نتایج جستجو

آیات شامل این کلمه ب‌ (۲۶۴۹ بار) لحى‌ (۱ بار) ى‌ (۱۰۴۴ بار) ريش. [طه:94]. پسر مادرم ريش و سر مرا مگير، آن كلام هارون است نسبت به موسى «عليه السلام» در

مصنوعى باشد مثل لباس فاخر و غيره. در مجمع نقل كرده: ريش آن است كه در آن زينت و زيبائى باشد و از آن است ريش الطائر (پرهاى پرنده) و خود آن را اثاث البيت گفته

[= ای برادر!] ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی!» |گفت: اى پسر مادرم! ريش و سر مرا مگير،

وقتى ديدى آنها گمراه شدند مانع تو چه بود كه متابعت من كنى؟ گفت: پسر مادرم ريش و سر مرا مگير ترسيدم بگوئى: ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و گفتار مرا رعايت

هن حلى ذهب الله ذلک سوء اله ليل وله سور خرج خلق رجل لولو کون نهر نوم سبت ريش ورى جنن ف ى سندس فلک بطل الى صنع حرير ذوق نسو طرو هزء کتم استبرق اول بعض او

كه خالى از برگ باشد. رَمْلَةٌ مَرْداء خاكى است كه كه چيزى نروياند. جوان بى ريش اَمْرَد گويند كه صورتش عارى از مو است. در قاموس و اقرب آمده: «مَرَدَ عَلَى

و بگذاريد ريش را و متشبه نشويد به مجوس. و تراشيدن چون نهى بر آن وارد شده، لذا فعلش حرام است. گذشته از اينها قبح عقلى دارد، زيرا تراشيدن ريش، سبب تشبه به

است. به نمك سفيد براى نمايان بودن سفيديش گويند: ملح ذرانى و ذّرانى و چون ريش كسى سفيد شود گويند: ذرئت لحيته. راغب ميگويد: ذرء آن است كه خدا آفريده خود

كه خالى از برگ باشد. رَمْلَةٌ مَرْداء خاكى است كه كه چيزى نروياند. جوان بى ريش اَمْرَد گويند كه صورتش عارى از مو است. در قاموس و اقرب آمده: «مَرَدَ عَلَى

كرده است. «ريش»، به معناى پر پرندگان است كه براى آنها، هم پوشش است و هم وسيله‌ى زيبايى، همچنين به لباسى كه براى انسان نوعى زينت به حساب آيد، ريش گفته مى‌شود

ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك

وقتى ديدى آنها گمراه شدند مانع تو چه بود كه متابعت من كنى؟ گفت: پسر مادرم ريش و سر مرا مگير ترسيدم بگوئى: ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و گفتار مرا رعايت

ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك

بگشا. طبرسى، زمخشرى، بيضاوى، ابن‏كثير و غيره نقل كرده‏اند كه موسى در بچگى ريش فرعون را كند، فرعون ناراحت شد و خواست او را بكشد، زنش آسيه گفت: موسى بچه است

بگشا. طبرسى، زمخشرى، بيضاوى، ابن‏كثير و غيره نقل كرده‏اند كه موسى در بچگى ريش فرعون را كند، فرعون ناراحت شد و خواست او را بكشد، زنش آسيه گفت: موسى بچه است

ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك

ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك

لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از

لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از

چه خونريزى‏ها به راه انداخت، جنگهاى صليبى و غيره را كه به نظر آوريد و به ريش اين هوچيگران بخنديد. مهم اين است كه هدف قيام كننده حق و براى آزادى توده رنجديده

لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از

در تفسير خود فرمايد: سنن حنيفه ده است پنج در سر: 1- گرفتن شارب 2- گذاشتن ريش 3- تراشيدن موى سر 4- مسواك 5- خلال. و پنج در بدن: 1- حلق شعر 2- ختان 3- چيدن

لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود

لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود

لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از

انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود بدن آنملعون بلرزه در آمد و تمام موهاى سر و ريش او راست شد و رفت بمنزلش و ديگر بيرون نيامد و قريش نزد ابو جهل آمدند و گفتند

لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود

لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود

فرعون آورد، فرعون و هامان از شدت ترس جامه‌هاى خود را نجس كردند و موى سر و ريش ايشان سفيد شد، چون سحره اين حال را مشاهده كردند، دانستند كه انقلاب عصا به

انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود بدن آنملعون بلرزه در آمد و تمام موهاى سر و ريش او راست شد و رفت بمنزلش و ديگر بيرون نيامد و قريش نزد ابو جهل آمدند و گفتند

انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود بدن آنملعون بلرزه در آمد و تمام موهاى سر و ريش او راست شد و رفت بمنزلش و ديگر بيرون نيامد و قريش نزد ابو جهل آمدند و گفتند

انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود بدن آنملعون بلرزه در آمد و تمام موهاى سر و ريش او راست شد و رفت بمنزلش و ديگر بيرون نيامد و قريش نزد ابو جهل آمدند و گفتند

گذاشتى اينكار كنند و سرهارون را گرفت و پيش خود كشيد. هارون گفت: پسر مادرم سر و ريش مرا مگير مردم مرا بيچاره كردند و خواستند بكشندم، ترسيدم بگويى ميان بين اسرائيل

انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود بدن آنملعون بلرزه در آمد و تمام موهاى سر و ريش او راست شد و رفت بمنزلش و ديگر بيرون نيامد و قريش نزد ابو جهل آمدند و گفتند

انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود بدن آنملعون بلرزه در آمد و تمام موهاى سر و ريش او راست شد و رفت بمنزلش و ديگر بيرون نيامد و قريش نزد ابو جهل آمدند و گفتند

گذاشتى اينكار كنند و سرهارون را گرفت و پيش خود كشيد. هارون گفت: پسر مادرم سر و ريش مرا مگير مردم مرا بيچاره كردند و خواستند بكشندم، ترسيدم بگويى ميان بين اسرائيل

عليها السّلام. معاويه عبوس شد و جهش، و لبهاى خود را مى‌جويد، و بازى مى‌كرد به ريش خود. كعب گفت: و ما يافتيم صفت دو جوجه مستشهدين را كه آن دو جوجه فاطمه عليها

روايت شده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردى را ديد در نماز با ريش خود بازى مى‌كند، فرمود: لو خشع قلبه لخشعت جوارحه‌ «1». اگر خاشع بود قلب او،

گذاردند. وقت حاجت كه برداشتند، همه پر از قمل شده بود تا به حدى كه موى سر و ريش آنها را خوردند. يا كنه بزرگ در مواشى افتاد تمام را هلاك نمود تا يك هفته. مضطربانه

غضب موسى را فرو بنشاند، و از اينكه گفت : ((سر و ريش مرا مگير(( معلوم مى شود كه موسى از شدت غضب موسى سر و ريش هارون را گرفت تا او را بزند، همچنانكه قرآن كريم

ذكر شده: 1- لباس آنها نورى بود. 2- استبرق بهشتى. 3- لباس زرباف بود. 4- لباس ريش و پر بود مانند پرهاى نازك طيور كوچك سفيد و براق و لمعان. 5- لباس ظفرى بود

دیگران، آن را «تمسخر» معنا کرده اند. ۵- کفر به آیات و رسولان الهى، در حقیقت، ریش خند کردن و تمسخر آن ها است. (بما کفروا واتخذوا ءایتى و رسلى هزوًا) تمسخر آیات

سكونى از امام صادق عليه السّلام آمده است كه امير مؤمنان عليه السّلام در مورد ريش كه از بيخ كنده شود چنان كه ديگر نرويد ديه كامل حكم فرمود، و چنانچه برويد يك

ساباطى از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: هر گاه سر و ريش ميّت را پيش از غسل با خطمى بشوئى اشكالى ندارد. و اين مطلب را در حديث طويلى

و خوبست‌ مصداق‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ امروز ‌در‌ جامعه‌ بسيار ‌است‌ مردان‌ ريش‌ ميتراشند زلف‌ ميگذارند كسب‌ حرام‌ ميكنند تنزيل‌ ميگيرند آلات‌ ساز و آواز

شوخي‌ جايي‌ دارد بعضي‌ امور ‌است‌ شوخي‌ بردار نيست‌ ميگويند بازي‌ بازي‌ ‌با‌ ريش‌ بابا ‌هم‌ بازي‌، ‌در‌ نظر دارم‌ ‌با‌ يك‌ نفر ‌از‌ علماء بزرگ‌ ‌در‌ ماشين‌

را ديدم در ميانه مسجد كوفه و مسجد سهله و آن حضرت عليه السلام پسرى بود كه ريش بيرون نياورده بود.

شدن موى سفيد در جلو سر دلالت بر خوبى احوال ميكند و در روى دو گونه و دو طرف ريش (نزديكى گوش) علامت سخا و كرم است و در دو طرف سر نشانه شجاعت و در پشت سر اگر

احسان و نيكى نكند و به او كمك ننمايد جز آنكه روى شيطان را بخراشد و دلش را ريش كند. اسحاق بن عمار گويد: امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: اى اسحاق تا توانى

ابن ابى يعفور گفت: پس چيزى شتابان‏تر نبود از اينكه قطرات آب ديده از كنارهاى ريش مباركش سرازير شد. بعد از آن، رو به سوى من آورد و فرمود كه: «اى پسر ابو يعفور

روزى افزايد و نه بكاهد. سپس به او در اينجا- يعنى بر تار كش- زخمى زنند و اين ريش او از اين خون سر او، رنگين گردد. جوان يهودى (هارونى): فريادى كشيد و دست برد

بر سر داشت. وقتى ديد عروه مرتب دست به ريش آن جناب مى كشد، با دسته شمشير به دست عروه مى زد، و مى گفت: دست از ريش رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»

المعمور و جوار الهى براى او كرسى‌اى وضع نموده‌اند و بر آن قرار داد و موسى سر و ريش او سياه و سفيد در هم است جبرئيل عرضه داشت اين حضرت ابراهيم پدر بزرگوار شما

وَ لاَ قَطْعَ فِي رِيشٍ يَعْنِي اَلطَّيْرَ كُلَّهُ‏

يك نوع مفهوم زينت در معنى كلمه ريش افتاده است ، علاوه بر اين به پارچه هائى كه روى زين اسب و يا جهاز شتر مى اندازند ريش ‍ گفته ميشود. بعضى از مفسران و اهل

عالم ربوبى است ، زيرا اعتقاد به وجود ربى كه معاد نداشته باشد (همانند كوسه ريش ‍ پهن است و) معنا ندارد. و لازمه چنين اعتقادى اين است كه : هم آدمى مقصور باشد

عصيان كردى ؟ (۹۳) ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۶۰ گفت : اى پسر مادرم ! ريش و سر مرا مگير، من بيم داشتم بگويى ميان پسران اسرائيل تفرقه انداختى و رعايت

تو، بتو داده ، كشته اى در محله اى يافته شد، و معلوم نشد چه كسى او را كشته ، ريش سفيدان محل ، و قاضيان خود را حاضر كن ، و بفرست تا در شهرها و قراى پيرامون

مربوط به بدن اما آنچه مربوط به سر است ، يكى كوتاه كردن شارب ، دوم كوتاه نكردن ريش ، سوم اصلاح مو، چهارم مسواك ، پنجم خلال كردن دندان ، و اما آنچه مربوط به بدن

به من، بگو آمين خدايا مستجاب كن. خداش آمين گفت و با خود گفت: به خدا هرگز ريش خطا كار ترى چون خود نديدم كه پيام احتياج آورد و همه ضد و نقيض باشد و خدا آن

ديگر از گردن بپائين ، اما آنچه مربوط است به سر ۱ - زدن شارب ۲ - نتراشيدن ريش ۳ - و طم مو ۴ - مسواك ۵ - خلال . و آنچه مربوط است به بدن ۱ - گرفتن موى بدن

نهايت درجه خشم و اندوه دچار مى شود از اين سنخ كارها از خود نشان مى دهد، مثلا ريش خود را مى كند و يا لبان خود را با دندانهايش فشار مى دهد. موسى (عليه السلام

‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ نمازگزاري‌ ‌را‌ ديدند ‌که‌ ‌با‌ ريش‌ ‌خود‌ بازي‌ ميكرد فرمودند «‌لو‌ خشع‌ قلبه‌ لخشعت‌ جوارحه‌» (‌اگر‌ دل‌ ‌او‌