گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
و در كافى به سند خود، از عبدالله بن سنان، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در ذيل آيه «لا تدركه الابصار» فرمود: مقصود از درك ابصار، احاطه اوهام است، مگر نمی بينى كه در جمله «قد جاءكم بصائر من ربكم» نيز، معناى لغوى «بصائر» ديدن به چشم و همچنين در «و من عمى فعليها»، كورى چشم اراده نشده.  
و در كافى به سند خود، از عبدالله بن سنان، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در ذيل آيه «لا تدركه الابصار» فرمود: مقصود از درك ابصار، احاطه اوهام است، مگر نمی بينى كه در جمله «قد جاءكم بصائر من ربكم» نيز، معناى لغوى «بصائر» ديدن به چشم و همچنين در «و من عمى فعليها»، كورى چشم اراده نشده.  


آرى، در همه اين موارد، مقصود از بصيرت احاطه وهم است. عرب هم اين كلمه را به همين معنا استعمال مى كند/ مثلا مى گويد: فلانى بصير به شعر و فلانى بصير به فقه است و فلانى در شناختن پول ها بصيرت دارد و فلانى بصير به انواع لباس ها و پارچه ها است. وقتى در بشر صحيح باشد كه اين كلمه به معناى احاطه استعمال شود، در خداى تعالى چگونه صحيح نباشد و حال آن كه خداوند بزرگتر از آن است كه به چشم ها ديده شود.
آرى، در همه اين موارد، مقصود از بصيرت احاطه وهم است. عرب هم اين كلمه را به همين معنا استعمال مى كند. مثلا مى گويد: فلانى بصير به شعر و فلانى بصير به فقه است و فلانى در شناختن پول ها بصيرت دارد و فلانى بصير به انواع لباس ها و پارچه ها است. وقتى در بشر صحيح باشد كه اين كلمه به معناى احاطه استعمال شود، در خداى تعالى چگونه صحيح نباشد و حال آن كه خداوند بزرگتر از آن است كه به چشم ها ديده شود.


مؤلف: اين روايت را مرحوم صدوق، به سند ديگرى از آن جناب و همچنين به سندى كه به ابى هاشم جعفرى دارد، از حضرت رضا (عليه السلام) روايت كرده.
مؤلف: اين روايت را مرحوم صدوق، به سند ديگرى از آن جناب و همچنين به سندى كه به ابى هاشم جعفرى دارد، از حضرت رضا (عليه السلام) روايت كرده.


و نيز در كافى به سند خود، از صفوان بن يحيى روايت كرده كه گفت: ابوقره محدث از من تقاضا كرد كه او را به خدمت حضرت رضا (عليه السلام) ببرم. من از آن حضرت جهت وى اذن خواستم. اذن دادند. به اتفاق شرفياب شديم. ابوقره، از حلال و حرام و ساير احكام دين مسائل زيادى پرسيد، تا آن كه به مساءله توحيد رسيد. پرسيد: روايتى در دست ما هست كه مى گويد: خداوند رؤيت و كلام خود را بين دو پيغمبر تقسيم نموده، كلام خود را به موسى بن عمران و رؤيتش را به محمد (صلى الله عليه و آله) اختصاص داد.
و نيز در كافى به سند خود، از صفوان بن يحيى روايت كرده كه گفت: ابوقره محدث از من تقاضا كرد كه او را به خدمت حضرت رضا (عليه السلام) ببرم. من از آن حضرت جهت وى اذن خواستم.  
 
اذن دادند. به اتفاق شرفياب شديم. ابوقره، از حلال و حرام و ساير احكام دين مسائل زيادى پرسيد، تا آن كه به مساءله توحيد رسيد. پرسيد: روايتى در دست ما هست كه مى گويد: خداوند رؤيت و كلام خود را بين دو پيغمبر تقسيم نموده، كلام خود را به موسى بن عمران و رؤيتش را به محمد (صلى الله عليه و آله) اختصاص داد.


امام (عليه السلام) فرمود: چه كسى بود كه از ناحيه خداوند به جن و انس تبليغ مى كرد كه: «لا تدركه الابصار، لا يحيطون به علما، ليس كمثله شئ»، آيا محمد نبود؟
امام (عليه السلام) فرمود: چه كسى بود كه از ناحيه خداوند به جن و انس تبليغ مى كرد كه: «لا تدركه الابصار، لا يحيطون به علما، ليس كمثله شئ»، آيا محمد نبود؟


ابوقره عرض كرد: چرا او بود. امام فرمود: چطور ممكن است كسى خود را به جهانيان چنين معرفى كند كه از ناحيه خداوند آمده،
ابوقره عرض كرد: چرا او بود. امام فرمود: چطور ممكن است كسى خود را به جهانيان چنين معرفى كند كه از ناحيه خداوند آمده، تا بشر را به امر خداوند به سوى او دعوت نمايد، و در باره خداى تعالى
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۷ </center>
تا بشر را به امر خداوند به سوى او دعوت نمايد، و در باره خداى تعالى بگويد: چشم ها او را نمى بينند، و علم بشر به او احاطه نمی يابد، و چيزى مثل او وجود ندارد، آنگاه همين شخص بگويد: من خدا را به چشم خود ديده ام، و به علم خود به وى احاطه يافته ام و او را در صورت، مثل بشر ديدم؟ آيا شرم نمى كنيد؟ زنادقه هم نتوانستند به خداوند چنين نسبت هاى ناروایى بدهند و بگويند از طرف خداوند آمده، آنگاه حرف هايى بزنند كه انكار وجود خدا را برساند.
 
بگويد: چشم ها او را نمى بينند، و علم بشر به او احاطه نمی يابد، و چيزى مثل او وجود ندارد، آنگاه همين شخص بگويد: من خدا را به چشم خود ديده ام، و به علم خود به وى احاطه يافته ام و او را در صورت، مثل بشر ديدم؟ آيا شرم نمى كنيد؟ زنادقه هم نتوانستند به خداوند چنين نسبت هاى ناروایى بدهند و بگويند از طرف خداوند آمده، آنگاه حرف هايى بزنند كه انكار وجود خدا را برساند.


ابوقره در اين جا به عرض ايشان رسانيد كه خود خداى تعالى، ديده شدن خود را در كلام خود خاطرنشان ساخته و فرموده است: «و لقد رآه نزلة اخرى».  
ابوقره در اين جا به عرض ايشان رسانيد كه خود خداى تعالى، ديده شدن خود را در كلام خود خاطرنشان ساخته و فرموده است: «و لقد رآه نزلة اخرى».  
۱۳٬۷۶۹

ویرایش