گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۴: خط ۱۴:
پس ناگزير بايد بگوييم: مراد از جملۀ «لِلّذِينَ كَفَرُوا»، منافقانى است كه ظاهرا به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» ايمان آوردند، ولى دوباره در دل به كفر اول خود برگشتند، و پاره اى از احكام را رد نمودند. همچنان كه از آيه: «ذَلِكَ بِأنّهُم آمَنُوا ثُمّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى قُلُوبِهِم» و آيه: «لا تَعتَذِرُوا قَد كَفَرتُم بَعدَ إيمَانِكُم»، و آيه: «فَأعقَبَهُم نِفَاقاً فِى قُلُوبِهِم» بر مى آيد كه قرآن، منافقان را كافر خوانده.
پس ناگزير بايد بگوييم: مراد از جملۀ «لِلّذِينَ كَفَرُوا»، منافقانى است كه ظاهرا به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» ايمان آوردند، ولى دوباره در دل به كفر اول خود برگشتند، و پاره اى از احكام را رد نمودند. همچنان كه از آيه: «ذَلِكَ بِأنّهُم آمَنُوا ثُمّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى قُلُوبِهِم» و آيه: «لا تَعتَذِرُوا قَد كَفَرتُم بَعدَ إيمَانِكُم»، و آيه: «فَأعقَبَهُم نِفَاقاً فِى قُلُوبِهِم» بر مى آيد كه قرآن، منافقان را كافر خوانده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۱ </center>
بنابراين، آيه مورد بحث مربوط به طايفه اى از مسلمانان است كه ايمان آورده و داخل مؤمنان بودند، و بيشتر از مؤمنان واقعى، چپ و راست رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را احاطه مى كردند، ولى در باطن به بعضى از احكام كه بر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نازل شده، كفر ورزيدند و اعتنايى به آن نكردند. خداى سبحان در اين آيات، توبيخشان كرده كه از احاطه كردن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و همواره با آن جناب بودن، سودى نخواهند برد و نبايد طمع بهشت كنند. چون از آنانى كه داخل بهشت شوند، نيستند، و نه مى توانند قضا و قدر خدا را لغو كنند، و نه خدا را به ستوه آورند.
بنابراين، آيه مورد بحث مربوط به طايفه اى از مسلمانان است كه ايمان آورده و داخل مؤمنان بودند، و بيشتر از مؤمنان واقعى، چپ و راست رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را احاطه مى كردند، ولى در باطن به بعضى از احكام كه بر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نازل شده، كفر ورزيدند و اعتنايى به آن نكردند.  
 
خداى سبحان در اين آيات، توبيخشان كرده كه از احاطه كردن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و همواره با آن جناب بودن، سودى نخواهند برد و نبايد طمع بهشت كنند. چون از آنانى كه داخل بهشت شوند، نيستند، و نه مى توانند قضا و قدر خدا را لغو كنند، و نه خدا را به ستوه آورند.


مؤيد اين وجه، آيه بعدى است كه مى فرمايد: «إنّا لَقَادِرُونَ عَلى أن نُبَدّلَ خَيراً مِنهُم...» كه معنايش به زودى مى آيد.
مؤيد اين وجه، آيه بعدى است كه مى فرمايد: «إنّا لَقَادِرُونَ عَلى أن نُبَدّلَ خَيراً مِنهُم...» كه معنايش به زودى مى آيد.
خط ۲۰: خط ۲۲:
َ«'''كَلّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ'''»:
َ«'''كَلّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ'''»:


در اين آيه، طمع آنان را رد مى كند كه به هيچ وجه ممكن نيست با كفر داخل بهشت شوند. و منظور از اين كه فرمود: ما ايشان را از چيزى خلق كرده ايم كه خودشان مى دانند، اين است كه ما ايشان را از نطفه خلق كرديم. و اين جمله مربوط به مابعد است، و مجموع آن و جمله ما بعدش، ردّ قبلى را تعليل مى كند. و خلاصه آن تعليل اين است كه: ما آنان را از نطفه خلق كرديم، كه خودشان هم مى دانند. وقتى چنين است، براى ما آسان است كه آنان را از بين برده، قومى ديگر به جاى آنان خلق كنيم، كه بهتر از آنان و مؤمن باشند، و چيزى از احكام دين خدا را رد نكنند. و كسى نيست كه بر قضا و قدر ما سبقت گيرد و ما را عاجز سازد، تا اين كفار هم طمع كنند از آنان باشند، و با كفر داخل بهشت گردند و قضاء و قدر ما را نقض كنند.
در اين آيه، طمع آنان را رد مى كند كه به هيچ وجه ممكن نيست با كفر داخل بهشت شوند. و منظور از اين كه فرمود: ما ايشان را از چيزى خلق كرده ايم كه خودشان مى دانند، اين است كه ما ايشان را از نطفه خلق كرديم. و اين جمله مربوط به مابعد است، و مجموع آن و جمله ما بعدش، ردّ قبلى را تعليل مى كند.  
 
و خلاصه آن تعليل اين است كه: ما آنان را از نطفه خلق كرديم، كه خودشان هم مى دانند. وقتى چنين است، براى ما آسان است كه آنان را از بين برده، قومى ديگر به جاى آنان خلق كنيم، كه بهتر از آنان و مؤمن باشند، و چيزى از احكام دين خدا را رد نكنند. و كسى نيست كه بر قضا و قدر ما سبقت گيرد و ما را عاجز سازد، تا اين كفار هم طمع كنند از آنان باشند، و با كفر داخل بهشت گردند و قضاء و قدر ما را نقض كنند.


==چند وجه در معناى «إنّا خَلَقنَاهُم مِمّا يَعلَمُون»==
==چند وجه در معناى «إنّا خَلَقنَاهُم مِمّا يَعلَمُون»==
خط ۳۸: خط ۴۲:
<span id='link21'><span>
<span id='link21'><span>


==بيان وجوهى از التفات در آيه: «فلا اقسم برب المشارق و المغارب ...» ==
==بيان وجوهى از التفات در آيه: «فَلا أُقسِمُ بِرَبِّ المَشَارِقِ وَ المَغَارِب ...» ==
در اين آيه شريفه با همه كوتاهی اش، وجوهى از التفات به كار رفته. در جملۀ «فَلا أُقسِمُ»، التفاتى از تكلم با غير، (ما ايشان را خلق كرديم)، به متكلم وحده (من سوگند مى خورم)، به كار رفته، و وجه آن، تأكيد بيشتر سوگند است. چون سوگند را به شخص خودش نسبت مى دهد.
در اين آيه شريفه با همه كوتاهی اش، وجوهى از التفات به كار رفته. در جملۀ «فَلا أُقسِمُ»، التفاتى از تكلم با غير، (ما ايشان را خلق كرديم)، به متكلم وحده (من سوگند مى خورم)، به كار رفته، و وجه آن، تأكيد بيشتر سوگند است. چون سوگند را به شخص خودش نسبت مى دهد.


و در جمله «بِرَبّ المَشَارِقِ وَ المَغَارِب»، التفاتى از تكلّم وحده (من سوگند مى خورم)، به غيبت (به پروردگار مشرق ها و مغرب ها) به كار رفته. و وجه آن، اين است كه خواسته به صفتى از صفات خودش اشاره نموده، بفهماند اين كه مى گويم: «مَن»، يعنى همان «مَن» كه مبدأ خلقت انسان ها در قرون متوالى هستم، و اداره كنندۀ مشرق ها و مغرب هايم. چون طلوع هاى پشت سرِ هم و غروب هاى متوالى، ملازم با گذشت زمان است، و گذشت زمان دخالتى تامّ در تكوّن انسان ها در قرون متوالى، و نيز پيدايش حوادث در روى زمين دارد.
و در جمله «بِرَبّ المَشَارِقِ وَ المَغَارِب»، التفاتى از تكلّم وحده (من سوگند مى خورم)، به غيبت (به پروردگار مشرق ها و مغرب ها) به كار رفته. و وجه آن، اين است كه خواسته به صفتى از صفات خودش اشاره نموده، بفهماند اين كه مى گويم: «مَن»، يعنى همان «مَن» كه مبدأ خلقت انسان ها در قرون متوالى هستم، و اداره كنندۀ مشرق ها و مغرب هايم. چون طلوع هاى پشت سرِ هم و غروب هاى متوالى، ملازم با گذشت زمان است، و گذشت زمان دخالتى تامّ در تكوّن انسان ها در قرون متوالى، و نيز پيدايش حوادث در روى زمين دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۳ </center>
و در جملۀ «إنّا لَقَادِرُون»، دوباره از غيبت (پروردگار مشارق و مغارب)، به متكلّم مع الغير التفات شده و وجه آن، اين است كه: خواسته به عظمت خودش اشاره كند. چون زمينه كلام، زمينۀ به رُخ كشيدن قدرتش بود. و نكته ديگر اين كه: در چنين زمينه اى، سخن از ربوبيت مشارق و مغارب گفتن، در حقيقت علت قدرت را ذكر كردن است، تا با اين تعليل بفهماند كسى كه تدبير همه حوادث عالَم منتهى به او است، هيچ حادثه اى او را به ستوه نمى آورد و او را از پديد آوردن حادثى ديگر جلوگير نمى شود. چون حوادث، فعل او هستند. پس هيچ خلقى از خلایق، او را از اين كه آن خلق را مبدل به خلقى بهتر كند، مانع نمى تواند بشود، و گرنه خود آن خلق هم شريك او در تدبير عالَم مى شد، و خداى سبحان، واحدى است كه در ربوبيت شريكى ندارد - دقت فرماييد.
و در جملۀ «إنّا لَقَادِرُون»، دوباره از غيبت (پروردگار مشارق و مغارب)، به متكلّم مع الغير التفات شده و وجه آن، اين است كه: خواسته به عظمت خودش اشاره كند. چون زمينه كلام، زمينۀ به رُخ كشيدن قدرتش بود.  
 
و نكته ديگر اين كه: در چنين زمينه اى، سخن از ربوبيت مشارق و مغارب گفتن، در حقيقت علت قدرت را ذكر كردن است، تا با اين تعليل بفهماند كسى كه تدبير همه حوادث عالَم منتهى به او است، هيچ حادثه اى او را به ستوه نمى آورد و او را از پديد آوردن حادثى ديگر جلوگير نمى شود. چون حوادث، فعل او هستند. پس هيچ خلقى از خلایق، او را از اين كه آن خلق را مبدل به خلقى بهتر كند، مانع نمى تواند بشود، و گرنه خود آن خلق هم شريك او در تدبير عالَم مى شد، و خداى سبحان، واحدى است كه در ربوبيت شريكى ندارد - دقت فرماييد.


و در جملۀ «إنّا لَقَادِرُون عَلى أن نُبَدّلَ خَيراً مِنهُم»، كلمه «عَلى»، متعلق به لَقَادِرُونَ است، و مفعول اول فعل «نُبَدّلُ»، ضمير حذف شده اى است كه به كفار بر مى گردد، و به اين منظور حذف شده، و نفرموده «نُبَدّلُهُم» كه به خوارى و بى مقدارى امر آنان اشاره نموده، بفهماند كه خداى تعالى، اعتنايى به كارشان ندارد. و كلمۀ «خَيراً»، مفعول دوم است كه در حقيقت صفتى است كه جاى موصوف خود نشسته، و تقدير كلام: «إنّا لَقَادِرُونَ عَلى أن نُبَدّلَهُم قَوماً خَيراً مِنهُم» است. يعنى ما قادريم بر اين كه ايشان را مبدّل كنيم به قومى كه بهتر از آنان باشند، و بهتر بودن آن ها به اين است كه مردمى با ايمان باشند و به او كفر نورزند. پيروِ حق باشند و حق را رد نكنند.
و در جملۀ «إنّا لَقَادِرُون عَلى أن نُبَدّلَ خَيراً مِنهُم»، كلمه «عَلى»، متعلق به لَقَادِرُونَ است، و مفعول اول فعل «نُبَدّلُ»، ضمير حذف شده اى است كه به كفار بر مى گردد، و به اين منظور حذف شده، و نفرموده «نُبَدّلُهُم» كه به خوارى و بى مقدارى امر آنان اشاره نموده، بفهماند كه خداى تعالى، اعتنايى به كارشان ندارد. و كلمۀ «خَيراً»، مفعول دوم است كه در حقيقت صفتى است كه جاى موصوف خود نشسته، و تقدير كلام: «إنّا لَقَادِرُونَ عَلى أن نُبَدّلَهُم قَوماً خَيراً مِنهُم» است. يعنى ما قادريم بر اين كه ايشان را مبدّل كنيم به قومى كه بهتر از آنان باشند، و بهتر بودن آن ها به اين است كه مردمى با ايمان باشند و به او كفر نورزند. پيروِ حق باشند و حق را رد نكنند.
خط ۵۹: خط ۶۵:
و اين كه كلمۀ «يَوم» را اضافه كرد به ضميرى كه به آنان بر مى گردد، و فرمود روزشان، اشاره دارد به اين كه آن روز، به نوعى اختصاص به ايشان دارد، و آن عبارت است از اختصاص به عذاب.
و اين كه كلمۀ «يَوم» را اضافه كرد به ضميرى كه به آنان بر مى گردد، و فرمود روزشان، اشاره دارد به اين كه آن روز، به نوعى اختصاص به ايشان دارد، و آن عبارت است از اختصاص به عذاب.
<span id='link22'><span>
<span id='link22'><span>
==بيان وعدۀ «روز قيامت» به كافران و حوادث دشوار آن روز==
==بيان وعدۀ «روز قيامت» به كافران و حوادث دشوار آن روز==
«'''يَوْمَ يخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ سِرَاعاً كَأَنهُمْ إِلى نُصبٍ يُوفِضُونَ'''»:
«'''يَوْمَ يخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ سِرَاعاً كَأَنهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ'''»:


اين آيه، روز مذكور را كه وعده اش را به آنان داده اند، يعنى روز قيامت را بيان مى كند.
اين آيه، روز مذكور را كه وعده اش را به آنان داده اند، يعنى روز قيامت را بيان مى كند.
كلمه اجداث جمع «'''جدث '''» است كه به معناى قبر است ، و كلمه «'''سراع '''» جمع «'''سريع '''» است ، و كلمه «'''نصب '''» آن چيزى را گويند كه به منظور علامت در سر راهها نصب مى كنند تا رهنورد به وسيله آن ، راه را گم نكند. ولى بعضى از مفسرين اين كلمه را به معناى صنم (بت ) كه به منظور عبادت نصب مى شود گرفته اند.
كلمه أجداث جمع «جَدَث» است كه به معناى قبر است. و كلمۀ «سِراع»، جمع «سَِريع» است. و كلمۀ «نُصُب»، آن چيزى را گويند كه به منظور علامت در سرِ راه ها نصب مى كنند، تا رهنورد به وسيله آن، راه را گُم نكند. ولى بعضى از مفسران اين كلمه را به معناى صنم (بت) - كه به منظور عبادت نصب مى شود - گرفته اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۵ </center>
ليكن اين معنا از كلام خدا به دور است ، كه مردگان زنده شده از قبر را به كسانى تشبيه كند كه به سوى بت مى دوند. چون مصدر «'''ايفاض '''» كه فعل «'''يوفضون '''» از آن مشتق است به معناى سرعت گرفتن است.
ليكن اين معنا از كلام خدا به دور است، كه مُردگان زنده شده از قبر را، به كسانى تشبيه كند كه به سوى بت مى دوند. چون مصدر «إيفاض» - كه فعل «يُوفِضُونَ» از آن مشتق است - به معناى سرعت گرفتن است.


خَاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِك الْيَوْمُ الَّذِى كانُوا يُوعَدُونَ
«'''خَاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِك الْيَوْمُ الَّذِى كانُوا يُوعَدُونَ'''»:


كلمه خشوع به معناى تاءثر خاصى است در قلب كه به دنبال مشاهده عظمت و كبريا در قلب پيدا مى شود، نظير اين كلمه در اعضاى بدن كلمه خضوع است ، و اگر خشوع را به ديدگان نسبت داده ، با اينكه گفتيم حالت قلبى است ، بدين جهت است كه آثار خشوع قلبى در چشم ظاهر مى شود، و كلمه «'''رهق '''» به معناى پوشاندن و فراگرفتن چيزى است به قهر و غلبه . و معناى اين آيه و آيه قبلش اين است كه : روز قيامت از قبرها در مى آيند، در حالى كه سرگردان مى دوند، گويا به سوى علامتى مى دوند تا راه را پيدا كنند، در حالى كه اثر خشوع قلبى در ديدگانشان هويدا باشد، آرى آن روزى كه در دنيا وعده داده مى شدند، همين روز است .
كلمه «خُشُوع» به معناى تأثّر خاصى است در قلب، كه به دنبال مشاهده عظمت و كبريا در قلب پيدا مى شود. نظير اين كلمه در اعضاى بدن، كلمه «خُضُوع» است، و اگر خشوع را به ديدگان نسبت داده، با اين كه گفتيم حالت قلبى است، بدين جهت است كه آثار خشوع قلبى در چشم ظاهر مى شود. و كلمۀ «رهق»، به معناى پوشاندن و فراگرفتن چيزى است به قهر و غلبه. و معناى اين آيه و آيه قبلش، اين است كه: روز قيامت از قبرها در مى آيند، در حالى كه سرگردان مى دوند. گويا به سوى علامتى مى دوند تا راه را پيدا كنند، در حالى كه اثر خشوع قلبى در ديدگانشان هويدا باشد. آرى آن روزى كه در دنيا وعده داده مى شدند، همين روز است.


«'''ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون '''» - كلمه «'''ذلك '''» اشاره است به اوصافى كه قبلا براى قيامت ذكر كرده بود، يعنى بيرون شدن از قبر و سرگردان دويدن و هويدا شدن آثار خشوع قلبى در ديدگان.
«'''ذَلِكَ اليَومُ الّذِى كَانُوا يُوعَدُون'''» - كلمۀ «ذَلِك»، اشاره است به اوصافى كه قبلا براى قيامت ذكر كرده بود. يعنى بيرون شدن از قبر و سرگردان دويدن و هويدا شدن آثار خشوع قلبى در ديدگان.


<span id='link23'><span>
<span id='link23'><span>
==رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته ==
<center> «'''بحث روایی'''» </center>


در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از عباده بن انس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) داخل مسجد شد و فرمود: چرا مى بينم حلقه حلقه جمع شده ايد، مانند حلقه هايى كه در جاهليت تشكيل مى داديد، كه مردى پشت سر برادر خود نشسته است .
==بحث روایی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته) ==
 
در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از عبادة بن انس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» داخل مسجد شد و فرمود: چرا مى بينم حلقه حلقه جمع شده ايد، مانند حلقه هايى كه در جاهليت تشكيل مى داديد، كه مردى پشت سرِ برادر خود نشسته است.


اين روايت را از ابن مردويه از ابو هريره نيز نقل كرده ، ولى عبارت روايت دوم چنين است : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) خارج شد، در حالى كه اصحابش حلقه حلقه نشسته بودند، فرمود: چرا شما را «'''عزين '''»)- حلقه حلقه - مى بينم . و نيز اين معنا را از جابر بن سمره نقل كرده .
اين روايت را از ابن مردويه، ازابو هريره نيز نقل كرده، ولى عبارت روايت دوم چنين است: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» خارج شد، در حالى كه اصحابش حلقه حلقه نشسته بودند. فرمود: چرا شما را «عِزين» - حلقه حلقه - مى بينم. و نيز اين معنا را از جابر بن سمره نقل كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۶ </center>
و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''كلا انا خلقناهم مما يعلمون '''» از معصوم نقل كرده كه فرمود: يعنى از نطفه و سپس علقه . و در معناى جمله «'''فلا اقسم '''» فرمود: يعنى «'''اقسم '''». و در معناى جمله «'''برب المشارق و المغارب '''» فرمود: يعنى مشرقهاى زمستانى ، و مشرقهاى تابستانى ، مغربهاى زمستانى و مغربهاى تابستانى .
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «كَلّا إنّا خَلَقنَاهُم مِمّا يَعلَمُون»، از معصوم نقل كرده كه فرمود: يعنى از نطفه و سپس علقه. و در معناى جملۀ «فَلا أُقسِمُ» فرمود: يعنى «أُقسِمُ». و در معناى جملۀ «بِرَبّ المَشَارِق وَ المَغَارِب» فرمود: يعنى مشرق هاى زمستانى و مشرق هاى تابستانى، مغرب هاى زمستانى و مغرب هاى تابستانى.


و در كتاب معانى به سند خود از عبد اللّه بن ابى حماد، و او بدون ذكر سندى كه تا امير المؤ منين برسد، از آن جناب روايت كرده كه فرمود: خورشيد سيصد و شصت مشرق و سيصد و شصت مغرب دارد، از آن نقطه اى كه امروز طلوع كرده ديگر طلوع نمى كند تا سال بعد در همان روز.
و در كتاب معانى، به سند خود، از عبداللّه بن ابى حماد، و او بدون ذكر سندى كه تا اميرالمؤمنين برسد، از آن جناب روايت كرده كه فرمود: خورشيد سيصد و شصت مشرق و سيصد و شصت مغرب دارد. از آن نقطه اى كه امروز طلوع كرده، ديگر طلوع نمى كند تا سال بعد در همان روز.


و در تفسير قمى در ذيل جمله «'''يوم يخرجون من الاجداث سراعا'''» فرمود: يعنى از قبر. و در معناى جمله «'''كانهم الى نصب يوفضون '''» فرمود: يعنى به طرف دعوت كنندگان مى روند و صدا مى زنند. و در معناى «'''ترهقهم ذله '''» فرمود: يعنى دچار ذلت مى شوند.
و در تفسير قمى، در ذيل جملۀ «يَومَ يَخرُجُونَ مِنَ الأجدَاثِ سِراعاً» فرمود: يعنى از قبر. و در معناى جملۀ «كَأنّهُم إلى نُصُبٍ يَوفِضُون» فرمود: يعنى به طرف دعوت كنندگان مى روند و صدا مى زنند. و در معناى «تَرهَقُهُم ذِلّة» فرمود: يعنى دچار ذلت مى شوند.


<center> ''' * * * ''' </center>
<center> ''' * * * ''' </center>
خط ۹۷: خط ۱۰۴:


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
إِنَّا أَرْسلْنَا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَك مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۱)
إِنَّا أَرْسلْنَا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَك مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۱)
قَالَ يَا قَوْمِ إِنى لَكمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(۲)
 
قَالَ يَا قَوْمِ إِنّى لَكمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(۲)
 
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ(۳)
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ(۳)
يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(۴)
يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(۴)
قَالَ رَب إِنى دَعَوْت قَوْمِى لَيْلاً وَ نَهَاراً(۵)
 
قَالَ رَبّ إِنّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَيْلاً وَ نَهَاراً(۵)
 
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَاءِى إِلّا فِرَاراً(۶)
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَاءِى إِلّا فِرَاراً(۶)
وَ إِنى كلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فى ءَاذَانهِمْ وَ استَغْشوْا ثِيَابهُمْ وَ أَصرُّوا وَ استَكْبرُوا استِكْبَاراً(۷)
 
ثُمَّ إِنى دَعَوْتهُمْ جِهَاراً(۸)
وَ إِنّى كلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فى ءَاذَانهِمْ وَ استَغْشوْا ثِيَابهُمْ وَ أَصرُّوا وَ استَكْبرُوا استِكْبَاراً(۷)
ثُمَّ إِنى أَعْلَنت لهَُمْ وَ أَسرَرْت لهَُمْ إِسرَاراً(۹)
 
فَقُلْت استَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً(۱۰)
ثُمَّ إِنّى دَعَوْتهُمْ جِهَاراً(۸)
يُرْسِلِ السمَاءَ عَلَيْكم مِّدْرَاراً(۱۱)
 
وَ يُمْدِدْكم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يجْعَل لَّكمْ جَنَّاتٍ وَ يجْعَل لَّكمْ أَنهَاراً(۱۲)
ثُمَّ إِنّى أَعْلَنتُ لهَُمْ وَ أَسرَرْتُ لهَُمْ إِسرَاراً(۹)
مَّا لَكمْ لا تَرْجُونَ للَّهِ وَقَاراً(۱۳)
 
وَ قَدْ خَلَقَكمْ أَطوَاراً(۱۴)
فَقُلْتُ استَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً(۱۰)
أَ لَمْ تَرَوْا كَيْف خَلَقَ اللَّهُ سبْعَ سمَاوَاتٍ طِبَاقاً(۱۵)
 
يُرْسِلِ السمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَاراً(۱۱)
 
وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يجْعَل لَّكمْ جَنَّاتٍ وَ يجْعَل لَّكُمْ أَنهَاراً(۱۲)
 
مَّا لَكُمْ لا تَرْجُونَ للَّهِ وَقَاراً(۱۳)
 
وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطوَاراً(۱۴)
 
أَلَمْ تَرَوْا كَيْف خَلَقَ اللَّهُ سبْعَ سمَاوَاتٍ طِبَاقاً(۱۵)
 
وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشمْس سِرَاجاً(۱۶)
وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشمْس سِرَاجاً(۱۶)
وَ اللَّهُ أَنبَتَكم مِّنَ الاَرْضِ نَبَاتاً(۱۷)
 
ثمَّ يُعِيدُكمْ فِيهَا وَ يخْرِجُكمْ إِخْرَاجاً(۱۸)
وَ اللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الاَرْضِ نَبَاتاً(۱۷)
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكمُ الاَرْض بِساطاً(۱۹)
 
ثمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَ يخْرِجُكُمْ إِخْرَاجاً(۱۸)
 
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض بِساطاً(۱۹)
 
لِّتَسلُكُوا مِنهَا سبُلاً فِجَاجاً(۲۰)
لِّتَسلُكُوا مِنهَا سبُلاً فِجَاجاً(۲۰)
قَالَ نُوحٌ رَّب إِنهُمْ عَصوْنى وَ اتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلا خَساراً(۲۱)
قَالَ نُوحٌ رَّب إِنهُمْ عَصوْنى وَ اتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلا خَساراً(۲۱)
وَ مَكَرُوا مَكْراً كبَّاراً(۲۲)
وَ مَكَرُوا مَكْراً كبَّاراً(۲۲)
وَ قَالُوا لا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سوَاعاً وَ لا يَغُوث وَ يَعُوقَ وَ نَسراً(۲۳)
وَ قَالُوا لا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سوَاعاً وَ لا يَغُوث وَ يَعُوقَ وَ نَسراً(۲۳)
وَ قَدْ أَضلُّوا كَثِيراً وَ لا تَزِدِ الظالِمِينَ إِلا ضلَالاً(۲۴)
وَ قَدْ أَضلُّوا كَثِيراً وَ لا تَزِدِ الظالِمِينَ إِلا ضلَالاً(۲۴)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۸ </center>
۱۳٬۷۸۶

ویرایش