۱۳٬۷۵۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
<span id='link247'><span> | <span id='link247'><span> | ||
==بين قضاى الهى و اختيار انسان | ==عدم تزاحم بين قضاى الهى و اختيار انسان == | ||
اين آيات مربوط و متصل به آيات قبل | اين آيات مربوط و متصل به آيات قبل است، و سرپرستى و ولايتى را كه برخى از ستمگران بر برخى ديگر به اذن خدا دارند، مانند ولايت شياطين بر كفار تفسير مى كند، و بيان مى كند كه اين كار از خداى تعالى ظلم نيست. به شهادت اين كه خود ستمگران و كفار به زودى در قيامت اعتراف مى كنند به اين كه اگر معصيت كردند و يا به خداوند شرك ورزيدند، به سوء اختيار خودشان بوده، و اين خود آنان بودند كه با شنيدن نداى الهى و هشدارش نسبت به عذاب قيامت، مغرور زندگى دنيا شدند و راه ظلم را پيش گرفتند، و ستمگران هم رستگار نخواهند شد. | ||
و | |||
و اين كه قضاى الهى با كفر و ظلم آنان موافق است، سبب نمى شود كه كفر و ظلمشان به خودشان نسبت داده نشود. نه قضاى الهى با اختيار - كه مدار مؤاخذه و مجازات است - منافات دارد، و نه اختيار انسانى كه مدار سعادت و شقاوت است، مزاحم با قضاى الهى است. چون قضاى الهى بر اين رانده شده كه آنان اولياى خود را از شياطين به اراده و اختيار خود متابعت كنند، نه اين كه متابعت كنند، چه اراده داشته باشند و چه نداشته باشند، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۵ </center> | ||
تا بتوان گفت خداوند و يا | تا بتوان گفت خداوند و يا شياطين، ايشان را به سلوك طريق شقاوت و انتخاب شرك و ارتكاب گناهان مجبور كرده، بلكه خداى سبحان، غنىّ مطلق است و نيازى به آنچه در دست ايشان است، ندارد تا به طمع آن، به آنان ظلم كند. | ||
وَ يَوْمَ يحْشرُهُمْ جَمِيعاً | |||
وقتى در لغت عرب گفته مى شود: | آرى، خداوند همه آنان را به رحمت خود آفريده و به استفاده از رحمتش سفارش و تأكيد فرموده، ولى ايشان راه ظلم را پيش گرفته و در نتيجه از رستگارى باز ماندند. | ||
«'''وَ يَوْمَ يحْشرُهُمْ جَمِيعاً يَا مَعْشرَ الجِْنِّ...أَجَّلْت لَنَا'''»: | |||
وقتى در لغت عرب گفته مى شود: «اكثر من الشئ»، و يا «اكثر من الفعل»، و يا «استكثر منه»، معنايش اين است كه فلانى از فلان چيز، زياد آورده و يا فلان كار را بسيار انجام داده، و اين كه در آيه مورد بحث مى فرمايد: شما اى گروه جن، زياد از انسان ها آورده ايد، معنايش اين نيست كه افراد زيادى را آورده ايد، براى اين كه آورنده انسان ها در دنيا و مبعوث كننده آنان در قيامت، خود خداى تعالى است، بلكه معنايش اين است كه شما اى گروه شياطين، زياد در انسان ها اثر سوء گذاشتيد و خيلى آنان را اغوا كرديد. و اين اغوا كردن شيطان ها، همانطورى كه قبلا هم گفته شد، به طور اجبار نيست. | |||
<span id='link248'><span> | <span id='link248'><span> | ||
==سلطه و ولايت شياطين بر | |||
خلاصه | ==سلطه و ولايت شياطين بر انسان، قهرى نيست== | ||
خلاصه اين كه: ولايت شيطان ها بر آدميان ولايت اجبار نيست، بلكه از قبيل معامله طرفينى است، به اين معنا كه اگر انسان ها، شيطان ها را متابعت مى كنند، به خاطر منافع و فوايدى است كه در اين كار تصور مى كنند. و اگر شيطان ها هم آنان را مى فريبند، به خاطر منافعى است كه در ولايت بر آنان و اداره كردن شؤون ايشان مى پندارند. | |||
از | |||
آرى، شيطان ها از فريفتن انسان ها و ولايت داشتن بر ايشان، يك نوع لذتى مى برند. انسان ها هم، از پيروى شيطان ها و وسوسه هاى آنان، يك نوع لذتى را احساس مى كنند. چون به اين وسيله، به ماديات و تمتعات نفسانى مى رسند، و اين، همان اعترافى است كه اولياى شيطان ها در قيامت خواهند كرد، و خواهند گفت: | |||
«ربنا استمتع بعضنا ببعض»: پروردگارا! ما پيروان شياطين و شياطين، از يكديگر استفاده كرديم، ما از وسوسه و تسويلات آن ها - كه همان متاع دنيا و زخارف آن باشد - استفاده كرديم، و آنان از ولايتى كه بر ما داشتند، لذت بردند، و نتيجه اش اين شد كه مى بينيم. | |||
از اين جا معلوم مى شود كه مراد از «اجل» در جمله «و بلغنا اجلنا الذى اجلت لنا»، آن حدى است كه خداوند براى وجود ايشان قرار داده، و آن درجه و پايه اى است كه ايشان به وسيله اعمالى كه كردند، بدان رسيدند. نه اين كه معنايش سر رسيدن مدت زندگى باشد. سياق آيه هم، همين معنا را تاءييد مى كند. | |||
روى اين حساب، برگشت معناى آيه به اين است كه: بعضى از ما به سوء اختيار و به عمل زشت خود، بعض ديگر را پيروى كرديم، و اين روش را تا آن جا كه تو مقدر كرده بودى، ادامه داديم. يعنى تا سرحد ظلم و كفر پيش رفتيم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۶ </center> | ||
«''' و يوم يحشرهم جميعا '''» و روزى كه همه آنان را محشور مى | «''' و يوم يحشرهم جميعا '''» - و روزى كه همه آنان را محشور مى كند، تا احتجاج عليه آنان، به طور كامل انجام يابد، آنگاه به طايفه شيطان ها مى فرمايد: «يا معشر الجن قد استكثرتم من الانس»: اى گروه جن! شما ولايت بر انسان ها و گمراه نمودن آنان را از حد گذرانديد. | ||
به طورى كه ملاحظه مى | |||
قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ | «''' و قال اوليائهم من الانس'''» - پيروان شيطان ها به جاى ايشان جواب داده، به حقيقت اعتراف كرده و مى گويند: «ربنا استمتع بعضنا ببعض». پروردگارا! ما گروه آدميان، خودمان دنبال شيطان ها را گرفته و از تسويلات آنان، از قبيل زخارف دنيا و هواپرستى لذت برديم، و گروه جن هم، از پيروى كردن ما و القاى وسوسه به دل هاى ما لذت بردند. ما دو طايفه، اين روش را ادامه داديم، تا آن كه: «بلغنا اجلنا الذى اجلت لنا»: رسيديم به آن اندازه از زندگى نكبت بار و كارهاى ناشايسته كه فعلا داريم. | ||
اين | |||
و در آخر براى | به طورى كه ملاحظه مى كنيد، اعتراف دارند كه اين «اجل» را هرچند خداوند مقدر فرموده، ولى ايشان با پيمودن راه بهره بردارى از يكديگر به اختيار خويش، به آن رسيده اند. و بنابر آنچه گفته شد، اگر بگوييم آيه شريفه ظهور دارد در اين كه مراد از «جن»، شياطين جنى است كه در سينه ها وسوسه مى كنند، خيلى بيراهه نرفته ايم. | ||
وَ كَذَلِك نُوَلى بَعْض | |||
در اين | «'''قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلا مَا شاءَ اللَّهُ ...'''»: | ||
اين جمله، حكايت جوابى است كه خداوند به آنان مى دهد، و در عين حال، قضايى است كه عليه آنان می راند، و متن آن قضا، تنها جمله «النار مثويكم» است. | |||
كلمه «مثوى»، اسم مكان از ماده «ثوى يثوى ثواء»، و به معناى محل اقامت با استقرار است. پس اين كه فرمود: «النار مثويكم»، معنايش اين است كه: آتش، محل اقامتى است براى شما كه در آن استقرار خواهيد داشت، و بيرون شدن برايتان نيست. | |||
از اين رو، جمله «خالدين فيها» تأكيد خواهد بود، و چون ممكن بود كسى خيال كند كه خود خداى تعالى هم، نمی تواند آنان را از آتش بيرون كند، لذا فرمود: «الا ما شاء الله»، تا بفهماند كه قدرت خداى تعالى بر نجات دادن آنان، در عين حال به جاى خود باقى است، گرچه نجات نمى دهد. | |||
و در آخر براى اين كه بيان آيه را تكميل نموده و خطابى كه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شده، تعليل كرده باشد، فرمود: «ان ربك حكيم عليم». | |||
«'''وَ كَذَلِك نُوَلى بَعْض الظالِمِينَ بَعْضا بِمَا كانُوا يَكْسِبُونَ'''»: | |||
در اين جمله، اين معنا را خاطرنشان مى سازد كه بعضى از ستمكاران را، ولىّ بعضى ديگر قرار دادن، به همان ملاكى است كه در آيه قبلى ذكر شد، و آن، اين بود كه تابع (ستمگران)، از تسويلات متبوع خود (شيطان)، لذت برده، از اين راه گناهانى را مرتكب مى شود، و اين روش را آن قدر ادامه مى دهد تا آن كه خداوند، متبوع او را، ولىّ او، و او را در تحت ولايت آن متبوع قرار دهد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۷ </center> | ||
حرف | حرف «باء» در جمله «بما كانوا يكسبون»، براى سببيت و يا مقابله است، و مى رساند كه قرار دادن اين ولايت، خود مجازاتى است كه خداوند ستمگران را در قبال ظلم هايى كه مرتكب شدند، كيفر مى دهد. نه اين كه مجازات ابتدايى و بدون گناه بوده باشد. و اين، همان معنايى است كه آيه «يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا و ما يضل به الا الفاسقين»، آن را بيان مى كند. | ||
در آيه مورد | |||
در آيه مورد بحث، از غيبت به تكلم التفات شده. يعنى سياق غيبت پيشين، تبديل به خطاب به رسول خدا شده، تا اين كه بيان حقايق را به رسول خدا اختصاص داده باشد. چون قوم لايقى براى تلقى اين گونه حقايق نبودند، و اگر به تكلم التفات شده و حال آن كه ممكن بود به نحو ديگر بشود، براى اين است كه تكلم براى راز در ميان نهادن مناسب تر است. البته در آيات مورد بحث، التفات هاى ديگرى نيز به كار رفته، كه خواننده محترم، خود می تواند با كمى دقت به نكات آن ها پى برد. | |||
<span id='link249'><span> | <span id='link249'><span> | ||
==بعثت | |||
==بعثت پيامبران، حجت را بر كافران تمام كرده است == | |||
در اين | «'''يَا مَعْشرَ الجِْنِّ وَ الانسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسلٌ مِّنكُمْ ...'''»: | ||
آيه مورد | |||
در اين خطاب، اشكالى كه ممكن بود متوجه حجت سابق شود، دفع شده، و آن، اين است كه اگر كفار اعتراف مى كنند كه پيروی شان از ولايت شيطان به سوء اختيارشان برده، به خاطر جهل و غفلتى كه داشتند، معذورند. زيرا ايشان هرگز خيال نمى كردند كه ارتكاب معاصى و تمتع از لذات مادى، آدمى را به تدريج به ولايت ظالمان و ولايت شيطان می كشاند، و در نتيجه، دچار شقاوتى مى كند كه بعد از آن سعادتى نيست. گو اين كه فى الجمله، زشتى هر گناه را مى دانستند، وليكن از چنين سرانجامى غافل بودند، و مؤاخذه غافل صحيح نيست. | |||
آيه مورد بحث، اين اشكال را دفع مى كند، و از ايشان مى پرسد آيا انبيا به سوى شما گسيل شدند، يا نه؟ و آيا آيات خداى را به خاطرتان آوردند؟ و شما را از روز رستاخيز و سرانجام گناه و كفر خبر دادند، يا خير؟ و چون به همه اين ها اقرار دارند، قهرا حجت تمام است و ديگر محلى براى اشكال فوق باقى نيست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۸ </center> | ||
بنابراين، معناى آيه اين مى شود كه: ما در قيامت، همگى آنان را مخاطب قرار داده، مى پرسيم: اى گروه جن و انس! آيا پيغمبرانى از شما به سوى شما نيامدند؟ و آيات مرا بر شما نخواندند؟ و شما را به دين حق دعوت نكردند؟ و از عذاب امروز كه روز قيامت است هشدارتان ندادند و به شما نگفتند: خداوند، به زودى در موقف بازخواستتان بازداشته و به حساب اعمالتان رسيدگى نموده، به آنچه از نيك و بد كرده ايد، پاداش و كيفرتان مى دهد؟ | |||
در جواب خواهند گفت: ما عليه خود گواهى مى دهيم كه پيغمبران، آيات تو را بر ما خواندند و از رسيدن به چنين روزى، انذارمان كردند، و ما به دين ايشان كفر ورزيده، با علم به حقانيت آنان و بدون هيچ غفلتى، ايشان را رد كرديم. | |||
<span id='link250'><span> | <span id='link250'><span> | ||
اين معنا كه ما براى آيه | اين معنا كه ما براى آيه كرديم، چند نكته را روشن مى سازد: | ||
دوم | |||
سوم | اول اين كه: كلمه «منكم»، بيش از اين دلالت ندارد كه پيغمبران از جنس مجموع و روى هم رفته، همان جن و انسى بودند كه به سوى ايشان مبعوث شدند، و خداوند، پيغمبران را از جنس ملائكه قرار نداد، تا امتان ايشان از ديدنشان وحشت نكنند، و كلام ايشان را كه همان زبان مادرى خودشان است، بفهمند. و اما اين كه براى جن پيغمبرانى از جن و براى انس انبيايى از انس مبعوث كرده باشد، آيه شريفه، هيچ گونه دلالتى بر آن ندارد. | ||
دوم اين كه: تكرار كلمه شهادت در آيه مورد بحث، به اين جهت است كه متعلق آن دو، مختلف است. مراد از شهادت اولى، شهادت به آمدن انبيا و ابلاغ آيات خداوند و انذار از عذاب قيامت است، و مقصود از شهادت دومى، شهادت به كفر عمدى خود، نسبت به دين انبيا (عليهم السلام) است. | |||
و اين كه بعضی ها گفته اند: مقصود از شهادت اولى، شهادت به كفر و معصيت در حال تكليف، و مقصود از دومى، شهادت در آخرت، بر كفر خود در دنيا است، صحيح نيست. براى اين كه بالاخره مرجع هر دو، به همان كفر در دنيا است. و اين توجيه، اشكال تكرار لفظ را حل نمى كند. | |||
سوم اين كه: جمله «و غرتهم الحيوة الدنيا»، جمله معترضه اى است كه به منظور دفع توهمى در وسط كلام گنجانيده شده، و آن توهم، اين است كه: چگونه مى توان اين معنا را قبول كرد كه مردمى با اين كه از همديگر بهره مند مى شدند و پيغمبران خود را می شناختند و آن پيغمبران، ايشان را از عذاب دوزخ انذار مى كردند، در عين حال با علم و اختيار خود را به هلاكت برسانند؟ | |||
جمله مزبور، اين توهم را دفع نموده، جواب مى دهد: زندگى مادى دنيا، ايشان را مغرور نموده و در نتيجه، هر وقت برقى از حق و حقيقت در دلشان جستن مى كرد، رذايل اخلاقى و هواى نفس پرده ظلمانى خود را به دل هايشان افكنده و بين آنان و ديدن حق حائل مى شد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۹ </center> | ||
<span id='link251'><span> | <span id='link251'><span> | ||
== | |||
ذَلِك أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّك مُهْلِك الْقُرَى بِظلْمٍ وَ أَهْلُهَا | ==خداوند، مردم بى خبر را، قبل از اتمام حجت، هلاك نمی کند == | ||
از ظاهر سياق چنين | «'''ذَلِك أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّك مُهْلِك الْقُرَى بِظلْمٍ وَ أَهْلُهَا غَافِلُونَ'''»: | ||
پس معلوم شد اولا | |||
و | از ظاهر سياق چنين بر مى آيد كه كلمه «ذلك»، اشاره است به مضمون آيه قبلى و بر سر جمله «ان لم يكن»، لام تعليل مقدر است، و معناى آيه چنين است: | ||
و | |||
وَ لِكلٍّ | آنچه كه ما در خصوص ارسال رسل و ابلاغ آيات خدايى و انذار به عذاب روز قيامت بيان داشتيم، براى اين بود كه بدانيد سنت ما چنين نيست كه اهل قرى را قبل از آن كه خواسته خود را گوشزدشان كنيم و آنان مخالفت كنند، هلاك نموده، به غضب خود دچار سازيم. | ||
متعلق لفظ | |||
گو اين كه اين گونه اشخاص و اقوام به قضاى الهى و اين كه خداوند ايشان را اولياى شيطان هايى از خود و از جن قرار داده، بدبخت هستند، وليكن چنين هم نيست كه سلب قدرت و اختيار از آنان نموده باشد، بلكه اين گروه شرك و معصيت را به اختيار خود برگزيدند. سپس خداوند پيغمبرانى از جنس خودشان به سويشان گسيل داشت و آن پيغمبران، آيات او را برايشان خوانده، از لقاى روز حساب انذارشان نمودند. | |||
آنگاه آنان به مقتضاى همان بدبختى و شقاوت به انبيا كفر ورزيده، از شقاوت و طغيان خود دست بر نداشتند. خداوند هم به پاداشت اين ولايت، حكم كرد به اين كه آتش منزلگاهشان باشد. | |||
پس اين خودشان اند كه از روى علم و اراده، خواهان هلاكت اند، و خداوند، ايشان را در حال غفلت هلاك نكرده، تا كسى بگويد خداوند به ايشان ظلم كرده است، بلكه اين عمل از خداوند تبارك و تعالى، عين عدالت است. | |||
پس معلوم شد اولا اين كه فرمود: «لم يكن ربك»، معنايش اين است كه «سنت خداوند چنين نيست»، نه اين كه «خداوند چنين نمى كند»، زيرا خداوند هر كارى را كه مى كند، به مقتضاى سنت جارى و صراط مستقيمى است كه دارد. همچنان كه فرموده: «ان ربى على صراط مستقيم»، و بطورى كه ملاحظه مى كنيد، اين جمله به خوبى بر مدعاى ما دلالت مى كند. | |||
و ثانيا، مقصود از هلاك ساختن اهل قرى، به طورى كه از سياق استفاده مى شود، عذاب دنيوى نيست، بلكه مقصود از آن، شقاوت در دنيا و عذاب آخرت است. | |||
و ثالثا، مراد از ظلمى كه در آيه شريفه است، ظلم خداوند و هلاك ساختن اهل قرى است، در صورتى كه غافل باشند، نه ظلم اهل قرى. | |||
«'''وَ لِكلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَ مَا رَبُّك بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ'''»: | |||
متعلق لفظ «كل»، ضميرى است كه به دو طايفه جن و انس بر مى گردد و در آيه حذف شده، و معناى آيه، اين است كه: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۹۰ </center> | ||
براى هر يك از دو طايفه جن و انس درجاتى است از عمل | براى هر يك از دو طايفه جن و انس درجاتى است از عمل. چون اعمال مختلف است و اختلاف اعمال، باعث اختلاف درجات صاحبان اعمال است، و خداوند از آنچه كه اين دو طايفه مى كنند، غافل نيست. | ||
نفى | |||
وَ رَبُّك الْغَنىُّ ذُو الرَّحْمَةِ ... | ==نفى هر گونه ظلم از خداى متعال، در آیه: «و ربك الغنى ذوالرحمة»== | ||
اين | «'''وَ رَبُّك الْغَنىُّ ذُو الرَّحْمَةِ ...'''»: | ||
و مقتضاى | |||
اين جمله، بيان عامى است براى نفى جميع انحاى ظلم در خلقت از خداوند. | |||
توضيح اين كه: ظلم كه عبارت است از به كار بستن چيزى در غير موردش، و به عبارت ديگر، تباه ساختن حقى، پيوسته براى يكى از دو منظور انجام مى گيرد: | |||
يا براى احتياجى است كه ظالم به وجهى از وجوه داشته و با ظلم، آن احتياج را رفع مى كند. مثلا نفعى كه يا خودش و يا دوستش به آن محتاج است، به دست مى آورد. و يا بدان وسيله ضررى از خودش و يا از كسى كه دوستش می دارد، دفع مى كند. | |||
و يا به خاطر شقاوت و قساوت قلبى است كه دارد، و از رنج مظلوم و مصيبت او متأثر نمى شود. و خداى سبحان، از اين هر دو صفت زشت منزه است. نه احتياج به ظلم دارد، چون غنىّ بالذات است، و نه شقاوت و قساوت دارد. چون داراى رحمت مطلقى است كه همه موجودات، هر كدام به مقدار قابليت و لياقت خود، از رحمت او متنعم اند. | |||
پس او به احدى ظلم نمى كند. اين است آن معنايى كه جمله: «و ربك الغنى ذو الرحمة»، بر آن دلالت مى كند. پس معناى آيه، اين شد كه: پروردگار تو، آن كسى است كه متصف است به غناى مطلقى كه آميخته به فقر و احتياج نيست و نيز متصف است به رحمت مطلقى كه تمامى موجودات را فرا گرفته است. | |||
و مقتضاى آن، اين است كه او به ملاك غنايى كه دارد، می تواند همه شما را از بين برده و به ملاك رحمتش، هر مخلوق ديگرى را كه بخواهد، به جاى شما بنشاند، همچنان كه به رحمتش، شما را از ذريه قوم ديگرى آفريد و آن قوم را، به ملاك غنايى كه از آنان داشت، از بين برد و منقرض ساخت. | |||
و در اين كه فرمود: «ما يشاء: هر چه را بخواهد»، و نفرمود: «من يشاء: هر كه را بخواهد»، اشاره است به سعه قدرت او. | |||
ویرایش