گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۷: خط ۸۷:


==قول به جواز شفاعت پيغمبر (ص ) و ائمة معصومين (ع ) و اولياء الله شرك نيست . ==
==قول به جواز شفاعت پيغمبر (ص ) و ائمة معصومين (ع ) و اولياء الله شرك نيست . ==
و ليكن بعضى از مفسرين خواسته اند قائلين به جواز شفاعت پيغمبر و معصومين از ذريه آنجناب و يا اولياى كرام از امتش را نيز مشمول آيه قرار داده و آنان را هم مشرك بدانند؛ و گفته اند: اين آيه علاوه بر بت پرستان منطبق بر معتقدين به شفاعت نيز هست . و هر كس اين حضرات را در باره حاجتى از حوائج دنيا و آخرت خود شفيع درگاه خدا قرار دهد نيز مشرك است . و گويا از اين معنا غفلت ورزيده اند كه پروردگار متعال ، خودش شفاعت را در صورتى كه به اذن او باشد در كلام مجيدش بدون تقييد به دنيا و آخرت اثبات كرده و فرموده است : «''' من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه '''» علاوه بر اينكه فرموده : «''' و لا يملك الذين يدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم يعلمون '''» و بطورى كه مى بينيد شفاعت را حق علمايى دانسته كه به حق شهادت مى دهند، و قدر متيقن از اينگونه علما، انبيا (عليهم السلام ) هستند كه از جمله آنان نبى محترم ما است .
و ليكن بعضى از مفسرين خواسته اند قائلين به جواز شفاعت پيغمبر و معصومين از ذريه آنجناب و يا اولياى كرام از امتش را نيز مشمول آيه قرار داده و آنان را هم مشرك بدانند؛ و گفته اند: اين آيه علاوه بر بت پرستان منطبق بر معتقدين به شفاعت نيز هست . و هر كس اين حضرات را در باره حاجتى از حوائج دنيا و آخرت خود شفيع درگاه خدا قرار دهد نيز مشرك است .  
 
و گويا از اين معنا غفلت ورزيده اند كه پروردگار متعال ، خودش شفاعت را در صورتى كه به اذن او باشد در كلام مجيدش بدون تقييد به دنيا و آخرت اثبات كرده و فرموده است : «''' من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه '''» علاوه بر اينكه فرموده : «''' و لا يملك الذين يدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم يعلمون '''» و بطورى كه مى بينيد شفاعت را حق علمايى دانسته كه به حق شهادت مى دهند، و قدر متيقن از اينگونه علما، انبيا (عليهم السلام ) هستند كه از جمله آنان نبى محترم ما است .
 
پس اگر در شفاعت اولياى كرام از امت هم بتوان تشكيك نمود، شفاعت اين برگزيدگان خلق به هيچ وجه قابل تشكيك نيست ،
پس اگر در شفاعت اولياى كرام از امت هم بتوان تشكيك نمود، شفاعت اين برگزيدگان خلق به هيچ وجه قابل تشكيك نيست ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۲ </center>
مخصوصا رسول الله (صلى الله عليه وآله و سلم ) كه خود خدا هم شاهد به حق بودن وى را تصديق كرده و فرموده : «''' و جئنا بك على هؤ لاء شهيدا '''» و هم در باره علمش فرموده : «''' و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء '''» و نيز فرموده : «''' نزل به الروح الامين على قلبك '''» .
مخصوصا رسول الله (صلى الله عليه وآله و سلم ) كه خود خدا هم شاهد به حق بودن وى را تصديق كرده و فرموده : «''' و جئنا بك على هؤ لاء شهيدا '''» و هم در باره علمش فرموده : «''' و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء '''» و نيز فرموده : «''' نزل به الروح الامين على قلبك '''» .
و معلوم است وقتى قرآن كه بيان كننده هر چيزى است بر قلب كسى نازل شود صاحب آن قلب عالم به قرآن خواهد بود، و معقول نيست چنين كسى عالم به آن نباشد، همچنانكه معقول نيست خداى تعالى كسى را براى شهادت مبعوث كرده باشد و او خود شهادت به حق ندهد.
و معلوم است وقتى قرآن كه بيان كننده هر چيزى است بر قلب كسى نازل شود صاحب آن قلب عالم به قرآن خواهد بود، و معقول نيست چنين كسى عالم به آن نباشد، همچنانكه معقول نيست خداى تعالى كسى را براى شهادت مبعوث كرده باشد و او خود شهادت به حق ندهد.
در آيه «''' لتكونوا شهداء على الناس '''» و آيه : «''' و يتخذ منكم شهداء '''» و آيه و «''' تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون '''» علاوه بر انبيا و خاتم النبيين ، شهدا و علماى ديگرى را در امت اسلام اثبات مى كند، و معلوم است كه خداى تعالى جز حق اثبات نمى فرمايد، پس در امت اسلام هم شهداى به حقى هست .
در آيه «''' لتكونوا شهداء على الناس '''» و آيه : «''' و يتخذ منكم شهداء '''» و آيه و «''' تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون '''» علاوه بر انبيا و خاتم النبيين ، شهدا و علماى ديگرى را در امت اسلام اثبات مى كند، و معلوم است كه خداى تعالى جز حق اثبات نمى فرمايد، پس در امت اسلام هم شهداى به حقى هست .
و در خصوص اهل بيت پيغمبر (صلوات الله عليهم و اجمعين ) مى فرمايد: «''' انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا '''» اين آيه بيان مى كند كه اهل بيت پيغمبر (عليهم السلام ) به تطهير خود پروردگار طهارت يافته اند، آيه «''' انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون '''» هم بيان مى كند كه قرآن را جز مطهرون (پاكان ) نمى فهمند، در نتيجه اثبات مى شود كه اهل بيت پيغمبر (عليهم السلام ) پاكان و علماى به قرآنى هستند كه تبيان هر چيز است ، همانها در مساله شهادت به حقى كه در آن لغو و تاءثيم راه نداشته باشد قدر متيقن از افراد امتند.
و در خصوص اهل بيت پيغمبر (صلوات الله عليهم و اجمعين ) مى فرمايد: «''' انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا '''» اين آيه بيان مى كند كه اهل بيت پيغمبر (عليهم السلام ) به تطهير خود پروردگار طهارت يافته اند، آيه «''' انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون '''» هم بيان مى كند كه قرآن را جز مطهرون (پاكان ) نمى فهمند، در نتيجه اثبات مى شود كه اهل بيت پيغمبر (عليهم السلام ) پاكان و علماى به قرآنى هستند كه تبيان هر چيز است ، همانها در مساله شهادت به حقى كه در آن لغو و تاءثيم راه نداشته باشد قدر متيقن از افراد امتند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۳ </center>
پس نبايد گفت : توسل به اين بزرگواران و آنان را در درگاه خدا شفيع قرار دادن شرك است . و ما در جلد اول اين كتاب بحث مفصلى در اطراف شفاعت گذرانديم . (بدانجا مراجعه شود).
پس نبايد گفت : توسل به اين بزرگواران و آنان را در درگاه خدا شفيع قرار دادن شرك است . و ما در جلد اول اين كتاب بحث مفصلى در اطراف شفاعت گذرانديم . (بدانجا مراجعه شود).
معناى «''' فلاح '''» .
 
إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظلِمُونَ
معناى «فلاح»
«''' فلاح '''» ، «''' فوز '''» ، «''' نجاح '''» ، «''' ظفر '''» و «''' سعادت '''» همه الفاظى هستند كه معانيشان نزديك به هم هستند، و لذا راغب «''' فلاح '''» را به رسيدن به آرزو كه همان معناى سعادت است تفسير نموده ، و در مفردات خود گفته : «''' الفلح '''» به معناى شكافتن است ، و در مثل گفته شده است «''' الحديد بالحديد يفلح يعنى آهن با آهن شكافته مى شود '''» ، و اگر برزگران را هم «''' فلاح '''» مى گويند به همين عنايت است كه آنان زمين را مى شكافند.
 
«'''إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظلِمُونَ'''»:
 
«''' فلاح '''» ، «''' فوز '''» ، «''' نجاح '''» ، «''' ظفر '''» و «''' سعادت '''» همه الفاظى هستند كه معانيشان نزديك به هم هستند، و لذا راغب «''' فلاح '''» را به رسيدن به آرزو كه همان معناى سعادت است تفسير نموده.
 
و در مفردات خود گفته : «''' الفلح '''» به معناى شكافتن است ، و در مثل گفته شده است «''' الحديد بالحديد يفلح يعنى آهن با آهن شكافته مى شود '''» ، و اگر برزگران را هم «''' فلاح '''» مى گويند به همين عنايت است كه آنان زمين را مى شكافند.
 
و «''' فلاح '''» به معناى ظفر يافتن به مقصود است ، و آن دو قسم است : يكى دنيوى و ديگرى اخروى . فلاح و رستگارى دنيوى عبارتست از ظفر يافتن به سعادتهائى كه با دستيابى به آنها زندگى دنيائى آدمى خوش ‍ و خرم مى شود، مانند بقاء و توانگرى و عزت ، شاعر هم كه مى گويد:
و «''' فلاح '''» به معناى ظفر يافتن به مقصود است ، و آن دو قسم است : يكى دنيوى و ديگرى اخروى . فلاح و رستگارى دنيوى عبارتست از ظفر يافتن به سعادتهائى كه با دستيابى به آنها زندگى دنيائى آدمى خوش ‍ و خرم مى شود، مانند بقاء و توانگرى و عزت ، شاعر هم كه مى گويد:
افلح بما شئت فقد يدرك بالضعف و قد يخدع الا ريب همين معنى را اراده كرده است . و فلاح اخروى به داشتن چهار چيز است : ۱ بقاء بدون فنا ۲ غناى بدون فقر ۳ عزتى كه آميخته و دستخوش ذلت نگردد ۴ علمى كه جهل در آن راه نيابد.
افلح بما شئت فقد يدرك بالضعف و قد يخدع الا ريب همين معنى را اراده كرده است . و فلاح اخروى به داشتن چهار چيز است : ۱ بقاء بدون فنا ۲ غناى بدون فقر ۳ عزتى كه آميخته و دستخوش ذلت نگردد ۴ علمى كه جهل در آن راه نيابد.
و بنابراين ممكن است گفته شود كه فلاح همان سعادت است ، و براى خاطر عنايتى از سعادت به فلاح تعبير مى كنند، و آن عنايت اين است كه لازمه سعادت ظفر يافتن و رسيدن به آرزوها با شكافتن و دريدن حجابهائى است كه حايل بين آدمى و بين آن است ، و اين عنايت در همه موارد استعمال اين كلمه از قبيل : «''' قد افلح المؤ منون و قد افلح من زكيها '''» و انه «''' لا يفلح الكافرون '''» و ساير موارد لحاظ مى شود.
و بنابراين ممكن است گفته شود كه فلاح همان سعادت است ، و براى خاطر عنايتى از سعادت به فلاح تعبير مى كنند، و آن عنايت اين است كه لازمه سعادت ظفر يافتن و رسيدن به آرزوها با شكافتن و دريدن حجابهائى است كه حايل بين آدمى و بين آن است ، و اين عنايت در همه موارد استعمال اين كلمه از قبيل : «''' قد افلح المؤ منون و قد افلح من زكيها '''» و انه «''' لا يفلح الكافرون '''» و ساير موارد لحاظ مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۴ </center>
توضيح اينكه : ظالمان «''' فلاح '''» نمى يابند و به آرزوها و اهداف خود نمى رسند (انهلا يفلح الظالمون ).
توضيح اينكه : ظالمان «''' فلاح '''» نمى يابند و به آرزوها و اهداف خود نمى رسند (انهلا يفلح الظالمون ).
پس اينكه فرمود: «''' انه لا يفلح الظالمون '''» با در نظر گرفتن اين جهت كه ظلم را به عنوان وصف بكار برده ، معنايش اين است كه ستمگران به آرزوهائى كه به منظور دستيابى به آنها، آن تشبثها را مى كنند، نمى رسند، چون ظالمند؛ و همين ظلمشان آنان را به آرزو و به سعادتشان رهبرى نمى كند چون سعادت وقتى سعادت است كه بحسب واقع و وجود خارج ، مطلوب بوده باشد نه خيال در چنين موقعى است كه طالب و آرزومند آن ، خود را بحسب وجود و طبع وجوديش به ادوات و وسائلى كه سازگار و مناسب با آن سعادتست مجهز مى سازد.
پس اينكه فرمود: «''' انه لا يفلح الظالمون '''» با در نظر گرفتن اين جهت كه ظلم را به عنوان وصف بكار برده ، معنايش اين است كه ستمگران به آرزوهائى كه به منظور دستيابى به آنها، آن تشبثها را مى كنند، نمى رسند، چون ظالمند؛ و همين ظلمشان آنان را به آرزو و به سعادتشان رهبرى نمى كند چون سعادت وقتى سعادت است كه بحسب واقع و وجود خارج ، مطلوب بوده باشد نه خيال در چنين موقعى است كه طالب و آرزومند آن ، خود را بحسب وجود و طبع وجوديش به ادوات و وسائلى كه سازگار و مناسب با آن سعادتست مجهز مى سازد.
مثلا انسان كه يكى از سعادتهاى مورد آرزويش اين است كه با جبران اجزاى تحليل رفته ، بقاى زندگى خود را تامين نمايد وقتى به چنين آرزوئى نائل مى شود كه نخست به جهاز دقيق تغذيه اى كه مناسب با اين آرزو است مجهز بوده و سپس اسباب و ادواتى را هم كه سازگار با آن است واجد باشد، و علاوه بر اين در دنياى خارج از خودش به قدر احتياجش از مواد غذائى مناسب با مزاجش بيابد، و آن ادوات را هم بكار ببندد، يعنى مواد غذائى را از خارج گرفته و تصفيه نموده ، صورت اصلى آنرا بكلى بهم زده به صورت اجزائى كه از بدنش تحليل رفته درآورد، و آنرا جزء بدن خود نموده كمبودهاى آن را جبران نمايد، نه تنها انسان چنين است ، بلكه ساير انواع حيوانات نيز تا آنجا كه ما ديده و توانسته ايم بدست آوريم بدون هيچ تخلف و اختلافى محكوم به همين حكم هستند.
مثلا انسان كه يكى از سعادتهاى مورد آرزويش اين است كه با جبران اجزاى تحليل رفته ، بقاى زندگى خود را تامين نمايد وقتى به چنين آرزوئى نائل مى شود كه نخست به جهاز دقيق تغذيه اى كه مناسب با اين آرزو است مجهز بوده و سپس اسباب و ادواتى را هم كه سازگار با آن است واجد باشد، و علاوه بر اين در دنياى خارج از خودش به قدر احتياجش از مواد غذائى مناسب با مزاجش بيابد، و آن ادوات را هم بكار ببندد، يعنى مواد غذائى را از خارج گرفته و تصفيه نموده ، صورت اصلى آنرا بكلى بهم زده به صورت اجزائى كه از بدنش تحليل رفته درآورد، و آنرا جزء بدن خود نموده كمبودهاى آن را جبران نمايد، نه تنها انسان چنين است ، بلكه ساير انواع حيوانات نيز تا آنجا كه ما ديده و توانسته ايم بدست آوريم بدون هيچ تخلف و اختلافى محكوم به همين حكم هستند.
بلكه نظام تمامى موجودات عالم به همين منوال جريان دارد، هر غايت و هدفى كه مطلوب و هر سعادتى كه مقصود باشد، طريق مخصوصى دارد كه جز از آن طريق راه به آن برده نمى شود، و پيمودن غير آن مسيرى كه نظام كون براى رسيدن به هر هدفى تعيين نموده در حقيقت اسباب رسيدن به آن را عاطل و راه طبيعى رسيدن به آن را باطل كردن است ، و معلوم است كه عاطل گذاردن آن و باطل كردن اين ، ابطال جميع سببهائى است كه مربوط و متعلق به آن است و عينا شبيه انسانى است كه بخواهد بقاى در زندگى را از غير راه گرفتن غذا و لقمه كردن و جويدن و هضم آن تامين نمايد، همانطورى كه چنين شخصى دستگاه تغذيه و جهاز هاضمه خود را عاطل گذارده و در نتيجه انحرافى در قوه رشد دهنده و مولده خود پديد مى آورد، همچنين است كسى كه بخواهد براى رسيدن به هدفى راه را گذاشته از بيراهه برود.
بلكه نظام تمامى موجودات عالم به همين منوال جريان دارد، هر غايت و هدفى كه مطلوب و هر سعادتى كه مقصود باشد، طريق مخصوصى دارد كه جز از آن طريق راه به آن برده نمى شود، و پيمودن غير آن مسيرى كه نظام كون براى رسيدن به هر هدفى تعيين نموده در حقيقت اسباب رسيدن به آن را عاطل و راه طبيعى رسيدن به آن را باطل كردن است ، و معلوم است كه عاطل گذاردن آن و باطل كردن اين ، ابطال جميع سببهائى است كه مربوط و متعلق به آن است و عينا شبيه انسانى است كه بخواهد بقاى در زندگى را از غير راه گرفتن غذا و لقمه كردن و جويدن و هضم آن تامين نمايد، همانطورى كه چنين شخصى دستگاه تغذيه و جهاز هاضمه خود را عاطل گذارده و در نتيجه انحرافى در قوه رشد دهنده و مولده خود پديد مى آورد، همچنين است كسى كه بخواهد براى رسيدن به هدفى راه را گذاشته از بيراهه برود.
عنايت الهى هم بر اين تعلق گرفته كه انسان و ساير حيوانات كه زندگيشان بر اساس شعور و اراده است
عنايت الهى هم بر اين تعلق گرفته كه انسان و ساير حيوانات كه زندگيشان بر اساس شعور و اراده است
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۵ </center>
زندگى را با تطبيق اعمال با خارج تا آنجا كه مى توانند به خارج علم پيدا كنند، ادامه دهند، به طورى كه اگر در عملى از اعمال خود به جهت عروض عوارضى از نظام خارج منحرف شوند، آن عمل بى نتيجه و باطل مى گردد، و اگر اين انحراف تكرار شود سر از بطلان ذات آنان درمى آورد، و انسانى را مى ماند كه زهر را به جاى غذا، و گل را بجاى نان مصرف كند، و يا به غلط كارهاى ديگرى نظير آن انجام دهد.
زندگى را با تطبيق اعمال با خارج تا آنجا كه مى توانند به خارج علم پيدا كنند، ادامه دهند، به طورى كه اگر در عملى از اعمال خود به جهت عروض عوارضى از نظام خارج منحرف شوند، آن عمل بى نتيجه و باطل مى گردد، و اگر اين انحراف تكرار شود سر از بطلان ذات آنان درمى آورد، و انسانى را مى ماند كه زهر را به جاى غذا، و گل را بجاى نان مصرف كند، و يا به غلط كارهاى ديگرى نظير آن انجام دهد.
از همين نظام عالم خارج ، آراء و عقايدى عمومى و كلى ، نظير عقيده به مبداء و معاد و همچنين احكامى كلى براى نوع بشر پديد آمده كه آن عقايد را ملاك ساير عقايد خود و آن احكام را محك اعمال خويش قرار داده ، ساير عقايد خود را با آن عقايد، و اعمال عبادى و معامله اى خود را با آن احكام تطبيق مى دهد.
از همين نظام عالم خارج ، آراء و عقايدى عمومى و كلى ، نظير عقيده به مبداء و معاد و همچنين احكامى كلى براى نوع بشر پديد آمده كه آن عقايد را ملاك ساير عقايد خود و آن احكام را محك اعمال خويش قرار داده ، ساير عقايد خود را با آن عقايد، و اعمال عبادى و معامله اى خود را با آن احكام تطبيق مى دهد.
اين است همان راهى كه طبعا آدمى را به سعادت انسانيش مى رساند، و جز اين ، راه ديگرى براى رسيدن به آرزوها و ظفر يافتن به سعادتش ‍ نيست ، و انحراف از اين راه كه همان ظلم است او را به آرزويش ‍ نمى رساند، و به فرض هم كه برساند، دوام پيدا نمى كند، براى اينكه ساير طرق نيز مربوط به آن سعادتند، و با تمام قوا با آن راه منحرف (ظلم ) مبارزه و ضديت نموده و وى را مجبور به عقب نشينى و برگشت مى سازند، علاوه بر اينكه اجزاى عالم هم كه منشا آن عقايد و احكام (راه طبيعى رسيدن به سعادت ) بود، نيز با اعمال وى مخالفت نموده و او همچنان در چنين حالتى هست تا آنكه سعادتى را كه از بيراهه (ظلم ) به دست آورده ، از دست بدهد و روزگارش تلخ گردد.
اين است همان راهى كه طبعا آدمى را به سعادت انسانيش مى رساند، و جز اين ، راه ديگرى براى رسيدن به آرزوها و ظفر يافتن به سعادتش ‍ نيست ، و انحراف از اين راه كه همان ظلم است او را به آرزويش ‍ نمى رساند، و به فرض هم كه برساند، دوام پيدا نمى كند، براى اينكه ساير طرق نيز مربوط به آن سعادتند، و با تمام قوا با آن راه منحرف (ظلم ) مبارزه و ضديت نموده و وى را مجبور به عقب نشينى و برگشت مى سازند، علاوه بر اينكه اجزاى عالم هم كه منشا آن عقايد و احكام (راه طبيعى رسيدن به سعادت ) بود، نيز با اعمال وى مخالفت نموده و او همچنان در چنين حالتى هست تا آنكه سعادتى را كه از بيراهه (ظلم ) به دست آورده ، از دست بدهد و روزگارش تلخ گردد.
بنابراين چه بسا ستمگرانى كه طغيان شهوت وادارشان كند به اينكه عزت صورى و قدرت كاذب خود را كه از راه غير مشروع بدست آورده اند در راه تحصيل آرزو و سعادت موهومى بكار ببرند كه مخالف با اعتقاد حق و توحيد خداى سبحان و مزاحم با حقوق مشروع ديگران باشد، يعنى تعدى به اموال نموده و آنرا به زور و قلدرى غصب كنند يا به ناموس آنان دست درازى كرده و به عنف عرضشان را به باد دهند، و يا به جان آنان تجاوز كرده و بناحق ، خونشان را بريزند و يا رسمى از مراسم عبوديت پروردگار، از قبيل نماز و روزه و حج و امثال آنرا عصيان ورزند، و يا گناهى از گناهان ، از قبيل دروغ ، افترا، خدعه و امثال آن را مرتكب شده ، بوسيله ارتكاب يكى از اين انحرافها به مقصد خود نائل آيند و خوشحالى و خرمى هم بكنند كه چه خوب شد به كام دل رسيديم .
بنابراين چه بسا ستمگرانى كه طغيان شهوت وادارشان كند به اينكه عزت صورى و قدرت كاذب خود را كه از راه غير مشروع بدست آورده اند در راه تحصيل آرزو و سعادت موهومى بكار ببرند كه مخالف با اعتقاد حق و توحيد خداى سبحان و مزاحم با حقوق مشروع ديگران باشد، يعنى تعدى به اموال نموده و آنرا به زور و قلدرى غصب كنند يا به ناموس آنان دست درازى كرده و به عنف عرضشان را به باد دهند، و يا به جان آنان تجاوز كرده و بناحق ، خونشان را بريزند و يا رسمى از مراسم عبوديت پروردگار، از قبيل نماز و روزه و حج و امثال آنرا عصيان ورزند، و يا گناهى از گناهان ، از قبيل دروغ ، افترا، خدعه و امثال آن را مرتكب شده ، بوسيله ارتكاب يكى از اين انحرافها به مقصد خود نائل آيند و خوشحالى و خرمى هم بكنند كه چه خوب شد به كام دل رسيديم .
همه اينها ممكن است ، ليكن بايد دانست كه چنين كسى در دنيا و آخرت خود را زيانكار ساخته و سعى و كوشش يك عمر را بهدر داده است .
همه اينها ممكن است ، ليكن بايد دانست كه چنين كسى در دنيا و آخرت خود را زيانكار ساخته و سعى و كوشش يك عمر را بهدر داده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۶ </center>
اما در دنيا خود را چنين كرده ، براى اينكه راهى كه اين بينوا رفته ، راه هرج و مرج و اختلال نظام بوده ؛ به شهادت اينكه اگر اين راه حق بود جايز بود كه همه چنين راهى را سلوك كنند، و اگر براى همه جايز باشد، قطعا نظام اجتماع مختل مى شود، و معلوم است كه با ابطال نظام اجتماعى ، حيات مجتمع انسانى نيز باطل مى شود. پس نظامى كه ضامن بقاى نوع انسانى است بهر شكل باشد با چنين شخص در آنچه كه از راه غير مشروع كسب كرده مبارزه نموده ، و تا زمانى كه دير يا زودنتيجه عملش را از كفش نربايد، از پاى نمى نشيند. آرى ظلم هرگز پايدار نمانده و نخواهد ماند.
اما در دنيا خود را چنين كرده ، براى اينكه راهى كه اين بينوا رفته ، راه هرج و مرج و اختلال نظام بوده ؛ به شهادت اينكه اگر اين راه حق بود جايز بود كه همه چنين راهى را سلوك كنند، و اگر براى همه جايز باشد، قطعا نظام اجتماع مختل مى شود، و معلوم است كه با ابطال نظام اجتماعى ، حيات مجتمع انسانى نيز باطل مى شود. پس نظامى كه ضامن بقاى نوع انسانى است بهر شكل باشد با چنين شخص در آنچه كه از راه غير مشروع كسب كرده مبارزه نموده ، و تا زمانى كه دير يا زودنتيجه عملش را از كفش نربايد، از پاى نمى نشيند. آرى ظلم هرگز پايدار نمانده و نخواهد ماند.
و اما در آخرت خود را زيانكار، و كوشش يك عمر خود را بى نتيجه كرده است ، براى اينكه ظلمى كه كرده ، در نامه عملش ثبت شده ، علاوه بر اينكه جان و دلش را هم آلوده و پليد كرده ، و در قيامت بر طبق آن نامه كيفر ديده و به مقتضاى آن روح آلوده زندگى خواهد كرد، اين است معناى «''' ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله '''» و همچنين معناى آيات بسيارى ديگر از قبيل آيه «''' افتؤ منون ببعض ‍ الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك منكم الاخرى فى الحيوة الدنيا و يوم القيمة يردون الى اشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون '''» و آيه «''' كذب الذين من قبلهم فاتيهم العذاب من حيث لا يشعرون ، فاذاقهم الله الخزى فى الحيوة الدنيا و لعذاب الا خرة اكبر لو كانوا يعلمون '''» و آيه «''' و من الناس من يجادل فى الله بغير علم و لا هدى و لا كتاب منير، ثانى عطفه ليضل عن سبيل الله له فى الدنيا خزى و نذيقه يوم القيمة عذاب الحريق ، ذلك بما قدمت يداك و ان الله ليس ‍ بظلام للعبيد '''» و آيات ديگرى كه راجع به اين مطالب است .
 
و اما در آخرت خود را زيانكار، و كوشش يك عمر خود را بى نتيجه كرده است ، براى اينكه ظلمى كه كرده ، در نامه عملش ثبت شده ، علاوه بر اينكه جان و دلش را هم آلوده و پليد كرده ، و در قيامت بر طبق آن نامه كيفر ديده و به مقتضاى آن روح آلوده زندگى خواهد كرد، اين است معناى «''' ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله '''».
 
و همچنين معناى آيات بسيارى ديگر از قبيل آيه «''' افتؤ منون ببعض ‍ الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك منكم الاخرى فى الحيوة الدنيا و يوم القيمة يردون الى اشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون '''» و آيه «''' كذب الذين من قبلهم فاتيهم العذاب من حيث لا يشعرون ، فاذاقهم الله الخزى فى الحيوة الدنيا و لعذاب الا خرة اكبر لو كانوا يعلمون '''» و آيه «''' و من الناس من يجادل فى الله بغير علم و لا هدى و لا كتاب منير، ثانى عطفه ليضل عن سبيل الله له فى الدنيا خزى و نذيقه يوم القيمة عذاب الحريق ، ذلك بما قدمت يداك و ان الله ليس ‍ بظلام للعبيد '''» و آيات ديگرى كه راجع به اين مطالب است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۷ </center>
و اين آيات همانطورى كه ملاحظه كرديد همگى مشتملند بر ظلمهاى فردى و اجتماعى ، و اين خود شاهد صدق بحث ما است ، و شاملتر از همه اينها براى بحث ما، همان آيه مورد بحث ما است كه فرمود: «''' انه لا يفلح الظالمون '''» .
و اين آيات همانطورى كه ملاحظه كرديد همگى مشتملند بر ظلمهاى فردى و اجتماعى ، و اين خود شاهد صدق بحث ما است ، و شاملتر از همه اينها براى بحث ما، همان آيه مورد بحث ما است كه فرمود: «''' انه لا يفلح الظالمون '''» .
وَ يَوْمَ نحْشرُهُمْ جَمِيعاً...
 
«'''وَ يَوْمَ نحْشرُهُمْ جَمِيعاً...'''»:
 
«''' يوم '''» در اينجا ظرفى است متعلق به مقدر، و تقدير آن چنين است : «''' اذكر يوم ... بياد آور روزى را كه ... '''» و عنايت كلام تنها در كلمه «''' جميعا '''» است ، زيرا اين كلمه است كه دلالت مى كند بر اينكه علم و قدرت پروردگار از احدى از آنان تخلف نكرده و محيط بر همه آنان است ، و به زودى همه شان را بحساب درآورده و محشورشان كرده ، احدى را از قلم نمى اندازد.
«''' يوم '''» در اينجا ظرفى است متعلق به مقدر، و تقدير آن چنين است : «''' اذكر يوم ... بياد آور روزى را كه ... '''» و عنايت كلام تنها در كلمه «''' جميعا '''» است ، زيرا اين كلمه است كه دلالت مى كند بر اينكه علم و قدرت پروردگار از احدى از آنان تخلف نكرده و محيط بر همه آنان است ، و به زودى همه شان را بحساب درآورده و محشورشان كرده ، احدى را از قلم نمى اندازد.
اين جمله در مقام بيان جمله قبلى يعنى : «''' انه لا يفلح الظالمون '''» است . گويا وقتى گفته شد: ستمكاران رستگار نمى شوند، سؤ ال مى شد كه چرا چنين است ؟ در جواب گفته شده است : براى اينكه خداوند بزودى آنان را محشور كرده و از شركائى كه براى خدا قائل بودند، سراغ مى گيرد، و چون شركائى براى پروردگار نمى يابند تا حاضر سازند، لذا شرك خود را انكار كرده و به دروغ به خدا سوگند مى خورند.
 
اين جمله در مقام بيان جمله قبلى يعنى : «انه لا يفلح الظالمون» است . گويا وقتى گفته شد: ستمكاران رستگار نمى شوند، سؤ ال مى شد كه چرا چنين است ؟ در جواب گفته شده است : براى اينكه خداوند بزودى آنان را محشور كرده و از شركائى كه براى خدا قائل بودند، سراغ مى گيرد، و چون شركائى براى پروردگار نمى يابند تا حاضر سازند، لذا شرك خود را انكار كرده و به دروغ به خدا سوگند مى خورند.
 
و اگر ستمكاران در شركائى كه براى خدا اتخاذ كردند رستگار بودند، در آنروز شركا را يافته ، خود را تكذيب نمى كردند، بلكه بر طبق ادعاى خود، آنها را شفيع قرار داده و از شفاعتشان بهره مند مى شدند.
و اگر ستمكاران در شركائى كه براى خدا اتخاذ كردند رستگار بودند، در آنروز شركا را يافته ، خود را تكذيب نمى كردند، بلكه بر طبق ادعاى خود، آنها را شفيع قرار داده و از شفاعتشان بهره مند مى شدند.
«''' ثم لم تكن فتنتهم ... '''» بعضى ها گفته اند: مقصود از «''' فتنه '''» جواب است ، يعنى جوابى ندارند مگر اينكه به خدا سوگند ياد كنند كه ما در دنيا مشرك نبوديم .
«ثم لم تكن فتنتهم ...». بعضى ها گفته اند: مقصود از «''' فتنه '''» جواب است ، يعنى جوابى ندارند مگر اينكه به خدا سوگند ياد كنند كه ما در دنيا مشرك نبوديم .
بعضى ديگر گفته اند: در كلام چيزى مضاف بر كلمه فتنه بوده و حذف شده ، و تقدير آن چنين بوده : «''' ثم لم تكن عاقبة فتنتهم سرانجام مفتونى و شيفتگيشان نسبت به بتها اين شد كه بگويند.... '''»  
 
بعضى ديگر گفته اند: در كلام چيزى مضاف بر كلمه فتنه بوده و حذف شده ، و تقدير آن چنين بوده : «ثم لم تكن عاقبة فتنتهم سرانجام مفتونى و شيفتگيشان نسبت به بتها اين شد كه بگويند....»  
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از فتنه معذرت است ، و البته براى هر يك از اين احتمالات وجهى است .
بعضى ديگر گفته اند: مراد از فتنه معذرت است ، و البته براى هر يك از اين احتمالات وجهى است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۶۸ </center>
<span id='link29'><span>
<span id='link29'><span>
==بيان اينكه مشركين در قيامت آلهه دروغين خود را نمى يابند. ==
==بيان اينكه مشركين در قيامت آلهه دروغين خود را نمى يابند. ==
انظرْ كَيْف كَذَبُوا عَلى أَنفُسِهِمْ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ
انظرْ كَيْف كَذَبُوا عَلى أَنفُسِهِمْ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ
۱۳٬۸۵۰

ویرایش