گمنام

تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴۷: خط ۴۹:
و مويد اين معنا گفتارى است كه درباره شمردن نمونه هاى زينت از نظر خواننده خواهد گذشت كه چرا از نمونه هاى زينت ، نساء و بنين و قناطير را شمرد؟ علاوه بر اينكه چه بسا بتوان گفت معناى لفظ شهوات خالى از شيفتگى و دلدادگى و حرص نيست ، هر چند كه كلمه نامبرده به معناى مشتهيات است .
و مويد اين معنا گفتارى است كه درباره شمردن نمونه هاى زينت از نظر خواننده خواهد گذشت كه چرا از نمونه هاى زينت ، نساء و بنين و قناطير را شمرد؟ علاوه بر اينكه چه بسا بتوان گفت معناى لفظ شهوات خالى از شيفتگى و دلدادگى و حرص نيست ، هر چند كه كلمه نامبرده به معناى مشتهيات است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۳ </center>
مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَطِيرِ الْمُقَنطرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضةِ ...
مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَطِيرِ الْمُقَنطرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضةِ ...
كلمه «'''نساء'''» جمعى است كه مفردى از لفظ خود ندارد، و كلمه «'''بنين '''» جمع كلمه «'''ابن '''» است كه به معناى نر، از فرزندان آدمى است ، كه در فارسى به كلمه «'''پسر'''» ترجمه مى شود، حال چه پسر بدون واسطه ، و چه با واسطه ، كه فارسيان از آنان به كلمه «'''نوه '''»، «'''نتيجه '''»، «'''نبيره '''» تعبير مى كنند.
كلمه «'''نساء'''» جمعى است كه مفردى از لفظ خود ندارد، و كلمه «'''بنين '''» جمع كلمه «'''ابن '''» است كه به معناى نر، از فرزندان آدمى است ، كه در فارسى به كلمه «'''پسر'''» ترجمه مى شود، حال چه پسر بدون واسطه ، و چه با واسطه ، كه فارسيان از آنان به كلمه «'''نوه '''»، «'''نتيجه '''»، «'''نبيره '''» تعبير مى كنند.
و كلمه «'''قناطير'''» جمع قنطار است ، و اين كلمه كلمه اى است جامد، يعنى چيزى از آن مشتق نمى شود، و به معناى مقدار طلائى است كه در يك پوست گاو بگنجد، و يا به معناى پوستى پر از طلا است .
و كلمه «'''قناطير'''» جمع قنطار است ، و اين كلمه كلمه اى است جامد، يعنى چيزى از آن مشتق نمى شود، و به معناى مقدار طلائى است كه در يك پوست گاو بگنجد، و يا به معناى پوستى پر از طلا است .
خط ۶۶: خط ۶۸:
و اما لذائذى از قبيل جاه و مقام و صدارت ، همه امور و همى هستند كه به قصد ثانوى مورد علاقه قرار مى گيرند، و التذاذ به آنها، التذاذ شهوانى شمرده نمى شود، بلكه التذاذى است و همى و خيالى ، از اين گذشته اگر آيه شريفه نامى از اينگونه لذائذ نبرده براى اين است كه در مقام شمردن تمامى شهوات نبوده است .
و اما لذائذى از قبيل جاه و مقام و صدارت ، همه امور و همى هستند كه به قصد ثانوى مورد علاقه قرار مى گيرند، و التذاذ به آنها، التذاذ شهوانى شمرده نمى شود، بلكه التذاذى است و همى و خيالى ، از اين گذشته اگر آيه شريفه نامى از اينگونه لذائذ نبرده براى اين است كه در مقام شمردن تمامى شهوات نبوده است .
از اينجا اين نظريه تاءييد مى شود همانطور كه قبلا هم اشاره بدان شد كه مراد از حب شهوات ، علاقه معمولى نيست ، پس دلدادگى و مرحله شديد حب است ، (كه خود نوعى جنون است و به همين جهت به شيطان نسبت داده شده )، و اگر مراد، اصل علاقمندى كه امرى است فطرى ، مى بود به شيطان نسبتش نمى داد، چون علاقه معمولى و فطرى را خداوند در دل همه نهاده است .
از اينجا اين نظريه تاءييد مى شود همانطور كه قبلا هم اشاره بدان شد كه مراد از حب شهوات ، علاقه معمولى نيست ، پس دلدادگى و مرحله شديد حب است ، (كه خود نوعى جنون است و به همين جهت به شيطان نسبت داده شده )، و اگر مراد، اصل علاقمندى كه امرى است فطرى ، مى بود به شيطان نسبتش نمى داد، چون علاقه معمولى و فطرى را خداوند در دل همه نهاده است .
ذَلِك مَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ...
ذَلِك مَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ...
يعنى اين شهواتى كه شمرديم امورى است كه در زندگى دنيا (يعنى نزديكترين زندگى براى انسان نسبت به جهان آخرت ) وسيله اقامه حيات است ، و زندگى دنيا (نزديكتر) و همچنين متاع و وسيله اقامه آن امرى است فانى ، و از بين رفتنى ، نه خود دنيا مى ماند، و نه متاع آن ، نه آن عاقبتى باقى و صالح دارد و نه اين ، آن زندگى كه بقا دارد و شايسته است كه آن را زندگى بناميم ، زندگى آخرت است كه نزد خدا است ، «'''(و اللّه عنده حسن الماب '''»).
يعنى اين شهواتى كه شمرديم امورى است كه در زندگى دنيا (يعنى نزديكترين زندگى براى انسان نسبت به جهان آخرت ) وسيله اقامه حيات است ، و زندگى دنيا (نزديكتر) و همچنين متاع و وسيله اقامه آن امرى است فانى ، و از بين رفتنى ، نه خود دنيا مى ماند، و نه متاع آن ، نه آن عاقبتى باقى و صالح دارد و نه اين ، آن زندگى كه بقا دارد و شايسته است كه آن را زندگى بناميم ، زندگى آخرت است كه نزد خدا است ، «'''(و اللّه عنده حسن الماب '''»).
قُلْ أَ ؤُنَبِّئُكم بِخَيرٍ مِّن ذَلِكمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌ ...
قُلْ أَ ؤُنَبِّئُكم بِخَيرٍ مِّن ذَلِكمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌ ...
اين آيه شريفه در مقام بيان جمله : «'''و اللّه عنده حسن الماب '''» است و به جاى شهواتى كه در آيه قبل شمرد، در اينجا يك چيز را مقابل آنها قرار داده ، و آن كلمه «'''خير'''» است ، و اين بدان جهت است كه نعمت هاى آخرتى همه خوبى ها را دارد، هم باقى است و هم اينكه زيبائى و لذتش حقيقى است ، هم بطلان در آن راه ندارد، امورى است هم جنس شهوات دنيا (اگر در دنيا همسرانند در آخرت هم حوران بهشتى هستند، و اگر در دنيا اموال و اولاد و خوردنى ها هست آنجا هم غلمان و باغها و اقسام ميوه ها هست «'''مترجم '''»).
اين آيه شريفه در مقام بيان جمله : «'''و اللّه عنده حسن الماب '''» است و به جاى شهواتى كه در آيه قبل شمرد، در اينجا يك چيز را مقابل آنها قرار داده ، و آن كلمه «'''خير'''» است ، و اين بدان جهت است كه نعمت هاى آخرتى همه خوبى ها را دارد، هم باقى است و هم اينكه زيبائى و لذتش حقيقى است ، هم بطلان در آن راه ندارد، امورى است هم جنس شهوات دنيا (اگر در دنيا همسرانند در آخرت هم حوران بهشتى هستند، و اگر در دنيا اموال و اولاد و خوردنى ها هست آنجا هم غلمان و باغها و اقسام ميوه ها هست «'''مترجم '''»).
<span id='link96'><span>
<span id='link96'><span>
خط ۸۹: خط ۹۱:
==علت تقابل رضوان با شهوات انسانى در آيه شريفه ==
==علت تقابل رضوان با شهوات انسانى در آيه شريفه ==
از اينجا روشن مى شود اينكه رضوان در اين آيه را در مقابل شهواتى قرار داده ، كه در آيه قبل نام برده بود، براى اين است كه بفهماند انسان دنيا پرست اگر دنيا و مخصوصا مال دنيا را جمع مى كند، براى اين است كه به خيال خود مشيت مطلقه را به دست آورد، ساده تر بگويم براى اين جمع مى كند كه هر كارى خواست بتواند بكند، و قدرتش تا دورترين آرزوهايش توسعه يابد، ولى امر بر او مشتبه شده ، و نفهميده كه چنين قدرتى و چنين مشيت مطلقه اى جز با رضايت خدا تامين نمى شود، خدائى كه زمام هر چيز به دست او است .
از اينجا روشن مى شود اينكه رضوان در اين آيه را در مقابل شهواتى قرار داده ، كه در آيه قبل نام برده بود، براى اين است كه بفهماند انسان دنيا پرست اگر دنيا و مخصوصا مال دنيا را جمع مى كند، براى اين است كه به خيال خود مشيت مطلقه را به دست آورد، ساده تر بگويم براى اين جمع مى كند كه هر كارى خواست بتواند بكند، و قدرتش تا دورترين آرزوهايش توسعه يابد، ولى امر بر او مشتبه شده ، و نفهميده كه چنين قدرتى و چنين مشيت مطلقه اى جز با رضايت خدا تامين نمى شود، خدائى كه زمام هر چيز به دست او است .
وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ
وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ
بعد از آنكه از اين آيه و آيه قبليش به دست آمد كه خدا در دو سرا يعنى هم در دنيا و هم در آخرت وعده نعمت هائى را داده كه مايه تنعم و لذت او است ، و نيز از آنجائى كه اين نعمت ها چه خوردنى هايش و چه نوشيدنى ها و همسران و ملك و ساير لذائذش هم دنيوى دارد و هم اخروى ، با اين تفاوت كه آنچه دنيائى است مشترك بين كافر و مؤ من است ، و اما اخرويش مختص به مؤ منين است .
بعد از آنكه از اين آيه و آيه قبليش به دست آمد كه خدا در دو سرا يعنى هم در دنيا و هم در آخرت وعده نعمت هائى را داده كه مايه تنعم و لذت او است ، و نيز از آنجائى كه اين نعمت ها چه خوردنى هايش و چه نوشيدنى ها و همسران و ملك و ساير لذائذش هم دنيوى دارد و هم اخروى ، با اين تفاوت كه آنچه دنيائى است مشترك بين كافر و مؤ من است ، و اما اخرويش مختص به مؤ منين است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۸ </center>
خط ۹۸: خط ۱۰۰:
در آيه بعدى اين تقوا را به بيانى معرفى كرده كه با آيه مورد بحث متصل و مربوط باشد، و آن اين است كه فرموده : «'''الذين يقولون ربنا...'''» تا آخر دو آيه ، كه خلاصه اين معرفى چنين است كه مؤ منين فقر و حاجت خود را نزد پروردگارشان اظهار مى دارند، و خود را از او بى نياز نمى دانند، و نه تنها به زبان اظهار مى دارند، بلكه صدق گفتار خود را با عمل صالح خود اثبات مى كنند، به خلاف كفار كه خود را از پروردگار خود بى نياز مى پندارند و پيروى شهوات دنيا زندگى آخرت و عاقبت امرشان را از يادشان برده است .
در آيه بعدى اين تقوا را به بيانى معرفى كرده كه با آيه مورد بحث متصل و مربوط باشد، و آن اين است كه فرموده : «'''الذين يقولون ربنا...'''» تا آخر دو آيه ، كه خلاصه اين معرفى چنين است كه مؤ منين فقر و حاجت خود را نزد پروردگارشان اظهار مى دارند، و خود را از او بى نياز نمى دانند، و نه تنها به زبان اظهار مى دارند، بلكه صدق گفتار خود را با عمل صالح خود اثبات مى كنند، به خلاف كفار كه خود را از پروردگار خود بى نياز مى پندارند و پيروى شهوات دنيا زندگى آخرت و عاقبت امرشان را از يادشان برده است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش