گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
«'''أَ فَأَمِنُوا مَكرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكرَ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ'''»:
«'''أَ فَأَمِنُوا مَكرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكرَ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ'''»:


كلمه «مكر» به معناى اين است كه شخصى ديگرى را غافل گير كرده و به او آسيبى برساند، اين عمل از خداى تعالى وقتى صحيح است كه به عنوان مجازات صورت بگيرد، انسان معصيتى كند كه مستحق عذاب شود، و خداوند او را از آنجايى كه خودش نفهمد معذب نمايد و يا سرنوشتى براى او تنظيم كند كه او خودش با پاى خود و غافل از سرنوشت خود بسوى عذاب برود، و اما مكر ابتدايى و بدون اينكه بنده معصيتى كرده باشد، البته صدورش از خداوند ممتنع است ، و ما اين معنا را مكرر خاطرنشان كرده ايم .
كلمه «مكر» به معناى اين است كه شخصى، ديگرى را غافلگير كرده و به او آسيبى برساند. اين عمل از خداى تعالى، وقتى صحيح است كه به عنوان مجازات صورت بگيرد. انسان معصيتى كند كه مستحق عذاب شود، و خداوند او را از آن جايى كه خودش نفهمد، معذب نمايد و يا سرنوشتى براى او تنظيم كند كه او خودش با پاى خود و غافل از سرنوشت خود، به سوى عذاب برود.  


نكته بسيار لطيفى در اين سه آيه يعنى آيه (( افامن اهل القرى (( و آيه (( او امن اهل القرى (( و آيه (( افامنوا مكر الله (( بكار رفته و آن اين است كه در دو آيه اول فاعل (( امن (( را اسم ظاهر (اهل القرى ) آورده ، با اينكه ممكن بود در آيه دومى ضمير بياورد و بفرمايد: (( اوامنوا(( ليكن اين كار را نكرد تا ضمير در آيه سومى كه فاعل فعل است به هر دو آيه برگشته و در نتيجه جمعيت هلاك شده در خواب غير از جمعيتى به حساب آيد كه در حالت غفلت و لعب دستخوش عذاب شدند.
و اما «مكر ابتدايى» و بدون اين كه بنده معصيتى كرده باشد، البته صدورش از خداوند ممتنع است، و ما اين معنا را مكرر خاطرنشان كرده ايم.


و اما اينكه فرمود: (( فلا يامن مكر الله الا القوم الخاسرون (( جهتش را در آيه اول بيان كرد، و آن اين بود كه فرمود: ايمن بودن از مكر خدا در حقيقت خود مكرى است از خداى تعالى كه دنبالش عذاب است ، پس صحيح است گفته شود: مردم ايمن از مكر خدا زيانكارانند، زيرا همان ايمنى شان هم مكر خدا است .
نكته بسيار لطيفى در اين سه آيه، يعنى آيه «أفأمن أهل القرى»، و آيه «أو أمن أهل القرى»، و آيه «أفأمنوا مكر الله» به كار رفته و آن، اين است كه در دو آيه اول، فاعل «أمن» را اسم ظاهر (اهل القرى) آورده، با اين كه ممكن بود در آيه دومى ضمير بياورد و بفرمايد: «أو أمنوا»، ليكن اين كار را نكرد، تا ضمير در آيه سومى، كه فاعل فعل است، به هر دو آيه برگشته و در نتيجه جمعيت هلاك شده در خواب، غير از جمعيتى به حساب آيد كه در حالت غفلت و لعب، دستخوش عذاب شدند.
 
و اما اين كه فرمود: «فلا يأمن مكر الله إلا القوم الخاسرون»، جهتش را در آيه اول بيان كرد، و آن، اين بود كه فرمود: ايمن بودن از مكر خدا، در حقيقت، خود مكرى است از خداى تعالى كه دنبالش عذاب است.
 
پس صحيح است گفته شود: مردم ايمن از مكر خدا، زيانكاران اند. زيرا همان ايمنى شان هم، مكر خدا است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۶ </center>
«'''أَ وَ لَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الاَرْض مِن بَعْدِ أَهْلِهَا...'''»:
«'''أَوَ لَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الاَرْض مِن بَعْدِ أَهْلِهَا...'''»:


ظاهرا فاعل فعل (( يهد(( ضميرى است كه به داستان اجمالى اهل قرى بر مى گردد و (( للذين يرثون (( مفعول فعل مزبور است ، و آن فعل كه متضمن معناى تبيين است براى گرفتن اين مفعول با لام متعدى شده ، و معناى آيه چنين است كه : (( آيا آنچه كه ما از قصص اهل قرى براى كسانى كه جانشين آنان شدند و زمين را بعد از آنان تصرف كردند، به منظور هدايت شان تلاوت كرديم روشن نكرد كه ...(( .
ظاهرا فاعل فعل «يهد»، ضميرى است كه به داستان اجمالى اهل قرى بر مى گردد. و «للذين يرثون»، مفعول فعل مزبور است، و آن فعل كه متضمن معناى تبيين است، براى گرفتن اين مفعول با لام متعدى شده، و معناى آيه چنين است كه: «آيا آنچه كه ما از قصص اهل قرى براى كسانى كه جانشين آنان شدند و زمين را بعد از آنان تصرف كردند، به منظور هدايت شان تلاوت كرديم، روشن نكرد كه...».


جمله (( ان لو نشاء اصبناهم ...(( ، نيز مفعول فعل (( يهد(( است ، و منظور از (( كسانى كه زمين را ارث برده اند(( (نسل حاضر در زمان نزول آيه است ) كسانى هستند كه زمين را از نياكان خود ارث برده اند.  
جمله «أن لو نشاء أصبناهم...»، نيز مفعول فعل «يهد» است، و منظور از «كسانى كه زمين را ارث برده اند»، (نسل حاضر در زمان نزول آيه است)، كسانى هستند كه زمين را از نياكان خود ارث برده اند.  


و خلاصه ، معناى آيه اين است كه : آيا نسل آن اقوامى كه ما آنان را به كيفر گناهانشان نخست امتحان نموده و سپس مهر بر دلهايشان نهاده و قدرت شنيدن مواعظ انبياء را از آنان سلب كرديم و در آخر هم هلاك شان ساختيم اين معنا را به دست نياوردند كه اگر بخواهيم مى توانيم خود آنان را نيز مانند نياكانشان عذاب كنيم ، بدون اينكه چيزى و يا كسى بتواند جلو عذاب ما را بگيرد، و يا بتوانند به وسيله چيزى خود را از آن حفظ كنند؟
و خلاصه، معناى آيه اين است كه: آيا نسل آن اقوامى كه ما آنان را به كيفر گناهانشان نخست امتحان نموده و سپس بر دل هايشان مُهر نهاده و قدرت شنيدن مواعظ انبياء را از آنان سلب كرديم و در آخر هم هلاك شان ساختيم، اين معنا را به دست نياوردند كه اگر بخواهيم، مى توانيم خود آنان را نيز، مانند نياكانشان عذاب كنيم، بدون اين كه چيزى و يا كسى بتواند جلو عذاب ما را بگيرد، و يا بتوانند به وسيله چيزى، خود را از آن حفظ كنند؟


وجوهى كه در معناى آيه : (( اولم يهد للذين يرثون الارض...(( گفته شده است .
==وجوهى كه در معناى آيه: «أو لم يهد للذين يرثون الارض...» گفته شده است==


بسيارى گفته اند: كلمه (( يهد(( در اينجا در لازمه معنايش استعمال شده ، و معناى آن اين است كه : آيا هدايت ، معرفت ايشان را به اين پايه نرسانيده كه بدانند اگر ما بخواهيم به كيفر گناهانشان هلاك شان مى كنيم، همچنانكه در آيه شريفه (( اولم يهد لهم كم اهلكنا من قبلهم من القرون يمشون فى مساكنهم (( نيز به همين معنا آمده است .
بسيارى گفته اند: كلمه «يهد» در اين جا، در لازمه معنايش استعمال شده، و معناى آن، اين است كه: آيا هدايت، معرفت ايشان را به اين پايه نرسانيده كه بدانند اگر ما بخواهيم، به كيفر گناهانشان هلاك شان مى كنيم، همچنان كه در آيه شريفه «أو لم يهد لهم كم أهلكنا من قبلهم من القرون يمشون فى مساكنهم» نيز، به همين معنا آمده است.


جمله (( و نطبع على ق لوبهم فهم لا يسمعون (( عطف است بر جمله (( اصبناهم (( چون كلمه (( اصبنا(( گر چه ماضى است و ليكن در معناى مستقبل است ، و معناى اين معطوف و معطوف عليه اين است كه آيا اين معنا كه اگر ما بخواهيم آنان را به كيفر گناهانشان مؤ اخذه مى كنيم و بر دلهاشان مهر مى زنيم ، آنان را هدايت نكرده ؟.
جمله «و نطبع على قلوبهم فهم لا يسمعون»، عطف است بر جمله «أصبناهم». چون كلمه «أصبنا»، گرچه ماضى است، وليكن در معناى مستقبل است، و معناى اين معطوف و معطوف عليه، اين است كه: آيا اين معنا كه اگر ما بخواهيم آنان را به كيفر گناهانشان مؤاخذه مى كنيم و بر دل هاشان مُهر مى زنيم، آنان را هدايت نكرده؟


بعضى ها هم گفته اند: جمله (( و نطبع ...(( ، جمله اى است معترضه و از باب (( الكلام يجر الكلام (( در اينجا آمده است . البته در معناى آيه وجوه ديگرى هم هست كه چون فايده اى در آنها نيست از نقلش ‍ صرفنظر كرده ، مى گذريم .
بعضى ها هم گفته اند: جمله «و نطبع...»، جمله اى است معترضه و از باب «الكلام يجر الكلام»، در اين جا آمده است. البته در معناى آيه، وجوه ديگرى هم هست كه چون فايده اى در آن ها نيست، از نقلش ‍ صرف نظر كرده، مى گذريم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۷ </center>
تفسير و شرح آيه شريفه : (( تلك القرى نقص عليك ...((
==تفسير و شرح آيه شريفه: «تلك القرى نقص عليك...»==


«'''تِلْك الْقُرَى نَقُص عَلَيْك مِنْ أَنبَائهَا ...'''»:
«'''تِلْك الْقُرَى نَقُص عَلَيْك مِنْ أَنبَائهَا ...'''»:
خط ۹۸: خط ۱۰۲:
البته اين معناى ديگرى است براى آيه ، و ليكن با معنايى كه در سابق براى آيه كرديم منافاتى ندارد، براى اينكه اين دو معنا در طول هم قرار دارند نه در عرض ، تا متعارض و متنافى باشند. معناى دوم راه سعادت و شقاو ت انسان را به مقتضاى قضا و قدر الهى امرى مقدر و معين مى داند، و معناى اول سعادت و شقاوت او را در دنيا امرى ممكن و در تحت اختيار و انتخاب او مى داند، و اين دو با هم هيچ منافاتى ندارند.
البته اين معناى ديگرى است براى آيه ، و ليكن با معنايى كه در سابق براى آيه كرديم منافاتى ندارد، براى اينكه اين دو معنا در طول هم قرار دارند نه در عرض ، تا متعارض و متنافى باشند. معناى دوم راه سعادت و شقاو ت انسان را به مقتضاى قضا و قدر الهى امرى مقدر و معين مى داند، و معناى اول سعادت و شقاوت او را در دنيا امرى ممكن و در تحت اختيار و انتخاب او مى داند، و اين دو با هم هيچ منافاتى ندارند.
<span id='link159'><span>
<span id='link159'><span>
==اقوال متعدد ديگرى كه در تفسير آيه فوق گفته شده است ==
==اقوال متعدد ديگرى كه در تفسير آيه فوق گفته شده است ==
درباره تفسير آيه مورد بحث اقوال ديگرى است كه ذيلا نقل مى شود:
درباره تفسير آيه مورد بحث اقوال ديگرى است كه ذيلا نقل مى شود:
۱۳٬۷۸۱

ویرایش