گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۸: خط ۴۰:
<span id='link241'><span>
<span id='link241'><span>
==آيات ۱۶۱ - ۱۷۱، سوره اعراف ==
==آيات ۱۶۱ - ۱۷۱، سوره اعراف ==
وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسكُنُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كلُوا مِنْهَا حَيْث شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطةٌ وَ ادْخُلُوا الْبَاب سجَّداً نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئََتِكمْ سنزِيدُ الْمُحْسِنِينَ(۱۶۱)
وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسكُنُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كلُوا مِنْهَا حَيْث شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطةٌ وَ ادْخُلُوا الْبَاب سجَّداً نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئََتِكمْ سنزِيدُ الْمُحْسِنِينَ(۱۶۱)
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظلَمُوا مِنهُمْ قَوْلاً غَيرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِّنَ السمَاءِ بِمَا كانُوا يَظلِمُونَ(۱۶۲)
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظلَمُوا مِنهُمْ قَوْلاً غَيرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِّنَ السمَاءِ بِمَا كانُوا يَظلِمُونَ(۱۶۲)
وَ سئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتى كانَت حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فى السبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سبْتِهِمْ شرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كذَلِك نَبْلُوهُم بِمَا كانُوا يَفْسقُونَ(۱۶۳)
وَ سئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتى كانَت حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فى السبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سبْتِهِمْ شرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كذَلِك نَبْلُوهُم بِمَا كانُوا يَفْسقُونَ(۱۶۳)
وَ إِذْ قَالَت أُمَّةٌ مِّنهُمْ لِمَ تَعِظونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبهُمْ عَذَاباً شدِيداً قَالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(۱۶۴)
وَ إِذْ قَالَت أُمَّةٌ مِّنهُمْ لِمَ تَعِظونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبهُمْ عَذَاباً شدِيداً قَالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(۱۶۴)
فَلَمَّا نَسوا مَا ذُكرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنهَوْنَ عَنِ السوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظلَمُوا بِعَذَابِ بَئِيسِ بِمَا كانُوا يَفْسقُونَ(۱۶۵)
فَلَمَّا نَسوا مَا ذُكرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنهَوْنَ عَنِ السوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظلَمُوا بِعَذَابِ بَئِيسِ بِمَا كانُوا يَفْسقُونَ(۱۶۵)
فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نهُوا عَنْهُ قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَسِئِينَ(۱۶۶)
فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نهُوا عَنْهُ قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَسِئِينَ(۱۶۶)
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّك لَيَبْعَثنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ مَن يَسومُهُمْ سوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّك لَسرِيعُ الْعِقَابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱۶۷)
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّك لَيَبْعَثنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ مَن يَسومُهُمْ سوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّك لَسرِيعُ الْعِقَابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱۶۷)
وَ قَطعْنَهُمْ فى الاَرْضِ أُمَماً مِّنْهُمُ الصلِحُونَ وَ مِنهُمْ دُونَ ذَلِك وَ بَلَوْنَهُم بِالحَْسنَتِ وَ السيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(۱۶۸)
وَ قَطعْنَهُمْ فى الاَرْضِ أُمَماً مِّنْهُمُ الصلِحُونَ وَ مِنهُمْ دُونَ ذَلِك وَ بَلَوْنَهُم بِالحَْسنَتِ وَ السيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(۱۶۸)
فَخَلَف مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَب يَأْخُذُونَ عَرَض هَذَا الاَدْنى وَ يَقُولُونَ سيُغْفَرُ لَنَا وَ إِن يَأْتهِمْ عَرَضٌ مِّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيهِم مِّيثَقُ الْكِتَبِ أَن لا يَقُولُوا عَلى اللَّهِ إِلا الْحَقَّ وَ دَرَسوا مَا فِيهِ وَ الدَّارُ الاَخِرَةُ خَيرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ(۱۶۹)
فَخَلَف مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَب يَأْخُذُونَ عَرَض هَذَا الاَدْنى وَ يَقُولُونَ سيُغْفَرُ لَنَا وَ إِن يَأْتهِمْ عَرَضٌ مِّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيهِم مِّيثَقُ الْكِتَبِ أَن لا يَقُولُوا عَلى اللَّهِ إِلا الْحَقَّ وَ دَرَسوا مَا فِيهِ وَ الدَّارُ الاَخِرَةُ خَيرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ(۱۶۹)
وَ الَّذِينَ يُمَسكُونَ بِالْكِتَبِ وَ أَقَامُوا الصلَوةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ المُْصلِحِينَ(۱۷۰)
وَ الَّذِينَ يُمَسكُونَ بِالْكِتَبِ وَ أَقَامُوا الصلَوةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ المُْصلِحِينَ(۱۷۰)
وَ إِذْ نَتَقْنَا الجَْبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظلَّةٌ وَ ظنُّوا أَنَّهُ وَاقِعُ بهِمْ خُذُوا مَا ءَاتَيْنَكُم بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكمْ تَتَّقُونَ(۱۷۱)
وَ إِذْ نَتَقْنَا الجَْبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظلَّةٌ وَ ظنُّوا أَنَّهُ وَاقِعُ بهِمْ خُذُوا مَا ءَاتَيْنَكُم بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكمْ تَتَّقُونَ(۱۷۱)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۲ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۷۰: خط ۷۲:
مقصود از (( قريه (( همان سرزمينى است كه در بيت المقدس واقع بوده و بنى اسرائيل ماءمور شدند تا آن شهر را فتح نموده و با اهل آنجا كه از عمالقه بوده اند جنگيده و ايشان را هزيمت دهند و شهر را تصرف كنند، بنى اسرائيل از اين ماءموريت سر باز زده و در نتيجه به سرگردانى در بيابان (( تيه (( مبتلا شدند، تفصيل اين داستان در سوره (( مائده (( آيه (( ۲۰ - ۲۶(( گذشت .
مقصود از (( قريه (( همان سرزمينى است كه در بيت المقدس واقع بوده و بنى اسرائيل ماءمور شدند تا آن شهر را فتح نموده و با اهل آنجا كه از عمالقه بوده اند جنگيده و ايشان را هزيمت دهند و شهر را تصرف كنند، بنى اسرائيل از اين ماءموريت سر باز زده و در نتيجه به سرگردانى در بيابان (( تيه (( مبتلا شدند، تفصيل اين داستان در سوره (( مائده (( آيه (( ۲۰ - ۲۶(( گذشت .
(( و قولوا حطه و ادخلوا الباب سجدا...(( گفتار در پيرامون نظير اين آيه در سوره (( بقره (( آيه (( ۵۸ - ۵۹(( گذشت ، و جمله (( سنزيد المحسنين (( در موضع جواب از سؤ ال مقدر است ، كانه بعد از آنكه فرمود: (( يغفر لكم خطيئاتكم (( كسى مى پرسد: ديگر چه ؟ مى فرمايد: ما نيكوكاران را زياده مى دهيم .
(( و قولوا حطه و ادخلوا الباب سجدا...(( گفتار در پيرامون نظير اين آيه در سوره (( بقره (( آيه (( ۵۸ - ۵۹(( گذشت ، و جمله (( سنزيد المحسنين (( در موضع جواب از سؤ ال مقدر است ، كانه بعد از آنكه فرمود: (( يغفر لكم خطيئاتكم (( كسى مى پرسد: ديگر چه ؟ مى فرمايد: ما نيكوكاران را زياده مى دهيم .
وَ سئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتى كانَت حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فى السبْتِ ...
وَ سئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتى كانَت حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فى السبْتِ ...
يعنى از بنى اسرائيل حال اهل آن قريه اى را كه در ساحل دريا قرار داشت بپرس . مقصود از (( حاضر دريا بودن (( در نزديكى دريا و مشرف به آن قرار داشتن است . (( يعدون (( از (( تعدى (( و در اينجا مقصود تجاوز از آن حدود و مقرراتى است كه خداوند براى روز شنبه يهود جعل فرموده بود، و آن اين بود كه بخاطر بزرگداشت اين روز شكار ماهى را ترك كنند. (( اذ تاتيهم حيتانهم (( مقصود از (( ماهى هاى ايشان (( ماهى هاى سمت ايشان است . (( يوم سبتهم شرعا(( كلمه (( شرع (( جمع (( شارع (( است كه به معناى ظاهر و آشكار است ، يعنى روزهاى شنبه ماهى هاى سمت ايشان خود را آشكار مى كردند و روى آب پيدا مى شدند. (( و يوم لا يسبتون لا تاتيهم (( يعنى تجاوزشان از حدود خدايى روز شنبه بود كه ماهى ها روى آب آشكار مى شدند و ايشان ممنوع از صيد بودند، و اما بعد از روز شنبه كه مجاز در صيد بودند ماهى ها نزديك نمى آمدند،
يعنى از بنى اسرائيل حال اهل آن قريه اى را كه در ساحل دريا قرار داشت بپرس . مقصود از (( حاضر دريا بودن (( در نزديكى دريا و مشرف به آن قرار داشتن است . (( يعدون (( از (( تعدى (( و در اينجا مقصود تجاوز از آن حدود و مقرراتى است كه خداوند براى روز شنبه يهود جعل فرموده بود، و آن اين بود كه بخاطر بزرگداشت اين روز شكار ماهى را ترك كنند. (( اذ تاتيهم حيتانهم (( مقصود از (( ماهى هاى ايشان (( ماهى هاى سمت ايشان است . (( يوم سبتهم شرعا(( كلمه (( شرع (( جمع (( شارع (( است كه به معناى ظاهر و آشكار است ، يعنى روزهاى شنبه ماهى هاى سمت ايشان خود را آشكار مى كردند و روى آب پيدا مى شدند. (( و يوم لا يسبتون لا تاتيهم (( يعنى تجاوزشان از حدود خدايى روز شنبه بود كه ماهى ها روى آب آشكار مى شدند و ايشان ممنوع از صيد بودند، و اما بعد از روز شنبه كه مجاز در صيد بودند ماهى ها نزديك نمى آمدند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۴ </center>
خط ۷۶: خط ۷۸:
<span id='link243'><span>
<span id='link243'><span>
==جواب دسته اى از امت موسى (ع ) كه نهى از منكر مى كردند به دسته ديگرى كه سكوتپيشه كرده بودند ==
==جواب دسته اى از امت موسى (ع ) كه نهى از منكر مى كردند به دسته ديگرى كه سكوتپيشه كرده بودند ==
وَ إِذْ قَالَت أُمَّةٌ مِّنهُمْ لِمَ تَعِظونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ ...
وَ إِذْ قَالَت أُمَّةٌ مِّنهُمْ لِمَ تَعِظونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ ...
معلوم مى شود امت ديگرى بوده كه اين امت را موعظه مى كرده اند، پس ‍ تقدير آيه چنين است : (( اذ قالت امه منهم لامه اخرى كانت تعظهم - آن زمان كه امتى از ايشان به امت ديگرى كه ايشان را موعظه مى كرد گفتند ...(( و جمله (( لامه اخرى كانت تعظهم (( براى اختصار حذف شده است . و ظاهر اينكه گفتند: (( چرا موعظه مى كنيد مردمى را كه خدا هلاكشان خواهد كرد(( اين است كه ايشان اهل تقوا بوده اند، و از مخالفت امر خدا پروا داشته اند جز اينكه ديگران را كه اهل فسق بودند نهى از منكر نمى كردند، چون اگر خود اين امت نيز اهل فسق و تعدى بودند آن قوم ديگر ايشان را نيز موعظه مى كردند و در پاسخ اعتراض و ملامتشان نمى گفتند: (( معذره الى ربكم - تا نزد پروردگار شما معذور باشيم (( و نيز از گفتار عده اى كه سكوت كردند بر مى آيد كه اهل فسق و فجور مساءله تجاوز و عصيان را به حدى رسانده بودند كه علنا مرتكب فسق مى شدند، و ديگر نهى از منكر در ايشان اثر نمى كرده ، چيزى كه هست آن امت ديگر كه سكوت نكرده و همچنان نهى از منكر مى كردند ماءيوس از موعظه نبودند و هنوز اميدوار بودند بلكه در اثر پافشارى بر موعظه و نهى از منكر دست از گناه بردارند، و لااقل چند نفرى از ايشان ، تا اندازه اى به راه بيايند.
معلوم مى شود امت ديگرى بوده كه اين امت را موعظه مى كرده اند، پس ‍ تقدير آيه چنين است : (( اذ قالت امه منهم لامه اخرى كانت تعظهم - آن زمان كه امتى از ايشان به امت ديگرى كه ايشان را موعظه مى كرد گفتند ...(( و جمله (( لامه اخرى كانت تعظهم (( براى اختصار حذف شده است . و ظاهر اينكه گفتند: (( چرا موعظه مى كنيد مردمى را كه خدا هلاكشان خواهد كرد(( اين است كه ايشان اهل تقوا بوده اند، و از مخالفت امر خدا پروا داشته اند جز اينكه ديگران را كه اهل فسق بودند نهى از منكر نمى كردند، چون اگر خود اين امت نيز اهل فسق و تعدى بودند آن قوم ديگر ايشان را نيز موعظه مى كردند و در پاسخ اعتراض و ملامتشان نمى گفتند: (( معذره الى ربكم - تا نزد پروردگار شما معذور باشيم (( و نيز از گفتار عده اى كه سكوت كردند بر مى آيد كه اهل فسق و فجور مساءله تجاوز و عصيان را به حدى رسانده بودند كه علنا مرتكب فسق مى شدند، و ديگر نهى از منكر در ايشان اثر نمى كرده ، چيزى كه هست آن امت ديگر كه سكوت نكرده و همچنان نهى از منكر مى كردند ماءيوس از موعظه نبودند و هنوز اميدوار بودند بلكه در اثر پافشارى بر موعظه و نهى از منكر دست از گناه بردارند، و لااقل چند نفرى از ايشان ، تا اندازه اى به راه بيايند.
علاوه بر اين ، غرضشان از اصرار بر موعظه اين بوده كه در نزد خداى سبحان معذور باشند، و بدين وسيله مخالفت با فسق ، و انزجار خود را از طغيان و تمرد اعلام داشته باشند. و لذا در پاسخ امت ساكت كه به ايشان مى گفتند: (( چرا موعظه مى كنيد(( اظهار داشتند: (( معذره الى ربكم و لعلهم يتقون - تا هم نزد پروردگارتان معذور باشيم و هم شايد ايشان از گناه دست بردارند(( .
علاوه بر اين ، غرضشان از اصرار بر موعظه اين بوده كه در نزد خداى سبحان معذور باشند، و بدين وسيله مخالفت با فسق ، و انزجار خود را از طغيان و تمرد اعلام داشته باشند. و لذا در پاسخ امت ساكت كه به ايشان مى گفتند: (( چرا موعظه مى كنيد(( اظهار داشتند: (( معذره الى ربكم و لعلهم يتقون - تا هم نزد پروردگارتان معذور باشيم و هم شايد ايشان از گناه دست بردارند(( .
خط ۸۳: خط ۸۵:
<span id='link244'><span>
<span id='link244'><span>
==مقصود از نسيان در آيه شريفه بى اثر شدن تذكرات در دلهاى بنىاسرائيل است . ==
==مقصود از نسيان در آيه شريفه بى اثر شدن تذكرات در دلهاى بنىاسرائيل است . ==
فَلَمَّا نَسوا مَا ذُكرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنهَوْنَ عَنِ السوءِ  
فَلَمَّا نَسوا مَا ذُكرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنهَوْنَ عَنِ السوءِ  
مقصود از فراموشى تذكرها بى تاءثير شدن آن در دل هاى ايشان است ، هر چند به ياد آن تذكرها بوده باشند، زيرا اخذ الهى مسبب از بى اعتنايى به اوامر او و اعراض از تذكرهاى انبياى او است ، وگرنه اگر مقصود فراموشى باشد عقوبت معنا نداشت چون فراموشى بحسب طبع خودش مانع از فعليت تكليف و حلول عقوبت است . توضيح اينكه ، انسان وقتى به وسايل و وسايط مختلفى كه خداوند در اختيارش گذاشته متذكر و متوجه به تكاليفى الهى شود (و حتما مى شود) امتثال آن تكاليف يا موافق طبع و ميل درونى او است و يا نيست ، و در صورتى كه موافق طبع او نباشد يا بخاطر خدا از ميل نفسانى خود چشم پوشيده و آن تكاليف را انجام مى دهد، و يا به حدود الهى و تكاليف او وقعى ننهاده و بخاطر ميل نفسانى خود خدا را معصيت مى كند، چيزى كه هست بار اول از اين نافرمانى خود در دل احساس شرمسارى و ناراحتى مى كند، و در هر بار ديگرى كه نافرمانى را تكرار كند آن احساس ضعيف تر شده و بى اعتنايى به امر پروردگار در نظرش آسان تر مى شود، همچنانكه اثر تذكرهاى انبياء (عليهم السلام ) هم در دلش كمتر مى گردد، و خلاصه در هر تكرارى امكان معصيت در نظرش قوى تر و اثر تذكرات ضعيف تر شده تا آنجا كه بطور كلى تذكرات در دلش بى اثر و وجود و عدمش ‍ يكسان مى شود، در آيه مورد بحث كه فرمود: (( فلما نسوا ما ذكروا به ...(( مقصود از نسيان همين بى اثر شدن تذكرات است .
مقصود از فراموشى تذكرها بى تاءثير شدن آن در دل هاى ايشان است ، هر چند به ياد آن تذكرها بوده باشند، زيرا اخذ الهى مسبب از بى اعتنايى به اوامر او و اعراض از تذكرهاى انبياى او است ، وگرنه اگر مقصود فراموشى باشد عقوبت معنا نداشت چون فراموشى بحسب طبع خودش مانع از فعليت تكليف و حلول عقوبت است . توضيح اينكه ، انسان وقتى به وسايل و وسايط مختلفى كه خداوند در اختيارش گذاشته متذكر و متوجه به تكاليفى الهى شود (و حتما مى شود) امتثال آن تكاليف يا موافق طبع و ميل درونى او است و يا نيست ، و در صورتى كه موافق طبع او نباشد يا بخاطر خدا از ميل نفسانى خود چشم پوشيده و آن تكاليف را انجام مى دهد، و يا به حدود الهى و تكاليف او وقعى ننهاده و بخاطر ميل نفسانى خود خدا را معصيت مى كند، چيزى كه هست بار اول از اين نافرمانى خود در دل احساس شرمسارى و ناراحتى مى كند، و در هر بار ديگرى كه نافرمانى را تكرار كند آن احساس ضعيف تر شده و بى اعتنايى به امر پروردگار در نظرش آسان تر مى شود، همچنانكه اثر تذكرهاى انبياء (عليهم السلام ) هم در دلش كمتر مى گردد، و خلاصه در هر تكرارى امكان معصيت در نظرش قوى تر و اثر تذكرات ضعيف تر شده تا آنجا كه بطور كلى تذكرات در دلش بى اثر و وجود و عدمش ‍ يكسان مى شود، در آيه مورد بحث كه فرمود: (( فلما نسوا ما ذكروا به ...(( مقصود از نسيان همين بى اثر شدن تذكرات است .
و در خود آيه دلالت هست بر اينكه نجات يافتگان از ايشان تنها همان اشخاصى بوده اند كه نهى از منكر مى كردند، و خداوند مابقى ايشان يعنى مرتكبين صيد ماهى در روز شنبه و آن كسانى را كه سكوت كرده بودند و تازه به دسته اول اعتراض مى كردند كه چرا ايشان را موعظه مى كنيد، همه را به عذاب خود هلاك كرده است .
و در خود آيه دلالت هست بر اينكه نجات يافتگان از ايشان تنها همان اشخاصى بوده اند كه نهى از منكر مى كردند، و خداوند مابقى ايشان يعنى مرتكبين صيد ماهى در روز شنبه و آن كسانى را كه سكوت كرده بودند و تازه به دسته اول اعتراض مى كردند كه چرا ايشان را موعظه مى كنيد، همه را به عذاب خود هلاك كرده است .
خط ۸۹: خط ۹۱:
و نيز آيه شريفه دلالت مى كند بر يك سنت عمومى الهى - نه اينكه اين روش تنها اختصاص به بنى اسرائيل داشته باشد - و آن سنت اين است كه جلوگيرى نكردن از ستم ستمگران و موعظه نكردن ايشان در صورت امكان ، و قطع نكردن رابطه با ايشان در صورت عدم امكان موعظه ، شركت در ظلم است ، و عذابى كه از طرف پروردگار در كمين ستمگران است در كمين شركاى ايشان نيز هست .
و نيز آيه شريفه دلالت مى كند بر يك سنت عمومى الهى - نه اينكه اين روش تنها اختصاص به بنى اسرائيل داشته باشد - و آن سنت اين است كه جلوگيرى نكردن از ستم ستمگران و موعظه نكردن ايشان در صورت امكان ، و قطع نكردن رابطه با ايشان در صورت عدم امكان موعظه ، شركت در ظلم است ، و عذابى كه از طرف پروردگار در كمين ستمگران است در كمين شركاى ايشان نيز هست .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۶ </center>
فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نهُوا عَنْهُ قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَسِئِينَ
فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نهُوا عَنْهُ قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَسِئِينَ
كلمه (( عتو(( به معناى زياده روى در معصيت است ، و (( قرده (( جمع (( قرد(( است ، كه حيوانى است معروف (ميمون ) و كلمه (( خاسى ء(( به معناى رانده شده است ، و از (( خساالكلب (( گرفته شده كه به معناى سگ رانده شد است .
كلمه (( عتو(( به معناى زياده روى در معصيت است ، و (( قرده (( جمع (( قرد(( است ، كه حيوانى است معروف (ميمون ) و كلمه (( خاسى ء(( به معناى رانده شده است ، و از (( خساالكلب (( گرفته شده كه به معناى سگ رانده شد است .
و اينكه فرمود: (( فلما عتوا عن ما نهوا عنه (( تقديرش (( عن ترك ما نهوا(( است ، براى اينكه از ترك منهيات سرپيچى مى شود، نه از خود آنها، بقيه معناى آيه روشن است .
و اينكه فرمود: (( فلما عتوا عن ما نهوا عنه (( تقديرش (( عن ترك ما نهوا(( است ، براى اينكه از ترك منهيات سرپيچى مى شود، نه از خود آنها، بقيه معناى آيه روشن است .
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّك لَيَبْعَثنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ...
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّك لَيَبْعَثنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ...
كلمه (( تاذن (( مانند كلمه (( اذن (( به معناى (( اعلام كرد(( است و لام در (( ليبعثن (( لام قسم و معناى آيه اين است : به ياد آر آن وقتى را كه پروردگارت اعلام كرد كه سوگند خورده كسانى را بر ايشان بگمارد كه دائما بدترين شكنجه ها را به آنان بچشاند، گماشتنى كه با دوام و بقاى دنيا ادامه داشته باشد.
كلمه (( تاذن (( مانند كلمه (( اذن (( به معناى (( اعلام كرد(( است و لام در (( ليبعثن (( لام قسم و معناى آيه اين است : به ياد آر آن وقتى را كه پروردگارت اعلام كرد كه سوگند خورده كسانى را بر ايشان بگمارد كه دائما بدترين شكنجه ها را به آنان بچشاند، گماشتنى كه با دوام و بقاى دنيا ادامه داشته باشد.
<span id='link245'><span>
<span id='link245'><span>
خط ۹۹: خط ۱۰۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۷ </center>
و بعيد نيست كه همين معنا مقصود كسانى باشد كه گفته اند معناى جمله (( ان ربك لسريع العقاب (( اين است كه خداى تعالى عقابش نسبت به كسانى كه بخواهد ايشان را در دنيا عقاب كند سريع است ، گو اينكه مناسب تر اين بود كه گفته شود: اين معنى ، معناى مجموع (( ان ربك لسريع العقاب و انه لغفور رحيم (( است ، تا كسى توهم نكند كه سريع العقاب بودن خداوند با حليم بودنش منافات دارد.
و بعيد نيست كه همين معنا مقصود كسانى باشد كه گفته اند معناى جمله (( ان ربك لسريع العقاب (( اين است كه خداى تعالى عقابش نسبت به كسانى كه بخواهد ايشان را در دنيا عقاب كند سريع است ، گو اينكه مناسب تر اين بود كه گفته شود: اين معنى ، معناى مجموع (( ان ربك لسريع العقاب و انه لغفور رحيم (( است ، تا كسى توهم نكند كه سريع العقاب بودن خداوند با حليم بودنش منافات دارد.
وَ قَطعْنَهُمْ فى الاَرْضِ أُمَماً مِّنْهُمُ الصلِحُونَ ...
وَ قَطعْنَهُمْ فى الاَرْضِ أُمَماً مِّنْهُمُ الصلِحُونَ ...
در مجمع البيان مى گويد: كلمه (( دون (( در محل رفع است ، چون مبتدا است ، و اگر در ظاهر منصوب آمده براى تمكن در ظرفيتش است ، نظير آن - بنابر قول ابى الحسن - كلمه (( بين (( در جمله (( لقد تقطع بينكم (( است ، زيرا اين كلمه نيز در اين جمله قائم مقام فاعل و در موضع رفع است ، و بخاطر اينكه ظرف است منصوب آمده ، و همچنين است كلمه (( بين (( در جمله (( يوم القيامه يفصل بينكم (( ، زيرا در اينجا از جهت اينكه قائم مقام فاعل است بايد مرفوع باشد و منصوب شده . ممكن هم هست در آيه مورد بحث بگويى تقدير (( و منهم جماعه دون ذلك (( بوده و موصوف مرفوع يعنى جماعت حذف شده و صفت آن يعنى كلمه (( دون (( به جايش نشسته است .
در مجمع البيان مى گويد: كلمه (( دون (( در محل رفع است ، چون مبتدا است ، و اگر در ظاهر منصوب آمده براى تمكن در ظرفيتش است ، نظير آن - بنابر قول ابى الحسن - كلمه (( بين (( در جمله (( لقد تقطع بينكم (( است ، زيرا اين كلمه نيز در اين جمله قائم مقام فاعل و در موضع رفع است ، و بخاطر اينكه ظرف است منصوب آمده ، و همچنين است كلمه (( بين (( در جمله (( يوم القيامه يفصل بينكم (( ، زيرا در اينجا از جهت اينكه قائم مقام فاعل است بايد مرفوع باشد و منصوب شده . ممكن هم هست در آيه مورد بحث بگويى تقدير (( و منهم جماعه دون ذلك (( بوده و موصوف مرفوع يعنى جماعت حذف شده و صفت آن يعنى كلمه (( دون (( به جايش نشسته است .
و مقصود از (( حسنات (( و (( سيئات (( در آيه مورد بحث نعمتها و گرفتاريهاى دنيا است ، و مابقى آيه معنايش روشن است .
و مقصود از (( حسنات (( و (( سيئات (( در آيه مورد بحث نعمتها و گرفتاريهاى دنيا است ، و مابقى آيه معنايش روشن است .
خط ۱۰۸: خط ۱۱۰:
و نمى توان آن را حمل بر اين كرد كه خواسته اند به خود وعده توبه دهند، زيرا در آن هيچ قرينه اى كه دلالت بر اين كند ديده نمى شود، همچنانكه نمى توان آن را حمل بر اميد رحمت و مغفرت الهى كرد، براى اينكه اميدوارى به مغفرت خدا آثارى دارد كه با رفتار ايشان هيچ سازگارى ندارد.
و نمى توان آن را حمل بر اين كرد كه خواسته اند به خود وعده توبه دهند، زيرا در آن هيچ قرينه اى كه دلالت بر اين كند ديده نمى شود، همچنانكه نمى توان آن را حمل بر اميد رحمت و مغفرت الهى كرد، براى اينكه اميدوارى به مغفرت خدا آثارى دارد كه با رفتار ايشان هيچ سازگارى ندارد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش