گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
<span id='link250'><span>
<span id='link250'><span>


اين معنا كه ما براى آيه كرديم چند نكته را روشن مى سازد: اول اينكه كلمه «''' منكم '''» بيش از اين دلالت ندارد كه پيغمبران از جنس مجموع و روى هم رفته همان جن و انسى بودند كه به سوى ايشان مبعوث شدند، و خداوند پيغمبران را از جنس ملائكه قرار نداد تا امتان ايشان از ديدنشان وحشت نكنند، و كلام ايشان را كه همان زبان مادرى خودشان است بفهمند، و اما اينكه براى جن پيغمبرانى از جن و براى انس انبيايى از انس مبعوث كرده باشد آيه شريفه هيچ گونه دلالتى بر آن ندارد.
اين معنا كه ما براى آيه كرديم، چند نكته را روشن مى سازد:  
دوم اينكه تكرار كلمه شهادت در آيه مورد بحث به اين جهت است كه متعلق آن دو مختلف است مراد از شهادت اولى شهادت به آمدن انبيا و ابلاغ آيات خداوند و انذار از عذاب قيامت است و مقصود از شهادت دومى شهادت به كفر عمدى خود نسبت به دين انبيا (عليهم السلام ) است . و اينكه بعضيها گفته اند: مقصود از شهادت اولى شهادت به كفر و معصيت در حال تكليف و مقصود از دومى شهادت در آخرت ، بر كفر خود در دنيا است ، صحيح نيست ، براى اينكه بالاخره مرجع هر دو به همان كفر در دنيا است . و اين توجيه ، اشكال تكرار لفظ را حل نمى كند.
 
سوم اينكه جمله «''' و غرتهم الحيوة الدنيا '''» جمله معترضهاى است كه به منظور دفع توهمى در وسط كلام گنجانيده شده ، و آن توهم اين است كه : چگونه مى توان اين معنا را قبول كرد كه مردمى با اينكه از همديگر بهره مند مى شدند و پيغمبران خود را ميشناختند و آن پيغمبران ايشان را از عذاب دوزخ انذار مى كردند در عين حال با علم و اختيار خود را به هلاكت برسانند؟ جمله مزبور اين توهم را دفع نموده جواب مى دهد: زندگى مادى دنيا ايشان را مغرور نموده و در نتيجه هر وقت برقى از حق و حقيقت در دلشان جستن مى كرد رذايل اخلاقى و هواى نفس پرده ظلمانى خود را به دلهايشان افكنده و بين آنان و ديدن حق حائل مى شد.
اول اين كه: كلمه «منكم»، بيش از اين دلالت ندارد كه پيغمبران از جنس مجموع و روى هم رفته، همان جن و انسى بودند كه به سوى ايشان مبعوث شدند، و خداوند، پيغمبران را از جنس ملائكه قرار نداد، تا امتان ايشان از ديدنشان وحشت نكنند، و كلام ايشان را كه همان زبان مادرى خودشان است، بفهمند. و اما اين كه براى جن پيغمبرانى از جن و براى انس انبيايى از انس مبعوث كرده باشد، آيه شريفه، هيچ گونه دلالتى بر آن ندارد.
 
دوم اين كه: تكرار كلمه شهادت در آيه مورد بحث، به اين جهت است كه متعلق آن دو، مختلف است. مراد از شهادت اولى، شهادت به آمدن انبيا و ابلاغ آيات خداوند و انذار از عذاب قيامت است، و مقصود از شهادت دومى، شهادت به كفر عمدى خود، نسبت به دين انبيا (عليهم السلام) است.  
 
و اين كه بعضی ها گفته اند: مقصود از شهادت اولى، شهادت به كفر و معصيت در حال تكليف، و مقصود از دومى، شهادت در آخرت، بر كفر خود در دنيا است، صحيح نيست. براى اين كه بالاخره مرجع هر دو، به همان كفر در دنيا است. و اين توجيه، اشكال تكرار لفظ را حل نمى كند.
 
سوم اين كه: جمله «و غرتهم الحيوة الدنيا»، جمله معترضه اى است كه به منظور دفع توهمى در وسط كلام گنجانيده شده، و آن توهم، اين است كه: چگونه مى توان اين معنا را قبول كرد كه مردمى با اين كه از همديگر بهره مند مى شدند و پيغمبران خود را می شناختند و آن پيغمبران، ايشان را از عذاب دوزخ انذار مى كردند، در عين حال با علم و اختيار خود را به هلاكت برسانند؟  
 
جمله مزبور، اين توهم را دفع نموده، جواب مى دهد: زندگى مادى دنيا، ايشان را مغرور نموده و در نتيجه، هر وقت برقى از حق و حقيقت در دلشان جستن مى كرد، رذايل اخلاقى و هواى نفس پرده ظلمانى خود را به دل هايشان افكنده و بين آنان و ديدن حق حائل مى شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۹ </center>
<span id='link251'><span>
<span id='link251'><span>


==سنت الهى چنان نيست كه مردم بى خبر را (قبل از اتمام حجت ) هلاك سازد. ==
==خداوند، مردم بى خبر را، قبل از اتمام حجت، هلاك نمی کند ==
ذَلِك أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّك مُهْلِك الْقُرَى بِظلْمٍ وَ أَهْلُهَا غَفِلُونَ
«'''ذَلِك أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّك مُهْلِك الْقُرَى بِظلْمٍ وَ أَهْلُهَا غَافِلُونَ'''»:
از ظاهر سياق چنين برمى آيد كه كلمه «''' ذلك '''» اشاره است به مضمون آيه قبلى و بر سر جمله «''' ان لم يكن '''» لام تعليل مقدر است ، و معناى آيه چنين است : آنچه كه ما در خصوص ارسال رسل و ابلاغ آيات خدايى و انذار به عذاب روز قيامت بيان داشتيم براى اين بود كه بدانيد سنت ما چنين نيست كه اهل قرى را قبل از آنكه خواسته خود را گوشزدشان كنيم و آنان مخالفت كنند هلاك نموده به غضب خود دچار سازيم ، گو اينكه اينگونه اشخاص و اقوام به قضاى الهى و اينكه خداوند ايشان را اولياى شيطانهايى از خود و از جن قرار داده بدبخت هستند، و ليكن چنين هم نيست كه سلب قدرت و اختيار از آنان نموده باشد، بلكه اين گروه شرك و معصيت را به اختيار خود برگزيدند سپس خداوند پيغمبرانى از جنس خودشان به سويشان گسيل داشت و آن پيغمبران آيات او را برايشان خوانده از لقاى روز حساب انذارشان نمودند، آنگاه آنان به مقتضاى همان بدبختى و شقاوت به انبيا كفر ورزيده از شقاوت و طغيان خود دست برنداشتند، خداوند هم به پاداشت اين ولايت حكم كرد به اينكه آتش منزلگاهشان باشد. پس اين خودشانند كه از روى علم و اراده خواهان هلاكتند، و خداوند ايشان را در حال غفلت هلاك نكرده تا كسى بگويد خداوند به ايشان ظلم كرده است ، بلكه اين عمل از خداوند تبارك و تعالى عين عدالت است .
 
پس معلوم شد اولا اينكه فرمود: «''' لم يكن ربك '''» معنايش اين است كه «''' سنت خداوند چنين نيست '''» نه اينكه «''' خداوند چنين نمى كند '''» ، زيرا خداوند هر كارى را كه مى كند به مقتضاى سنت جارى و صراط مستقيمى است كه دارد، همچنانكه فرموده : «''' ان ربى على صراط مستقيم '''» و بطورى كه ملاحظه مى كنيد اين جمله به خوبى بر مدعاى ما دلالت مى كند.
از ظاهر سياق چنين بر مى آيد كه كلمه «ذلك»، اشاره است به مضمون آيه قبلى و بر سر جمله «ان لم يكن»، لام تعليل مقدر است، و معناى آيه چنين است:  
و ثانيا مقصود از هلاك ساختن اهل قرى بطورى كه از سياق استفاده مى شود عذاب دنيوى نيست ، بلكه مقصود از آن شقاوت در دنيا و عذاب آخرت است .
 
و ثالثا مراد از ظلمى كه در آيه شريفه است ظلم خداوند و هلاك ساختن اهل قرى است در صورتى كه غافل باشند، نه ظلم اهل قرى .
آنچه كه ما در خصوص ارسال رسل و ابلاغ آيات خدايى و انذار به عذاب روز قيامت بيان داشتيم، براى اين بود كه بدانيد سنت ما چنين نيست كه اهل قرى را قبل از آن كه خواسته خود را گوشزدشان كنيم و آنان مخالفت كنند، هلاك نموده، به غضب خود دچار سازيم.
وَ لِكلٍّ دَرَجَتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَ مَا رَبُّك بِغَفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ
 
متعلق لفظ كل ضميرى است كه به دو طايفه جن و انس برمى گردد و در آيه حذف شده ، و معناى آيه اين است كه :
گو اين كه اين گونه اشخاص و اقوام به قضاى الهى و اين كه خداوند ايشان را اولياى شيطان هايى از خود و از جن قرار داده، بدبخت هستند، وليكن چنين هم نيست كه سلب قدرت و اختيار از آنان نموده باشد، بلكه اين گروه شرك و معصيت را به اختيار خود برگزيدند. سپس خداوند پيغمبرانى از جنس خودشان به سويشان گسيل داشت و آن پيغمبران، آيات او را برايشان خوانده، از لقاى روز حساب انذارشان نمودند.
 
آنگاه آنان به مقتضاى همان بدبختى و شقاوت به انبيا كفر ورزيده، از شقاوت و طغيان خود دست بر نداشتند. خداوند هم به پاداشت اين ولايت، حكم كرد به اين كه آتش منزلگاهشان باشد.  
 
پس اين خودشان اند كه از روى علم و اراده، خواهان هلاكت اند، و خداوند، ايشان را در حال غفلت هلاك نكرده، تا كسى بگويد خداوند به ايشان ظلم كرده است، بلكه اين عمل از خداوند تبارك و تعالى، عين عدالت است.
 
پس معلوم شد اولا اين كه فرمود: «لم يكن ربك»، معنايش اين است كه «سنت خداوند چنين نيست»، نه اين كه «خداوند چنين نمى كند»، زيرا خداوند هر كارى را كه مى كند، به مقتضاى سنت جارى و صراط مستقيمى است كه دارد. همچنان كه فرموده: «ان ربى على صراط مستقيم»، و بطورى كه ملاحظه مى كنيد، اين جمله به خوبى بر مدعاى ما دلالت مى كند.
 
و ثانيا، مقصود از هلاك ساختن اهل قرى، به طورى كه از سياق استفاده مى شود، عذاب دنيوى نيست، بلكه مقصود از آن، شقاوت در دنيا و عذاب آخرت است.
 
و ثالثا، مراد از ظلمى كه در آيه شريفه است، ظلم خداوند و هلاك ساختن اهل قرى است، در صورتى كه غافل باشند، نه ظلم اهل قرى.
 
«'''وَ لِكلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَ مَا رَبُّك بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ'''»:
 
متعلق لفظ «كل»، ضميرى است كه به دو طايفه جن و انس بر مى گردد و در آيه حذف شده، و معناى آيه، اين است كه:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۰ </center>
براى هر يك از دو طايفه جن و انس درجاتى است از عمل ، چون اعمال مختلف است و اختلاف اعمال باعث اختلاف درجات صاحبان اعمال است ، و خداوند از آنچه كه اين دو طايفه مى كنند غافل نيست .
براى هر يك از دو طايفه جن و انس درجاتى است از عمل. چون اعمال مختلف است و اختلاف اعمال، باعث اختلاف درجات صاحبان اعمال است، و خداوند از آنچه كه اين دو طايفه مى كنند، غافل نيست.
نفى جميع انحاء ظلم از خداى متعال در جمله : «''' و ربك الغنى ذوالرحمة '''» .
 
وَ رَبُّك الْغَنىُّ ذُو الرَّحْمَةِ ...
==نفى هر گونه ظلم از خداى متعال، در آیه: «و ربك الغنى ذوالرحمة»==
اين جمله بيان عامى است براى نفى جميع انحاى ظلم در خلقت از خداوند. توضيح اينكه : ظلم كه عبارت است از بكار بستن چيزى در غير موردش و به عبارت ديگر تباه ساختن حقى ، پيوسته براى يكى از دو منظور انجام مى گيرد: يا براى احتياجى است كه ظالم به وجهى از وجوه داشته و با ظلم ، آن احتياج را رفع مى كند، مثلا نفعى كه يا خودش و يا دوستش به آن محتاج است به دست مى آورد، و يا بدان وسيله ضررى از خودش و يا از كسى كه دوستش ميدارد دفع مى كند. و يا به خاطر شقاوت و قساوت قلبى است كه دارد، و از رنج مظلوم و مصيبت او متاءثر نمى شود. و خداى سبحان از اين هر دو صفت زشت منزه است نه احتياج به ظلم دارد چون غنى بالذات است ، و نه شقاوت و قساوت دارد چون داراى رحمت مطلقى است كه همه موجودات هر كدام به مقدار قابليت و لياقت خود از رحمت او متنعمند، پس او به احدى ظلم نمى كند، اين است آن معنايى كه جمله : «''' و ربك الغنى ذو الرحمة '''» بر آن دلالت مى كند، پس معناى آيه اين شد كه : پروردگار تو آن كسى است كه متصف است به غناى مطلقى كه آميخته به فقر و احتياج نيست و نيز متصف است به رحمت مطلقى كه تمامى موجودات را فرا گرفته است .
«'''وَ رَبُّك الْغَنىُّ ذُو الرَّحْمَةِ ...'''»:
و مقتضاى آن اين است كه او به ملاك غنايى كه دارد ميتواند همه شما را از بين برده و به ملاك رحمتش هر مخلوق ديگرى را كه بخواهد بجاى شما بنشاند، همچنانكه به رحمتش شما را از ذريه قوم ديگرى آفريد و آن قوم را به ملاك غنايى كه از آنان داشت از بين برد و منقرض ساخت . و در اينكه فرمود: «''' ما يشاء: هر چه را بخواهد '''» و نفرمود: «''' من يشاء: هر كه را بخواهد '''» اشاره است به سعه قدرت او.
 
اين جمله، بيان عامى است براى نفى جميع انحاى ظلم در خلقت از خداوند.  
 
توضيح اين كه: ظلم كه عبارت است از به كار بستن چيزى در غير موردش، و به عبارت ديگر، تباه ساختن حقى، پيوسته براى يكى از دو منظور انجام مى گيرد:  
 
يا براى احتياجى است كه ظالم به وجهى از وجوه داشته و با ظلم، آن احتياج را رفع مى كند. مثلا نفعى كه يا خودش و يا دوستش به آن محتاج است، به دست مى آورد. و يا بدان وسيله ضررى از خودش و يا از كسى كه دوستش می دارد، دفع مى كند.  
 
و يا به خاطر شقاوت و قساوت قلبى است كه دارد، و از رنج مظلوم و مصيبت او متأثر نمى شود. و خداى سبحان، از اين هر دو صفت زشت منزه است. نه احتياج به ظلم دارد، چون غنىّ بالذات است، و نه شقاوت و قساوت دارد. چون داراى رحمت مطلقى است كه همه موجودات، هر كدام به مقدار قابليت و لياقت خود، از رحمت او متنعم اند.
 
پس او به احدى ظلم نمى كند. اين است آن معنايى كه جمله: «و ربك الغنى ذو الرحمة»، بر آن دلالت مى كند. پس معناى آيه، اين شد كه: پروردگار تو، آن كسى است كه متصف است به غناى مطلقى كه آميخته به فقر و احتياج نيست و نيز متصف است به رحمت مطلقى كه تمامى موجودات را فرا گرفته است.
 
و مقتضاى آن، اين است كه او به ملاك غنايى كه دارد، می تواند همه شما را از بين برده و به ملاك رحمتش، هر مخلوق ديگرى را كه بخواهد، به جاى شما بنشاند، همچنان كه به رحمتش، شما را از ذريه قوم ديگرى آفريد و آن قوم را، به ملاك غنايى كه از آنان داشت، از بين برد و منقرض ساخت.  
 
و در اين كه فرمود: «ما يشاء: هر چه را بخواهد»، و نفرمود: «من يشاء: هر كه را بخواهد»، اشاره است به سعه قدرت او.




۱۳٬۷۳۸

ویرایش