گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
<span id='link85'><span>
<span id='link85'><span>


==وجه دقيق ترى در بيان روايات گذشته ==
==وجه دقيق ترى پیرامون سعادت و شقاوت، در روايات گذشته ==
البته روايات مورد بحث را به وجه دقيق ترى كه تعقلش محتاج به صفاى ذهن و قدم راسخ در معارف حقيقى است مى توان توجيه نمود، و آن اين است كه : سعادت و شقاوت وقتى در انسان محقق مى شود كه ادراك او فعليت پيدا كرده و مستقر شده باشد، و ادراك هم از آنجايى كه مجرد از ماده است قهرا مقيد به قيود ماده و محكوم به احكام آن كه يكى از آنها زمان (مقدار حركت ) است ، نيست.  
البته روايات مورد بحث را به وجه دقيق ترى كه تعقلش محتاج به صفاى ذهن و قدم راسخ در معارف حقيقى است، مى توان توجيه نمود و آن، اين است كه: سعادت و شقاوت، وقتى در انسان محقق مى شود كه ادراك او فعليت پيدا كرده و مستقر شده باشد، و ادراك هم از آن جايى كه مجرد از ماده است، قهرا مقيد به قيود ماده و محكوم به احكام آن كه يكى از آن ها زمان (مقدار حركت) است، نيست.  


بنابراين ، گو اينكه ما بنظرمان چنين مى رسد كه سعادت بعد از حركت ماده به سوى فعليت موجود مى شود، و ليكن حقيقت امر اين است كه منشاء سعادت يعنى ادراك از آنجايى كه مجرد است مقيد به زمان نيست . پس سعادتى كه پس از حركت ماده پيدا مى شود عينا قبل از حركت نيز وجود داشته ، نظير نسبت دادن ما امور حادث را به فعل خداى تعالى ، كه اگر ما فعل خدا را در اين نسبت مقيد به زمان كرده مى گوييم: (( خداوند زيد را در فلان روز آفريده (( و يا مى گوييم : (( در فلان تاريخ قوم نوح را هلاك كرد، و يا قوم يونس را نجات داد، و يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مبعوث فرمود(( اين تقييد در حقيقت تقييد از نظر ما است ، چون ما در اين نسبتى كه مى دهيم نظرمان به خود حادثه است ، و زمان و حركتى را كه منتهى به حدوث آن شده در نظر مى گيريم ، وگرنه فعل خداى تعالى مقيد به زمان نيست ، مجموع حوادث و همچنين زمان حدوث هر حادثه و ساير قيود و شرايطى را كه دارد او ايجاد كرده ، آن وقت چطور ممكن است عمل خود او مقيد و محدود به حدود زمان شود؟ پس اينكه مى گوييم امروز فلان مطلب را درك كردم و يا الان فلان چيز را فهميدم در حقيقت عمل سلولهاى دماغى و يا عصبى خود را كه امورى مادى هستند مقيد به زمان مى كنيم ، وگرنه اصل علم و ادراك مجرد است ، و به روز و ساعت مقيد نمى شود.
بنابراين، گو اين كه ما به نظرمان چنين مى رسد كه سعادت بعد از حركت ماده به سوى فعليت موجود مى شود، وليكن حقيقت امر اين است كه منشأ سعادت، يعنى ادراك از آن جايى كه مجرد است، مقيد به زمان نيست.  


پس از آنجايى كه سعادت و شقاوت انسان از راه تجرد علمى او است كه مجرد و بيرون از زمان است مى توان آنها را پيش از امتداد زمان زندگيش ‍ گرفت چنانكه به واسطه ارتباط آنها به اعمال و حركات انسان مى توان متاءخرتر از آنها گرفت .
پس سعادتى كه پس از حركت ماده پيدا مى شود، عينا قبل از حركت نيز وجود داشته. نظير نسبت دادن ما امور حادث را به فعل خداى تعالى، كه اگر ما فعل خدا را در اين نسبت مقيد به زمان كرده، مى گوييم: «خداوند زيد را در فلان روز آفريده»، و يا مى گوييم: «در فلان تاريخ، قوم نوح را هلاك كرد، و يا قوم يونس را نجات داد، و يا رسول الله «صلى الله عليه و آله و سلم» را مبعوث فرمود»، اين تقييد در حقيقت تقييد از نظر ما است. چون ما در اين نسبتى كه مى دهيم، نظرمان به خود حادثه است، و زمان و حركتى را كه منتهى به حدوث آن شده، در نظر مى گيريم، و گرنه فعل خداى تعالى، مقيد به زمان نيست، مجموع حوادث و همچنين زمان حدوث هر حادثه و ساير قيود و شرايطى را كه دارد، او ايجاد كرده، آن وقت چطور ممكن است عمل خود او، مقيد و محدود به حدود زمان شود؟
 
پس اين كه مى گوييم: امروز فلان مطلب را درك كردم و يا الآن فلان چيز را فهميدم، در حقيقت عمل سلول هاى دماغى و يا عصبى خود را كه امورى مادى هستند، مقيد به زمان مى كنيم، و گرنه اصل علم و ادراك مجرد است، و به روز و ساعت مقيد نمى شود.
 
پس از آن جايى كه سعادت و شقاوت انسان از راه تجرد علمى او است، كه مجرد و بيرون از زمان است، مى توان آن ها را پيش از امتداد زمان زندگی اش گرفت، چنان كه به واسطه ارتباط آن ها به اعمال و حركات انسان مى توان متأخرتر از آن ها گرفت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۷ </center>
<span id='link86'><span>
<span id='link86'><span>
==بررسى رواياتى كه مى گويند خلقت انسان منتهى به آب گوارا و آب تلخ و شور است. ==
==بررسى رواياتى كه مى گويند خلقت انسان منتهى به آب گوارا و آب تلخ و شور است. ==
دسته سوم از روايات اين باب رواياتى است كه خلقت انسان را منتهى به آب گوارا و آب تلخ و شور مى داند.
دسته سوم از روايات اين باب رواياتى است كه خلقت انسان را منتهى به آب گوارا و آب تلخ و شور مى داند.
۱۳٬۷۸۱

ویرایش