گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲ بخش۳۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۸: خط ۲۰:
و اين معنا را ذيل آيه كه مى فرمايد: «'''و الله واسع عليم '''»، به بهترين وجهى توضيح مى دهد، براى اينكه كلمه واسع دلالت مى كند بر اينكه خداى تعالى از هيچ فعلى و ايتائى (دادنى ) ممنوع نيست ، و كلمه «'''عليم '''» دلالت مى كند بر اينكه : فعل او فعلى است كه از روى علم ثابت و غير قابل خطا سر مى زند، پس خداى سبحان هر چه مى خواهد مى كند بدون اينكه چيزى مانعش شود، و كارى نمى كند مگر آنكه آن كار، داراى مصلحت واقعى باشد.
و اين معنا را ذيل آيه كه مى فرمايد: «'''و الله واسع عليم '''»، به بهترين وجهى توضيح مى دهد، براى اينكه كلمه واسع دلالت مى كند بر اينكه خداى تعالى از هيچ فعلى و ايتائى (دادنى ) ممنوع نيست ، و كلمه «'''عليم '''» دلالت مى كند بر اينكه : فعل او فعلى است كه از روى علم ثابت و غير قابل خطا سر مى زند، پس خداى سبحان هر چه مى خواهد مى كند بدون اينكه چيزى مانعش شود، و كارى نمى كند مگر آنكه آن كار، داراى مصلحت واقعى باشد.
باقى مى ماند معناى كلمه «'''واسع '''» كه يكى از اسامى خداى تعالى است و ماده وسعت كه كلمه سعه نيز از مشتقات آن است ، در اصل به معناى حالتى در جسم است كه با داشتن آن حالت اشيائى ديگر را در خود مى گنجاند، مانند سعه ظرف كه هر چه بيشتر باشد آب بيشتر يا طعام بيشتر را در خود جاى مى دهد، و سعه صندوق به معناى گنجايش ‍ آن است نسبت به آنچه در آن مى گذارند، و سعه خانه كه افراد بيشترى را در خود جاى مى دهد، و ليكن به عنوان استعاره در غنى نيز استعمال مى شود اما نه هر غنائى و از هر جهتى ، بلكه غنى از اين جهت كه گنجايش بذل و بخشش را دارد، كانه مال وسيع ، آن مالى است كه ظرفيتى دارد كه هرچه بخواهند مى توانند از آن خرج كنند و به همين معنا كلمه نامبرده در مورد خداى سبحان نيز استعمال مى شود، وقتى مى گوئيم خدا واسع است معنايش اين است كه او غنى است كه هر چه بخواهد بذل كند، ناتوانش نمى سازد، بلكه هر قدر بخواهد مى تواند بذل كند.
باقى مى ماند معناى كلمه «'''واسع '''» كه يكى از اسامى خداى تعالى است و ماده وسعت كه كلمه سعه نيز از مشتقات آن است ، در اصل به معناى حالتى در جسم است كه با داشتن آن حالت اشيائى ديگر را در خود مى گنجاند، مانند سعه ظرف كه هر چه بيشتر باشد آب بيشتر يا طعام بيشتر را در خود جاى مى دهد، و سعه صندوق به معناى گنجايش ‍ آن است نسبت به آنچه در آن مى گذارند، و سعه خانه كه افراد بيشترى را در خود جاى مى دهد، و ليكن به عنوان استعاره در غنى نيز استعمال مى شود اما نه هر غنائى و از هر جهتى ، بلكه غنى از اين جهت كه گنجايش بذل و بخشش را دارد، كانه مال وسيع ، آن مالى است كه ظرفيتى دارد كه هرچه بخواهند مى توانند از آن خرج كنند و به همين معنا كلمه نامبرده در مورد خداى سبحان نيز استعمال مى شود، وقتى مى گوئيم خدا واسع است معنايش اين است كه او غنى است كه هر چه بخواهد بذل كند، ناتوانش نمى سازد، بلكه هر قدر بخواهد مى تواند بذل كند.
وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ ءَايَةَ مُلْكهِ أَن يَأْتِيَكمُ التَّابُوت فِيهِ سكينَةٌ مِّن رَّبِّكمْ
وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ ءَايَةَ مُلْكهِ أَن يَأْتِيَكمُ التَّابُوت فِيهِ سكينَةٌ مِّن رَّبِّكمْ
كلمه «'''تابوت '''» به معناى صندوق است ، و اين كلمه بطورى كه گفته اند صيغه فعلوت از ماده «'''توب '''» است ، و توب به معناى رجوع است ، (و به همين جهت برگشتن از راه شيطان به سوى خدا را توبه گفته اند) و اگر صندوق را تابوت گفته اند براى اين است كه صاحبش ‍ همواره و پى درپى به سراغ او مى رود و به آن رجوع مى كند.
كلمه «'''تابوت '''» به معناى صندوق است ، و اين كلمه بطورى كه گفته اند صيغه فعلوت از ماده «'''توب '''» است ، و توب به معناى رجوع است ، (و به همين جهت برگشتن از راه شيطان به سوى خدا را توبه گفته اند) و اگر صندوق را تابوت گفته اند براى اين است كه صاحبش ‍ همواره و پى درپى به سراغ او مى رود و به آن رجوع مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۳۸ </center>
خط ۳۷: خط ۳۹:
باز نزديك به سياق اين آيه ، آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: ((فانزل الله سكينته على رسوله و على المؤ منين ، و الزمهم كلمه التقوى و كانوا احق بها و اهلها)، و نيز آيه زير است كه مى فرمايد: «'''فانزل الله سكينته عليه و ايده بجنود لم تروه ها'''».
باز نزديك به سياق اين آيه ، آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: ((فانزل الله سكينته على رسوله و على المؤ منين ، و الزمهم كلمه التقوى و كانوا احق بها و اهلها)، و نيز آيه زير است كه مى فرمايد: «'''فانزل الله سكينته عليه و ايده بجنود لم تروه ها'''».
از مطالب گذشته هم روشن گرديد كه ممكن است از كلام خداى تعالى استفاده كرد كه مراد از سكينت ، روحى است الهى ، و چيزى است كه مستلزم آن روح الهى است ، امرى است از خداى تعالى كه باعث سكينت قلب و استقرار و آرامش نفس و محكمى دل مى شود و معلوم است كه اين توجيه باعث نمى شود كه كلام از معناى ظاهريش بيرون شود، و كلمه سكينت كه به معناى سكون قلب و عدم اضطراب آن است در روح الهى استعمال شده باشد و جا دارد كه با همين معنا روايات آينده توجيه شود.
از مطالب گذشته هم روشن گرديد كه ممكن است از كلام خداى تعالى استفاده كرد كه مراد از سكينت ، روحى است الهى ، و چيزى است كه مستلزم آن روح الهى است ، امرى است از خداى تعالى كه باعث سكينت قلب و استقرار و آرامش نفس و محكمى دل مى شود و معلوم است كه اين توجيه باعث نمى شود كه كلام از معناى ظاهريش بيرون شود، و كلمه سكينت كه به معناى سكون قلب و عدم اضطراب آن است در روح الهى استعمال شده باشد و جا دارد كه با همين معنا روايات آينده توجيه شود.
وَ بَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَك ءَالُ مُوسى وَ ءَالُ هَرُونَ تحْمِلُهُ الْمَلَئكَةُ...
وَ بَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَك ءَالُ مُوسى وَ ءَالُ هَرُونَ تحْمِلُهُ الْمَلَئكَةُ...
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۴۱ </center>
آل هر كس اهل بيت او است ، كه خود او را هم شامل مى شود، پس آل موسى و آل هارون عبارتست از خود موسى و هارون و اهل بيت آن دو، و جمله «'''تحمله الملائكه '''» حال از تابوت است ، و جمله : «'''ان فى ذلك لايه لكم ان كنتم مؤ منين '''» مانند سياق اول آيه دلالت دارد بر اينكه بنى اسرائيل از پيامبرشان پرسيده بودند كه نشانى صدق گفتار تو چيست ؟ و از كجا بدانيم اينكه مى گوئى : (خداى تعالى طالوت را ملك و فرمانده شما كرده ) راست است .
آل هر كس اهل بيت او است ، كه خود او را هم شامل مى شود، پس آل موسى و آل هارون عبارتست از خود موسى و هارون و اهل بيت آن دو، و جمله «'''تحمله الملائكه '''» حال از تابوت است ، و جمله : «'''ان فى ذلك لايه لكم ان كنتم مؤ منين '''» مانند سياق اول آيه دلالت دارد بر اينكه بنى اسرائيل از پيامبرشان پرسيده بودند كه نشانى صدق گفتار تو چيست ؟ و از كجا بدانيم اينكه مى گوئى : (خداى تعالى طالوت را ملك و فرمانده شما كرده ) راست است .
فَلَمَّا فَصلَ طالُوت بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكم بِنَهَرٍ...إِلا قَلِيلاً مِّنْهُمْ
فَلَمَّا فَصلَ طالُوت بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكم بِنَهَرٍ...إِلا قَلِيلاً مِّنْهُمْ
كلمه فصل به معناى جدائى مكانى است ، همچنانكه در آيه : «'''و لما فصلت العير'''» به همين معنا است ، و چه بسا كه در معناى قطع يعنى ايجاد جدائى دو چيز استعمال شود مانند آيه و هو خير الفاصلين و بنابراين كلمه نامبرده هم متعدى استعمال مى شود (كه در آيه ۵۸ سوره انعام ديديد)، و هم لازم (كه در آيه مورد بحث و آيه سوره يوسف ملاحظه كرديد).
كلمه فصل به معناى جدائى مكانى است ، همچنانكه در آيه : «'''و لما فصلت العير'''» به همين معنا است ، و چه بسا كه در معناى قطع يعنى ايجاد جدائى دو چيز استعمال شود مانند آيه و هو خير الفاصلين و بنابراين كلمه نامبرده هم متعدى استعمال مى شود (كه در آيه ۵۸ سوره انعام ديديد)، و هم لازم (كه در آيه مورد بحث و آيه سوره يوسف ملاحظه كرديد).
كلمه «'''جند'''» به معناى مجتمعى انبوه است ، چه از انسان و چه از هر چيز ديگر، و اگر لشگر را جند ناميده اند به خاطر همين است كه جمعيتى متراكم هستند و اگر در آيه مورد بحث ، كلمه را به صيغه جمع جنود آورده ، براى اين بوده كه بفهماند جمعيت بنى اسرائيل كثرت قابل ملاحظه اى داشتند، با اينكه به حكم جملات بعدى همين آيه ، مؤ منين واقعى آنان ، بعد از عبور از نهر اندك بودند، (و اين ملاكى دست مى دهد كه در سختيها هميشه پايدار مى مانند) و نظير اين نكته در آيه بعد هم كه مى فرمايد: «'''و لما برزوا لجالوت و جنوده '''»، از كلمه جنود استفاده مى شود.
كلمه «'''جند'''» به معناى مجتمعى انبوه است ، چه از انسان و چه از هر چيز ديگر، و اگر لشگر را جند ناميده اند به خاطر همين است كه جمعيتى متراكم هستند و اگر در آيه مورد بحث ، كلمه را به صيغه جمع جنود آورده ، براى اين بوده كه بفهماند جمعيت بنى اسرائيل كثرت قابل ملاحظه اى داشتند، با اينكه به حكم جملات بعدى همين آيه ، مؤ منين واقعى آنان ، بعد از عبور از نهر اندك بودند، (و اين ملاكى دست مى دهد كه در سختيها هميشه پايدار مى مانند) و نظير اين نكته در آيه بعد هم كه مى فرمايد: «'''و لما برزوا لجالوت و جنوده '''»، از كلمه جنود استفاده مى شود.
خط ۵۷: خط ۵۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۴۳ </center>
و وقتى مفاد كلام تا اينجا اين شد، ديگر آمدن جمله «'''الا من اغترف غرفه بيده '''»، نمى رساند كه اين طائفه سوم از طالوت بودند، چون وقتى اين دلالت را داشت كه بلا فاصله بعد از جمله «'''فمن شرب منه '''» واقع شده بود، ولى بعد از ذكر هر دو طائفه آمده ، و معلوم است كه اين استثنا و اخراج از طائفه اول ، تنها باعث مى شود كه طائفه سوم داخل و جزء طائفه اول نباشند، نه اينكه داخل در طائفه دوم باشند، و لازمه اين سخن آنست كه آيه شريفه خواسته است لشكريان طالوت را با دو آزمايش به سه طائفه تقسيم كند اول آنهائى كه از طالوت نبودند چون از نهر نوشيدند، دوم آنهائى كه از وى بودند چون از نهر ننوشيدند، سوم آنهائى كه مردد بودند، و وضعشان در آزمايش نهر معلوم نشد، چون مشتى آب برداشتند و نوشيدند، و آزمايشى ديگر وصفشان راروشن مى كند، و آن اين است كه اگر در حال جنگ به خدا اعتماد نموده ، در برابر دشمن مقاومت كنند از طالوت خواهند شد، و اگر دچار قلق و اضطراب شوند، از طائفه دوم خواهند گرديد.
و وقتى مفاد كلام تا اينجا اين شد، ديگر آمدن جمله «'''الا من اغترف غرفه بيده '''»، نمى رساند كه اين طائفه سوم از طالوت بودند، چون وقتى اين دلالت را داشت كه بلا فاصله بعد از جمله «'''فمن شرب منه '''» واقع شده بود، ولى بعد از ذكر هر دو طائفه آمده ، و معلوم است كه اين استثنا و اخراج از طائفه اول ، تنها باعث مى شود كه طائفه سوم داخل و جزء طائفه اول نباشند، نه اينكه داخل در طائفه دوم باشند، و لازمه اين سخن آنست كه آيه شريفه خواسته است لشكريان طالوت را با دو آزمايش به سه طائفه تقسيم كند اول آنهائى كه از طالوت نبودند چون از نهر نوشيدند، دوم آنهائى كه از وى بودند چون از نهر ننوشيدند، سوم آنهائى كه مردد بودند، و وضعشان در آزمايش نهر معلوم نشد، چون مشتى آب برداشتند و نوشيدند، و آزمايشى ديگر وصفشان راروشن مى كند، و آن اين است كه اگر در حال جنگ به خدا اعتماد نموده ، در برابر دشمن مقاومت كنند از طالوت خواهند شد، و اگر دچار قلق و اضطراب شوند، از طائفه دوم خواهند گرديد.
فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مَعَهُ...
فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مَعَهُ...
كلمه «'''فئه '''» به معناى پاره اى از مردم است ، و دقت در اين آيات مى رساند كه گويندگان اين سخن كه «'''لا طاقه لنا...'''»، همان طائفه سوم بودند كه با مشت خود آب برداشتند، و پاسخ دهندگان به ايشان همانهائى بودند، كه اصلا آب ننوشيدند، و آيه شريفه از آنان تعبير كرده به : «'''الذين يظنون انهم ملاقواالله '''» و چون نمى توانيم كلمه «'''ظن '''» را درباره آنان به معناى پنداشتن بگيريم ، ناگزير بايد بگوئيم يا به معناى يقين است و يا كنايه از خشوع است .
كلمه «'''فئه '''» به معناى پاره اى از مردم است ، و دقت در اين آيات مى رساند كه گويندگان اين سخن كه «'''لا طاقه لنا...'''»، همان طائفه سوم بودند كه با مشت خود آب برداشتند، و پاسخ دهندگان به ايشان همانهائى بودند، كه اصلا آب ننوشيدند، و آيه شريفه از آنان تعبير كرده به : «'''الذين يظنون انهم ملاقواالله '''» و چون نمى توانيم كلمه «'''ظن '''» را درباره آنان به معناى پنداشتن بگيريم ، ناگزير بايد بگوئيم يا به معناى يقين است و يا كنايه از خشوع است .
و اين طائفه ممكن بود در پاسخ بگويند: «'''غلبه جمعيتى اندك بر جمعيتى بسيار امر محالى نيست بلكه با اذن خدا امرى است ممكن '''»، ولى اينطور نگفتند بلكه براى اينكه طرف را بهتر قانع كنند، قاطع تر جواب دادند، و از حوادثى كه در جاهاى ديگر اتفاق افتاده خبر داده و گفتند: چه بسيار اندك ها كه بر بسيارها غالب شدند.
و اين طائفه ممكن بود در پاسخ بگويند: «'''غلبه جمعيتى اندك بر جمعيتى بسيار امر محالى نيست بلكه با اذن خدا امرى است ممكن '''»، ولى اينطور نگفتند بلكه براى اينكه طرف را بهتر قانع كنند، قاطع تر جواب دادند، و از حوادثى كه در جاهاى ديگر اتفاق افتاده خبر داده و گفتند: چه بسيار اندك ها كه بر بسيارها غالب شدند.
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوت وَ جُنُودِهِ...
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوت وَ جُنُودِهِ...
استعاره از كنايه اى لطيف در: «'''ربنا افرغ علينا صبرا'''»
استعاره از كنايه اى لطيف در: «'''ربنا افرغ علينا صبرا'''»
كلمه «'''بروز'''» به معناى آشكار شدن است ، و به همين جهت بيرون شدن هماورد از لشگر دشمن و مبارزه طلب كردن او را «'''براز'''» مى گويند، و كلمه «'''افراغ '''» كه فعل امر «'''افرغ '''»، مشتق از آن است به معناى ريخته گرى است ، يعنى فلز آب شده اى را در قالب بريزند، و منظور از آ ن در اينجا اين است كه خداى تعالى صبر را در دل آنان و به قدر ظرفيت دلهايشان بريزد.
كلمه «'''بروز'''» به معناى آشكار شدن است ، و به همين جهت بيرون شدن هماورد از لشگر دشمن و مبارزه طلب كردن او را «'''براز'''» مى گويند، و كلمه «'''افراغ '''» كه فعل امر «'''افرغ '''»، مشتق از آن است به معناى ريخته گرى است ، يعنى فلز آب شده اى را در قالب بريزند، و منظور از آ ن در اينجا اين است كه خداى تعالى صبر را در دل آنان و به قدر ظرفيت دلهايشان بريزد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۴۴ </center>
پس در حقيقت اين تعبير، استعاره از كنايه لطيفى است ، و همچنين تثبيت اقدام كنايه است از اينكه ايشان را در جهاد ثابت قدم كند تا فرار نكنند.
پس در حقيقت اين تعبير، استعاره از كنايه لطيفى است ، و همچنين تثبيت اقدام كنايه است از اينكه ايشان را در جهاد ثابت قدم كند تا فرار نكنند.
فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ
فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ
«'''هزم '''» به معناى دفع كردن دشمن است .
«'''هزم '''» به معناى دفع كردن دشمن است .
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاس بَعْضهُم بِبَعْضٍ...
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاس بَعْضهُم بِبَعْضٍ...
همه مى دانند كه منظور از فساد زمين ، فساد سكنه زمين است ، يعنى فساد ا جتماع انسانى ، البته اگر به دنبال فساد اجتماع ، خود كره زمين هم فاسد شود، اين فساد به تبع منظور آيه مى شود، نه بالذات ، و اين خود يكى از حقايق علمى است كه قرآن از آن پرده بردارى كرده است .
همه مى دانند كه منظور از فساد زمين ، فساد سكنه زمين است ، يعنى فساد ا جتماع انسانى ، البته اگر به دنبال فساد اجتماع ، خود كره زمين هم فاسد شود، اين فساد به تبع منظور آيه مى شود، نه بالذات ، و اين خود يكى از حقايق علمى است كه قرآن از آن پرده بردارى كرده است .
<span id='link398'><span>
<span id='link398'><span>
خط ۹۵: خط ۹۷:
مانند روايتى كه در مجمع البيان و الدر المنثور از جابر آمده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خداى تعالى به خاطر صلاح مردى مسلمان ، وضع فرزند او و نوه او حتى اهل خانه او و بلكه اهل محله او را اصلاح مى كند، و مادام كه آن مرد صالح در بين آنان هست ايشان را در حفظ و حمايت خود، محفوظ مى دارد.
مانند روايتى كه در مجمع البيان و الدر المنثور از جابر آمده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خداى تعالى به خاطر صلاح مردى مسلمان ، وضع فرزند او و نوه او حتى اهل خانه او و بلكه اهل محله او را اصلاح مى كند، و مادام كه آن مرد صالح در بين آنان هست ايشان را در حفظ و حمايت خود، محفوظ مى دارد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲ بخش۳۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش