گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۴۰}}
__TOC__
__TOC__


خط ۶۰: خط ۶۲:
<span id='link303'><span>
<span id='link303'><span>
==آيات ۱۸۷ - ۱۸۸، سوره اعراف ==
==آيات ۱۸۷ - ۱۸۸، سوره اعراف ==
يَسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَيَّانَ مُرْساهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبى لا يجَلِّيهَا لِوَقْتهَا إِلا هُوَ ثَقُلَت فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لا تَأْتِيكمْ إِلا بَغْتَةً يَسئَلُونَك كَأَنَّك حَفِىُّ عَنهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۱۸۷)
يَسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَيَّانَ مُرْساهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبى لا يجَلِّيهَا لِوَقْتهَا إِلا هُوَ ثَقُلَت فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لا تَأْتِيكمْ إِلا بَغْتَةً يَسئَلُونَك كَأَنَّك حَفِىُّ عَنهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۱۸۷)
قُل لا أَمْلِك لِنَفْسى نَفْعاً وَ لا ضراًّ إِلا مَا شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنت أَعْلَمُ الْغَيْب لاستَكثرْت مِنَ الْخَيرِ وَ مَا مَسنىَ السوءُ إِنْ أَنَا إِلا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(۱۸۸)
قُل لا أَمْلِك لِنَفْسى نَفْعاً وَ لا ضراًّ إِلا مَا شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنت أَعْلَمُ الْغَيْب لاستَكثرْت مِنَ الْخَيرِ وَ مَا مَسنىَ السوءُ إِنْ أَنَا إِلا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(۱۸۸)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
تو را از رستاخيز پرسند كه كى بپا مى شود بگو علم آن نزد پروردگار من است كه جز وى ، آن را به موقع خود آشكار نمى كند در آسمانها و زمين سنگين است و جز ناگهان به شما در نمى آيد از تو مى پرسند گويى تو آن را مى دانى بگو علم آن نزد خداست ولى بيشتر مردم اين نكته را نمى دانند. (۱۸۷)
تو را از رستاخيز پرسند كه كى بپا مى شود بگو علم آن نزد پروردگار من است كه جز وى ، آن را به موقع خود آشكار نمى كند در آسمانها و زمين سنگين است و جز ناگهان به شما در نمى آيد از تو مى پرسند گويى تو آن را مى دانى بگو علم آن نزد خداست ولى بيشتر مردم اين نكته را نمى دانند. (۱۸۷)
خط ۷۰: خط ۷۲:
<span id='link304'><span>
<span id='link304'><span>
==توضيحى در مورد اينكه قيامت را جز خدا كسى هويدا نمى كند و در مورد سنگين بودن قيامتدر آسمانها و زمين ==
==توضيحى در مورد اينكه قيامت را جز خدا كسى هويدا نمى كند و در مورد سنگين بودن قيامتدر آسمانها و زمين ==
يَسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَيَّانَ مُرْساهَا... إِلا هُوَ...
يَسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَيَّانَ مُرْساهَا... إِلا هُوَ...
(( ساعه (( در اينجا به معناى ساعت برانگيختن خلائق و بازگشت بسوى خدا و يكطرفى شدن و فيصل يافتن دادرسى عمومى است ، بنابر اين ، الف و لام (( الساعه (( براى عهد است ، و ليكن در عرف قرآن و همچنين در لسان شرع لفظ ساعت در معناى قيامت حقيقت شده .
(( ساعه (( در اينجا به معناى ساعت برانگيختن خلائق و بازگشت بسوى خدا و يكطرفى شدن و فيصل يافتن دادرسى عمومى است ، بنابر اين ، الف و لام (( الساعه (( براى عهد است ، و ليكن در عرف قرآن و همچنين در لسان شرع لفظ ساعت در معناى قيامت حقيقت شده .
(( مرسى (( اسم زمان و مكان و مصدر ميمى از (( ارسيت الشى ء(( است كه به معناى (( اثبات كردم آن را(( است ، و معناى آيه اين است كه : (( از تو مى پرسند وقوع و ثبوت قيامت چه وقت است (( ، و كلمه (( يجليها(( از (( تجليه (( و به معناى كشف و اظهار است ، و وقتى گفته مى شود (( جلاه فانجلى (( معنايش اين است كه پرده از روى آن چيز برداشت و آن چيز هويدا گشت . پس جمله (( لا يجليها لوقتها الا هو(( معنايش اين است كه قيامت را هويدا نمى كند و پرده از روى آن و اينكه چه وقت واقع مى شود بر نمى دارد مگر خداى سبحان ، و همين معنا دلالت مى كند بر اينكه ثبوت و وجود قيامت و علم به آن يكى است ، يعنى وقوع و ثبوتش در كمون غيب نزد خدا محفوظ است ، و هر وقت بخواهد پرده از آن برداشته و آن را ظاهر مى كند بدون اينكه غير او كسى به آن احاطه يافته و يا براى چيزى از اشياء ظاهر گردد. آرى ، چگونه ممكن است چيزى به آن احاطه يابد و يا آن براى چيزى ظاهر گردد و حال آنكه ظهور و تحققش ملازم با فناى هر چيز است ، و هيچ موجودى از موجودات نيست كه خودش ناظر و محيط به فناى خود بوده و يا فناى ذاتش برايش ظاهر گردد، علاوه بر اينكه اين علم و احاطه اى كه مى خواهد به قيامت تعلق بگيرد خود جزو نظام اين عالم است ، و نظام سببى كه حاكم بر اين عالم است و در موقع وقوع قيامت بر هم خورده و به يك نظام ديگرى متبدل مى شود از همين جا ظاهر مى شود كه منظور از اينكه فرمود: (( ثقلت فى السموات و الارض (( و خدا داناتر است اين است كه علم به قيامت در آسمانها و زمين سنگين است ، و البته سنگينى علم به آن عين سنگينى وجود آن است ، پس اين اختلافى كه كرده اند در اينكه آيا مقصود از (( ثقل ساعت در آسمانها و زمين ثقل علم به آن است ؟ يا ثقل صفت آن بر اهل آسمانها و زمين است ، چون مشتمل بر شدائد عقبات و حساب و جزاء است ؟ و يا ثقل وقوع آن بر ايشان است بخاطر اينكه وقوعش مستلزم در هم پيچيده شدن آسمان و فرو ريختن ستارگان و بر هم خوردن مهر و ماه و به راه افتادن كوه ها است ؟ و يا منظور اين است كه آسمانها و زمين طاقت تحمل آن را ندارد چون بس ‍ عظيم و شديد است ؟(( اختلاف بى ثمرى است . براى اينكه ثقل قيامت منحصر در يك جهت و دو جهت نيست بلكه تمامى آنچه كه راجع به آن است از قبيل ثبوت آن و علم به آن و صفات آن بر آسمانها و زمين و غيره همه ثقيل است ،
(( مرسى (( اسم زمان و مكان و مصدر ميمى از (( ارسيت الشى ء(( است كه به معناى (( اثبات كردم آن را(( است ، و معناى آيه اين است كه : (( از تو مى پرسند وقوع و ثبوت قيامت چه وقت است (( ، و كلمه (( يجليها(( از (( تجليه (( و به معناى كشف و اظهار است ، و وقتى گفته مى شود (( جلاه فانجلى (( معنايش اين است كه پرده از روى آن چيز برداشت و آن چيز هويدا گشت . پس جمله (( لا يجليها لوقتها الا هو(( معنايش اين است كه قيامت را هويدا نمى كند و پرده از روى آن و اينكه چه وقت واقع مى شود بر نمى دارد مگر خداى سبحان ، و همين معنا دلالت مى كند بر اينكه ثبوت و وجود قيامت و علم به آن يكى است ، يعنى وقوع و ثبوتش در كمون غيب نزد خدا محفوظ است ، و هر وقت بخواهد پرده از آن برداشته و آن را ظاهر مى كند بدون اينكه غير او كسى به آن احاطه يافته و يا براى چيزى از اشياء ظاهر گردد. آرى ، چگونه ممكن است چيزى به آن احاطه يابد و يا آن براى چيزى ظاهر گردد و حال آنكه ظهور و تحققش ملازم با فناى هر چيز است ، و هيچ موجودى از موجودات نيست كه خودش ناظر و محيط به فناى خود بوده و يا فناى ذاتش برايش ظاهر گردد، علاوه بر اينكه اين علم و احاطه اى كه مى خواهد به قيامت تعلق بگيرد خود جزو نظام اين عالم است ، و نظام سببى كه حاكم بر اين عالم است و در موقع وقوع قيامت بر هم خورده و به يك نظام ديگرى متبدل مى شود از همين جا ظاهر مى شود كه منظور از اينكه فرمود: (( ثقلت فى السموات و الارض (( و خدا داناتر است اين است كه علم به قيامت در آسمانها و زمين سنگين است ، و البته سنگينى علم به آن عين سنگينى وجود آن است ، پس اين اختلافى كه كرده اند در اينكه آيا مقصود از (( ثقل ساعت در آسمانها و زمين ثقل علم به آن است ؟ يا ثقل صفت آن بر اهل آسمانها و زمين است ، چون مشتمل بر شدائد عقبات و حساب و جزاء است ؟ و يا ثقل وقوع آن بر ايشان است بخاطر اينكه وقوعش مستلزم در هم پيچيده شدن آسمان و فرو ريختن ستارگان و بر هم خوردن مهر و ماه و به راه افتادن كوه ها است ؟ و يا منظور اين است كه آسمانها و زمين طاقت تحمل آن را ندارد چون بس ‍ عظيم و شديد است ؟(( اختلاف بى ثمرى است . براى اينكه ثقل قيامت منحصر در يك جهت و دو جهت نيست بلكه تمامى آنچه كه راجع به آن است از قبيل ثبوت آن و علم به آن و صفات آن بر آسمانها و زمين و غيره همه ثقيل است ،
خط ۷۷: خط ۷۹:
اينجا است كه وجه كلام خداى سبحان در (( لا تاتيكم الا بغته (( ظاهر مى شود، چون (( بغته (( و همچنين (( فجاه (( به معناى پديد آمدن چيزى است بطور ناگهانى و بدون اينكه قبل از پديد آمدن معلوم باشد، و قيامت بخاطر همان سنگينى و عظمتش است كه بطور ناگهانى پديد مى آيد، چون هيچ وصف و علامتى از آن ممكن نيست قبلا معلوم شود، و نيز ممكن نيست كه اول مقدارى از آن ظاهر شود و سپس همه آن صورت وقوع بگيرد، و لذا پديد آمدنش براى تمامى اشياء بطور ناگهانى است .
اينجا است كه وجه كلام خداى سبحان در (( لا تاتيكم الا بغته (( ظاهر مى شود، چون (( بغته (( و همچنين (( فجاه (( به معناى پديد آمدن چيزى است بطور ناگهانى و بدون اينكه قبل از پديد آمدن معلوم باشد، و قيامت بخاطر همان سنگينى و عظمتش است كه بطور ناگهانى پديد مى آيد، چون هيچ وصف و علامتى از آن ممكن نيست قبلا معلوم شود، و نيز ممكن نيست كه اول مقدارى از آن ظاهر شود و سپس همه آن صورت وقوع بگيرد، و لذا پديد آمدنش براى تمامى اشياء بطور ناگهانى است .
و نيز از همين جا است كه معناى ما بقى آيه يعنى جمله (( يسالونك كانك حفى عنها قل انما علمها عند الله (( نيز روشن مى گردد، و توضيحش خواهد آمد ان شاء الله -.
و نيز از همين جا است كه معناى ما بقى آيه يعنى جمله (( يسالونك كانك حفى عنها قل انما علمها عند الله (( نيز روشن مى گردد، و توضيحش خواهد آمد ان شاء الله -.
يَسئَلُونَك كَأَنَّك حَفِىُّ...
يَسئَلُونَك كَأَنَّك حَفِىُّ...
راغب گفته : كلمه (( حفى (( به معناى عالم و با خبر از چيزى است ، و گويا اين كلمه از ماده (( حفيت فى السؤ ال : اصرار كردم در پرسش (( گرفته شده .
راغب گفته : كلمه (( حفى (( به معناى عالم و با خبر از چيزى است ، و گويا اين كلمه از ماده (( حفيت فى السؤ ال : اصرار كردم در پرسش (( گرفته شده .
و تقدير آيه (( يسئلونك عنها كانك حفى بها(( است و جمله (( كانك حفى (( در وسط كلام و بين (( يسئلونك (( و ظرف متعلق به آن قرار گرفته ، و اين خود اشاره مى كند به اينكه معاصرين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين سؤ ال را مكرر از وى كرده و اصرار ورزيده اند، و به همين جهت قرآن كريم تا اندازه اى سؤ ال و جواب را در عبارت تكرار كرده .
و تقدير آيه (( يسئلونك عنها كانك حفى بها(( است و جمله (( كانك حفى (( در وسط كلام و بين (( يسئلونك (( و ظرف متعلق به آن قرار گرفته ، و اين خود اشاره مى كند به اينكه معاصرين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين سؤ ال را مكرر از وى كرده و اصرار ورزيده اند، و به همين جهت قرآن كريم تا اندازه اى سؤ ال و جواب را در عبارت تكرار كرده .
خط ۸۷: خط ۸۹:
<span id='link305'><span>
<span id='link305'><span>
==سبب حقيقى اختصاص علم غيب به خداى تعالى ==
==سبب حقيقى اختصاص علم غيب به خداى تعالى ==
قُل لا أَمْلِك لِنَفْسى نَفْعاً وَ لا ضراًّ إِلا مَا شاءَ اللَّهُ ...
قُل لا أَمْلِك لِنَفْسى نَفْعاً وَ لا ضراًّ إِلا مَا شاءَ اللَّهُ ...
از آنجايى كه سوال ايشان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اينكه وى ايشان را از غيب خبر دهد حكايت مى كرد از اينكه ايشان ادعاى نبوت آنجناب را ادعاى علم به غيب تلقى كرده اند، و چون علم به غيب حقيقتش از خدا است ، و اگر غير او هم چيزى از آن دارد به تعليم خدا و وحى او است لذا دستور داد تا پيغمبرش خود را از ادعاى داشتن علم به غيب برى ساخته ، و اين اشتباه را از ذهن ايشان بيرون كند.
از آنجايى كه سوال ايشان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اينكه وى ايشان را از غيب خبر دهد حكايت مى كرد از اينكه ايشان ادعاى نبوت آنجناب را ادعاى علم به غيب تلقى كرده اند، و چون علم به غيب حقيقتش از خدا است ، و اگر غير او هم چيزى از آن دارد به تعليم خدا و وحى او است لذا دستور داد تا پيغمبرش خود را از ادعاى داشتن علم به غيب برى ساخته ، و اين اشتباه را از ذهن ايشان بيرون كند.
سبب حقيقى اختصاص علم غيب به خداى تعالى اين است كه غير او هر چه باشد وجودش محدود است ، و ممكن نيست كه از حدش بيرون شده و به آنچه كه خارج از حد او و غايت از او است آگاه شود، و معلوم است كه هيچ موجودى غير محدود و غير متناهى و محيط به تمام اشياء نيست مگر خداى تعالى ، پس تنها او عالم به غيب است .
سبب حقيقى اختصاص علم غيب به خداى تعالى اين است كه غير او هر چه باشد وجودش محدود است ، و ممكن نيست كه از حدش بيرون شده و به آنچه كه خارج از حد او و غايت از او است آگاه شود، و معلوم است كه هيچ موجودى غير محدود و غير متناهى و محيط به تمام اشياء نيست مگر خداى تعالى ، پس تنها او عالم به غيب است .
خط ۱۰۰: خط ۱۰۲:
<span id='link306'><span>
<span id='link306'><span>
==آيات ۱۸۹ - ۱۹۸، سوره اعراف ==
==آيات ۱۸۹ - ۱۹۸، سوره اعراف ==
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنهَا زَوْجَهَا لِيَسكُنَ إِلَيهَا فَلَمَّا تَغَشاهَا حَمَلَت حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّت بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئنْ ءَاتَيْتَنَا صلِحاً لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشكِرِينَ(۱۸۹)
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنهَا زَوْجَهَا لِيَسكُنَ إِلَيهَا فَلَمَّا تَغَشاهَا حَمَلَت حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّت بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئنْ ءَاتَيْتَنَا صلِحاً لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشكِرِينَ(۱۸۹)
فَلَمَّا ءَاتَاهُمَا صلِحاً جَعَلا لَهُ شرَكاءَ فِيمَا ءَاتَاهُمَا فَتَعَلى اللَّهُ عَمَّا يُشرِكُونَ(۱۹۰)
فَلَمَّا ءَاتَاهُمَا صلِحاً جَعَلا لَهُ شرَكاءَ فِيمَا ءَاتَاهُمَا فَتَعَلى اللَّهُ عَمَّا يُشرِكُونَ(۱۹۰)
أَ يُشرِكُونَ مَا لا يخْلُقُ شيْئاً وَ هُمْ يخْلَقُونَ(۱۹۱)
أَ يُشرِكُونَ مَا لا يخْلُقُ شيْئاً وَ هُمْ يخْلَقُونَ(۱۹۱)
وَ لا يَستَطِيعُونَ لهَُمْ نَصراً وَ لا أَنفُسهُمْ يَنصرُونَ(۱۹۲)
وَ لا يَستَطِيعُونَ لهَُمْ نَصراً وَ لا أَنفُسهُمْ يَنصرُونَ(۱۹۲)
وَ إِن تَدْعُوهُمْ إِلى الهُْدَى لا يَتَّبِعُوكُمْ سوَاءٌ عَلَيْكمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صمِتُونَ(۱۹۳)
وَ إِن تَدْعُوهُمْ إِلى الهُْدَى لا يَتَّبِعُوكُمْ سوَاءٌ عَلَيْكمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صمِتُونَ(۱۹۳)
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَستَجِيبُوا لَكمْ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۱۹۴)
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَستَجِيبُوا لَكمْ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۱۹۴)
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشونَ بهَا أَمْ لهَُمْ أَيْدٍ يَبْطِشونَ بهَا أَمْ لَهُمْ أَعْينٌ يُبْصِرُونَ بهَا أَمْ لَهُمْ ءَاذَانٌ يَسمَعُونَ بهَا قُلِ ادْعُوا شرَكاءَكُمْ ثمَّ كِيدُونِ فَلا تُنظِرُونِ(۱۹۵)
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشونَ بهَا أَمْ لهَُمْ أَيْدٍ يَبْطِشونَ بهَا أَمْ لَهُمْ أَعْينٌ يُبْصِرُونَ بهَا أَمْ لَهُمْ ءَاذَانٌ يَسمَعُونَ بهَا قُلِ ادْعُوا شرَكاءَكُمْ ثمَّ كِيدُونِ فَلا تُنظِرُونِ(۱۹۵)
إِنَّ وَلِيِّىَ اللَّهُ الَّذِى نَزَّلَ الْكِتَب وَ هُوَ يَتَوَلى الصلِحِينَ(۱۹۶)
إِنَّ وَلِيِّىَ اللَّهُ الَّذِى نَزَّلَ الْكِتَب وَ هُوَ يَتَوَلى الصلِحِينَ(۱۹۶)
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا يَستَطِيعُونَ نَصرَكمْ وَ لا أَنفُسهُمْ يَنصرُونَ(۱۹۷)
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا يَستَطِيعُونَ نَصرَكمْ وَ لا أَنفُسهُمْ يَنصرُونَ(۱۹۷)
وَ إِن تَدْعُوهُمْ إِلى الهُْدَى لا يَسمَعُوا وَ تَرَاهُمْ يَنظرُونَ إِلَيْك وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ(۱۹۸)
وَ إِن تَدْعُوهُمْ إِلى الهُْدَى لا يَسمَعُوا وَ تَرَاهُمْ يَنظرُونَ إِلَيْك وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ(۱۹۸)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
اوست كه شما را از يك تن آفريد و همسر او را از او آفريد تا بدو آرام گيرد و چون وى را فرا پوشاند بارى سبك گرفت و با آن مدتى سر كرد و چون سنگين شد، خدا، پروردگار خويش را بخواندند كه اگر فرزند شايسته اى به ما دهى سپاسگزار خواهيم بود(۱۸۹)
اوست كه شما را از يك تن آفريد و همسر او را از او آفريد تا بدو آرام گيرد و چون وى را فرا پوشاند بارى سبك گرفت و با آن مدتى سر كرد و چون سنگين شد، خدا، پروردگار خويش را بخواندند كه اگر فرزند شايسته اى به ما دهى سپاسگزار خواهيم بود(۱۸۹)
خط ۱۲۳: خط ۱۲۵:
اگر ايشان را به هدايت دعوت كنى نمى شنوند مى بينيشان كه سوى تو مى نگرند ولى نمى بينند (۱۹۸)
اگر ايشان را به هدايت دعوت كنى نمى شنوند مى بينيشان كه سوى تو مى نگرند ولى نمى بينند (۱۹۸)


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۴۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش