نتایج جستجو

مادى در صحنه هولناک برپایى قیامت، جذابیت خود را از دست داده و مالکان ثروت، رغبتى به نگه دارى آن نخواهند داشت. (و إذا العشار عطّلت) ۴ - ثروت ها، هر چند گران

براى جنگ آماده مى‏كردى. قواعد: جمع قائده است [نور:60]. زنان بازنشسته كه رغبتى به نكاح ندارند[بقره:127]. آن در آيه جمع قاعده به معنى پايه هاست يعنى آنگاه

براى جنگ آماده مى‏كردى. قواعد: جمع قائده است [نور:60]. زنان بازنشسته كه رغبتى به نكاح ندارند[بقره:127]. آن در آيه جمع قاعده به معنى پايه هاست يعنى آنگاه

أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تصميم و رغبتى براى ازدواج با زينب نداشت، لذا سفارش او به زيد، حفظ همسرش بوده نه طلاق او

صَاحِبِي فِي شِدَّتِي، وَ يَا وَلِيِّي فِي نِعْمَتِي، وَ يَا غِيَاثِي فِي رَغْبَتِي؛ «اى سبب آماده من در اندوه من! و اى يار من در سختى من! و اى اختياردار من

‌از‌ اكل‌ ‌او‌ هست‌ نه‌ سيري‌ و شبعي‌ ‌در‌ ‌او‌ ‌است‌ و نه‌ بي‌ميلي‌ و بي‌رغبتي‌ و نه‌ مانعي‌ ‌از‌ اكل‌ ‌آنها‌ هست‌ ‌هر‌ چه‌ بخواهند (آیه 33)- «که هرگز قطع

دارد، چنانكه از حلال باشد، صفا و نورانيت و رغبتى به عبادات حاصل شود، لكن حرام به عكس كدرت و كسالت و بى‌رغبتى به طاعات را ظاهر سازد و تأكيدات وارده شرع مقدس

دارد. ۴ - اشراف حاضر در مجلس پیامبر(ص) در ماجراى ابن ام مکتوم، بر اثر بى رغبتى خود، از آموختن و به خاطر سپردن معارف قرآن محروم بودند. (فمن شاء ذکره) ۵ -

صفحه 340 مقدّس طوى‌ برو بسوى فرعون همانا او سركشى نمود پس بگو آيا براى تو رغبتى هست بآنكه پاك شوى‌ و راهنمائى كنم تو را بسوى پروردگارت پس بترسى‌ پس نشان

اَللَّهُمَّ مَنْ أَصْبَحَتْ حَاجَتُهُ إِلَى مَخْلُوقٍ فَإِنَّ حَاجَتِي وَ رَغْبَتِي إِلَيْكَ اَلْحَمْدُ لِرَبِّ اَلصَّبَاحِ اَلْحَمْدُ لِفَالِقِ اَلْإِصْبَاحِ

قُلِ‏ اَللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي وَ فِيمَا عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سَيْحَتِي وَ اِغْفِرْ لِي وَ اِرْحَمْنِي اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ

صفحه 340 مقدّس طوى‌ برو بسوى فرعون همانا او سركشى نمود پس بگو آيا براى تو رغبتى هست بآنكه پاك شوى‌ و راهنمائى كنم تو را بسوى پروردگارت پس بترسى‌ پس نشان

صفحه 340 مقدّس طوى‌ برو بسوى فرعون همانا او سركشى نمود پس بگو آيا براى تو رغبتى هست بآنكه پاك شوى‌ و راهنمائى كنم تو را بسوى پروردگارت پس بترسى‌ پس نشان

له، اللهم اوسع على من فضلك، و اتمم علي نعمتك، و استعملنى في طاعتك و اجعل رغبتى فيما عندك، و توفنى على ملتك و ملة رسولك صلى اللَّه عليه و آله». على بن ابراهيم،

صفحه 340 مقدّس طوى‌ برو بسوى فرعون همانا او سركشى نمود پس بگو آيا براى تو رغبتى هست بآنكه پاك شوى‌ و راهنمائى كنم تو را بسوى پروردگارت پس بترسى‌ پس نشان

صفحه 340 مقدّس طوى‌ برو بسوى فرعون همانا او سركشى نمود پس بگو آيا براى تو رغبتى هست بآنكه پاك شوى‌ و راهنمائى كنم تو را بسوى پروردگارت پس بترسى‌ پس نشان

آن است كه قوت‌ها برابر نيازهاست. «طوع» به معناى رغبت و «كره» به معناى بى‌رغبتى است. عبارتِ‌ «اسْتَوى‌» هرگاه در كنار حرف «على» قرار گيرد، به معناى سلطه

رِضًا لاَ سَخَطَ عَلَيَّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَعْطِنِي جَمِيعَ سُؤْلِي وَ رَغْبَتِي وَ أُمْنِيَّتِي وَ إِرَادَتِي وَ صَرَفْتَ عَنِّي مَا أَكْرَهُ وَ أَحْذَرُ

جلد 2، صفحه 428 و تفسير قمى جلد 2، صفحه 22. جلد 7 - صفحه 415 كند در شما رغبتى، يا ترسى پس برگرديد دو مرتبه به دريا. فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قاصِفاً مِنَ

سزايى سخت‌تر از قساوت قلب و تسلّط شيطان و وسوسه‌هاى او، ميل به گناه و بى‌رغبتى به عبادت، همراهى و همكارى با افراد نا اهل و سرگرمى به دنيا و غفلت از حقّ

زشت است براى مؤمن كه ميل و رغبتى در او باشد كه او را خوار كند. حضرت صادق عليه السّلام فرمود: چه زشت است براى مؤمن كه ميل و رغبتى در او باشد كه او را خوار

وَ كِفْلَيْنِ‏ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اِجْعَلْ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ

الْأَحْبارِ» 2- بهره‌گيرى علما از مال مردم و بهره نرساندن به آنان كه موجب بى‌رغبتى مردم به دين مى‌شود شايد مصداقِ «صدّ عن سبيل اللَّه» باشد. لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ

در او طمعى باشد كه او را بكشاند، و چه بد بنده‏ايست آن بنده كه در او ميل و رغبتى باشد كه او را خوار كند. از او، از پدرش، از آنكه او را ذكر كرده روايت است

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏» اما بعد همانا كه شخص منافق (و دورو) رغبتى ندارد بدان چه مردمان با ايمان بوسيله آن سعادتمند شدند، و شخص سعادتمند پند

به خود بدهيم، با آن همه دواعى قوى كه مسلمانان در حفظ قرآن و آن همه شوق و رغبتى كه در فراگرفتن آن از خود نشان مى دادند؟! و آن همه سعى و كوششى كه رسول خدا

فرموده است: علّت سه طلاق آنست كه در مهلت و فاصله‏اى كه ميان هر يك از آنها است رغبتى و خواهشى از سوى مرد پديد آيد، يا خشم او فرو نشيند اگر موجب طلاق خشم بوده،

مال نصيبى ناپايدار و سايه‏اى زود گذر است، و اكنون او را بهمسرى با خديجه رغبتى است و خديجه را بازدواج با او شوقى، و آنچه از مهريّه و صداق باشد بر عهده من

ايمن نگرداند در نافرمانى‏هاى خدا و ايشان را رخصت ندهد، و قرآن را از روى بى رغبتى ترك نكند كه به سوى غير آن رغبت كند. بدانيد و آگاه باشيد كه خيرى نيست در علمى

والدين نمى‏ماند و حقّشان شناخته نمى‏شود و خويشى قطع مى‏شود، و پدر و مادر رغبتى به فرزند، نخواهند داشت، و در تربيت او كوششى نخواهند كرد براى آنكه اميدى به

آمده كه فرمودند: مردم، خدا را سه جور عبادت مى كنند: طبقه اى او را به خاطر رغبتى كه به ثوابش دارند، عبادت مى كنند كه عبادت آنان، عبادت حريصان است، و منشأ

انگيزش را كه بيشتر رنگ و بو و طعم است از دست مى دهد، و ديگر انسان به آن چيرها رغبتى پيدا نمى كند، بلكه طبع آدمى از آن متنفر مى شود، آن حالت اولى طهارت ، و حالت

و در نوشتم و از روى آن، نسخه‏اى برداشتم. پدرم فرمود كه: آيا تو را ميل و رغبتى هست كه آن را به من بنمايى؟ جابر عرض كرد: آرى، پس پدرم با جابر همراه شد و