گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
و چون اين حكم، علاوه بر اين كه از اصل باطل و افتراى به خدا است، توهين به خداى تعالى و ساحت او را كوچكتر از جانب بت ها دانستن است. لذا خداى تعالى، با جمله «ساء ما يحكمون»، آن را تقبيح فرمود.
و چون اين حكم، علاوه بر اين كه از اصل باطل و افتراى به خدا است، توهين به خداى تعالى و ساحت او را كوچكتر از جانب بت ها دانستن است. لذا خداى تعالى، با جمله «ساء ما يحكمون»، آن را تقبيح فرمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۷ </center>
وَ كذَلِك زَيَّنَ لِكثِيرٍ مِّنَ الْمُشرِكينَ قَتْلَ أَوْلَدِهِمْ شرَكاؤُهُمْ ...
«'''وَ كذَلِك زَيَّنَ لِكثِيرٍ مِّنَ الْمُشرِكينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شرَكاؤُهُمْ ...'''»:
غير از ابن عامر ساير قراء كلمه «''' زين '''» را به فتح زاء و به صيغه معلوم خوانده و كلمه «''' قتل '''» را هم به فتح لام قرائت نموده و آنرا مفعول «''' زين '''» گرفتهاند، و كلمه «''' اولادهم '''» را به كسر دال خوانده و آنرا مضاف اليه كلمه «''' قتل '''» و مفعول آن دانسته و كلمه «''' شركاؤ هم '''» را فاعل «''' زين '''» گرفتهاند، و بنابراين قرائت معناى آيه چنين مى شود: «''' بتها با محبوبيت و واقعيتى كه در دلهاى مشركين داشتند فرزندكشى را در نظر بسيارى از آنان زينت داده و تا آنجا در دلهاى آنان نفوذ پيدا كرده بودند كه فرزندان خود را به منظور تقرب به آنها براى آنها قربانى مى كردند '''» همچنانكه تاريخ اين مطلب را در باره بت پرستان و ستاره پرستان قديم نيز ضبط كرده است ، البته بايد دانست كه اين قربانيها غير از موؤ ده هايى است كه در بنى تميم معمول بوده ، زيرا موؤ ده عبارت بوده از دخترانى كه زنده به گور مى شدند، و آيه شريفه دارد كه اولاد خود را قربانى مى كردند، و اولاد هم شامل دختران مى شود و هم شامل پسران .
 
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از «''' شركاء '''» شيطانها هستند، و بعضى مقصود از آن را خدام بتكده و بعضى ديگر گمراهان از مردم دانستهاند.
غير از ابن عامر، ساير قراء كلمه «زين» را به فتح زاء و به صيغه معلوم خوانده، و كلمه «قتل» را هم به فتح لام قرائت نموده، و آن را مفعول «زين» گرفته اند، و كلمه «اولادهم» را به كسر دال خوانده و آن را مضاف اليه كلمه «قتل» و مفعول آن دانسته، و كلمه «شركاؤهم» را فاعل «زيّن» گرفته اند.
و اما ابن عامر در ميان قراء كلمه «''' زين '''» را به ضم زاء قرائت كرده و صيغه مزبور را مبنى بر مفعول و «''' كلمه '''» قتل را به ضم لام و نائب از فاعل «''' زين '''» و كلمه «''' اولادهم '''» را به نصب و مفعول قتل گرفته و كلمه «''' شركاؤ هم '''» را به صداى زير و مضاف اليه قتل و فاعل آن دانسته و كلمه «''' اولادهم '''» را فاصله بين مضاف (قتل ) و مضاف اليه (شركاءهم ) انداخته است .
 
«''' ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم '''» «''' ارداء '''» در لغت به معناى هلاك كردن و در اينجا مراد از آن هلاك نمودن مشركين است به كفران نعمت خدا و ستم بر مخلوق او. و «''' لبس '''» به معناى خلط كردن و مراد در اينجا اين است كه دين آنان را كه دين باطلى بود به صورت دين حق در نظرشان درآورده اند، بنابراين ضمير: «''' هم '''» كه سه مرتبه در جمله آمده در هر سه جا به «''' كثير من المشركين '''» برمى گردد.
و بنابراين قرائت، معناى آيه چنين مى شود: «بت ها، با محبوبيت و واقعيتى كه در دل هاى مشركان داشتند، فرزندكشى را در نظر بسيارى از آنان زينت داده، و تا آن جا در دل هاى آنان نفوذ پيدا كرده بودند، كه فرزندان خود را به منظور تقرب به آن ها، براى آن ها قربانى مى كردند». همچنان كه تاريخ اين مطلب را در باره بت پرستان و ستاره پرستان قديم نيز ضبط كرده است.
بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: معناى «''' ارداء '''» همان هلاك ساختن ظاهرى و كشتن است و اگر اين حرف صحيح باشد لازمهاش ‍ اين است كه ضمير اولى به اولاد و دومى و سومى به «''' كثير من المشركين '''» برگردد، و يا به عنايتى همه به مشركين عايد شود، و به هر حال معناى آيه روشن است .
 
البته بايد دانست كه اين قربانی ها، غير از موؤده هايى است كه در بنى تميم معمول بوده. زيرا «موؤده»، عبارت بوده از دخترانى كه زنده به گور مى شدند، و آيه شريفه دارد كه اولاد خود را قربانى مى كردند، و اولاد، هم شامل دختران مى شود و هم شامل پسران.
 
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «شركاء»، شيطان ها هستند، و بعضى مقصود از آن را خدام بتكده و بعضى ديگر گمراهان از مردم دانسته اند.
 
و اما ابن عامر، در ميان قراء، كلمه «زين» را به ضم زاء قرائت كرده، و صيغه مزبور را مبنى بر مفعول، و كلمه «قتل» را به ضم لام و نائب از فاعل «زين»، و كلمه «اولادهم» را به نصب و مفعول «قتل» گرفته، و كلمه «شركاؤهم» را به صداى زير و مضاف اليه «قتل» و فاعل آن دانسته، و كلمه «أولادهم» را فاصله بين مضاف (قتل) و مضاف اليه (شركاءهم) انداخته است.
 
«''' ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم '''» - «ارداء»، در لغت به معناى هلاك كردن و در اين جا مراد از آن، هلاك نمودن مشركان است به كفران نعمت خدا و ستم بر مخلوق او.  
 
و «لبس»، به معناى خلط كردن و مراد در اين جا، اين است كه دين آنان را كه دين باطلى بود، به صورت دين حق در نظرشان درآورده اند. بنابراين، ضمير: «هم»، كه سه مرتبه در جمله آمده، در هر سه جا، به «كثير من المشركين» بر مى گردد.
 
بعضى ديگر از مفسران گفته اند: معناى «ارداء»، همان هلاك ساختن ظاهرى و كشتن است، و اگر اين حرف صحيح باشد، لازمه اش، اين است كه ضمير اولى، به اولاد و دومى و سومى، به «كثير من المشركين» برگردد، و يا به عنايتى همه به مشركان عايد شود، و به هر حال معناى آيه روشن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۸ </center>
وَ قَالُوا هَذِهِ أَنْعَمٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ ...
«'''وَ قَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ ...'''»:
«''' حجر '''» به كسر حاء به معناى منع است و جمله «''' لا يطعمها الا من نشاء '''» همين معنا را تفسير مى كند، يعنى : اين چارپايان و اين زراعتها حرام است مگر تنها بر كسى كه ما بخواهيم و او را اذن بدهيم . چون بطورى كه از روايات استفاده مى شود مشركين چارپايان و زراعت معينى را پيشكش خدايان خود كرده آنگاه مى گفتند خوردن اينها بر كسى حلال نيست مگر تنها بر خدام بتكده آن هم به شرطى كه مرد باشند نه زن .
 
«''' و انعام حرمت ظهورها '''» و مى گفتند: «''' سوار شدن بر اين چارپايان سوارى حرام است '''» و يا اين است كه مشركين چارپايانى دارند كه سوار شدن آنها حرام است .
«حجر»، به كسر حاء به معناى منع است، و جمله «لا يطعمها الا من نشاء»، همين معنا را تفسير مى كند. يعنى: اين چارپايان و اين زراعت ها، حرام است مگر تنها بر كسى كه ما بخواهيم و او را اذن بدهيم.
اين «''' انعام '''» همان «''' سائبه '''» ، «''' بحيره '''» و «''' حام '''» هستند كه خداى تعالى در آيه «''' ما جعل الله من بحيرة و لا سائبة و لا وصيلة و لا حام و لكن الذين كفروا يفترون على الله الكذب و اكثرهم لا يعقلون '''» آنرا نفى نموده ، و يا بعضى از آن چهار قسم است بنا بر خلافى كه در سوره مائده گذشت .
 
«''' و انعام لا يذكرون اسم الله عليها '''» يعنى چارپايانى را هم در موقع ذبح به اسم بتها سر مى بريدند و نام خدا را نمى بردند. بعضى گفته اند: مراد آن چارپايانى است كه در سفر حج بر آنها سوار نمى شدند. بعضى ديگر گفته اند: آن چارپايانى است كه در هيچ شانى از شوؤ ن آنها خدا را ذكر نمى كردند، و بهر حال معناى آيه روشن است .
چون به طورى كه از روايات استفاده مى شود، مشركان چارپايان و زراعت معينى را پيشكش خدايان خود كرده، آنگاه مى گفتند خوردن اين ها بر كسى حلال نيست، مگر تنها بر خدام بتكده، آن هم به شرطى كه مرد باشند، نه زن.
وَ قَالُوا مَا فى بُطونِ هَذِهِ الاَنْعَمِ خَالِصةٌ لِّذُكورِنَا ...
 
مقصود از «''' ما فى بطون '''» بچه هايى است كه در شكم بحيره و سائبه باشد، مشركين آنها را اگر زنده به دنيا مى آمدند بر مردان حلال و بر زنان حرام مى دانستند، و اگر مرده به دنيا مى آمدند هم مردان از آن مى خوردند و هم زنان . بعضى گفته اند مقصود از «''' ما فى بطون '''» شير آن حيوانات . و بعضى ديگر گفته اند: مقصود هم شير آنها و هم جنين آنان است .
«''' و انعام حرمت ظهورها '''» - و مى گفتند: «سوار شدن بر اين چارپايان، سوارى حرام است»، و يا اين است كه مشركان چارپايانى دارند كه سوار شدن آن ها حرام است.
«''' سيجزيهم وصفهم '''» يعنى به زودى خود اين حرفها را جزا و كيفر آنان قرار مى دهيم . و از اين تعبير برمى آيد كه همين حرفها به عينه در قيامت به صورت وبال و عذاب مجسم مى شود، پس در اين كلام نوع خاصى از عنايت بكار رفته .
 
اين «انعام»، همان «سائبه»، «بحيره» و «حام» هستند، كه خداى تعالى، در آيه «ما جعل الله من بحيرة و لا سائبة و لا وصيلة و لا حام ولكن الذين كفروا يفترون على الله الكذب و اكثرهم لا يعقلون»، آن را نفى نموده، و يا بعضى از آن چهار قسم است بنابر خلافى كه در سوره مائده گذشت.
 
«''' و انعام لا يذكرون اسم الله عليها '''» - يعنى چارپايانى را هم در موقع ذبح، به اسم بت ها سر مى بريدند و نام خدا را نمى بردند.  
 
بعضى گفته اند: مراد آن چارپايانى است كه در سفر حج بر آن ها سوار نمى شدند. بعضى ديگر گفته اند: آن چارپايانى است كه در هيچ شانى از شوؤن آن ها، خدا را ذكر نمى كردند، و به هر حال معناى آيه روشن است.
 
«'''وَ قَالُوا مَا فى بُطونِ هَذِهِ الاَنْعَامِ خَالِصةٌ لِّذُكورِنَا ...'''»:
 
مقصود از «ما فى بطون»، بچه هايى است كه در شكم بحيره و سائبه باشد. مشركان، آن ها را اگر زنده به دنيا مى آمدند، بر مردان حلال و بر زنان حرام مى دانستند. و اگر مرده به دنيا مى آمدند، هم مردان از آن مى خوردند و هم زنان.  
 
بعضى گفته اند: مقصود از «ما فى بطون»، شير آن حيوانات. و بعضى ديگر گفته اند: مقصود، هم شير آن ها و هم جنين آنان است.
 
«''' سيجزيهم وصفهم '''» - يعنى: به زودى، خود اين حرف ها را، جزا و كيفر آنان قرار مى دهيم. و از اين تعبير بر مى آيد كه همين حرف ها، به عينه، در قيامت به صورت وبال و عذاب مجسم مى شود. پس در اين كلام، نوع خاصى از عنايت به كار رفته.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۹ </center>
بعضى از مفسرين گفته اند: تقدير اين جمله : «''' سيجزيهم بوصفهم '''» است . بعضى ديگر تقدير آن را «''' سيجزيهم جزاء وصفهم '''» گرفته و گفته اند: مضاف (جزاء) حذف شده و مضاف اليه (وصفهم ) به جاى آن نشسته است ، و به هر حال معنا واضح است .
بعضى از مفسران گفته اند: تقدير اين جمله: «سيجزيهم بوصفهم» است. بعضى ديگر، تقدير آن را «سيجزيهم جزاء وصفهم» گرفته و گفته اند: مضاف (جزاء) حذف شده، و مضاف اليه (وصفهم)، به جاى آن نشسته است، و به هر حال معنا واضح است.
قَدْ خَسرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَدَهُمْ سفَهَا بِغَيرِ عِلْمٍ ...
 
در اين جمله آنچه را كه در آيات قبلى از احكام مشركين نقل كرده بود ابطال نموده مى فرمايد: همه آن سخنان زيان كارى و گمراهى است ، و متكى بر علم و اهتدا نيست .
«'''قَدْ خَسرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سفَهَا بِغَيرِ عِلْمٍ ...'''»:
در اين جمله قتل اولاد، سفاهت و جهل خوانده شده ، و نيز از انعام و حرث با جمله «''' ما رزقهم الله '''» تعبير شده ، و تحريم آن ، افترا بر خدا خوانده شده تا هم تنبيهى باشد و هم تا اندازهاى جهت خسرانشان ذكر شده باشد، از اين رو معناى كلام اين مى شود: آنان زيانكار شدند در كشتن فرزندان خود، براى اينكه ندانسته سفاهت به خرج دادند، و نيز زيانكار شدند در اينكه اصنافى از چارپايان و زراعتها را بر خود حرام كردند، چون اين عمل افترا بر خدا بود، حاشا بر خدا كه چيزى را كه به كسى روزى كرده همان چيز را تحريم نمايد.
 
آنگاه با جمله «''' و هو الذى انشا جنات ... '''» همين معنا را به بيان مفصلترى و با ذكر دليل عقلى و مصلحت زندگى بشر بيان نموده و با جمله «''' قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه ... '''» مطلب را به دليل نقل كه همان وحى آسمانى است مبرهن ساخت .
در اين جمله، آنچه را كه در آيات قبلى از احكام مشركان نقل كرده بود، ابطال نموده، مى فرمايد: همه آن سخنان، زيانكارى و گمراهى است، و متكى بر علم و اهتدا نيست.
بنابراين ، معناى آيات پنجگانه مورد بحث اين مى شود كه : تحريم انواعى از حرث و انعام ، ضلالت و لغزشى است از آنان ، كه نه با حجت عقلى قابل تفسير و توجيه است و نه با مصالح زندگى بشر سازگار است ، و نه از وحى و دليل نقلى چيزى با آن مساعد است ، پس اين گروه در اين گفتار و راءى خود حيرانند.
 
وَ هُوَ الَّذِى أَنشأَ جَنَّتٍ مَّعْرُوشتٍ وَ غَيرَ مَعْرُوشتٍ ...وَ غَيرَ مُتَشبِهٍ
در اين جمله قتل اولاد، سفاهت و جهل خوانده شده. و نيز از انعام و حرث، با جمله «ما رزقهم الله» تعبير شده، و تحريم آن، افترا بر خدا خوانده شده، تا هم تنبيهى باشد و هم تا اندازه اى جهت خسرانشان ذكر شده باشد.
«''' شجره معروشه '''» آن درختى را گويند كه شاخه هايش به وسيله داربست بالا رفته و يكى بر بالاى ديگرى قرار گرفته باشد، مانند درخت انگور. و «''' عرش '''» در اصل لغت به معناى رفع و بلندى است . بنابراين ، جنات معروشات عبارت خواهد بود از تاكستانها و باغهاى انگور و مانند آنها، و «''' جنات غير معروشات '''» باغهايى كه درختهاى آن بر تنه خود استوار باشد نه بر داربست .
 
از اين رو، معناى كلام اين مى شود: آنان زيانكار شدند در كشتن فرزندان خود. براى اين كه ندانسته سفاهت به خرج دادند، و نيز زيانكار شدند در اين كه اصنافى از چارپايان و زراعت ها را بر خود حرام كردند. چون اين عمل، افترا بر خدا بود. حاشا بر خدا، كه چيزى را كه به كسى روزى كرده، همان چيز را تحريم نمايد.
 
آنگاه با جمله «و هو الذى انشا جنات...»، همين معنا را به بيان مفصل ترى، و با ذكر دليل عقلى و مصلحت زندگى بشر بيان نموده، و با جمله «قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه...»، مطلب را به دليل نقل كه همان وحى آسمانى است، مبرهن ساخت.
 
بنابراين، معناى آيات پنجگانه مورد بحث، اين مى شود كه: تحريم انواعى از حرث و انعام، ضلالت و لغزشى است از آنان، كه نه با حجت عقلى، قابل تفسير و توجيه است، و نه با مصالح زندگى بشر سازگار است، و نه از وحى و دليل نقلى، چيزى با آن مساعد است. پس اين گروه در اين گفتار و رأى خود حيران اند.
 
«'''وَ هُوَ الَّذِى أَنشأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشاتٍ وَ غَيرَ مَعْرُوشاتٍ ...وَ غَيرَ مُتَشابِهٍ'''»:
 
«''' شجره معروشه '''» آن درختى را گويند كه شاخه هايش به وسيله داربست بالا رفته و يكى بر بالاى ديگرى قرار گرفته باشد، مانند درخت انگور. و «''' عرش '''» در اصل لغت به معناى رفع و بلندى است . بنابراين ، جنات معروشات عبارت خواهد بود از تاكستانها و باغهاى انگور و مانند آنها، و «''' جنات غير معروشات '''» باغهايى كه درختهاى آن بر تنه خود استوار باشد نه بر داربست.
 
و اينكه فرمود: «''' و الزرع مختلفا اكله '''» معنايش اين است كه خوردنيها و دانه هاى آن زرع مختلف است ، يكى گندم است و يكى جو، يكى عدس است و آن ديگرى نخود.
و اينكه فرمود: «''' و الزرع مختلفا اكله '''» معنايش اين است كه خوردنيها و دانه هاى آن زرع مختلف است ، يكى گندم است و يكى جو، يكى عدس است و آن ديگرى نخود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۰۰ </center>
۱۳٬۷۷۸

ویرایش