نتایج جستجو

لغت ترجيع بتسبيح است و ترجيع بلند و آهسته نمودن صوت است و بازگردانيدن آن در حلق و قمّى ره اوّبى را به سبّحى للّه تفسير فرموده و بنابراين ظاهرا و الطّير عطف

زدن موى شارب، پنجم فرق موى سر؛ و پنج ديگر در تن: اول استنجا، دوم ختنه، سوم حلق عانه، چهارم ازاله موى زير بغل، پنجم چيدن ناخن. و اين همه در شريعت ما سنت است،

لغت ترجيع بتسبيح است و ترجيع بلند و آهسته نمودن صوت است و بازگردانيدن آن در حلق و قمّى ره اوّبى را به سبّحى للّه تفسير فرموده و بنابراين ظاهرا و الطّير عطف

‌از‌ دست‌ بكجا دراز شدي‌ ‌از‌ پا كجا رفتي‌ ‌از‌ عورت‌ كجا داخل‌ شدي‌ ‌از‌ حلق‌ چه‌ فرو دادي‌ ‌از‌ شكم‌ بچه‌ سير شدي‌ ‌از‌ پوست‌ بچه‌ تماس‌ گرفتي‌ تمام‌

«بلع » - كه مصدر ثلاثى مجرد ابلعى است - به معناى اجراء و جريان دادن چيزى در حلق به طرف معده ، و يا به عبارت ديگر به طرف جوف بدن است ، و كلمه «اقلاع » كه مصدر

‌که‌ ‌از‌ قلب‌ و سينه‌ خارج‌ مي‌شود، و شهيق‌ آخر صوت‌ حمار ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ حلق‌ و گلو بيرون‌ مي‌آيد چنانچه‌ مي‌فرمايد: «فَأَمَّا الَّذِين‌َ شَقُوا فَفِي‌

الْأَكْبَرِ: روز حج بزرگ يعنى عيد قربان كه معظم افعال حج مانند طواف و نحر و حلق و رمى و اتمام حج در آن روز است، و مؤيد آن در مجمع روايت حضرت امير المؤمنين

مثل ما انكم تنطقون ». و اين اشكال وارد نيست كه چگونه بر خداى تعالى حقى براى حلق او ثابت ميشود، براى اينكه اين حق را خود خداى تعالى بر خود واجب كرده نه اينكه

عليه السّلام فرمود: هر كس در مسجد اخلاط سينه يا ترشّحات بينى خود را كه به حلق آورده باحترام مسجد باز بدرونش فرو برد و در مسجد نياندازد بر درى گذر نكند مگر

اعتقادات حقه باشد. سعيد بن جبير در تفسير اين آيه گفته كه: دلها مرتفع شد به حلق‌هاى آنها به طورى كه نه بيرون‌ جلد 7 - صفحه 70 آيد و نه بجاى خود شود، مانند

تحصيلش‌ چه‌ اندازه‌ وسائل‌ فراهم‌ فرموده‌ ‌از‌ دست‌ و زبان‌ و دهن‌ و دندان‌ و حلق‌ و امعاء و ساير اجزاء داخل‌ بدن‌ و چه‌ اندازه‌ قوي‌ ‌در‌ بدن‌ قرار داده‌ جاذبه‌،

سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ حَلَقَ رَأْسَهُ قَبْلَ أَنْ يُضَحِّيَ قَالَ لاَ بَأْسَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ لاَ يَعُودَنَ‏

إِنَّ رَجُلاً مِنْ‏ أَصْحَابِنَا رَمَى اَلْجَمْرَةَ يَوْمَ اَلنَّحْرِ وَ حَلَقَ قَبْلَ أَنْ يَذْبَحَ فَقَالَ إِنَ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ لَمَّا كَانَ‏ يَوْمُ

بيتوته‌ بمشعر شب‌ عيد. 4‌-‌ رمي‌ جمره عقبه‌ روز عيد. 5‌-‌ ذبح‌. 6‌-‌ تقصير حلق‌ رأس‌. 7‌-‌ طواف‌ حج‌. 8‌-‌ نماز طواف‌. 9‌-‌ سعي‌ صفا و مروه‌. 10‌-‌ وقوف‌

وَ سُئِلَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ مَا اَلْعِلَّةُ فِي حَلْقِ رَأْسِ اَلْمَوْلُودِ قَالَ تَطْهِيرُهُ مِنْ شَعْرِ اَلرَّحِمِ‏

وَادِي اَلسَّلاَمِ‏ قَالَ ظَهْرُ اَلْكُوفَةِ أَمَا إِنِّي كَأَنِّي بِهِمْ حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ يَتَحَدَّثُونَ‏

أَنَّ مَنْ حَلَقَ رَأْسَهُ‏ بِمِنًى‏ كَانَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُورٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ

النِّكَاح‏‏ بَابُ الْعَقِيقَةِ وَ التَّحْنِيكِ وَ التَّسْمِيَةِ وَ الْكُنَى وَ حَلْقِ رَأْسِ الْمَوْلُودِ وَ ثَقْبِ أُذُنَيْهِ وَ الْخِتَان‏ موضوعات :

حَلْقُ اَلرَّأْسِ فِي غَيْرِ حَجٍّ وَ لاَ عُمْرَةٍ مُثْلَةٌ

أَنْ يَحْلِقَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ حَجَّ فَإِنْ شَاءَ قَصَّرَ وَ إِنْ شَاءَ حَلَقَ فَإِذَا لَبَّدَ شَعْرَهُ أَوْ عَقَصَهُ فَإِنَّ عَلَيْهِ اَلْحَلْقَ وَ لَيْسَ