گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۳}}
__TOC__
__TOC__




مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .
مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .
فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايَتِهِ
فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايَتِهِ
اين آيه همانطورى كه خاطر نشان ساختيم متفرع بر مضمون آيه قبل است كه جميع بنى نوع آدم را مخاطب قرار داده مى فرمود: ما به وسيله پيغمبران شرايع را به همه شما بنى نوع بشر ابلاغ نموديم . و اينك در اين آيه مى فرمايد: حال كه خداوند دين عمومى خود را به جميع اولاد آدم ابلاغ كرده و آنان را به پاداش كسانى كه به احكام دين شان عمل مى كنند، و كيفر كسانى كه شانه خالى مى كنند خبر داده . پس با اين حال آيا ستمگرتر از كسى كه از عمل به دين استنكاف بورزد يافت مى شود؟ هرگز! كيست ستمگرتر از كسى كه يا به دروغ به خدا افترا مى بندد و يا بجاى پذيرفتن دين توحيد كه انبيا به سوى آن دعوت مى كنند، دين ديگرى به خدا نسبت مى دهد؟ با اينكه خداوند اعلام كرده به اينكه انبيا (عليهم السلام ) واسطه هاى بين او و بين خلق و مبلغين دين اويند.
اين آيه همانطورى كه خاطر نشان ساختيم متفرع بر مضمون آيه قبل است كه جميع بنى نوع آدم را مخاطب قرار داده مى فرمود: ما به وسيله پيغمبران شرايع را به همه شما بنى نوع بشر ابلاغ نموديم . و اينك در اين آيه مى فرمايد: حال كه خداوند دين عمومى خود را به جميع اولاد آدم ابلاغ كرده و آنان را به پاداش كسانى كه به احكام دين شان عمل مى كنند، و كيفر كسانى كه شانه خالى مى كنند خبر داده . پس با اين حال آيا ستمگرتر از كسى كه از عمل به دين استنكاف بورزد يافت مى شود؟ هرگز! كيست ستمگرتر از كسى كه يا به دروغ به خدا افترا مى بندد و يا بجاى پذيرفتن دين توحيد كه انبيا به سوى آن دعوت مى كنند، دين ديگرى به خدا نسبت مى دهد؟ با اينكه خداوند اعلام كرده به اينكه انبيا (عليهم السلام ) واسطه هاى بين او و بين خلق و مبلغين دين اويند.
از اين جا معلوم مى شود كه گر چه افتراى كذب بر خداى تعالى هر بدعتى را چه در اصول باشد و چه در فروع شامل مى شود، الا اينكه مورد آيه خصوص اصول دين و انكار توحيد و شرك ورزيدن به خدا است ، جمله (( قالوا اين ما كنتم تدعون من دون الله (( نيز دلالت بر اين اختصاص دارد.
از اين جا معلوم مى شود كه گر چه افتراى كذب بر خداى تعالى هر بدعتى را چه در اصول باشد و چه در فروع شامل مى شود، الا اينكه مورد آيه خصوص اصول دين و انكار توحيد و شرك ورزيدن به خدا است ، جمله (( قالوا اين ما كنتم تدعون من دون الله (( نيز دلالت بر اين اختصاص دارد.
أُولَئك يَنَالهُُمْ نَصِيبهُم مِّنَ الْكِتَبِ حَتى إِذَا جَاءَتهُمْ رُسلُنَا ...
أُولَئك يَنَالهُُمْ نَصِيبهُم مِّنَ الْكِتَبِ حَتى إِذَا جَاءَتهُمْ رُسلُنَا ...
منظور از (( كتاب (( قضايى است كه خداوند گذرانيده ، و مقدراتى است كه در مورد عمر، معيشت ، بى نيازى صحت ، مال و اولاد انسان و ساير بهره هاى حياتى او حتمى نموده ، بدليل اينكه آن را مقيد و محدود به آمدن (( رسل (( فرموده كه مراد از آن همان فرا رسيدن اجل و مرگ است ، و معلوم است كه با فرا رسيدن مرگ ، زندگى دنيا با همه شؤ ونش ‍ خاتمه پيدا مى كند.
منظور از (( كتاب (( قضايى است كه خداوند گذرانيده ، و مقدراتى است كه در مورد عمر، معيشت ، بى نيازى صحت ، مال و اولاد انسان و ساير بهره هاى حياتى او حتمى نموده ، بدليل اينكه آن را مقيد و محدود به آمدن (( رسل (( فرموده كه مراد از آن همان فرا رسيدن اجل و مرگ است ، و معلوم است كه با فرا رسيدن مرگ ، زندگى دنيا با همه شؤ ونش ‍ خاتمه پيدا مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۱ </center>
خط ۱۳: خط ۱۵:
در جواب مى گويند: ما نمى بينيم آنها را، يعنى آنها را آن اوصافى كه برايشان قائل بوديم نمى يابيم . آرى ، عليه خود شهادت مى دهند به اينكه در دنيا كافر بوده اند، چون با مشاهده حقيقت امر را مى بينند، و معلومشان مى شود كه غير از خداى سبحان چيزى نيست كه مستقلا داراى نفع يا ضررى باشد، و آن نسبت ها كه به اولياى خود مى دادند همه خطا بوده .
در جواب مى گويند: ما نمى بينيم آنها را، يعنى آنها را آن اوصافى كه برايشان قائل بوديم نمى يابيم . آرى ، عليه خود شهادت مى دهند به اينكه در دنيا كافر بوده اند، چون با مشاهده حقيقت امر را مى بينند، و معلومشان مى شود كه غير از خداى سبحان چيزى نيست كه مستقلا داراى نفع يا ضررى باشد، و آن نسبت ها كه به اولياى خود مى دادند همه خطا بوده .
اين آن مطالبى است كه از آيه استفاده مى شود، و در آن جهاتى از بحث هست كه در ذيل آيات ديگرى كه از حيث مضمون شبيه به آنند در سوره (( انعام (( و سوره هاى ديگر بحث شده است .
اين آن مطالبى است كه از آيه استفاده مى شود، و در آن جهاتى از بحث هست كه در ذيل آيات ديگرى كه از حيث مضمون شبيه به آنند در سوره (( انعام (( و سوره هاى ديگر بحث شده است .
قَالَ ادْخُلُوا فى أُمَمٍ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِكم مِّنَ الْجِنِّ وَ الانسِ
قَالَ ادْخُلُوا فى أُمَمٍ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِكم مِّنَ الْجِنِّ وَ الانسِ
اين خطاب از ناحيه خود پروردگار است ، نه ملائكه كه واسطه هاى او در مساءله موت و غير آنند. مخاطبين به اين خطاب به حسب سياق لفظ بعضى از كفارند كه قبل از ايشان امت هايى مانندشان از جن و انس بوده و درگذشته اند، ظاهر سياق چنين است ، و ليكن خطاب در معناى اين است كه فرموده باشد: (( داخل شويد در آنچه كه داخل شدند گذشتگان و آيندگان شما، و اگر سياق را آنطور منتظم نمود، براى اين است كه زمينه را براى ذكر مشاجرات اهل دوزخ و اعتراضاتى كه هر تازه واردى به دوزخيان قبل از خود دارد فراهم نمايد، چنانكه مى فرمايد: (( ان ذلك لحق تخاصم اهل النار(( .
اين خطاب از ناحيه خود پروردگار است ، نه ملائكه كه واسطه هاى او در مساءله موت و غير آنند. مخاطبين به اين خطاب به حسب سياق لفظ بعضى از كفارند كه قبل از ايشان امت هايى مانندشان از جن و انس بوده و درگذشته اند، ظاهر سياق چنين است ، و ليكن خطاب در معناى اين است كه فرموده باشد: (( داخل شويد در آنچه كه داخل شدند گذشتگان و آيندگان شما، و اگر سياق را آنطور منتظم نمود، براى اين است كه زمينه را براى ذكر مشاجرات اهل دوزخ و اعتراضاتى كه هر تازه واردى به دوزخيان قبل از خود دارد فراهم نمايد، چنانكه مى فرمايد: (( ان ذلك لحق تخاصم اهل النار(( .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۲ </center>
اين آيه دلالت دارد بر اينكه از طايفه جن امت هايى هستند كه بر خلاف ابليس - كه تا روز قيامت زنده است - به اجل هاى معين و معلومى مى ميرند.
اين آيه دلالت دارد بر اينكه از طايفه جن امت هايى هستند كه بر خلاف ابليس - كه تا روز قيامت زنده است - به اجل هاى معين و معلومى مى ميرند.
كلَّمَا دَخَلَت أُمَّةٌ لَّعَنَت أُخْتهَا
كلَّمَا دَخَلَت أُمَّةٌ لَّعَنَت أُخْتهَا
اين يكى از مشاجرات دوزخيان است كه هر كدام كه در آتش داخل مى شوند، كسانى را كه قبل از ايشان وارد شده اند لعنت مى كنند، يعنى مى گويند: از رحمت خدا و از هر چيز ديگرى دور باشى ، كلمه (( اخت (( در اينجا به معناى مثل و مانند است .
اين يكى از مشاجرات دوزخيان است كه هر كدام كه در آتش داخل مى شوند، كسانى را كه قبل از ايشان وارد شده اند لعنت مى كنند، يعنى مى گويند: از رحمت خدا و از هر چيز ديگرى دور باشى ، كلمه (( اخت (( در اينجا به معناى مثل و مانند است .
حَتى إِذَا ادَّارَكوا فِيهَا جَمِيعاً...
حَتى إِذَا ادَّارَكوا فِيهَا جَمِيعاً...
كلمه (( اداركوا(( در اصل (( تداركوا(( بوده ، و معنايش رسيدن به يكديگر است ، يعنى تا آنكه همه در آتش جمع شوند.
كلمه (( اداركوا(( در اصل (( تداركوا(( بوده ، و معنايش رسيدن به يكديگر است ، يعنى تا آنكه همه در آتش جمع شوند.
(( قالت اخريهم لاوليهم (( - (( اولى (( و (( اخرى (( يا به حسب رتبه است ، و منظور از (( اولى (( رؤ ساى ضلالت و ائمه كفر است كه پيروان خود را در گمراهى كمك مى كنند، و يا به حسب زمان و مراد اسلاف و پيشينيان است كه براى آيندگان خود فتح باب ضلالت كرده و راه كج را براى آنان هموار مى سازند.
(( قالت اخريهم لاوليهم (( - (( اولى (( و (( اخرى (( يا به حسب رتبه است ، و منظور از (( اولى (( رؤ ساى ضلالت و ائمه كفر است كه پيروان خود را در گمراهى كمك مى كنند، و يا به حسب زمان و مراد اسلاف و پيشينيان است كه براى آيندگان خود فتح باب ضلالت كرده و راه كج را براى آنان هموار مى سازند.
خط ۳۰: خط ۳۲:
بنابراين ، معناى آيه چنين مى شود: (( حتى اذا اداركوا(( تا آنكه طبقه قبلى و بعدى با هم جمع شدند (( فيها(( در دوزخ و مشاجره را به راه انداختند و (( قالت اخريهم (( و گفتند طبقه بعدى كه يا به حسب مرتبه و يا به حسب زمان تابع طبقه قبلى بودند (( لاوليهم (( به طبقه قبليشان - يعنى نياكان و پدرانى كه قبل از آنان مى زيسته و طريق ضلالت را براى آنان هموار كرده بودند، و يا رؤ سا و پيشوايان خود - شما ما را گمراه كرديد پس خداوند عذابتان را از عذاب ما شديدتر كند، آنگاه به درگاه خدا روى آورده و گفتند: (( ربنا هولاء اضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار(( خدايا عذاب ايشان را دو برابر عذاب ما كن ، چون هم خود گمراه بودند و هم باعث گمراهى ما شدند. (( قال (( خداى تعالى فرمود: (( لكل (( عذاب براى اولى و آخرى هر دو (( ضعف (( است اما براى اولى ، به جهت اين كه هم خودشان گمراه بودند و هم ديگران را در گمراهى اعانت كردند، و اما براى شما، از اين جهت كه هم خودتان گمراه بوديد و هم در اين گمراهى به گمراه كردن آنان كمك كرديد و حرفه ايشان را پذيرفته و دعوتشان را اجابت كرديد، و با پيوستن به آنان باعث سياهى لشكرشان شديد، (( و لكن لا تعلمون (( نمى فهميد و نمى توانيد بفهميد، چون فهميدن مقدار عذاب فرع علم و ادراك است ، و عذاب خود شما، شما را چنان احاطه كرده كه نمى توانيد نسبت به مقدار عذاب آنان علم پيدا كنيد، تنها از دور مى بينيد كه آنان نيز در آتشند، و لذا خيال مى كنيد كه عذاب آنان مثل عذاب شما است ، آنان نيز همين خيال را مى كنند و حال آنكه چنين نيست ، هم عذاب آنان ضعف است ، و هم عذاب شما.
بنابراين ، معناى آيه چنين مى شود: (( حتى اذا اداركوا(( تا آنكه طبقه قبلى و بعدى با هم جمع شدند (( فيها(( در دوزخ و مشاجره را به راه انداختند و (( قالت اخريهم (( و گفتند طبقه بعدى كه يا به حسب مرتبه و يا به حسب زمان تابع طبقه قبلى بودند (( لاوليهم (( به طبقه قبليشان - يعنى نياكان و پدرانى كه قبل از آنان مى زيسته و طريق ضلالت را براى آنان هموار كرده بودند، و يا رؤ سا و پيشوايان خود - شما ما را گمراه كرديد پس خداوند عذابتان را از عذاب ما شديدتر كند، آنگاه به درگاه خدا روى آورده و گفتند: (( ربنا هولاء اضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار(( خدايا عذاب ايشان را دو برابر عذاب ما كن ، چون هم خود گمراه بودند و هم باعث گمراهى ما شدند. (( قال (( خداى تعالى فرمود: (( لكل (( عذاب براى اولى و آخرى هر دو (( ضعف (( است اما براى اولى ، به جهت اين كه هم خودشان گمراه بودند و هم ديگران را در گمراهى اعانت كردند، و اما براى شما، از اين جهت كه هم خودتان گمراه بوديد و هم در اين گمراهى به گمراه كردن آنان كمك كرديد و حرفه ايشان را پذيرفته و دعوتشان را اجابت كرديد، و با پيوستن به آنان باعث سياهى لشكرشان شديد، (( و لكن لا تعلمون (( نمى فهميد و نمى توانيد بفهميد، چون فهميدن مقدار عذاب فرع علم و ادراك است ، و عذاب خود شما، شما را چنان احاطه كرده كه نمى توانيد نسبت به مقدار عذاب آنان علم پيدا كنيد، تنها از دور مى بينيد كه آنان نيز در آتشند، و لذا خيال مى كنيد كه عذاب آنان مثل عذاب شما است ، آنان نيز همين خيال را مى كنند و حال آنكه چنين نيست ، هم عذاب آنان ضعف است ، و هم عذاب شما.
بايد دانست كه اين خطاب الهى خطابى است از در قهر، تا هر دو طايفه با شنيدن آن ذليل تر و معذب تر شوند، لذا بنا به حكايت قرآن طبقه قبلى پس از شنيدن جوابى كه خداوند به نفرين طبقه بعدى داد (( قالت اوليهم لاخريهم (( گفتند: (( فما كان لكم علينا من فضل (( كار شما بهتر از ما و عذابتان خفيف تر از عذاب ما نيست (( فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون (( بچشيد عذاب را به كيفر گناهانى كه در دنيا كرديد.
بايد دانست كه اين خطاب الهى خطابى است از در قهر، تا هر دو طايفه با شنيدن آن ذليل تر و معذب تر شوند، لذا بنا به حكايت قرآن طبقه قبلى پس از شنيدن جوابى كه خداوند به نفرين طبقه بعدى داد (( قالت اوليهم لاخريهم (( گفتند: (( فما كان لكم علينا من فضل (( كار شما بهتر از ما و عذابتان خفيف تر از عذاب ما نيست (( فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون (( بچشيد عذاب را به كيفر گناهانى كه در دنيا كرديد.
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا وَ استَكْبرُوا عَنهَا لا تُفَتَّحُ لهَُمْ ...
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا وَ استَكْبرُوا عَنهَا لا تُفَتَّحُ لهَُمْ ...
كلمه (( سم (( به معناى سوراخ و جمع آن (( سموم (( است ، و كلمه (( خياط(( مانند (( مخيط(( به معناى سوزن است .
كلمه (( سم (( به معناى سوراخ و جمع آن (( سموم (( است ، و كلمه (( خياط(( مانند (( مخيط(( به معناى سوزن است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۴ </center>
نفيى كه خداوند از فتح درهاى آسمان كرده با قطع نظر از جمله (( و لا يدخلون الجنه (( كه دنبال آن ذكر شده مطلق است ، هم شامل فتح آن براى ورود و صعود ادعيه و اعمال آنان مى شود، و هم شامل فتح آن براى صعود ارواحشان ، الا اينكه جمله مزبور قرينه است بر اينكه مقصود از نگشودن درهاى آسمان تنها براى ورودشان به بهشت است ، چون از ظاهر اين آيه و همچنين آيه (( و فى السماء رزقكم و ما توعدون (( بر مى آيد كه بهشت در آسمان است .
نفيى كه خداوند از فتح درهاى آسمان كرده با قطع نظر از جمله (( و لا يدخلون الجنه (( كه دنبال آن ذكر شده مطلق است ، هم شامل فتح آن براى ورود و صعود ادعيه و اعمال آنان مى شود، و هم شامل فتح آن براى صعود ارواحشان ، الا اينكه جمله مزبور قرينه است بر اينكه مقصود از نگشودن درهاى آسمان تنها براى ورودشان به بهشت است ، چون از ظاهر اين آيه و همچنين آيه (( و فى السماء رزقكم و ما توعدون (( بر مى آيد كه بهشت در آسمان است .
(( حتى يلج الجمل فى سم الخياط(( در اين جمله ورودشان به بهشت تعليق بر محال شده ، و اين تعليق بر محال كنايه است از اينكه چنين چيزى محقق نخواهد شد، و بايد براى هميشه از آن ماءيوس باشند، همچنانكه گفته مى شود (( من اين كار را نمى كنم مگر بعد از آنكه كلاغ سفيد شود، و يا موش تخم بگذارد(( در آيه مورد بحث اين معنا را به كنايه فهمانده ، چنانكه در آيه (( و ما هم بخارجين من النار(( تصريح نموده . مطلب ديگرى كه تذكرش لازم باشد در آيه نيست ، جز اينكه اين آيه به منزله تعليل مضمون آيه قبلى است .
(( حتى يلج الجمل فى سم الخياط(( در اين جمله ورودشان به بهشت تعليق بر محال شده ، و اين تعليق بر محال كنايه است از اينكه چنين چيزى محقق نخواهد شد، و بايد براى هميشه از آن ماءيوس باشند، همچنانكه گفته مى شود (( من اين كار را نمى كنم مگر بعد از آنكه كلاغ سفيد شود، و يا موش تخم بگذارد(( در آيه مورد بحث اين معنا را به كنايه فهمانده ، چنانكه در آيه (( و ما هم بخارجين من النار(( تصريح نموده . مطلب ديگرى كه تذكرش لازم باشد در آيه نيست ، جز اينكه اين آيه به منزله تعليل مضمون آيه قبلى است .
لهَُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ ...
لهَُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ ...
(( جهنم (( اسمى است از اسماى آتش آخرت . بعضى گفته اند اين لفظ از قول عرب كه به چاه بسيار عميق (( جهنام (( مى گويد اخذ شده . بعضى ديگر گفته اند كه اين كلمه لغتى است فارسى كه در زبان عربى شايع شده است . (( مهاد(( بسترى است گستردنى ، گهواره اطفال را هم از اين جهت مهد مى گويند. (( غواشى (( جمع (( غاشيه (( و به معناى ساتر و هر چيز پوشاننده است ، روپوش زين را هم از اين جهت (( غاشيه السرج (( گويند.
(( جهنم (( اسمى است از اسماى آتش آخرت . بعضى گفته اند اين لفظ از قول عرب كه به چاه بسيار عميق (( جهنام (( مى گويد اخذ شده . بعضى ديگر گفته اند كه اين كلمه لغتى است فارسى كه در زبان عربى شايع شده است . (( مهاد(( بسترى است گستردنى ، گهواره اطفال را هم از اين جهت مهد مى گويند. (( غواشى (( جمع (( غاشيه (( و به معناى ساتر و هر چيز پوشاننده است ، روپوش زين را هم از اين جهت (( غاشيه السرج (( گويند.
اين جمله مى فهماند كه عذاب به اهل دوزخ از پايين و بالا احاطه دارد.
اين جمله مى فهماند كه عذاب به اهل دوزخ از پايين و بالا احاطه دارد.
وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لا نُكلِّف نَفْساً إِلا وُسعَهَا...
وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لا نُكلِّف نَفْساً إِلا وُسعَهَا...
اين آيه و آيه بعدش مقدمه حال مؤ من و كافر را بيان مى كند تا زمينه را براى آيه (( و نادى اصحاب الجنه اصحاب النار...(( فراهم سازد.
اين آيه و آيه بعدش مقدمه حال مؤ من و كافر را بيان مى كند تا زمينه را براى آيه (( و نادى اصحاب الجنه اصحاب النار...(( فراهم سازد.
جمله : (( لاتكلّف نفسا الّا وسعها(( مفيد رفع نگرانى از عدم قدرت بر انجام دادن جميعاعمال صالح است .
جمله : (( لاتكلّف نفسا الّا وسعها(( مفيد رفع نگرانى از عدم قدرت بر انجام دادن جميعاعمال صالح است .
خط ۴۵: خط ۴۷:
لذا در جمله مورد بحث بخاطر رفع اين نگرانى مى فرمايد: تكليف هر كس به قدر وسع و استطاعت او است ، پس هر كس اعمال صالح به قدر طاقت خود انجام دهد ولو خود را به مشقت هم نيندازد باز از اهل اين آيه و از اصحاب بهشت جاودان خواهد بود.
لذا در جمله مورد بحث بخاطر رفع اين نگرانى مى فرمايد: تكليف هر كس به قدر وسع و استطاعت او است ، پس هر كس اعمال صالح به قدر طاقت خود انجام دهد ولو خود را به مشقت هم نيندازد باز از اهل اين آيه و از اصحاب بهشت جاودان خواهد بود.
معناى (( غل (( و اشاره به اينكه غل از بزرگترين ناملايمات است .
معناى (( غل (( و اشاره به اينكه غل از بزرگترين ناملايمات است .
وَ نَزَعْنَا مَا فى صدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تجْرِى مِن تحْتهِمُ الاَنهَرُ
وَ نَزَعْنَا مَا فى صدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تجْرِى مِن تحْتهِمُ الاَنهَرُ
(( غل (( به معناى كينه و عداوت و خشم درونى است ، در ماده اين كلمه معناى توسط به لطف و حيله خوابيده ، يكى از مشتقات آن كلمه (( غلاله (( است كه به معناى لباسى است كه بين شعار و دثار پوشيده مى شود.
(( غل (( به معناى كينه و عداوت و خشم درونى است ، در ماده اين كلمه معناى توسط به لطف و حيله خوابيده ، يكى از مشتقات آن كلمه (( غلاله (( است كه به معناى لباسى است كه بين شعار و دثار پوشيده مى شود.
(( غل (( از بزرگترين ناملايماتى است كه آدمى را مكدر مى سازد، چون هيچ كسى نيست كه از آميزش و دوستى با ديگران بى نياز باشد، و دوستى با اشخاص تا زمانى قابل دوام است كه از يكديگر حركاتى كه موافق طبع نيست نبينند، چون اگر حركات و توقعات طرف مطابق ميل نباشد الفت به خشم مبدل شده و همين خشم بر او عيش را ناگوار مى سازد، روى اين حساب اگر خداى تعالى انسان را طورى كند كه هر چه هم از ديگران حركات ناملايم ببيند سينه اش تنگى نكند در حقيقت بزرگترين نعمت را به انسان ارزانى داشته است .
(( غل (( از بزرگترين ناملايماتى است كه آدمى را مكدر مى سازد، چون هيچ كسى نيست كه از آميزش و دوستى با ديگران بى نياز باشد، و دوستى با اشخاص تا زمانى قابل دوام است كه از يكديگر حركاتى كه موافق طبع نيست نبينند، چون اگر حركات و توقعات طرف مطابق ميل نباشد الفت به خشم مبدل شده و همين خشم بر او عيش را ناگوار مى سازد، روى اين حساب اگر خداى تعالى انسان را طورى كند كه هر چه هم از ديگران حركات ناملايم ببيند سينه اش تنگى نكند در حقيقت بزرگترين نعمت را به انسان ارزانى داشته است .
جمله (( تجرى من تحتهم الانهار(( كنايه است از اينكه صاحبان ايمان و عمل صالح در آخرت در قصرهاى رفيع و عالى بسر مى برند.
جمله (( تجرى من تحتهم الانهار(( كنايه است از اينكه صاحبان ايمان و عمل صالح در آخرت در قصرهاى رفيع و عالى بسر مى برند.
وَ قَالُوا الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنهْتَدِى لَوْ لا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَت رُسلُ رَبِّنَا بِالحَْقِّ
وَ قَالُوا الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنهْتَدِى لَوْ لا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَت رُسلُ رَبِّنَا بِالحَْقِّ
اينكه نسبت حمد را به آنان داده دلالت دارد بر اينكه آنان را خالص براى خود كرده ، يعنى كارشان را به جايى رسانيده كه هيچ اعتقاد باطل و همچنين هيچ عمل زشت و باطلى ندارند، همچنانكه در سوره (( واقعه (( درباره آنان فرموده : (( لا يسمعون فيها لغوا و لا تاثيما الا قيلا سلاما سلاما(( بنابراين ، تنها چنين كسانى هستند كه مى توانند خدا را آن طور كه بايد و شايد توصيف و تحميد كنند، و توصيف خداى تعالى امر مبتذلى نيست كه هر كسى از عهده آن بر آيد، همچنانكه خود فرموده : (( سبحان الله عما يصفون الا عباد الله المخلصين (( . ما راجع به معناى حمد خداى تعالى و خصوصيات آن در تفسير سوره حمد بحث كرده ايم .
اينكه نسبت حمد را به آنان داده دلالت دارد بر اينكه آنان را خالص براى خود كرده ، يعنى كارشان را به جايى رسانيده كه هيچ اعتقاد باطل و همچنين هيچ عمل زشت و باطلى ندارند، همچنانكه در سوره (( واقعه (( درباره آنان فرموده : (( لا يسمعون فيها لغوا و لا تاثيما الا قيلا سلاما سلاما(( بنابراين ، تنها چنين كسانى هستند كه مى توانند خدا را آن طور كه بايد و شايد توصيف و تحميد كنند، و توصيف خداى تعالى امر مبتذلى نيست كه هر كسى از عهده آن بر آيد، همچنانكه خود فرموده : (( سبحان الله عما يصفون الا عباد الله المخلصين (( . ما راجع به معناى حمد خداى تعالى و خصوصيات آن در تفسير سوره حمد بحث كرده ايم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۶ </center>
اينكه گفتند: (( هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله (( اشاره است به اينكه هدايت كار خداى تعالى است ، و انسان هيچ قدرت و اختيارى درباره آن ندارد. جمله (( لقد جاءت رسل ربنا بالحق (( اعتراف به حقيقت داشتن وعده هايى است كه خداوند به وسيله انبياى خود داده ، و اين اعتراف و همچنين ساير اعترافاتى كه در روز قيامت از طرف مصدر عظمت و كبريايى از مؤ من و كافر گرفته مى شود خود ظهورى است براى قهاريت خداى تعالى و تماميت ربوبيت او، و اين اعتراف از ناحيه اهل بهشت شكر و از ناحيه دوزخيان اقرار به تماميت حجت پروردگار است ، شايد به نظر ساده بعضى ها اعتراف دسته اول امرى پيش پا افتاده و مبتذل آيد، و ليكن چنين نيست ، اگر خداوند به ما توفيق دهد در ذيل اين آيات بحثى مختصر درباره آن ايراد نموده اثبات خواهيم كرد كه اين اعتراف يكى از حقايق عالى قرآن و بسيار قابل اهميت است .
اينكه گفتند: (( هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله (( اشاره است به اينكه هدايت كار خداى تعالى است ، و انسان هيچ قدرت و اختيارى درباره آن ندارد. جمله (( لقد جاءت رسل ربنا بالحق (( اعتراف به حقيقت داشتن وعده هايى است كه خداوند به وسيله انبياى خود داده ، و اين اعتراف و همچنين ساير اعترافاتى كه در روز قيامت از طرف مصدر عظمت و كبريايى از مؤ من و كافر گرفته مى شود خود ظهورى است براى قهاريت خداى تعالى و تماميت ربوبيت او، و اين اعتراف از ناحيه اهل بهشت شكر و از ناحيه دوزخيان اقرار به تماميت حجت پروردگار است ، شايد به نظر ساده بعضى ها اعتراف دسته اول امرى پيش پا افتاده و مبتذل آيد، و ليكن چنين نيست ، اگر خداوند به ما توفيق دهد در ذيل اين آيات بحثى مختصر درباره آن ايراد نموده اثبات خواهيم كرد كه اين اعتراف يكى از حقايق عالى قرآن و بسيار قابل اهميت است .
وَ نُودُوا أَن تِلْكُمُ الجَْنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
وَ نُودُوا أَن تِلْكُمُ الجَْنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
اسم اشاره (( تلكم (( كه مخصوص اشاره به دور است در اينجا رفعت قدر و علو شان بهشت را مى رساند نه دورى آن را، زيرا از ظاهر سياق به طورى كه ديگران هم گفته اند چنين بر مى آيد كه اين ندا وقتى به آنان مى شود كه خود در بهشت منزل گرفته اند، و با اين حال اشاره براى افاده دورى مسافت نخواهد بود.
اسم اشاره (( تلكم (( كه مخصوص اشاره به دور است در اينجا رفعت قدر و علو شان بهشت را مى رساند نه دورى آن را، زيرا از ظاهر سياق به طورى كه ديگران هم گفته اند چنين بر مى آيد كه اين ندا وقتى به آنان مى شود كه خود در بهشت منزل گرفته اند، و با اين حال اشاره براى افاده دورى مسافت نخواهد بود.
<span id='link97'><span>
<span id='link97'><span>
خط ۶۵: خط ۶۷:
خواننده محترم با مقايسه آنچه كه ما گفتيم با آنچه وى درباره معانى اين كلمه گفته به خوبى مى فهمد كه بيان ما روشن تر است ، زيرا معانيى كه او براى اين كلمه كرده به يك اصل واحدى بر نمى گردد.
خواننده محترم با مقايسه آنچه كه ما گفتيم با آنچه وى درباره معانى اين كلمه گفته به خوبى مى فهمد كه بيان ما روشن تر است ، زيرا معانيى كه او براى اين كلمه كرده به يك اصل واحدى بر نمى گردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۴۸ </center>
وَ نَادَى أَصحَب الجَْنَّةِ أَصحَب النَّارِ...
وَ نَادَى أَصحَب الجَْنَّةِ أَصحَب النَّارِ...
اين آيه شريفه كلامى را كه بهشتيان با دوزخيان دارند حكايت مى كند، و كلام مزبور، هم اقرار گيرى از دوزخيان است و هم استهزايى است كه بهشتيان از دوزخيان مى كنند، و اين نوع مسخره كردن لغو و باطل نيست تا صدورش از اهل بهشت معقول نباشد، چون سخريه وقتى باطل است كه از آن هيچ غرض صحيحى منظور نباشد مانند استهزاى حق . اما اگر منظور معارضه به مثل و يا غرض حق ديگرى باشد البته لغو نخواهد بود، همچنانكه در آيه (( و يصنع الفلك و كلما مر عليه ملا من قومه سخروا منه قال ان تسخروا منافانا نسخر منكم كما تسخرون (( و آيه (( ان الذين اجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون ، و اذا مروا بهم يتغامزون ... فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون (( سخريه دو قسم آمده يكى حق و يكى باطل .
اين آيه شريفه كلامى را كه بهشتيان با دوزخيان دارند حكايت مى كند، و كلام مزبور، هم اقرار گيرى از دوزخيان است و هم استهزايى است كه بهشتيان از دوزخيان مى كنند، و اين نوع مسخره كردن لغو و باطل نيست تا صدورش از اهل بهشت معقول نباشد، چون سخريه وقتى باطل است كه از آن هيچ غرض صحيحى منظور نباشد مانند استهزاى حق . اما اگر منظور معارضه به مثل و يا غرض حق ديگرى باشد البته لغو نخواهد بود، همچنانكه در آيه (( و يصنع الفلك و كلما مر عليه ملا من قومه سخروا منه قال ان تسخروا منافانا نسخر منكم كما تسخرون (( و آيه (( ان الذين اجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون ، و اذا مروا بهم يتغامزون ... فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون (( سخريه دو قسم آمده يكى حق و يكى باطل .
وجه اختلاف تعبير در (( وعدنا ربنا(( و (( وعد ربكم (( در آيه شريفه
وجه اختلاف تعبير در (( وعدنا ربنا(( و (( وعد ربكم (( در آيه شريفه
خط ۹۳: خط ۹۵:
بنابراين معناى آيه اين مى شود كه : در قسمت هاى بالاى حجاب رجالى هستند كه بر هر دو طرف مشرفند، چون در محل مرتفعى قرار دارند، مردانى هستند كه اهل جهنم و بهشت را به قيافه و علامت هايشان مى شناسند.
بنابراين معناى آيه اين مى شود كه : در قسمت هاى بالاى حجاب رجالى هستند كه بر هر دو طرف مشرفند، چون در محل مرتفعى قرار دارند، مردانى هستند كه اهل جهنم و بهشت را به قيافه و علامت هايشان مى شناسند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش