گمنام

حِجْر: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۴۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ تیر ۱۳۹۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
و از این نظر که «حجر» (بر وزن قشر) در اصل، به منطقه اى گفته مى شود که آن را سنگ چین (تحجیر) کرده، و ممنوع الورود ساخته باشند، به «حجر اسماعیل»، «حجر» مى گویند; به خاطر دیوارى که اطراف آن کشیده و جدا گردیده است.
و از این نظر که «حجر» (بر وزن قشر) در اصل، به منطقه اى گفته مى شود که آن را سنگ چین (تحجیر) کرده، و ممنوع الورود ساخته باشند، به «حجر اسماعیل»، «حجر» مى گویند; به خاطر دیوارى که اطراف آن کشیده و جدا گردیده است.
«حِجْر» در سوره «فجر» به معناى عقل است و در اصل، به معناى «منع» مى باشد; مثلاً گفته مى شود: قاضى فلان کس را «حَجْر» (بر وزن زجر) کرد، یعنى او را از تصرف در اموالش ممنوع ساخت. و یا این که به اطاق «حجره» گفته مى شود، چون محلى است محفوظ و ممنوع از این که دیگران وارد آن شوند. و به دامان نیز «حِجْر» (بر وزن فکر) گفته مى شود، به خاطر حفظ و منع دیگران. و از آنجا که «عقل» نیز انسان را از کارهاى نادرست منع مى کند از آن تعبیر به «حِجْر» شده، همان گونه که خود واژه عقل نیز به معناى «منع» است، لذا به طنابى که بر زانوى شتر مى بندند تا مانع حرکت او شود، «عقال» مى گویند.
«حِجْر» در سوره «فجر» به معناى عقل است و در اصل، به معناى «منع» مى باشد; مثلاً گفته مى شود: قاضى فلان کس را «حَجْر» (بر وزن زجر) کرد، یعنى او را از تصرف در اموالش ممنوع ساخت. و یا این که به اطاق «حجره» گفته مى شود، چون محلى است محفوظ و ممنوع از این که دیگران وارد آن شوند. و به دامان نیز «حِجْر» (بر وزن فکر) گفته مى شود، به خاطر حفظ و منع دیگران. و از آنجا که «عقل» نیز انسان را از کارهاى نادرست منع مى کند از آن تعبیر به «حِجْر» شده، همان گونه که خود واژه عقل نیز به معناى «منع» است، لذا به طنابى که بر زانوى شتر مى بندند تا مانع حرکت او شود، «عقال» مى گویند.
«محجور» از مادّه «حَجْر» به کسى گفته مى شود که از تصرف در اموال خویش ممنوع است.


=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
۸٬۹۳۳

ویرایش