گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵۶: خط ۵۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۶۷ </center>
معناى «''' فطر '''» و «''' فطرات '''» و «''' حنيف '''» .
معناى «''' فطر '''» و «''' فطرات '''» و «''' حنيف '''» .
إِنى وَجَّهْت وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطرَ السمَوَتِ...
إِنى وَجَّهْت وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطرَ السمَوَتِ...
راغب در مفردات خود گفته است : معناى اصلى كلمه «''' فطر '''» چاك زدن چيزى است از طرف درازاى آن ، مثلا گفته مى شود «''' فطر فلان كذا : فلانى فلان چيز را چاك زد '''» اين معناى اصلى فطر است ، البته مشتقات آن ، معانى ديگرى را مى دهند، مثلا «''' افطر فلان فطورا : فلانى فطور خورد '''» ، و «''' فطور '''» آن چيزى است كه روزهدار با خوردن آن روزه خود را بشكند يا افطار كند. و نيز «''' انفطر انفطارا : درخت شكفت ، و يا زمين روئيدن آغاز كرد '''» ، و در جمله «''' هل ترى من فطور '''» به معناى اختلال است ، و البته اختلال و از هم پاشيدگى دو قسم است : يكى آن اختلالى كه داراى مفسده است ، و يكى آنكه از روى مصلحت انجام مى شود، در آيه شريفه «''' السماء منفطر به كان وعده مفعولا : روزى كه آسمان شكافته و از هم پاشيده مى شود، و وعده هاى او عملى و تخلف ناپذير '''» است به معناى قسم دوم آمده است . و در «''' فطرت الشاة '''» به معناى دوشيدن گوسفند است با دو انگشت ، و در «''' فطرت العجين '''» به معناى نان فطير پختن و خمير را قبل از ورآمدن نان كردن است .
راغب در مفردات خود گفته است : معناى اصلى كلمه «''' فطر '''» چاك زدن چيزى است از طرف درازاى آن ، مثلا گفته مى شود «''' فطر فلان كذا : فلانى فلان چيز را چاك زد '''» اين معناى اصلى فطر است ، البته مشتقات آن ، معانى ديگرى را مى دهند، مثلا «''' افطر فلان فطورا : فلانى فطور خورد '''» ، و «''' فطور '''» آن چيزى است كه روزهدار با خوردن آن روزه خود را بشكند يا افطار كند. و نيز «''' انفطر انفطارا : درخت شكفت ، و يا زمين روئيدن آغاز كرد '''» ، و در جمله «''' هل ترى من فطور '''» به معناى اختلال است ، و البته اختلال و از هم پاشيدگى دو قسم است : يكى آن اختلالى كه داراى مفسده است ، و يكى آنكه از روى مصلحت انجام مى شود، در آيه شريفه «''' السماء منفطر به كان وعده مفعولا : روزى كه آسمان شكافته و از هم پاشيده مى شود، و وعده هاى او عملى و تخلف ناپذير '''» است به معناى قسم دوم آمده است . و در «''' فطرت الشاة '''» به معناى دوشيدن گوسفند است با دو انگشت ، و در «''' فطرت العجين '''» به معناى نان فطير پختن و خمير را قبل از ورآمدن نان كردن است .
و يكى ديگر از مشتقات اين كلمه لفظ «''' فطرت '''» است ، و معنايش ‍ اين است كه : «''' خداوند چيزى را طورى بيافريند كه خواه ناخواه فعلى از افعال را انجام داده و يا اثر مخصوصى را از خود ترشح دهد '''» و به همين معنا در آيه «''' فطرة اللّه التى فطر الناس عليها '''» به كار رفته . زيرا در اين آيه اشاره كرده است به اينكه خداوند مردم را طورى آفريده كه طبعا و به ارتكاز خود، خدا را بشناسند. و «''' فطرة الله '''» عبارت است از قدرت بر شناختن ايمانى كه با آب و گل آدمى سرشته شده است ، چنانكه آيه شريفه «''' و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ليقولن الله '''» به آن اشاره مى كند. و در باره معناى «''' حنيف '''» گفته است : «''' حنف '''» به معناى اعراض از گمراهى و ميل به استقامت است ، همچنانكه «''' جنف '''» به معناى اعراض از استقامت و ميل به گمراهى است . و اگر مى بينيد حاجيان و هر كسى را كه ختنه شده است حنيف مى نامند براى اشاره به اين است كه اين اشخاص متدين به دين ابراهيم (عليهالسلام ) هستند. و «''' اءحنف '''» كسى را گويند كه در پايش كژى باشد، و اين از باب تفاؤ ل است . بعضيها هم گفته اند كه : از اين باب نيست ، بلكه استعاره است براى مجرد كجى .
و يكى ديگر از مشتقات اين كلمه لفظ «''' فطرت '''» است ، و معنايش ‍ اين است كه : «''' خداوند چيزى را طورى بيافريند كه خواه ناخواه فعلى از افعال را انجام داده و يا اثر مخصوصى را از خود ترشح دهد '''» و به همين معنا در آيه «''' فطرة اللّه التى فطر الناس عليها '''» به كار رفته . زيرا در اين آيه اشاره كرده است به اينكه خداوند مردم را طورى آفريده كه طبعا و به ارتكاز خود، خدا را بشناسند. و «''' فطرة الله '''» عبارت است از قدرت بر شناختن ايمانى كه با آب و گل آدمى سرشته شده است ، چنانكه آيه شريفه «''' و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ليقولن الله '''» به آن اشاره مى كند. و در باره معناى «''' حنيف '''» گفته است : «''' حنف '''» به معناى اعراض از گمراهى و ميل به استقامت است ، همچنانكه «''' جنف '''» به معناى اعراض از استقامت و ميل به گمراهى است . و اگر مى بينيد حاجيان و هر كسى را كه ختنه شده است حنيف مى نامند براى اشاره به اين است كه اين اشخاص متدين به دين ابراهيم (عليهالسلام ) هستند. و «''' اءحنف '''» كسى را گويند كه در پايش كژى باشد، و اين از باب تفاؤ ل است . بعضيها هم گفته اند كه : از اين باب نيست ، بلكه استعاره است براى مجرد كجى .
خط ۷۵: خط ۷۷:
پس دين صحيح و حق آن دينى است كه با نواميس فطرت و وضع خلقت بشر وفق دهد. و حاشا بر ساحت ربوبى حق ، كه آدمى و يا هر مكلف ديگرى را كه فرض شود به سوى سعادتى راهنمايى كند كه خلقتش موافق و مجهز به وسايل رسيدن به آن نباشد. پس اينكه بشر را دعوت به دين اسلام يعنى به خضوع در برابر حق تعالى كرده براى اين است كه خلقت بشر هم بر آن دلالت نموده و او را به سوى آن هدايت مى كند.
پس دين صحيح و حق آن دينى است كه با نواميس فطرت و وضع خلقت بشر وفق دهد. و حاشا بر ساحت ربوبى حق ، كه آدمى و يا هر مكلف ديگرى را كه فرض شود به سوى سعادتى راهنمايى كند كه خلقتش موافق و مجهز به وسايل رسيدن به آن نباشد. پس اينكه بشر را دعوت به دين اسلام يعنى به خضوع در برابر حق تعالى كرده براى اين است كه خلقت بشر هم بر آن دلالت نموده و او را به سوى آن هدايت مى كند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش