گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:
<span id='link274'><span>
<span id='link274'><span>


==توضيح آيه: «لقد ذرأنا لجهنم كثرا من الجن و الانس»==
==توضيح آيه: «لقد ذرأنا لجهنم كثرا من الجن و الإنس»==
«'''وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنِّ وَ الانسِ ...'''»:
«'''وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنِّ وَ الإنسِ ...'''»:


كلمه (( ذرء(( به معناى آفريدن است ، و در اين آيه خداى تعالى جهنم را نتيجه و غايت آفريدن بسيارى از جن و انس دانسته ، و اين با تعريفى كه در جاى ديگر كرده و فرموده نتيجه آفريدن خلق رحمت است كه همان بهشت آخرت باشد، از قبيل آيه (( الا من رحم ربك و لذلك خلقهم (( منافات ندارد، براى اينكه معناى غرض بحسب كمال فعل و آن هدفى كه فعل منتهى به آن مى شود مختلف مى گردد.
كلمه «ذرء»، به معناى آفريدن است، و در اين آيه، خداى تعالى جهنم را نتيجه و غايت آفريدن بسيارى از جن و انس دانسته، و اين، با تعريفى كه در جاى ديگر كرده و فرموده: نتيجه آفريدن خلق، رحمت است كه همان بهشت آخرت باشد، از قبيل آيه: «إلا من رحم ربك و لذلك خلقهم» منافات ندارد. براى اين كه معناى غرض، به حسب كمال فعل و آن هدفى كه فعل منتهى به آن مى شود، مختلف مى گردد.


توضيح اينكه ، نجار وقتى بخواهد دربى بسازد نخست به چوب هايى كه براى اينكار تهيه ديده مى پردازد، آنگاه آنها را ورانداز نموده سپس به اره كردن و تيشه زدن و رنده نمودن آن مى پردازد تا در آخر، درب مورد نظر خود را مى سازد، پس كمال غرض نجار از اينكارها كه روى انجام مى دهد تنها و تنها به عمل آوردن درب است ، و اين از يك جهت است ، و از جهت ديگر نجار از همان اول امر مى داند
توضيح اين كه: نجار وقتى بخواهد دربى بسازد، نخست به چوب هايى كه براى اين كار تهيه ديده، مى پردازد. آنگاه آن ها را ورانداز نموده، سپس به اره كردن و تيشه زدن و رنده نمودن آن مى پردازد، تا در آخر، درب مورد نظر خود را مى سازد.
 
پس كمال غرض نجار از اين كارها كه روى چوب ها انجام مى دهد، تنها و تنها به عمل آوردن درب است، و اين از يك جهت است، و از جهت ديگر، نجار از همان اول امر مى داند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳۷ </center>
كه تمامى اين چوب ها (مثلا اگر بيست من است همه اين بيست من ) صالح براى درب شدن نيست ، چون درب هياءت مخصوصى دارد غير هياتى كه اين الوارها و چوب ها دارند، و برگرداندن هياءت آنها به هياءت يك جفت درب مستلزم اين است كه مقدارى از آن ضايع گشته و به صورت هيزم در آيد، چون اين مقدار، از هندسه و نقشه عمل بيرون است ، و اين هيزم شدن مقدارى از ابعاض چوب و دور ريختن آن در نقشه و قصد نجار داخل بوده ، و نجار نسبت به آن اراده اى داشته كه بايد آن را اراده ضرورى ناميد، پس اين نجار نسبت به اين الوار و تيرهايى كه در جلو خود گذاشته دو نوع غايت در نظر دارد، يكى غايت كمالى است ، و آن اين است كه اين چوب ها را به صورت دربى در آورد، دوم غايتى است تبعى و آن اين است كه مقدارى از اين چوب ها را درب بسازد و مقدارى را كه استعداد درب شدن ندارد، ضايع كرده و دور بريزد.
كه تمامى اين چوب ها (مثلا اگر بيست من است، همه اين بيست من)، صالح براى درب شدن نيست. چون درب، هيأت مخصوصى دارد، غير هيأتى كه اين الوارها و چوب ها دارند، و برگرداندن هيأت آن ها به هيأت يك جفت درب، مستلزم اين است كه مقدارى از آن ضايع گشته و به صورت هيزم در آيد. چون اين مقدار، از هندسه و نقشه عمل بيرون است، و اين هيزم شدن مقدارى از ابعاض چوب و دور ريختن آن، در نقشه و قصد نجار داخل بوده، و نجار نسبت به آن اراده اى داشته، كه بايد آن را اراده ضرورى ناميد.
 
پس اين نجار، نسبت به اين الوار و تيرهايى كه در جلو خود گذاشته، دو نوع غايت در نظر دارد: يكى غايت كمالى است، و آن، اين است كه اين چوب ها را به صورت دربى در آورد. دوم غايتى است تبعى و آن، اين است كه مقدارى از اين چوب ها را درب بسازد و مقدارى را كه استعداد درب شدن ندارد، ضايع كرده و دور بريزد.
 
و همچنين زارع؛ او نيز زمين را زراعت مى كند براى اين كه گندم درو كند، وليكن در روز درو، همه كشت هايش عايدش نمى شود، بلكه مقدارى از بذرش فاسد گشته، در زمين مى پوسد، و يا كرم ها، آن را مى خورند و يا بعد از سبز شدن، گوسفندان آن را مى چرند، و حال آن كه غرض زارع از افشاندن بذر، اين بوده كه همه آن عايدش شود. پس او نيز، دو غرض دارد، به دو وجه: يكى همين كه همه عايدش شود. ديگر اين كه مقدارى از آن عايدش گشته، مابقى ضايع شود.
 
خداى تعالى نيز، مشيتش تعلق گرفت به اين كه در زمين موجودى خلق كند تمام عيار و كامل، از هر جهت، به نام انسان، تا او را بندگى نموده و بدين وسيله مشمول رحمتش شود. وليكن اختلاف استعداداتى كه در زندگى دنيوى كسب مى شود، و اختلافى كه در تأثيرات هست، نمى گذارد تمامى افراد اين موجود (انسان)، در مسير و مجراى حقيقى خود قرار گرفته و راه نجات را طى كند. بلكه تنها افرادى در اين راه قرار مى گيرند كه اسباب و شرايط برايشان فراهم باشد.  


و همچنين زارع ؛ او نيز زمين را زراعت مى كند براى اينكه گندم درو كند، و ليكن در روز درو، همه كشت هايش عايدش نمى شود، بلكه مقدارى از بذرش فاسد گشته در زمين مى پوسد، و يا كرم ها آن را مى خورند و يا بعد از سبز شدن گوسفندان آن را مى چرند، و حال آنكه غرض زارع از افشاندن بذر اين بوده كه همه آن عايدش شود، پس او نيز دو غرض دارد به دو وجه يكى همينكه همه عايدش شود، ديگر اينكه مقدارى از آن عايدش گشته ما بقى ضايع شود.
اين جاست كه غرض خداى تعالى هم، مانند آن نجار و زارع، به دو اعتبار متعدد مى شود، و صحيح است بگوييم:


خداى تعالى نيز مشيتش تعلق گرفت به اينكه در زمين موجودى خلق كند تمام عيار و كامل از هر جهت به نام انسان تا او را بندگى نموده و بدين وسيله مشمول رحمتش شود، و ليكن اختلاف استعداداتى كه در زندگى دنيوى كسب مى شود، و اختلافى كه در تاءثيرات هست نمى گذارد تمامى افراد اين موجود (انسان ) در مسير و مجراى حقيقى خود قرار گرفته و راه نجات را طى كند، بلكه تنها افرادى در اين راه قرار مى گيرند كه اسباب و شرايط برايشان فراهم باشد، اينجاست كه غرض خداى تعالى هم مانند آن نجار و زارع به دو اعتبار متعدد مى شود، و صحيح است بگوييم:
براى خداى تعالى، غايتى است در خلقت انسان مثلا و آن، اين است كه رحمتش، شامل آنان گشته و همه را به بهشت ببرد. و غايت ديگرى است در خلقت اهل خسران و شقاوت، و آن، اين است كه ايشان را با اين كه براى بهشت خلق كرده، به دوزخ ببرد. ولى غايت اولى، غايتى است اصلى، و غايت دوم، غايتى است تبعى و ضرورى.


براى خداى تعالى غايتى است در خلقت انسان مثلا و آن اين است كه رحمتش ‍ شامل آنان گشته و همه را به بهشت ببرد، و غايت ديگرى است در خلقت اهل خسران و شقاوت ، و آن اين است كه ايشان را با اينكه براى بهشت خلق كرده به دوزخ ببرد، ولى غايت اولى غايتى است اصلى ، و غايت دوم غايتى است تبعى و ضرورى ، و در هر جا كه مى بينيم سعادت سعيد و شقاوت شقى مستند به قضاى الهى شده بايد بدانيم كه آن دليل ناظر به نوع دوم از غايت است ، و معنايش اين است كه خداى تعالى از آنجايى كه مال حال بندگان خود را مى داند و از اينكه چه كسى سعيد و چه كسى شقى است همين سعادت و شقاوت مورد اراده او هست ، ليكن اراده تبعى نه اصلى .
و در هر جا كه مى بينيم سعادت سعيد و شقاوت شقى مستند به قضاى الهى شده، بايد بدانيم كه آن دليل، ناظر به نوع دوم از غايت است، و معنايش اين است كه: خداى تعالى از آن جايى كه مآل حال بندگان خود را مى داند و از اين كه چه كسى سعيد و چه كسى شقى است، همين سعادت و شقاوت مورد اراده او هست، ليكن اراده تبعى، نه اصلى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳۸ </center>
و از جمله ادله اى كه بايد حمل بر اين نوع از غايت شود آيه (( و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس (( و آيات ديگرى است كه داراى چنين سياقى باشد، و آن بسيار است .
و از جمله ادله اى كه بايد بر اين نوع از غايت حمل شود، آيه: «و لقد ذرأنا لجهنم كثيرا من الجن و الإنس» و آيات ديگرى است، كه داراى چنين سياقى باشد، و آن بسيار است.




۱۳٬۷۸۱

ویرایش