گمنام

تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۲۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۲۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵: خط ۷:
كلمه (ذريه ) بطورى كه گفته اند در اصل به معناى فرزندان صغير بوده ، و سپس در مطلق اولاد چه صغير و چه كبير استعمال شده ، و همين معنا در آيه منظور است ، و اين كلمه در آيه شريفه ، منصوب است ، چون عطف بيان مى باشد.
كلمه (ذريه ) بطورى كه گفته اند در اصل به معناى فرزندان صغير بوده ، و سپس در مطلق اولاد چه صغير و چه كبير استعمال شده ، و همين معنا در آيه منظور است ، و اين كلمه در آيه شريفه ، منصوب است ، چون عطف بيان مى باشد.
و اينكه فرموده : «'''بعضها من بعض '''» دلالت دارد بر اينكه هر بعضى از ايشان را فرض كنيم ، از بعضى ديگر پيدا شده ، و به بعضى ديگر منتهى مى شود، و لازمه اين سخن آن است كه مجموع آنان متشابه الاجزا باشند، و در صفات و حالات از يكديگر جدا نباشند و چون گفتگو از اصطفاى ايشان بود پس مى فهميم كه آنان ذريه اى هستند كه در صفات فضيلت جداى از هم نيستند، همه در آن صفاتى كه باعث اصطفاى بر عالميان مى شود مشتركند، چون در كارهاى خدا گزاف و بيهودگى وجود ندارد، يكى از كارهاى او اصطفائى است كه منشا تمامى خيرات در عالم است .
و اينكه فرموده : «'''بعضها من بعض '''» دلالت دارد بر اينكه هر بعضى از ايشان را فرض كنيم ، از بعضى ديگر پيدا شده ، و به بعضى ديگر منتهى مى شود، و لازمه اين سخن آن است كه مجموع آنان متشابه الاجزا باشند، و در صفات و حالات از يكديگر جدا نباشند و چون گفتگو از اصطفاى ايشان بود پس مى فهميم كه آنان ذريه اى هستند كه در صفات فضيلت جداى از هم نيستند، همه در آن صفاتى كه باعث اصطفاى بر عالميان مى شود مشتركند، چون در كارهاى خدا گزاف و بيهودگى وجود ندارد، يكى از كارهاى او اصطفائى است كه منشا تمامى خيرات در عالم است .
وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ
وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ
يعنى خدا شنواى سخنان ايشان است ، سخنانى كه از معنويات و باطن ضميرشان خبر مى دهد، و داناى به نيات ايشان است ، بنابر اين جمله مورد بحث به منزله تعليل اصطفاى ايشان است ، و علت اصطفاى آنان را بيان مى كند، همچنان كه جمله «'''ذريه بعضها من بعض '''» به منزله تعليل است ، براى اينكه بيان كند چرا موهبت اصطفا شامل حال اين جماعت شد.
يعنى خدا شنواى سخنان ايشان است ، سخنانى كه از معنويات و باطن ضميرشان خبر مى دهد، و داناى به نيات ايشان است ، بنابر اين جمله مورد بحث به منزله تعليل اصطفاى ايشان است ، و علت اصطفاى آنان را بيان مى كند، همچنان كه جمله «'''ذريه بعضها من بعض '''» به منزله تعليل است ، براى اينكه بيان كند چرا موهبت اصطفا شامل حال اين جماعت شد.
در نتيجه از آيه شريفه اين معنا بدست مى آيد: كه خداآدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان برگزيد، و اين گزينش بدين سبب شامل حال همه آنان شد كه همه آنان ذريه اى هستند كه افراد آن شبيه بيكديگرند، و در تسليم بودن دلها و ثبات قدمشان در قول به حق ، مثل هم و از جنس همند، و اگر خداى عز و جل با موهبت اصطفا به ايشان انعام كرد، براى اين بود كه او هم اقوال آنان را مى شنيد و هم داناى به ضمائر ايشان بود.
در نتيجه از آيه شريفه اين معنا بدست مى آيد: كه خداآدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان برگزيد، و اين گزينش بدين سبب شامل حال همه آنان شد كه همه آنان ذريه اى هستند كه افراد آن شبيه بيكديگرند، و در تسليم بودن دلها و ثبات قدمشان در قول به حق ، مثل هم و از جنس همند، و اگر خداى عز و جل با موهبت اصطفا به ايشان انعام كرد، براى اين بود كه او هم اقوال آنان را مى شنيد و هم داناى به ضمائر ايشان بود.
خط ۲۳: خط ۲۵:
<span id='link177'><span>
<span id='link177'><span>
== آيات ۴۱ - ۳۵، سوره آل عمران ==
== آيات ۴۱ - ۳۵، سوره آل عمران ==
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ(۳۵)
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ(۳۵)
فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ(۳۶)
فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ(۳۶)
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَمَرْيَمُ أَنى لَكِ هَذَا قَالَت هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(۳۷)
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَمَرْيَمُ أَنى لَكِ هَذَا قَالَت هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(۳۷)
هُنَالِك دَعَا زَكرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنك ذُرِّيَّةً طيِّبَةً إِنَّك سمِيعُ الدُّعَاءِ(۳۸)
هُنَالِك دَعَا زَكرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنك ذُرِّيَّةً طيِّبَةً إِنَّك سمِيعُ الدُّعَاءِ(۳۸)
فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشرُك بِيَحْيى مُصدِّقَا بِكلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سيِّداً وَ حَصوراً وَ نَبِيًّا مِّنَ الصلِحِينَ(۳۹)
فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشرُك بِيَحْيى مُصدِّقَا بِكلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سيِّداً وَ حَصوراً وَ نَبِيًّا مِّنَ الصلِحِينَ(۳۹)
قَالَ رَب أَنى يَكُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْكبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِك اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشاءُ(۴۰)
قَالَ رَب أَنى يَكُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْكبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِك اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشاءُ(۴۰)
قَالَ رَب اجْعَل لى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُك أَلا تُكلِّمَ النَّاس ‍ ثَلَثَةَ أَيَّامٍ إِلا رَمْزاً وَ اذْكُر رَّبَّك كثِيراً وَ سبِّحْ بِالْعَشىِّ وَ الابْكرِ(۴۱)
قَالَ رَب اجْعَل لى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُك أَلا تُكلِّمَ النَّاس ‍ ثَلَثَةَ أَيَّامٍ إِلا رَمْزاً وَ اذْكُر رَّبَّك كثِيراً وَ سبِّحْ بِالْعَشىِّ وَ الابْكرِ(۴۱)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
بياد آر زمانى را كه همسر عمران گفت پروردگارا من نذر كرده ام كه آنچه در رحم دارم محرر يعنى خالص خدمتكار تو باشد از من قبول كن كه تو، آرى تنها توئى كه شنواى دانايى (۳۵)
بياد آر زمانى را كه همسر عمران گفت پروردگارا من نذر كرده ام كه آنچه در رحم دارم محرر يعنى خالص خدمتكار تو باشد از من قبول كن كه تو، آرى تنها توئى كه شنواى دانايى (۳۵)
خط ۴۰: خط ۴۲:
عرضه داشت پروردگارا برايم علامتى قرار ده فرمود علامت فرزنددار شدنت اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانى گفت مگر باشاره پروردگارت را بسيار يادآور و صبح و شام به تسبيح بپرداز (۴۱).
عرضه داشت پروردگارا برايم علامتى قرار ده فرمود علامت فرزنددار شدنت اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانى گفت مگر باشاره پروردگارت را بسيار يادآور و صبح و شام به تسبيح بپرداز (۴۱).
بيان آيات
بيان آيات
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ ...
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ ...
كلمه «'''نذر'''» به معناى اين است كه انسان چيزى بر خود واجب كند كه واجب نباشد، و كلمه «'''تحرير'''» كه مصدر كلمه اسم مفعول «'''محرر'''» است ، به معناى آزاد كردن از قيد و زنجير است ، و به همين جهت آزاد كردن برده را هم تحرير مى گويند، و نيز نوشتن كتاب را هم تحرير مى گويند، چون با اين عمل مفاهيم و آن معانى كه در محفظه ذهن و فكر زندانى است آزاد مى شود، و كلمه «'''تقبل '''» به معناى قبول كردن چيزى است از روى رغبت و رضا، مانند تقبل هديه و تقبل دعا و امثال آن .
كلمه «'''نذر'''» به معناى اين است كه انسان چيزى بر خود واجب كند كه واجب نباشد، و كلمه «'''تحرير'''» كه مصدر كلمه اسم مفعول «'''محرر'''» است ، به معناى آزاد كردن از قيد و زنجير است ، و به همين جهت آزاد كردن برده را هم تحرير مى گويند، و نيز نوشتن كتاب را هم تحرير مى گويند، چون با اين عمل مفاهيم و آن معانى كه در محفظه ذهن و فكر زندانى است آزاد مى شود، و كلمه «'''تقبل '''» به معناى قبول كردن چيزى است از روى رغبت و رضا، مانند تقبل هديه و تقبل دعا و امثال آن .
و اينكه فرمود: «'''قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى '''» دلالت دارد بر اينكه اين مناجات را وقتى كرده كه به فرزندش ‍ حامله بوده است ، و حملش از عمران بوده ، و اين مناجات خالى از اشاره به اين نكته نيست كه همسر وى عمران در آن روزها زنده نبوده ،  
و اينكه فرمود: «'''قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى '''» دلالت دارد بر اينكه اين مناجات را وقتى كرده كه به فرزندش ‍ حامله بوده است ، و حملش از عمران بوده ، و اين مناجات خالى از اشاره به اين نكته نيست كه همسر وى عمران در آن روزها زنده نبوده ،  
خط ۶۵: خط ۶۷:
«'''فلما وضعتها قالت : رب انى وضعتها انثى '''»، با اينكه مى توانست بفرمايد: «'''فلما وضعتما فى بطنها'''» از جمله «'''آنچه در بطن داشت '''» به ضمير تعبير كرد و فرمود: «'''وقتى آنرا وضع كرد'''» و اين خود اختصار گوئى لطيفى است ، و معناى جمله اين است كه زمانى كه فرزند خود را كه در شكم داشت بزائيد و معلومش گرديد كه دختر زاييده ، گفت : «'''پروردگارا من آنرا دختر آوردم '''»، و اين سخن بظاهر جمله اى است خبرى ، ولى منظور از آن اظهار حسرت و اندوه است ، نه اينكه بخواهد به خدا خبرى داده باشد.
«'''فلما وضعتها قالت : رب انى وضعتها انثى '''»، با اينكه مى توانست بفرمايد: «'''فلما وضعتما فى بطنها'''» از جمله «'''آنچه در بطن داشت '''» به ضمير تعبير كرد و فرمود: «'''وقتى آنرا وضع كرد'''» و اين خود اختصار گوئى لطيفى است ، و معناى جمله اين است كه زمانى كه فرزند خود را كه در شكم داشت بزائيد و معلومش گرديد كه دختر زاييده ، گفت : «'''پروردگارا من آنرا دختر آوردم '''»، و اين سخن بظاهر جمله اى است خبرى ، ولى منظور از آن اظهار حسرت و اندوه است ، نه اينكه بخواهد به خدا خبرى داده باشد.
معناى جمله «'''و ليس الذكر كالانثى '''»
معناى جمله «'''و ليس الذكر كالانثى '''»
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى
اين دو جمله از همسر عمران نيست ، بلكه كلام خداى تعالى است ، كه بعنوان جمله معترضه آورده شده و بعضى در اين باره دو احتمال داده اند، يكى اينكه هر دو جمله كلام مادر مريم همسر عمران باشد، دوم اينكه جمله اولى كلام خدا و دومى كلام همسر عمران باشد، و هيچ يك درست نيست .
اين دو جمله از همسر عمران نيست ، بلكه كلام خداى تعالى است ، كه بعنوان جمله معترضه آورده شده و بعضى در اين باره دو احتمال داده اند، يكى اينكه هر دو جمله كلام مادر مريم همسر عمران باشد، دوم اينكه جمله اولى كلام خدا و دومى كلام همسر عمران باشد، و هيچ يك درست نيست .
اما اولى درست نيست ، زيرا پر واضح است كه اگر كلام همسر عمران باشد بايد آيه به اين صورت باشد، كه «'''خدا بهتر مى داند من چه چيز زائيده ام '''»، ليكن از آنجا كه گفتيم جمله قبلى «'''رب انى وضعتها انثى '''» در مقام اظهار حسرت و اندوه بود، از ظاهر جمله : «'''و اللّه اعلم بما وضعت '''» استفاده مى شود كه مى خواهد بفرمايد ما مى دانيم كه فرزند او دختر است ، و ليكن با دختر كردن فرزند او خواستيم آرزوى او را به بهترين وجه برآوريم ، وبطريقى برآوريم كه او را خشنودتر سازد، و اگر او مى دانست كه چرا فرزند در شكم او را دختر كرديم هرگز حسرت نمى خورد، و آنطور اندوهناك نمى شد، او نمى دانست كه اگر فرزندش پسر مى شد، اميدش آنطور كه بايد محقق نمى شد، و ممكن نبود نتائجى كه در دختر شدن فرزندش هست ، در پسر شدن آن به دست آيد، براى اينكه نهايت نتيجه اى كه ممكن بود از پسر بودن فرزندش ‍ بدست آيد اين بود كه فرزندى چون عيسى از او متولد شود، كه پيامبرى باشد شفا دهنده كور مادر زاد، و بيمار برصى و زنده كننده مردگان ، و ليكن در دختر بودن حملش نتيجه اى ديگر نيز عايد مى شود و آن اين است كه كلمه اللّه تمام مى شود، و پسرى بدون پدر مى زايد، و در نتيجه هم خودش و هم فرزندش آيتى و معجره اى براى اهل عالم مى شوند، پسرى مى زايد كه در گهواره با مردم سخن مى گويد، روحى و كلمه اى از خدا مى شود، فرزندى كه مثلش نزد خدا مثل آدم است ، و از او و از مادرش آن دختر طاهره مباركه آثار و بركات و آيات روشن ديگر بروز مى كند.
اما اولى درست نيست ، زيرا پر واضح است كه اگر كلام همسر عمران باشد بايد آيه به اين صورت باشد، كه «'''خدا بهتر مى داند من چه چيز زائيده ام '''»، ليكن از آنجا كه گفتيم جمله قبلى «'''رب انى وضعتها انثى '''» در مقام اظهار حسرت و اندوه بود، از ظاهر جمله : «'''و اللّه اعلم بما وضعت '''» استفاده مى شود كه مى خواهد بفرمايد ما مى دانيم كه فرزند او دختر است ، و ليكن با دختر كردن فرزند او خواستيم آرزوى او را به بهترين وجه برآوريم ، وبطريقى برآوريم كه او را خشنودتر سازد، و اگر او مى دانست كه چرا فرزند در شكم او را دختر كرديم هرگز حسرت نمى خورد، و آنطور اندوهناك نمى شد، او نمى دانست كه اگر فرزندش پسر مى شد، اميدش آنطور كه بايد محقق نمى شد، و ممكن نبود نتائجى كه در دختر شدن فرزندش هست ، در پسر شدن آن به دست آيد، براى اينكه نهايت نتيجه اى كه ممكن بود از پسر بودن فرزندش ‍ بدست آيد اين بود كه فرزندى چون عيسى از او متولد شود، كه پيامبرى باشد شفا دهنده كور مادر زاد، و بيمار برصى و زنده كننده مردگان ، و ليكن در دختر بودن حملش نتيجه اى ديگر نيز عايد مى شود و آن اين است كه كلمه اللّه تمام مى شود، و پسرى بدون پدر مى زايد، و در نتيجه هم خودش و هم فرزندش آيتى و معجره اى براى اهل عالم مى شوند، پسرى مى زايد كه در گهواره با مردم سخن مى گويد، روحى و كلمه اى از خدا مى شود، فرزندى كه مثلش نزد خدا مثل آدم است ، و از او و از مادرش آن دختر طاهره مباركه آثار و بركات و آيات روشن ديگر بروز مى كند.
خط ۷۱: خط ۷۳:
از اينجا روشن مى شود كه جمله : «'''و ليس الذكر كالانثى '''» نيز نمى تواند كلام همسر عمران باشد، بلكه آن نيز حكايت كلام خداى تعالى است ، و اگر كلام همسر عمران بود جا داشت بفرمايد: «'''و ليس ‍ الانثى كالذكر'''»، نه اينكه عكس آنرا بفرمايد، و اين بسيار روشن است ، براى اينكه وقتى انسان يك چيز ارجمند و يا مقامى بلند را آرزو دارد، ولى چيزى كمتر از آن يا مقامى پائين تر باو داده مى شود، از در حسرت مى گويد: اين آن نيست كه من در طلبش بودم ، و يا مى گويد آنچه به من دادند مثل آنچه من مى خواستم نبود، و نمى گويد آنچه من آرزو داشتم مثل اينكه به منش دادند نيست ، از همينجا روشن مى شود كه «'''الف و لام '''» در دو كلمه «'''الذكر'''» و «'''الانثى '''» تنها الف و لام عهد است .
از اينجا روشن مى شود كه جمله : «'''و ليس الذكر كالانثى '''» نيز نمى تواند كلام همسر عمران باشد، بلكه آن نيز حكايت كلام خداى تعالى است ، و اگر كلام همسر عمران بود جا داشت بفرمايد: «'''و ليس ‍ الانثى كالذكر'''»، نه اينكه عكس آنرا بفرمايد، و اين بسيار روشن است ، براى اينكه وقتى انسان يك چيز ارجمند و يا مقامى بلند را آرزو دارد، ولى چيزى كمتر از آن يا مقامى پائين تر باو داده مى شود، از در حسرت مى گويد: اين آن نيست كه من در طلبش بودم ، و يا مى گويد آنچه به من دادند مثل آنچه من مى خواستم نبود، و نمى گويد آنچه من آرزو داشتم مثل اينكه به منش دادند نيست ، از همينجا روشن مى شود كه «'''الف و لام '''» در دو كلمه «'''الذكر'''» و «'''الانثى '''» تنها الف و لام عهد است .
ولى بيشتر مفسرين جمله : «'''و ليس الذكر كالانثى '''» را تتمه كلام همسر عمران گرفته ، آنگاه در اينكه چرا نگفت : «'''و ليس الانثى كالذكر'''» و توجيه اينكه چرا گفت : «'''و ليس الذكر كالانثى '''» خود را بزحمت انداختند، و زحمتشان بجائى نرسيده ، اگر بخواهى مى توانى به كتب آنان مراجعه كنى .
ولى بيشتر مفسرين جمله : «'''و ليس الذكر كالانثى '''» را تتمه كلام همسر عمران گرفته ، آنگاه در اينكه چرا نگفت : «'''و ليس الانثى كالذكر'''» و توجيه اينكه چرا گفت : «'''و ليس الذكر كالانثى '''» خود را بزحمت انداختند، و زحمتشان بجائى نرسيده ، اگر بخواهى مى توانى به كتب آنان مراجعه كنى .
وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ
وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ
وجه تسميه «'''مريم '''»
وجه تسميه «'''مريم '''»
كلمه «'''مريم '''» در لغت آن شهر، بطورى كه گفته اند به معناى زن عابد است ، و نيز زن خدمتكار است ، از همين جا معلوم مى شود كه چرا اين مادر دختر خود را بلافاصله بعد از وضع حمل مريم ناميد، و چرا خداى تعالى اين عمل او را حكايت كرد، خواست تا بعد از نوميدى از زاييدن پسرى كه محرر براى عبادت و خدمت باشد بلا درنگ همين دختر را براى اين كار محرر كند، پس اين كه گفت : «'''سميتها مريم '''»، به منزله اين است كه گفته باشد: «'''من اين دختر را براى تو محرر زاييدم '''» دليل بر اينكه جمله نامبرده به منزله صيغه نذر است ، اين است كه خداى سبحان دنبالش اين نذر را قبول نموده و مى فرمايد: «'''فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا...'''».
كلمه «'''مريم '''» در لغت آن شهر، بطورى كه گفته اند به معناى زن عابد است ، و نيز زن خدمتكار است ، از همين جا معلوم مى شود كه چرا اين مادر دختر خود را بلافاصله بعد از وضع حمل مريم ناميد، و چرا خداى تعالى اين عمل او را حكايت كرد، خواست تا بعد از نوميدى از زاييدن پسرى كه محرر براى عبادت و خدمت باشد بلا درنگ همين دختر را براى اين كار محرر كند، پس اين كه گفت : «'''سميتها مريم '''»، به منزله اين است كه گفته باشد: «'''من اين دختر را براى تو محرر زاييدم '''» دليل بر اينكه جمله نامبرده به منزله صيغه نذر است ، اين است كه خداى سبحان دنبالش اين نذر را قبول نموده و مى فرمايد: «'''فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا...'''».
خط ۷۹: خط ۸۱:
خداى عزوجل اينطور يعنى بطور مطلق گفت : «'''من ذريه او را چنين ...'''» با اينكه مادر مريم علم غيب نداشت و آينده يك كودك براى همه غيب است زيرا كه جز خداى سبحان كسى آنرا نمى داند، و در آنجا در پاسخ از اين اشكال گفتيم : او (از جائى خبر داده شده بود) مى دانست كه به زودى از شوهرش عمران صاحب فرزندى پسر، و صالح مى شود و بعد از آنكه حامله شد و همسرش از دنيا رفت شكى نداشت كه حمل در شكمش همان پسرى است كه به او وعده داده اند و بعد از آنكه فرزند را زاييد و فهميد حدسش خطا رفته ، يقين كرد كه آن پسر موعود را به مريم مى دهند، و او داراى ذريه است .
خداى عزوجل اينطور يعنى بطور مطلق گفت : «'''من ذريه او را چنين ...'''» با اينكه مادر مريم علم غيب نداشت و آينده يك كودك براى همه غيب است زيرا كه جز خداى سبحان كسى آنرا نمى داند، و در آنجا در پاسخ از اين اشكال گفتيم : او (از جائى خبر داده شده بود) مى دانست كه به زودى از شوهرش عمران صاحب فرزندى پسر، و صالح مى شود و بعد از آنكه حامله شد و همسرش از دنيا رفت شكى نداشت كه حمل در شكمش همان پسرى است كه به او وعده داده اند و بعد از آنكه فرزند را زاييد و فهميد حدسش خطا رفته ، يقين كرد كه آن پسر موعود را به مريم مى دهند، و او داراى ذريه است .
به همين جهت نذرش را كه راجع به پسر بود به دختر مبدل كرد و دخترش را مريم (زنى عابده و خادمه كنيسه ) نام نهاد و ذريه او را از شر شيطان رجيم به خدا پناه داد، اين آن چيزى است كه دقت در كلام خدا آنرا به ما مى فهماند.
به همين جهت نذرش را كه راجع به پسر بود به دختر مبدل كرد و دخترش را مريم (زنى عابده و خادمه كنيسه ) نام نهاد و ذريه او را از شر شيطان رجيم به خدا پناه داد، اين آن چيزى است كه دقت در كلام خدا آنرا به ما مى فهماند.
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً
«'''قبول حسن '''» به معناى تقبل يعنى قبول با رضايت درونى است
«'''قبول حسن '''» به معناى تقبل يعنى قبول با رضايت درونى است
كلمه «'''قبول '''» اگر با قيد «'''حسن '''» در كلام آيد معنايش همان تقبل است ، چون فرق تقبل با قبول اين است كه تقبل به معناى يك نوع قبول است و آن قبول با رضايت درونى است ، پس مى توان گفت معناى جمله مورد بحث اين است كه خداى سبحان فرموده باشد: «'''فتقبلها ربها تقبلا'''» و اگر از كلمه «'''تقبلا'''» به جمله «'''بقبول حسن '''» تعبير كرد براى اين بود كه بفهماند حسن قبول مقصود اصلى از كلام است ، علاوه بر اينكه تصريح كردن به حسن قبول اظهار حرمت و شرافتى براى مادر مريم است .
كلمه «'''قبول '''» اگر با قيد «'''حسن '''» در كلام آيد معنايش همان تقبل است ، چون فرق تقبل با قبول اين است كه تقبل به معناى يك نوع قبول است و آن قبول با رضايت درونى است ، پس مى توان گفت معناى جمله مورد بحث اين است كه خداى سبحان فرموده باشد: «'''فتقبلها ربها تقبلا'''» و اگر از كلمه «'''تقبلا'''» به جمله «'''بقبول حسن '''» تعبير كرد براى اين بود كه بفهماند حسن قبول مقصود اصلى از كلام است ، علاوه بر اينكه تصريح كردن به حسن قبول اظهار حرمت و شرافتى براى مادر مريم است .
خط ۸۹: خط ۹۱:
و اين دو: يعنى قبول حسن كه گفتيم برگشتش به همان اصطفا است و نبات حسن كه گفتيم برگشتش به طهارت است ، همان اصطفا و طهارتى است كه در ذيل آيات مورد بحث ، به آن اشاره نموده و مى فرمايد: «'''و اذ قالت الملائكه يا مريم ان اللّه اصطفاك و طهرك ...'''» و ان شاء اللّه العزيز، در تفسير آن توضيحش خواهد آمد.
و اين دو: يعنى قبول حسن كه گفتيم برگشتش به همان اصطفا است و نبات حسن كه گفتيم برگشتش به طهارت است ، همان اصطفا و طهارتى است كه در ذيل آيات مورد بحث ، به آن اشاره نموده و مى فرمايد: «'''و اذ قالت الملائكه يا مريم ان اللّه اصطفاك و طهرك ...'''» و ان شاء اللّه العزيز، در تفسير آن توضيحش خواهد آمد.
پس روشن شد كه اصطفاى مريم و تطهير وى عبارت است از اينكه دعاى مادرش را مستجاب كرد، همچنان كه اصطفاى وى بر زنان عالم عبارت است از اينكه عيسى (عليه السلام ) از او متولد مى شود و اينكه او و فرزندش آيتى براى عالميان باشد، آيتى كه مصدق كلام خدا باشد كه فرمود: «'''و ليس الذكر كالانثى '''».
پس روشن شد كه اصطفاى مريم و تطهير وى عبارت است از اينكه دعاى مادرش را مستجاب كرد، همچنان كه اصطفاى وى بر زنان عالم عبارت است از اينكه عيسى (عليه السلام ) از او متولد مى شود و اينكه او و فرزندش آيتى براى عالميان باشد، آيتى كه مصدق كلام خدا باشد كه فرمود: «'''و ليس الذكر كالانثى '''».
وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا
وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا
زكريا با قرعه كشى سرپرست مريم شد، چون عده اى درباره تكفل وى با يكديگر نزاع داشتند، و سرانجام به قرعه رضايت دادند و قرعه بنام زكريا در آمد، همچنان كه آيه : «'''و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون '''» دارد.
زكريا با قرعه كشى سرپرست مريم شد، چون عده اى درباره تكفل وى با يكديگر نزاع داشتند، و سرانجام به قرعه رضايت دادند و قرعه بنام زكريا در آمد، همچنان كه آيه : «'''و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون '''» دارد.
كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً...
كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً...
معناى «'''محراب '''»
معناى «'''محراب '''»
كلمه «'''محراب '''» به معناى جائى است كه مخصوص عبادت باشد، حال چه در مسجد باشد، و چه در خانه .
كلمه «'''محراب '''» به معناى جائى است كه مخصوص عبادت باشد، حال چه در مسجد باشد، و چه در خانه .
خط ۱۱۲: خط ۱۱۴:
پس معلوم مى شود رزق نامبرده رزقى بوده است كه بر كرامت خدائى نسبت به مريم دلالت مى كرده ، كه جمله : «'''يا مريم ...'''» هم به بيانى كه خواهد آمد بر اين معنا اشعار دارد.
پس معلوم مى شود رزق نامبرده رزقى بوده است كه بر كرامت خدائى نسبت به مريم دلالت مى كرده ، كه جمله : «'''يا مريم ...'''» هم به بيانى كه خواهد آمد بر اين معنا اشعار دارد.
در اين آيه با اينكه مى توانست بفرمايد: «'''وجد عندها رزقا و قال يا مريم انى لك هذا...'''» با نياوردن لفظ «'''واو'''» جمله را از وسط پاره كرد، خواست تا بفهماند كه زكريا همه اين حرفها را يكباره به مريم گفت ، و او هم پاسخى داد كه وى را قانع ساخت ، و يقين كرد كه اين طعامها كرامتى است از خدا نسبت به مريم ، در اينجا بود كه او نيز كرامت الهى را طمع كرده ، از حضرتش درخواست فرزندى طيب كرد.  
در اين آيه با اينكه مى توانست بفرمايد: «'''وجد عندها رزقا و قال يا مريم انى لك هذا...'''» با نياوردن لفظ «'''واو'''» جمله را از وسط پاره كرد، خواست تا بفهماند كه زكريا همه اين حرفها را يكباره به مريم گفت ، و او هم پاسخى داد كه وى را قانع ساخت ، و يقين كرد كه اين طعامها كرامتى است از خدا نسبت به مريم ، در اينجا بود كه او نيز كرامت الهى را طمع كرده ، از حضرتش درخواست فرزندى طيب كرد.  
هنالك دَعَا زَكرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنك ذُرِّيَّةً طيِّبَةً ...
هنالك دَعَا زَكرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنك ذُرِّيَّةً طيِّبَةً ...
طيب هر چيز، آن فردى است كه براى چيز ديگر سازگار و در برآمدن حاجت آن دخيل و مؤ ثر باشد، مثلا شهر طيب آن شهرى است كه براى زندگى اهلش سازگار، و داراى آب و هوائى ملايم ، و رزقى پاكيره باشد،و كار و كسب و ساير خواسته ها براى اهلش هم فراهم باشد كه خداى تعالى درباره چنين شهرى مى فرمايد: «'''و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه '''».
طيب هر چيز، آن فردى است كه براى چيز ديگر سازگار و در برآمدن حاجت آن دخيل و مؤ ثر باشد، مثلا شهر طيب آن شهرى است كه براى زندگى اهلش سازگار، و داراى آب و هوائى ملايم ، و رزقى پاكيره باشد،و كار و كسب و ساير خواسته ها براى اهلش هم فراهم باشد كه خداى تعالى درباره چنين شهرى مى فرمايد: «'''و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه '''».
همچنين عيش طيب ، و حيات طيب ، آن عيش و حياتى است كه ابعاض ‍ و شؤ ون مختلفش با هم سازگار باشد، بطورى كه دل صاحب آن عيش به زندگى گرم و بدون نگرانى باشد، و يكى از مشتقات كلمه «'''طيب '''» بر وزن سيب است كه به معناى عطر پاكيره است ، پس ذريه طيبه آن فرزند صالحى است كه مثلا صفات و افعالش با آرزوئى كه پدرش از يك فرزند داشت مطابق باشد.
همچنين عيش طيب ، و حيات طيب ، آن عيش و حياتى است كه ابعاض ‍ و شؤ ون مختلفش با هم سازگار باشد، بطورى كه دل صاحب آن عيش به زندگى گرم و بدون نگرانى باشد، و يكى از مشتقات كلمه «'''طيب '''» بر وزن سيب است كه به معناى عطر پاكيره است ، پس ذريه طيبه آن فرزند صالحى است كه مثلا صفات و افعالش با آرزوئى كه پدرش از يك فرزند داشت مطابق باشد.
خط ۱۱۸: خط ۱۲۰:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۲۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۲۷۵ </center>
شبيه ترين انبيا به عيسى (عليه السلام ) است و جامع ترين پيغمبرى است كه همه صفات كمال و كرامتهاى موجود در مريم و عيسى را واجد بود، و بخاطر همين جامعيت فرزند زكريا بود (به بيانى كه خواهد آمد ان شاء اللّه ) خدا او را يحيى ناميد و درباره اش فرمود: «'''مصدقا بكلمه من اللّه و سيدا و حصورا و نبيا من الصالحين '''» و اين صفات نزديكترين صفات است براى انسانى كه شبيه به مريم و فرزندش عيسى (عليه السلام ) باشد.
شبيه ترين انبيا به عيسى (عليه السلام ) است و جامع ترين پيغمبرى است كه همه صفات كمال و كرامتهاى موجود در مريم و عيسى را واجد بود، و بخاطر همين جامعيت فرزند زكريا بود (به بيانى كه خواهد آمد ان شاء اللّه ) خدا او را يحيى ناميد و درباره اش فرمود: «'''مصدقا بكلمه من اللّه و سيدا و حصورا و نبيا من الصالحين '''» و اين صفات نزديكترين صفات است براى انسانى كه شبيه به مريم و فرزندش عيسى (عليه السلام ) باشد.
فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشرُك بِيَحْيى ...
فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشرُك بِيَحْيى ...
ضميرهاى غايب در «'''نادته '''»، و در «'''هو قائم '''» و در «'''يصلى '''» و ضمير خطاب در «'''يبشرك '''» همه به كلمه «'''زكريا'''» بر مى گردد، و كلمه بشارت كه ريشه كلمه «'''يبشر'''» به معناى خبر خوشى است كه شنونده را مسرور سازد.
ضميرهاى غايب در «'''نادته '''»، و در «'''هو قائم '''» و در «'''يصلى '''» و ضمير خطاب در «'''يبشرك '''» همه به كلمه «'''زكريا'''» بر مى گردد، و كلمه بشارت كه ريشه كلمه «'''يبشر'''» به معناى خبر خوشى است كه شنونده را مسرور سازد.
و جمله : «'''ان اللّه يبشرك '''» دلالت دارد بر اينكه نامگذارى فرزندش ‍ بنام يحيى از ناحيه خداى سبحان است ، همچنان كه آيات ديگرى كه نظير اين آيه است بر اين معنا صراحت دارد، از آن جمله در سوره مريم مى فرمايد: «'''يا زكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميا'''».
و جمله : «'''ان اللّه يبشرك '''» دلالت دارد بر اينكه نامگذارى فرزندش ‍ بنام يحيى از ناحيه خداى سبحان است ، همچنان كه آيات ديگرى كه نظير اين آيه است بر اين معنا صراحت دارد، از آن جمله در سوره مريم مى فرمايد: «'''يا زكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميا'''».


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۲۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۲۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش