گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
و اما «هدايت تشريعى»، اين هدايت مربوط است به امور تشريعى، از قبيل اعتقادات حق و اعمال صالح كه امر و نهى، بعث و زجر و ثواب و عقاب خداوند، همه مربوط به آن است.  
و اما «هدايت تشريعى»، اين هدايت مربوط است به امور تشريعى، از قبيل اعتقادات حق و اعمال صالح كه امر و نهى، بعث و زجر و ثواب و عقاب خداوند، همه مربوط به آن است.  


اين قسم هدايت نيز، دو گونه است: يكى «ارائه طريق». يعنى صرف نشان دادن راه كه هدايت مذكور، در آيه «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا»، از آن قبيل است. و ديگر «ايصال به مطلوب»، يعنى دست طرف را گرفتن و به مقصدش رساندن، كه در آيه: «و لو شئنا لرفعناه بها و لكنه اخلد الى الارض و اتبع هويه» به آن اشاره شده.  
اين قسم هدايت نيز، دو گونه است:  
 
يكى «ارائه طريق». يعنى صرف نشان دادن راه كه هدايت مذكور، در آيه «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا»، از آن قبيل است.  
 
و ديگر «ايصال به مطلوب»، يعنى دست طرف را گرفتن و به مقصدش رساندن، كه در آيه: «و لو شئنا لرفعناه بها و لكنه اخلد الى الارض و اتبع هويه» به آن اشاره شده.  


در آيه: «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» هم، به بيان ديگرى، همين هدايت را تعريف كرده و فرموده: اين قسم هدايت، عبارت است از اين كه قلب به نحو مخصوصى انبساط پيدا كرده و در نتيجه، بدون هيچ گرفتگى، قول حق را پذيرفته، به عمل صالح بگرايد، و از تسليم بودن در برابر امر خدا و اطاعت از حكم او، ابا و امتناع نداشته باشد.
در آيه: «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» هم، به بيان ديگرى، همين هدايت را تعريف كرده و فرموده: اين قسم هدايت، عبارت است از اين كه قلب به نحو مخصوصى انبساط پيدا كرده و در نتيجه، بدون هيچ گرفتگى، قول حق را پذيرفته، به عمل صالح بگرايد، و از تسليم بودن در برابر امر خدا و اطاعت از حكم او، ابا و امتناع نداشته باشد.
خط ۱۶۱: خط ۱۶۵:
و آيه شريفه: «افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نور من ربه... ذلك هدى الله يهدى به من يشاء»، به همين معنا اشاره نموده، و اين حالت را «نور» خوانده است. چون قلب با داشتن اين حالت، نسبت به اينكه چه چيزهايى را بايد در خود جاى دهد، و چه چيزهايى را قبول نكند روشن و بينا است.
و آيه شريفه: «افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نور من ربه... ذلك هدى الله يهدى به من يشاء»، به همين معنا اشاره نموده، و اين حالت را «نور» خوانده است. چون قلب با داشتن اين حالت، نسبت به اينكه چه چيزهايى را بايد در خود جاى دهد، و چه چيزهايى را قبول نكند روشن و بينا است.


خداى تعالى، براى اين قسم هدايت، رسم ديگرى را هم ترسيم كرده. آن جا كه هدايت انبيا (عليهم السلام) و اختصاصات ايشان را ذكر كرده، دنبالش مى فرمايد: «و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده». و اين آيه، همچنان كه در تفسيرش بيان داشتيم، دلالت دارد بر اين كه يكى از خواص هدايت الهى افتادن، به راه مستقيم و طريقى است كه انحراف و اختلاف در آن نيست، و آن، همانا دين او است كه نه معارف اصولى و شرايع فروعی اش با هم اختلاف دارد، و نه حاملين آن دين و راهروان در آن راه با يكديگر مناقضت و مخالفت دارند.  
خداى تعالى، براى اين قسم هدايت، رسم ديگرى را هم ترسيم كرده. آن جا كه هدايت انبيا (عليهم السلام) و اختصاصات ايشان را ذكر كرده، دنبالش مى فرمايد: «و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده».  
 
و اين آيه، همچنان كه در تفسيرش بيان داشتيم، دلالت دارد بر اين كه يكى از خواص هدايت الهى افتادن، به راه مستقيم و طريقى است كه انحراف و اختلاف در آن نيست، و آن، همانا دين او است كه نه معارف اصولى و شرايع فروعی اش با هم اختلاف دارد، و نه حاملين آن دين و راهروان در آن راه با يكديگر مناقضت و مخالفت دارند.  


براى اين كه منظور از تمامى معارف و شرايع دين الهى، يك چيز است و آن، توحيد خالص است، كه خود حقيقت واحدى است ثابت و تغيير ناپذير. و نيز خود آن معارف هم، همه مطابق با فطرت الهى است، كه نه خود آن فطرت عوض شدنى است و نه احكام و مقتضياتش قابل تغيير است. به همين جهت حاملين دين خدا، يعنى انبيا (عليهم السلام) نيز با يكديگر اختلاف ندارند، همه به يك چيز دعوت نموده، خاتم آنان همان را مى گويد كه آدم آنان گفته بود. تنها اختلاف آنان، از جهات اجمال دعوت و تفصيل آن است.
براى اين كه منظور از تمامى معارف و شرايع دين الهى، يك چيز است و آن، توحيد خالص است، كه خود حقيقت واحدى است ثابت و تغيير ناپذير. و نيز خود آن معارف هم، همه مطابق با فطرت الهى است، كه نه خود آن فطرت عوض شدنى است و نه احكام و مقتضياتش قابل تغيير است. به همين جهت حاملين دين خدا، يعنى انبيا (عليهم السلام) نيز با يكديگر اختلاف ندارند، همه به يك چيز دعوت نموده، خاتم آنان همان را مى گويد كه آدم آنان گفته بود. تنها اختلاف آنان، از جهات اجمال دعوت و تفصيل آن است.
۱۳٬۷۸۱

ویرایش