عَنهُم‌ مِن‌َ اللّه‌ِ مِن‌ شَي‌ءٍ إِلاّ حاجَةً فِي‌ نَفس‌ِ يَعقُوب‌َ قَضاها وَ إِنَّه‌ُ لَذُو عِلم‌ٍ لِما عَلَّمناه‌ُ وَ لكِن‌َّ أَكثَرَ النّاس‌ِ لا يَعلَمُون‌َ (68)
و چون‌ ‌که‌ داخل‌ شدند ابناء يعقوب‌ ‌در‌ مصر بهمان‌ نحوي‌ ‌که‌ يعقوب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ امر فرمود ‌که‌ گفتند مصر چهار دروازه‌ داشت‌ ‌آنها‌ متفرقا دو نفر دو نفر وارد شدند و نبود ‌اينکه‌ دخول‌ متفرق‌ بي‌نياز كند ‌از‌ ‌آنها‌ ‌از‌ تقديرات‌ الهي‌ مگر ‌براي‌ حاجتي‌ ‌که‌ يعقوب‌ داشت‌ و ‌آن‌ حاجت‌ ميخواست‌ برآورده‌ شود و يعقوب‌ ميدانست‌ بآنچه‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ تعليم‌ كرده‌ بوديم‌ و لكن‌ اكثر ناس‌ نميدانند.
وَ لَمّا دَخَلُوا مِن‌ حَيث‌ُ أَمَرَهُم‌ أَبُوهُم‌ چون‌ يكي‌ ‌از‌ واجبات‌ ‌در‌ جميع‌ شرايع‌ اطاعت‌ والدين‌ ‌است‌ ‌در‌ جميع‌ مباحات‌ مادامي‌ ‌که‌ ضرر ‌بر‌ ‌او‌ متوجه‌ نشود و فوق‌ طاقت‌ نباشد و موجب‌ حرج‌ نشود و آيات‌ شريفه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ و اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌حتي‌ عقوق‌ والدين‌ يكي‌ ‌از‌ گناهان‌ كبيره‌ شمرده‌ ‌شده‌ ‌حتي‌ عدل‌ شرك‌ بشمار رفته‌ ما كان‌َ يُغنِي‌ عَنهُم‌ مِن‌َ اللّه‌ِ مِن‌ شَي‌ءٍ ‌با‌ اينكه‌ قضاء حاجت‌ يعقوب‌ جلوگير
جلد 11 - صفحه 234
‌از‌ تقديرات‌ الهيه‌ نميكند ‌اگر‌ اصابه‌ عين‌ ‌ يا ‌ حسد حاسدين‌ تقدير ‌شده‌ بتفرقه‌ ‌در‌ دخول‌ ‌هم‌ ميشود و ممكن‌ ‌است‌ ‌در‌ نظر يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بيايند و اصابة كند.
إِلّا حاجَةً فِي‌ نَفس‌ِ يَعقُوب‌َ قَضاها فقط ‌براي‌ تسكين‌ قلب‌ يعقوب‌ ‌که‌ تفرقه‌ ‌در‌ دخول‌ ابعد ‌از‌ اصابه‌ عين‌ ‌است‌ بخصوص‌ عيون‌ عامّه‌ ناس‌ نسبت‌ بعيون‌ جمعي‌ محدود.
وَ إِنَّه‌ُ لَذُو عِلم‌ٍ لِما عَلَّمناه‌ُ ميدانست‌ ‌که‌ تقديرات‌ الهي‌ تغيير پذير نيست‌ و لكن‌ ممكن‌ ‌است‌ تقدير ‌اينکه‌ نحوه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌اگر‌ مجتمعا وارد شوند اصابه‌ عين‌ بشود و متفرقا نشود و البته‌ ‌اينکه‌ معرفت‌ بواسطه‌ وحي‌ الهي‌ بوده‌ بيعقوب‌.
وَ لكِن‌َّ أَكثَرَ النّاس‌ِ لا يَعلَمُون‌َ نوع‌ مردم‌ ‌که‌ خالي‌ ‌از‌ ايمان‌ و معرفت‌ هستند ‌اينکه‌ نوع‌ پيش‌ آمدها ‌را‌ نه‌ مستند بتقدير الهي‌ ميدانند و نه‌ مستند بچشم‌ و نظر بلكه‌ مستند ‌به‌ بخت‌ و اتفاق‌ و شانس‌ ميپندارند فلاني‌ شانس‌ ‌او‌ ‌گفت‌ ‌ يا ‌ نگفت‌ شانس‌ داشت‌ ‌ يا ‌ نداشت‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 68)- برادران حرکت کردند و پس از پیمودن راه طولانی میان کنعان و مصر، وارد سرزمین مصر شدند «و هنگامی که طبق آنچه پدر به آنها امر کرده بود (از راههای مختلف) وارد مصر شدند این کار هیچ حادثه الهی را نمی‌توانست از آنها دور سازد» (وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما کانَ یُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ).
بلکه تنها فایده‌اش این بود «که حاجتی در دل یعقوب بود که از این طریق انجام می‌شد» (إِلَّا حاجَةً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضاها).
اشاره به این که تنها اثرش تسکین خاطر پدر و آرامش قلب او بود، چرا که او از همه فرزندان خود دور بود، و شب و روز در فکر آنها و یوسف بود، و از گزند حوادث و حسد حسودان و بدخواهان بر آنها می‌ترسید، و همین اندازه که اطمینان داشت آنها دستوراتش را به کار می‌بندند دلخوش بود.
سپس قرآن یعقوب را با این جمله مدح و توصیف می‌کند که: «او از طریق تعلیمی که ما به او دادیم، علم و آگاهی داشت، در حالی که اکثر مردم نمی‌دانند» (وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس