گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
<span id='link385'><span>
<span id='link385'><span>


==رواياتى در باره ماجراى نزول نخستين وحى بر پيامبر«ص» ==  
==بحث روايتى: (در باره ماجراى نزول نخستين وحى بر پيامبر«ص») ==  
 
<center>  «'''بحث روایتی'''» </center>


در الدرّالمنثور است كه عبدالرزاق، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ابن جرير، ابن انبارى - در کتاب مصاحف - ابن مردويه و بيهقى، از طريق ابن شهاب، از عروة بن زبير، از عايشه أمّ المؤمنين روايت كرده اند كه گفت: اولين روزنه اى كه از وحى به روى رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» باز شد، اين بود كه در عالَم رؤيا، در خواب چيزهايى مى ديد كه چون صبح روشن در خارج واقع مى شد.
در الدرّالمنثور است كه عبدالرزاق، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ابن جرير، ابن انبارى - در کتاب مصاحف - ابن مردويه و بيهقى، از طريق ابن شهاب، از عروة بن زبير، از عايشه أمّ المؤمنين روايت كرده اند كه گفت: اولين روزنه اى كه از وحى به روى رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» باز شد، اين بود كه در عالَم رؤيا، در خواب چيزهايى مى ديد كه چون صبح روشن در خارج واقع مى شد.
خط ۵۸: خط ۵۶:
ولى اين داستان كه در روايات آمده، خالى از اشكال و بلكه اشكال ها نيست. براى اين كه: اولا به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، نسبت شك در نبوت خود داده و گفته كه: آن جناب، احتمال داده آن صدا و آن شخصى كه بين زمين و آسمان ديده و آن سوره اى كه به او نازل شده، همه از القاآت شيطانى باشد.  
ولى اين داستان كه در روايات آمده، خالى از اشكال و بلكه اشكال ها نيست. براى اين كه: اولا به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، نسبت شك در نبوت خود داده و گفته كه: آن جناب، احتمال داده آن صدا و آن شخصى كه بين زمين و آسمان ديده و آن سوره اى كه به او نازل شده، همه از القاآت شيطانى باشد.  


و ثانيا، به وى نسبت داده كه اضطراب درونيش زايل نشد، تا وقتى كه يك مرد نصرانى - ورقة بن نوفل - كه خود را به رهبانيت زده بود، به نبوتش شهادت داد. آن وقت اضطرابش ‍ زايل شد. با اين كه خداى تعالى درباره آن جناب فرموده: «قل إنّى على بيّنة من ربّى». و چگونه ممكن است چنين كسى از سخنان يك نصرانى تحت تأثير قرار گيرد و براى آرامش خاطرش، محتاج به آن باشد، مگر در آن سخنان چه حجّت روشنى بوده؟ و مگر خداى تعالى، درباره آن جناب نفرموده: «قُل هذه سبيلى أدعوا إلى اللّه على بصيرة أنا و من اتّبعنى»؟ و آيا اعتماد كردن به قول ورقه بصيرت است؟ و بصيرت پيروانش هم، همين است كه ايمان آورده اند به كسى كه به گفتارى بى دليل ايمان آورده و اعتماد كرده؟  
و ثانيا، به وى نسبت داده كه اضطراب درونيش زايل نشد، تا وقتى كه يك مرد نصرانى - ورقة بن نوفل - كه خود را به رهبانيت زده بود، به نبوتش شهادت داد. آن وقت اضطرابش ‍ زايل شد. با اين كه خداى تعالى درباره آن جناب فرموده: «قل إنّى على بيّنة من ربّى».  
 
و چگونه ممكن است چنين كسى از سخنان يك نصرانى تحت تأثير قرار گيرد و براى آرامش خاطرش، محتاج به آن باشد، مگر در آن سخنان چه حجّت روشنى بوده؟ و مگر خداى تعالى، درباره آن جناب نفرموده: «قُل هذه سبيلى أدعوا إلى اللّه على بصيرة أنا و من اتّبعنى»؟ و آيا اعتماد كردن به قول ورقه بصيرت است؟ و بصيرت پيروانش هم، همين است كه ايمان آورده اند به كسى كه به گفتارى بى دليل ايمان آورده و اعتماد كرده؟  


و آيا وضع ساير انبيا هم، بدين منوال بوده؟ و آن جا كه خداى تعالى مى فرمايد: «إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبيّين من بعده»، امّت اين انبيا هم، اعتمادشان به نبوت پيغمبرشان براى اين بوده كه مثلا پيرمردى همانند ورقه گفته است كه نوح پيغمبر است، و يا هود و صالح پيغمبرند؟ قطعا پايه تشخيص نبوت يك پيغمبر، اين قدر سست نيست.
و آيا وضع ساير انبيا هم، بدين منوال بوده؟ و آن جا كه خداى تعالى مى فرمايد: «إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبيّين من بعده»، امّت اين انبيا هم، اعتمادشان به نبوت پيغمبرشان براى اين بوده كه مثلا پيرمردى همانند ورقه گفته است كه نوح پيغمبر است، و يا هود و صالح پيغمبرند؟ قطعا پايه تشخيص نبوت يك پيغمبر، اين قدر سست نيست.


بلكه حق اين است كه: نبوت و رسالت، ملازم با يقين و ايمان صد در صد شخص پيغمبر و رسول است. او قبل از هر كس ديگر، به نبوّت خود از جانب خداى تعالى یقین دارد، و بايد هم چنين باشد. روايات وارده از ائمّه اهل بيت «عليهم السلام» هم، همين را مى گويد.
بلكه حق اين است كه: نبوت و رسالت، ملازم با يقين و ايمان صد در صد شخص پيغمبر و رسول است. او قبل از هر كس ديگر، به نبوّت خود از جانب خداى تعالى یقین دارد، و بايد هم چنين باشد. روايات وارده از ائمّه اهل بيت «عليهم السلام» هم، همين را مى گويد.
شأن نزول آيات: «'''أرأيت الذّى ينهى...'''»:


و در مجمع البيان، در ذيل آيه «أرأيت الّذى ينهى...» آمده كه: ابوجهل گفت: راستى، محمّد صورت خود را در حضور شما به خاك مى گذارد؟ گفتند: بله. گفت: به آن كسى سوگند كه بايد به او سوگند خورد، اگر او را ببينم كه چنين مى كند، گردنش را لگدمال خواهم كرد.
و در مجمع البيان، در ذيل آيه «أرأيت الّذى ينهى...» آمده كه: ابوجهل گفت: راستى، محمّد صورت خود را در حضور شما به خاك مى گذارد؟ گفتند: بله. گفت: به آن كسى سوگند كه بايد به او سوگند خورد، اگر او را ببينم كه چنين مى كند، گردنش را لگدمال خواهم كرد.
خط ۷۷: خط ۷۵:


مؤلّف: مفاد اين روايت، با سياق آيات نمى سازد. چون از سياق بر مى آيد: نمازگزار، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بوده، نه مردم.
مؤلّف: مفاد اين روايت، با سياق آيات نمى سازد. چون از سياق بر مى آيد: نمازگزار، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بوده، نه مردم.
و در مجمع البيان آمده كه: در حديثى، از عبداللّه بن مسعود آمده كه فرمود: نزديك ترين حال بنده به خدا، حال سجود است.
و در مجمع البيان آمده كه: در حديثى، از عبداللّه بن مسعود آمده كه فرمود: نزديك ترين حال بنده به خدا، حال سجود است.


۱۴٬۰۱۵

ویرایش