نتایج جستجو

معنى دارد يكى به معنى روح ديگرى به معنى تأكيد مثل «جائَنى زيدٌ نَفْسُهُ» سوم به معنى ذات و اصل همان است. در صحاح گفته: نفس به معنى روح است. «خَرِجَتْ نَفْسُهُ»

۱(بار) لیست کلمات مشتق شده در حال بارگیری... انس ما نفق من سئل لا خير هم انن سوم ب ف عرف الله عفف اله وله

دعو سفع اخذ نهى ربب ها لم قدم ايى انن هو ان الو ى الى على الا ندو هم ندى سوم دبب صرط من ه کما قوم کلا جرم ما کم عرف

اسم مفعول، بنابر تفسیر اول و دوم آیه، معناى اسم فاعلى دارد، و بنابر تفسیر سوم معناى اسم مفعولى (دقت کنید). اهل‌ (۱۵۳ بار) مِن حَتّى الْمُشْرِکِين وَ تَأْتِيَهُم

شده در حال بارگیری... كَىْ در كلام عرب سه جور است اول مخفف كيف،دوم تعليل، سوم به معنى ان مصدريه. اولى در قرآن يافته نيست [طه:40-33-32]. آن در هردو آيه به

و ظاهرا يكى از سه شب نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم آن ماه است و اقوى و اظهر آنست كه شب بيست و سوم باشد و از باطن قلب مبارك جارى شده است بر ظاهر لسان

چون زن به حيض سوم داخل شود عده‏اش منقضى است شوهران بر او حلال اند، گفتم: اهل عراق روايت مى‏كنند از على «عليه السلام»كه مى‏گفته تا از حيض سوم غسل نكرده مرد

و آيه سوم باز با واو قسم و آيه چهارم با فاء تفرع آمده و امّا آيه پنجم نتيجه همه است از اين مى‏توان بدست آورد كه مصداق دو آيه اول غير از آيه سوم و چهارم

مكروه است. دوم: تعليل كه جمعى ازجمله اخفش و كسائى آن را حتمى دانسته‏اند. سوم استفهام كه نحاة كوفه گفته‏اند. لعلّ اگر در كلام انسان واقع شود معنايش روشن

راغب گويد: شعب قبيله‏اى است كه از طائفه واحد منشعب باشد جمع آن شعوب است. سوم انكه شعوب عجم و قبائل عرب است در صافى فرموده به قول قمى شعوب عجم و قبائل عرب

طور سينين ذا تين هذا ب جنن خلف بلد کلل امن نظر ل دنو انن کم عرش قنو الى فى سوم نبت ها طلع اذا ذلک اوى

ب ف نصو کذب اخذ سفع ل نهى دعو خطء لم ربب قدم ها ايى هو انن ان الا هم الو سوم ى دبب على من ندو الى ندى ما کلا صرط جرم رئى قوم عرف کم

چون زن به حيض سوم داخل شود عده‏اش منقضى است شوهران بر او حلال اند، گفتم: اهل عراق روايت مى‏كنند از على «عليه السلام»كه مى‏گفته تا از حيض سوم غسل نكرده مرد

یعنی یک برادر مادری و یک خواهر مادری) بودند، آنان در یک سوم با هم شریکند (و به طور یکسان یک سوم را میان خود تقسیم می‌کنند. البتّه این هم) پس از انجام وصیّتی

پیشگامان پیشگامند، |و پيشگامان كه پيشگامند و سبقت‌گيرندگان مقدمند؛ و (طایفه سوم) آنان که (مشتاقانه در ایمان) بر همه پیشی گرفتند و (در اطاعت خدا و رسول) مقام

«قُمْ فَأَنْذِرْ» «1» 7- مقدار شب زنده دارى محدوديّتى ندارد. (يك دوم، يك سوم يا دو سوم شب) (براى انجام امور عبادى، مردم را در تنگنا قرار ندهيم، براى همه مردم

(۱۰ بار) ل‌ (۳۸۴۲ بار) كَىْ در كلام عرب سه جور است اول مخفف كيف،دوم تعليل، سوم به معنى ان مصدريه. اولى در قرآن يافته نيست [طه:40-33-32]. آن در هردو آيه به

از طلاق سوم ديگر محلى براى رجوع يا عقد جديد نمى‏ماند. در المنار گفته: پس از دو دفعه طلاق و رجوع اختيار و امتحان تمام مى‏شود، هر گاه بار سوم سوم طلاق دهد

عَمَّااَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهابِرَسُولِهِ ثُمَّ بِالْاَئِمَةِ» و در روايت سوم از حضرت باقر «عليه‏السلام» كه فرمود:«اِنَّمَّايَسْئَلُكُمْ عَمَّااَنْتُمْ

عَمَّااَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهابِرَسُولِهِ ثُمَّ بِالْاَئِمَةِ» و در روايت سوم از حضرت باقر «عليه‏السلام» كه فرمود:«اِنَّمَّايَسْئَلُكُمْ عَمَّااَنْتُمْ