گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۸: خط ۲۰:
<span id='link67'><span>
<span id='link67'><span>
==توضيح در مورد زينت دادن شيطان ، اعمال مشركين راو تحريك آنها به جنگ با مسلمين و سپس تنها گذاشتن آنانرا ==
==توضيح در مورد زينت دادن شيطان ، اعمال مشركين راو تحريك آنها به جنگ با مسلمين و سپس تنها گذاشتن آنانرا ==
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشيْطنُ أَعْمَلَهُمْ وَ قَالَ لا غَالِب لَكمُ الْيَوْمَ ...
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشيْطنُ أَعْمَلَهُمْ وَ قَالَ لا غَالِب لَكمُ الْيَوْمَ ...
زينت دادن شيطان عمل آدمى را به اين است كه بوسيله تهييج عواطف درونى مربوط به آن عمل ، در دل آدمى القاء مى كند كه عمل بسيار خوبى است ، و در نتيجه انسان از عمل خود لذت مى برد و قلبا آن را دوست مى دارد، و آنقدر قلب متوجه آن مى شود كه ديگر فرصتى برايش ‍ نمى ماند تا در عواقب وخيم و آثار سوء و شوم آن تعقلى كند.
زينت دادن شيطان عمل آدمى را به اين است كه بوسيله تهييج عواطف درونى مربوط به آن عمل ، در دل آدمى القاء مى كند كه عمل بسيار خوبى است ، و در نتيجه انسان از عمل خود لذت مى برد و قلبا آن را دوست مى دارد، و آنقدر قلب متوجه آن مى شود كه ديگر فرصتى برايش ‍ نمى ماند تا در عواقب وخيم و آثار سوء و شوم آن تعقلى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۲۸ </center>
خط ۳۵: خط ۳۷:
<span id='link68'><span>
<span id='link68'><span>
==سخن منافقين و بيمار دلانى كه در ميان اصحاب بدر بودند، درباره مسلمان مجاهد ==
==سخن منافقين و بيمار دلانى كه در ميان اصحاب بدر بودند، درباره مسلمان مجاهد ==
إِذْ يَقُولُ الْمُنَفِقُونَ وَ الَّذِينَ فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاءِ دِينُهُمْ ...
إِذْ يَقُولُ الْمُنَفِقُونَ وَ الَّذِينَ فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاءِ دِينُهُمْ ...
منافقين يعنى آنان كه ايمان را اظهار و كفر را در دل پنهان مى داشتند و آن كسانى كه در دلهايشان مرض بود سست ايمانهايى كه دلهايشان خالى از شك و ترديد نبود - در حالى كه به مؤ منين اشاره مى كردند و آنان را ذليل و حقير مى شمردند - گفتند: دين اينان مغرورشان كرده ، چون اگر غرور دينيشان نبود به چنين خطر واضحى اقدام ننموده ، و با اينكه عده كمى هستند و قوا و نفراتى ندارند هرگز حاضر نمى شدند با قريش نيرومند و داراى قوت و شوكت مصاف شوند.
منافقين يعنى آنان كه ايمان را اظهار و كفر را در دل پنهان مى داشتند و آن كسانى كه در دلهايشان مرض بود سست ايمانهايى كه دلهايشان خالى از شك و ترديد نبود - در حالى كه به مؤ منين اشاره مى كردند و آنان را ذليل و حقير مى شمردند - گفتند: دين اينان مغرورشان كرده ، چون اگر غرور دينيشان نبود به چنين خطر واضحى اقدام ننموده ، و با اينكه عده كمى هستند و قوا و نفراتى ندارند هرگز حاضر نمى شدند با قريش نيرومند و داراى قوت و شوكت مصاف شوند.
«''' و من يتوكل على الله فان الله عزيز حكيم '''» - در اين جمله در مقام جواب گفتار منافقين مى فرمايد: خود ايشان دچار غرورند، و جمله «''' فان الله عزيز حكيم '''» در حقيقت سببى است كه در جاى مسبب به كار رفته ، و معنايش اين است كه : اين منافقين و بيمار دلان در گفتار خود اشتباه كرده اند، راى اينكه مؤ منين بر خداى تعالى توكل كرده اند، و حقيقت هر تاثيرى را به او نسبت داده اند و خود را به نيروى خدا و حول و قوه او تكيه داده اند و معلوم است كسى كه در امور خود بر خدا توكل كند خداوند كفايتش مى كند، چون او عزيز است ، و هر كس كه از او يارى جويد ياريش مى كند او حكيم است ، و در نهادن هر امرى را در جاى خود به خطا نمى رود. از اين آيه استفاده مى شود كه جمعى از منافقين و سست ايمانها در جنگ بدر در ميان مؤ منين بوده اند.
«''' و من يتوكل على الله فان الله عزيز حكيم '''» - در اين جمله در مقام جواب گفتار منافقين مى فرمايد: خود ايشان دچار غرورند، و جمله «''' فان الله عزيز حكيم '''» در حقيقت سببى است كه در جاى مسبب به كار رفته ، و معنايش اين است كه : اين منافقين و بيمار دلان در گفتار خود اشتباه كرده اند، راى اينكه مؤ منين بر خداى تعالى توكل كرده اند، و حقيقت هر تاثيرى را به او نسبت داده اند و خود را به نيروى خدا و حول و قوه او تكيه داده اند و معلوم است كسى كه در امور خود بر خدا توكل كند خداوند كفايتش مى كند، چون او عزيز است ، و هر كس كه از او يارى جويد ياريش مى كند او حكيم است ، و در نهادن هر امرى را در جاى خود به خطا نمى رود. از اين آيه استفاده مى شود كه جمعى از منافقين و سست ايمانها در جنگ بدر در ميان مؤ منين بوده اند.
خط ۴۲: خط ۴۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۱۳۱ </center>
و به هر حال بايد در پيرامون مفاد اين آيه به دقت بحث كرد، و ديد كه به چه سبب اين منافقين و آن سست ايمانها در اين صحنه حاضر شدند، و چه شد كه خود را به چنين موقف خطرناك درآوردند، چون شركت در اينگونه مواقف تنها كار مردان حقيقت است كه خدا دلهايشان را براى ايمان آزموده و شركت منافقين با اسباب عادى معمولى جور نمى آيد، خلاصه اينكه منافقين چرا در اين صحنه حاضر شدند؟ و به چه منظورى تا آخرين لحظه با مسلمانان صابر صبر كردند؟ شايد در ذيل آيات راجع به منافقين و بيماردلان كه بزودى در سوره توبه خواهد آمد - ان شاء الله - تا اندازه اى بحث كنيم .
و به هر حال بايد در پيرامون مفاد اين آيه به دقت بحث كرد، و ديد كه به چه سبب اين منافقين و آن سست ايمانها در اين صحنه حاضر شدند، و چه شد كه خود را به چنين موقف خطرناك درآوردند، چون شركت در اينگونه مواقف تنها كار مردان حقيقت است كه خدا دلهايشان را براى ايمان آزموده و شركت منافقين با اسباب عادى معمولى جور نمى آيد، خلاصه اينكه منافقين چرا در اين صحنه حاضر شدند؟ و به چه منظورى تا آخرين لحظه با مسلمانان صابر صبر كردند؟ شايد در ذيل آيات راجع به منافقين و بيماردلان كه بزودى در سوره توبه خواهد آمد - ان شاء الله - تا اندازه اى بحث كنيم .
وَ لَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفى الَّذِينَ كفَرُوا الْمَلَئكَةُ ...
وَ لَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفى الَّذِينَ كفَرُوا الْمَلَئكَةُ ...
كلمه «''' توفى '''» به معناى گرفتن تمامى حق است ، و در كلام الهى بيشتر به معناى قبض روح استعمال مى شود، و در اين آيه آن را به ملائكه نسبت داده ، و در برخى آيات آن را به ملك - الموت منسوب كرده ، مانند آيه «''' قل يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم '''» و در برخى ديگر بخود خداى سبحان نسبت داده شده مانند، «''' الله يتوفى الانفس حين موتها '''» و اين خود دليل بر اين است كه قبض روح كار ملك الموت است و ملك الموت كاركنانى دارد كه به اذن او و به امرش جانها را مى گيرند، و خود او به اذن خدا و به امر او عمل مى كند و به همين جهت هم صحيح است گرفتن ارواح را به ملائكه نسبت داد و هم به ملك الموت منسوب كرد و هم به خداى سبحان .
كلمه «''' توفى '''» به معناى گرفتن تمامى حق است ، و در كلام الهى بيشتر به معناى قبض روح استعمال مى شود، و در اين آيه آن را به ملائكه نسبت داده ، و در برخى آيات آن را به ملك - الموت منسوب كرده ، مانند آيه «''' قل يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم '''» و در برخى ديگر بخود خداى سبحان نسبت داده شده مانند، «''' الله يتوفى الانفس حين موتها '''» و اين خود دليل بر اين است كه قبض روح كار ملك الموت است و ملك الموت كاركنانى دارد كه به اذن او و به امرش جانها را مى گيرند، و خود او به اذن خدا و به امر او عمل مى كند و به همين جهت هم صحيح است گرفتن ارواح را به ملائكه نسبت داد و هم به ملك الموت منسوب كرد و هم به خداى سبحان .
«''' يضربون وجوههم و ادبارهم '''» - از ظاهر اين جمله برمى آيد كه ملائكه هم از جلو كفار را مى زدند و هم از پشت سر، و اين كنايه است از احاطه و تسلط ملائكه و اينكه آنان را از همه طرف مى زدند. بعضى از مفسرين گفته اند: «''' ادبار '''» كنايه از نشيمنگاهها است ، و منظور از «''' وجوه '''» جلو سرهاى ايشان است ، و زدن به نشيمنگاهها و رويها معنايش خوار و ذليل كردن ايشان است .
«''' يضربون وجوههم و ادبارهم '''» - از ظاهر اين جمله برمى آيد كه ملائكه هم از جلو كفار را مى زدند و هم از پشت سر، و اين كنايه است از احاطه و تسلط ملائكه و اينكه آنان را از همه طرف مى زدند. بعضى از مفسرين گفته اند: «''' ادبار '''» كنايه از نشيمنگاهها است ، و منظور از «''' وجوه '''» جلو سرهاى ايشان است ، و زدن به نشيمنگاهها و رويها معنايش خوار و ذليل كردن ايشان است .
خط ۵۰: خط ۵۲:
«''' و ان الله ليس بظلام للعبيد '''» - اين جمله عطف است بر محل «''' ما قدمت '''» و معنايش اين است كه : اين بدان ملاك است كه خداوند احدى از بندگان خود را ظلم نمى كند، چون خداى تعالى صراطش مستقيم ، و در فعلش خلف و اختلاف نيست ، اگر به يك نفر ظلم كند به همه ظلم مى كند، و اگر ظالم باشد ظلام (بسيار ستمگر) هم خواهد بود - دقت فرماييد.
«''' و ان الله ليس بظلام للعبيد '''» - اين جمله عطف است بر محل «''' ما قدمت '''» و معنايش اين است كه : اين بدان ملاك است كه خداوند احدى از بندگان خود را ظلم نمى كند، چون خداى تعالى صراطش مستقيم ، و در فعلش خلف و اختلاف نيست ، اگر به يك نفر ظلم كند به همه ظلم مى كند، و اگر ظالم باشد ظلام (بسيار ستمگر) هم خواهد بود - دقت فرماييد.
سياق آيات دلالت دارد بر اينكه منظور از آنهايى كه خداوند سبحان در وصفشان فرموده كه ملائكه جانهايشان را مى گيرند و عذابشان مى كنند همان مشركينى هستند كه در جنگ بدر كشته شدند.
سياق آيات دلالت دارد بر اينكه منظور از آنهايى كه خداوند سبحان در وصفشان فرموده كه ملائكه جانهايشان را مى گيرند و عذابشان مى كنند همان مشركينى هستند كه در جنگ بدر كشته شدند.
كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِئَايَتِ اللَّهِ ...
كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِئَايَتِ اللَّهِ ...
كلمه «''' داءب '''» و همچنين «''' ديدن '''» به معناى عادت است ، و عادت عبارت است از عملى كه بطور مداوم از انسان سرزند و طريقه و مشى آدمى شمرده شود. و معناى آيه اين است كه كفر اين مردم شبيه به كفر فرعونيان و امتهاى كافر قبل از فرعونيان است كه به آيات خدا كفر ورزيده ، و از اين راه خدا را عصيان كرده اند، و خداوند آنان را به گناهانشان بگرفت ، چون خداى تعالى قويى است كه هرگز از گرفتن آنان ضعيف نمى شود، و وقتى هم بگيرد شديد العقاب است .
كلمه «''' داءب '''» و همچنين «''' ديدن '''» به معناى عادت است ، و عادت عبارت است از عملى كه بطور مداوم از انسان سرزند و طريقه و مشى آدمى شمرده شود. و معناى آيه اين است كه كفر اين مردم شبيه به كفر فرعونيان و امتهاى كافر قبل از فرعونيان است كه به آيات خدا كفر ورزيده ، و از اين راه خدا را عصيان كرده اند، و خداوند آنان را به گناهانشان بگرفت ، چون خداى تعالى قويى است كه هرگز از گرفتن آنان ضعيف نمى شود، و وقتى هم بگيرد شديد العقاب است .
<span id='link69'><span>
<span id='link69'><span>
==تبدل نعمت به نقمت و عذاب هنگامى است كه صاحبان نعمت استعداد درونى خود را از دست داده مستعد عقاب شده باشند. ==
==تبدل نعمت به نقمت و عذاب هنگامى است كه صاحبان نعمت استعداد درونى خود را از دست داده مستعد عقاب شده باشند. ==
ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَك مُغَيراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلى قَوْمٍ حَتى يُغَيرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ...
ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَك مُغَيراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلى قَوْمٍ حَتى يُغَيرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ...
يعنى عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مى كند هميشه به دنبال نعمت الهى اى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته ، به اين طريق كه نعمت را برداشته عذاب را به جايش مى گذارد و هيچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمى شود مگر بعد از تبدل محلش ‍ كه همان نفوس انسانى است ، پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مى شود كه در نفوسشان استعداد آن را پيدا كنند و وقتى از ايشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مى شود كه استعداد درونيشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد.
يعنى عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مى كند هميشه به دنبال نعمت الهى اى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته ، به اين طريق كه نعمت را برداشته عذاب را به جايش مى گذارد و هيچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمى شود مگر بعد از تبدل محلش ‍ كه همان نفوس انسانى است ، پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مى شود كه در نفوسشان استعداد آن را پيدا كنند و وقتى از ايشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مى شود كه استعداد درونيشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد.
و اين خود يك قاعده كليى است در تبديل نعمت به نقمت و عقاب ، و از اين جامع تر آيه شريفه «''' ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم '''» است (چون اين آيه شامل تغيير نعمت و نقمت هر دو است ) گو اينكه آيه مورد بحث در تبدل نعمت به نقمت روشن تر است .
و اين خود يك قاعده كليى است در تبديل نعمت به نقمت و عقاب ، و از اين جامع تر آيه شريفه «''' ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم '''» است (چون اين آيه شامل تغيير نعمت و نقمت هر دو است ) گو اينكه آيه مورد بحث در تبدل نعمت به نقمت روشن تر است .
خط ۶۱: خط ۶۳:
و اينكه فرمود: «''' و ان الله سميع عليم '''» تعليل ديگرى است بعد از آن تعليل ، و ظاهرش - بطورى كه سياق به آن اشعار دارد - اين است كه منظور از آن : «''' و ذلك بان الله سميع عليم '''» بوده و معنايش اين است كه مشركين را به كيفر گناهانشان گرفتن براى اين بود كه خدا دعاهاى شما را مى شنيد، و به حوائج شما دانا و به استغاثه شما شنوا است ، لذا دعاى شما را مستجاب نمود و دشمنان شما را كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند عذاب كرد.
و اينكه فرمود: «''' و ان الله سميع عليم '''» تعليل ديگرى است بعد از آن تعليل ، و ظاهرش - بطورى كه سياق به آن اشعار دارد - اين است كه منظور از آن : «''' و ذلك بان الله سميع عليم '''» بوده و معنايش اين است كه مشركين را به كيفر گناهانشان گرفتن براى اين بود كه خدا دعاهاى شما را مى شنيد، و به حوائج شما دانا و به استغاثه شما شنوا است ، لذا دعاى شما را مستجاب نمود و دشمنان شما را كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند عذاب كرد.
احتمال هم دارد كه منظور از آن اين باشد كه اين عذاب براى اين بود كه خدا گفتار مشركين را مى شنيد و به كردار ايشان دانا بود، لذا به كيفر آن عذابشان كرد. ممكن هم هست كه هر دو احتمال مقصود باشد.
احتمال هم دارد كه منظور از آن اين باشد كه اين عذاب براى اين بود كه خدا گفتار مشركين را مى شنيد و به كردار ايشان دانا بود، لذا به كيفر آن عذابشان كرد. ممكن هم هست كه هر دو احتمال مقصود باشد.
كدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِئَايَتِ رَبهِمْ فَأَهْلَكْنَهُم بِذُنُوبِهِمْ ...
كدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِئَايَتِ رَبهِمْ فَأَهْلَكْنَهُم بِذُنُوبِهِمْ ...
اين آيه همان تشبيه سابق را تكرار مى كند، چون هر دو فرض شبيه به هم اند. پس اينكه در آيه قبلى فرمود: «''' كداب آل فرعون ... '''» مثالى بود براى جمله «''' ذلك بما قدمت ايديكم و ان الله ليس بظلام للعبيد '''» همچنانكه در آيه مورد بحث ، جمله «''' كداب آل فرعون '''» تا جمله «''' و كل كانوا ظالمين '''» مثالى است براى جمله «''' ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمه ... '''»  
اين آيه همان تشبيه سابق را تكرار مى كند، چون هر دو فرض شبيه به هم اند. پس اينكه در آيه قبلى فرمود: «''' كداب آل فرعون ... '''» مثالى بود براى جمله «''' ذلك بما قدمت ايديكم و ان الله ليس بظلام للعبيد '''» همچنانكه در آيه مورد بحث ، جمله «''' كداب آل فرعون '''» تا جمله «''' و كل كانوا ظالمين '''» مثالى است براى جمله «''' ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمه ... '''»  
چيزى كه هست مثال دوم مشتمل بر نوعى التفات هم هست ، چون بجاى اينكه مانند آيه قبلى بفرمايد: «''' فاخذهم الله بذنوبهم '''» فرمود: «''' فاهلكناهم بذنوبهم '''» و وجه اين التفات شايد اين باشد كه تشبيه در اين آيه مسبوق به اين معنا بود كه خداوند نعمتها را بر بندگان خود افاضه نموده و آن را تغيير نمى دهد مگر بعد از آنكه مردم آنچه را كه در نفوس ‍ خود دارند تغيير دهند و اين خود از شؤ ون پروردگار نسبت به بندگان است .
چيزى كه هست مثال دوم مشتمل بر نوعى التفات هم هست ، چون بجاى اينكه مانند آيه قبلى بفرمايد: «''' فاخذهم الله بذنوبهم '''» فرمود: «''' فاهلكناهم بذنوبهم '''» و وجه اين التفات شايد اين باشد كه تشبيه در اين آيه مسبوق به اين معنا بود كه خداوند نعمتها را بر بندگان خود افاضه نموده و آن را تغيير نمى دهد مگر بعد از آنكه مردم آنچه را كه در نفوس ‍ خود دارند تغيير دهند و اين خود از شؤ ون پروردگار نسبت به بندگان است .
خط ۸۳: خط ۸۵:
مؤ لف : اخبارى كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده متواتر است در اينكه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بيت و يتيمان و مسكينان و ابن سبيل سادات است ، و به غير ايشان داده نمى شود. و اينكه خمس به شش سهم به همان نحوى كه در روايات بالا آمده تقسيم مى شود. و اينكه خمس مختص به غنائم جنگى نيست ، بلكه هر چيزى را كه در لغت غنيمت شمرده شود شامل مى شود، مانند سود كسب و گنج و استخراج مرواريد از دريا و معدنها و كشتى رانى . و در روايات ائمه - همانطور كه گذشت - آمده كه خمس موهبتى است از ناحيه خدا براى اهل بيت كه بدين وسيله زكات و صدقات را بر ايشان حرام كرد.
مؤ لف : اخبارى كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده متواتر است در اينكه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بيت و يتيمان و مسكينان و ابن سبيل سادات است ، و به غير ايشان داده نمى شود. و اينكه خمس به شش سهم به همان نحوى كه در روايات بالا آمده تقسيم مى شود. و اينكه خمس مختص به غنائم جنگى نيست ، بلكه هر چيزى را كه در لغت غنيمت شمرده شود شامل مى شود، مانند سود كسب و گنج و استخراج مرواريد از دريا و معدنها و كشتى رانى . و در روايات ائمه - همانطور كه گذشت - آمده كه خمس موهبتى است از ناحيه خدا براى اهل بيت كه بدين وسيله زكات و صدقات را بر ايشان حرام كرد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۱۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش