گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۱۵: خط ۱۵:
و مگر ممكن است كه مثل رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) پيغمبرى از اينگونه تاسف خالى باشد؟ با آنكه از ساعت اول بعثتش تا آن لحظه اى كه از دنيا مى رفت همواره بر بينه اى از پروردگارش بوده ، و سكينت به اين معنا ساعت بساعت بر او نازل مى شده ، پس سكينت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بطور قطع به اين معنا نيست.
و مگر ممكن است كه مثل رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) پيغمبرى از اينگونه تاسف خالى باشد؟ با آنكه از ساعت اول بعثتش تا آن لحظه اى كه از دنيا مى رفت همواره بر بينه اى از پروردگارش بوده ، و سكينت به اين معنا ساعت بساعت بر او نازل مى شده ، پس سكينت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بطور قطع به اين معنا نيست.


حال بحساب سكينت مؤ منين رسيده مى پرسيم : سكينت ايشان به چه معنا بوده و مفسر نامبرده آن را چه چيز حساب كرده ؟ آيا حالت نفسانيه اى بوده كه از آرامش و اطمينان خاطر حاصل مى شود؟ همچنانكه او به اين معنا تفسيرش كرده و به گفته صاحب مصباح بر آن استشهاد كرده كه: «سكينت بر رزانت و مهابت و وقار هر سه اطلاق مى شود». در اين صورت سكينت عبارت خواهد بود از همان آرامش ‍ در مواقف جنگى، و آنوقت نبايد اختصاص به مسلمين داشته باشد، و بايستى ثبات قدم و پايدارى كفار، همه در مواقف جنگى ناشى از سكينتى باشد كه خدا بر آنان نازل كرده؟! و بايد ملتزم شد به اينكه در جنگ حنين خداوند سكينت را بر كفار نازل كرد و در نتيجه مسلمين را فرارى دادند و بعد سكينت را از آنها سلب كرد و به مسلمين داد، و در نتيجه مسلمانان كفار را سركوب و منكوب نمودند. و به مؤ منين هم كه داد، تنها به مؤمنين حقيقى نداد، بلكه به همه آنان چه آنهائى كه با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ايستادگى كردند، و چه آنهائيكه فرار را بر قرار اختيار نمودند، و چه منافقين و چه افراد سست ايمان نازل كرد، براى اينكه همه آنان برگشتند، و با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) پايدارى كردند تا دشمن را شكست دادند.  
حال به حساب سكينت مؤمنين رسيده مى پرسيم:  
 
سكينت ايشان به چه معنا بوده و مفسر نامبرده آن را چه چيز حساب كرده ؟ آيا حالت نفسانيه اى بوده كه از آرامش و اطمينان خاطر حاصل مى شود؟ همچنانكه او به اين معنا تفسيرش كرده و به گفته صاحب مصباح بر آن استشهاد كرده كه: «سكينت بر رزانت و مهابت و وقار هر سه اطلاق مى شود». در اين صورت سكينت عبارت خواهد بود از همان آرامش ‍ در مواقف جنگى، و آنوقت نبايد اختصاص به مسلمين داشته باشد، و بايستى ثبات قدم و پايدارى كفار، همه در مواقف جنگى ناشى از سكينتى باشد كه خدا بر آنان نازل كرده؟!  
 
و بايد ملتزم شد به اينكه در جنگ حنين خداوند سكينت را بر كفار نازل كرد و در نتيجه مسلمين را فرارى دادند و بعد سكينت را از آنها سلب كرد و به مسلمين داد، و در نتيجه مسلمانان كفار را سركوب و منكوب نمودند. و به مؤ منين هم كه داد، تنها به مؤمنين حقيقى نداد، بلكه به همه آنان چه آنهائى كه با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ايستادگى كردند، و چه آنهائيكه فرار را بر قرار اختيار نمودند، و چه منافقين و چه افراد سست ايمان نازل كرد، براى اينكه همه آنان برگشتند، و با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) پايدارى كردند تا دشمن را شكست دادند.  


بنابراين ، همه اين طبقات بايستى اصحاب سكينت باشند، پس چرا خداى تعالى آن را منحصر در رسول الله و مؤمنين دانسته و مى فرمايد: «ثم انزل الله سكينته على رسوله و على المومنين»؟
بنابراين ، همه اين طبقات بايستى اصحاب سكينت باشند، پس چرا خداى تعالى آن را منحصر در رسول الله و مؤمنين دانسته و مى فرمايد: «ثم انزل الله سكينته على رسوله و على المومنين»؟
خط ۲۸: خط ۳۲:
زيرا مى بينيم خداى تعالى هر جا در كلام خودش آن را ذكر مى كند بعنوان منت بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و مؤ منان و عطيه مخصوصى كه تنها از ناحيه خود بر آنان نازل مى كرده اسم مى برد، پس معلوم مى شود يك حالت الهى است كه بنده با داشتن آن ديگر پروردگار خود را فراموش نمى كند، نه آن حالتى كه شجاعان زورمند، و دلاوران مغرور به دلاورى خود و تكيه كنندگان بر نفس خويش ، دارند.
زيرا مى بينيم خداى تعالى هر جا در كلام خودش آن را ذكر مى كند بعنوان منت بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و مؤ منان و عطيه مخصوصى كه تنها از ناحيه خود بر آنان نازل مى كرده اسم مى برد، پس معلوم مى شود يك حالت الهى است كه بنده با داشتن آن ديگر پروردگار خود را فراموش نمى كند، نه آن حالتى كه شجاعان زورمند، و دلاوران مغرور به دلاورى خود و تكيه كنندگان بر نفس خويش ، دارند.


علاوه بر اين ، در كلام مجيد او هر جا كه اسمى از اين كلمه برده شده قبل و بعد از آن اوصاف و آثارى آمده كه در هر وقار و اطمينان نفسى يافت نمى شود، مثلا در باره رسول گراميش مى فرمايد: «اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سكينته عليه و ايده بجنود لم تروها». و درباره مؤمنين مى فرمايد: «لقد رضى الله عن المؤ منين اذ يبايعونك تحت الشجره فعلم ما فى قلوبهم فانزل السكينه عليهم» و نزول سكينت بر آنان را مقيد مى كند به اينكه چيزى در دل آنان سراغ داشت و بخاطر آن سكينت را بر دلهايشان نازل كرد.  
علاوه بر اين ، در كلام مجيد او هر جا كه اسمى از اين كلمه برده شده قبل و بعد از آن اوصاف و آثارى آمده كه در هر وقار و اطمينان نفسى يافت نمى شود، مثلا در باره رسول گراميش مى فرمايد: «اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سكينته عليه و ايده بجنود لم تروها». و درباره مؤمنين مى فرمايد: «لقد رضى الله عن المؤمنين اذ يبايعونك تحت الشجره فعلم ما فى قلوبهم فانزل السكينه عليهم» و نزول سكينت بر آنان را مقيد مى كند به اينكه چيزى در دل آنان سراغ داشت و بخاطر آن سكينت را بر دلهايشان نازل كرد.  


پس معلوم مى شود كه سكينت ، مخصوص آن دلى است كه يك نحوه طهارتى داشته باشد؛ و از سياق برمى آيد آن طهارت عبارتست از ايمان صادق يعنى ايمانى كه آميخته با نيت خلاف نباشد.
پس معلوم مى شود كه سكينت ، مخصوص آن دلى است كه يك نحوه طهارتى داشته باشد؛ و از سياق برمى آيد آن طهارت عبارتست از ايمان صادق يعنى ايمانى كه آميخته با نيت خلاف نباشد.


و نيز در باره مؤمنين مى فرمايد: «هو الذى انزل السكينه فى قلوب المؤ منين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و لله جنود السماوات و الارض» و از آثار سكينت زيادى ايمان بر ايمان را مى شمارد. و نيز مى فرمايد: «اذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميه حميه الجاهليه فانزل الله سكينته على رسوله و على المؤ منين و الزمهم كلمه التقوى و كانوا احق بها و اهلها».
و نيز در باره مؤمنين مى فرمايد: «هو الذى انزل السكينه فى قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و لله جنود السماوات و الارض» و از آثار سكينت زيادى ايمان بر ايمان را مى شمارد. و نيز مى فرمايد: «اذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميه حميه الجاهليه فانزل الله سكينته على رسوله و على المؤمنين و الزمهم كلمه التقوى و كانوا احق بها و اهلها».
<span id='link164'><span>
<span id='link164'><span>
==نازل شدن «سكينت»، موقوف است بر وجود طهارت دل و صفاى باطن ==
==نازل شدن «سكينت»، موقوف است بر وجود طهارت دل و صفاى باطن ==
و اين آيه بطورى كه ملاحظه مى كنيد اين معنا را خاطرنشان مى سازد كه نزول سكينت از ناحيه خداى تعالى همواره در مواردى بوده كه قبل از نزول آن استعداد و اهليت و قابليتى در قلب طرف وجود داشته ، و آن اهليت و قابليت همان چيزى است كه در آيه قبلى فرمود: «فعلم ما فى قلوبهم : فهميد كه در دل چه دارند، پس سكينت را بر ايشان نازل كرد».  
و اين آيه بطورى كه ملاحظه مى كنيد اين معنا را خاطرنشان مى سازد كه نزول سكينت از ناحيه خداى تعالى همواره در مواردى بوده كه قبل از نزول آن استعداد و اهليت و قابليتى در قلب طرف وجود داشته ، و آن اهليت و قابليت همان چيزى است كه در آيه قبلى فرمود: «فعلم ما فى قلوبهم : فهميد كه در دل چه دارند، پس سكينت را بر ايشان نازل كرد».  
۱۳٬۷۸۶

ویرایش