گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۵}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link314'><span>
<span id='link314'><span>
==وصف جنّت عاليه اى كه چهره هاى ناعمه در قيامت در آن جاى دارند ==
==وصف جنّت عاليه اى كه چهره هاى ناعمه در قيامت در آن جاى دارند ==
فى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ... وَ زَرَابىُّ مَبْثُوثَةٌ
فى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ... وَ زَرَابىُّ مَبْثُوثَةٌ
مراد از «'''عالى بودن بهشت '''» ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارايى عيش آن است ، چون در بهشت حياتى هست كه دنبالش ‍ مماتى نيست ، و لذتى است كه آميخته با الم و درد نيست ، و سرورى هست كه مشوب با هيچ غم و اندوهى نيست ، و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست ، بلكه لذايذى هست كه مافوق خواست آنان است .
مراد از «'''عالى بودن بهشت '''» ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارايى عيش آن است ، چون در بهشت حياتى هست كه دنبالش ‍ مماتى نيست ، و لذتى است كه آميخته با الم و درد نيست ، و سرورى هست كه مشوب با هيچ غم و اندوهى نيست ، و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست ، بلكه لذايذى هست كه مافوق خواست آنان است .
«'''لا تسمع فيها لاغيه '''» - يعنى وجوه نامبرده و يا به عبارتى اهل بهشت ، در بهشت حتى يك كلمه لاغيه - بيهوده و بى فايده - نمى شنوند.
«'''لا تسمع فيها لاغيه '''» - يعنى وجوه نامبرده و يا به عبارتى اهل بهشت ، در بهشت حتى يك كلمه لاغيه - بيهوده و بى فايده - نمى شنوند.
خط ۲۱: خط ۲۳:
وَ إِلى السمَاءِ كَيْف رُفِعَت
وَ إِلى السمَاءِ كَيْف رُفِعَت
و چرا به آسمان نمى نگرند كه چگونه افراشته شده ، و به قنديل هاى پر نور چون خورشيد و ماه و ستارگان درخشنده آراسته گشته ، و در زير آن كره هوا قرار داده شده كه مايه بقاى هر جاندار است و بدون تنفس آن هوا زنده نمى ماند.
و چرا به آسمان نمى نگرند كه چگونه افراشته شده ، و به قنديل هاى پر نور چون خورشيد و ماه و ستارگان درخشنده آراسته گشته ، و در زير آن كره هوا قرار داده شده كه مايه بقاى هر جاندار است و بدون تنفس آن هوا زنده نمى ماند.
وَ إِلى الجِْبَالِ كَيْف نُصِبَت
وَ إِلى الجِْبَالِ كَيْف نُصِبَت
و چرا به كوهها نمى انديشند كه چگونه ايستاده اند، و ريشه هاى آنها مانند ميخ اجزاى زمين را بهم ميخكوب كرده ، و از مخازن آن چشمه ها و نهرها جارى مى شود، و معادن را در سينه خود حفظ مى كنند.
و چرا به كوهها نمى انديشند كه چگونه ايستاده اند، و ريشه هاى آنها مانند ميخ اجزاى زمين را بهم ميخكوب كرده ، و از مخازن آن چشمه ها و نهرها جارى مى شود، و معادن را در سينه خود حفظ مى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۰ </center>
وَ إِلى الاَرْضِ كَيْف سطِحَت
وَ إِلى الاَرْضِ كَيْف سطِحَت
و چرا به وضع خلقت زمين فكر نمى كنند كه چگونه گسترده شده ، به طورى كه شايسته سكنى براى بشر گشته و نقل و انتقال در آن آسان و انواع تصرفات صناعى كه انسانها دارند در آن مسير گشته است ؟ پس ‍ تدابير كلى همه اش بدون هيچ شكى مستند به خداى تعالى است ، بنابر اين ، او رب آسمان و زمين و موجودات بين آنها است ، در نتيجه رب عالم انسانى هم او است كه بر انسانها واجب است ربوبيتش را گردن نهند، و يگانه در ربوبيتش بدانند و تنها او را بپرستند، و چگونه واجب نباشد با اينكه در پيش رويشان عالم آخرت و غاشيه را دارند كه به حسابشان رسيدگى شده ، جزاى نيك و بدشان را مى بينند.
و چرا به وضع خلقت زمين فكر نمى كنند كه چگونه گسترده شده ، به طورى كه شايسته سكنى براى بشر گشته و نقل و انتقال در آن آسان و انواع تصرفات صناعى كه انسانها دارند در آن مسير گشته است ؟ پس ‍ تدابير كلى همه اش بدون هيچ شكى مستند به خداى تعالى است ، بنابر اين ، او رب آسمان و زمين و موجودات بين آنها است ، در نتيجه رب عالم انسانى هم او است كه بر انسانها واجب است ربوبيتش را گردن نهند، و يگانه در ربوبيتش بدانند و تنها او را بپرستند، و چگونه واجب نباشد با اينكه در پيش رويشان عالم آخرت و غاشيه را دارند كه به حسابشان رسيدگى شده ، جزاى نيك و بدشان را مى بينند.
فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنت مُذَكرٌ
فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنت مُذَكرٌ
اين جمله به دليل اينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد تفريع بر مطالب گذشته و نتيجه گيرى از آن است ، و معنايش اين است كه وقتى معلوم شد خداى سبحان رب ايشان است و رب ديگرى سواى او ندارند، و نيز معلوم شد كه در پيش رو يوم الحساب و يوم الجزا را دارند كه در آن روز مؤ من و كافرشان جزا داده مى شوند، پس تو اى پيامبر ايشان را به اين حقايق تذكر بده كه «'''انما انت مذكر'''»، وظيفه تو - كه پيامبر خدايى - تنها همين تذكر دادن است ، به اميد اينكه دعوتت را اجابت كنند و به طيب خاطر و بدون اكراه و اجبار ايمان آورند.
اين جمله به دليل اينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد تفريع بر مطالب گذشته و نتيجه گيرى از آن است ، و معنايش اين است كه وقتى معلوم شد خداى سبحان رب ايشان است و رب ديگرى سواى او ندارند، و نيز معلوم شد كه در پيش رو يوم الحساب و يوم الجزا را دارند كه در آن روز مؤ من و كافرشان جزا داده مى شوند، پس تو اى پيامبر ايشان را به اين حقايق تذكر بده كه «'''انما انت مذكر'''»، وظيفه تو - كه پيامبر خدايى - تنها همين تذكر دادن است ، به اميد اينكه دعوتت را اجابت كنند و به طيب خاطر و بدون اكراه و اجبار ايمان آورند.
لَّست عَلَيْهِم بِمُصيْطِرٍ
لَّست عَلَيْهِم بِمُصيْطِرٍ
كلمه «'''مصيطر'''» در اصل «'''مسيطر'''» با سين بوده ، كه به معناى متسلط است ، و جمله مورد بحث بيان و تفسير جمله «'''انما انت مذكر'''» است .
كلمه «'''مصيطر'''» در اصل «'''مسيطر'''» با سين بوده ، كه به معناى متسلط است ، و جمله مورد بحث بيان و تفسير جمله «'''انما انت مذكر'''» است .
توضيحى راجع به استثناء «'''الّا من تولّى و كغر'''» از «'''فذّكر انّما انت مذّكر'''»
توضيحى راجع به استثناء «'''الّا من تولّى و كغر'''» از «'''فذّكر انّما انت مذّكر'''»
خط ۳۷: خط ۳۹:
بعضى از مفسرين درباره اين استثناء گفته اند: استثناء منقطع و به معناى ليكن است ، و معناى آيه اين است كه تو بر آنان دست زور ندارى ، و ليكن هر كس كه از دعوت تو اعراض كند و كفر بورزد خداى تعالى به عذاب اكبر گرفتارش مى كند، ولى آنچه به نظر ما رسيد، بهتر و به ذهن نزديك تر است .
بعضى از مفسرين درباره اين استثناء گفته اند: استثناء منقطع و به معناى ليكن است ، و معناى آيه اين است كه تو بر آنان دست زور ندارى ، و ليكن هر كس كه از دعوت تو اعراض كند و كفر بورزد خداى تعالى به عذاب اكبر گرفتارش مى كند، ولى آنچه به نظر ما رسيد، بهتر و به ذهن نزديك تر است .
بعضى ديگر گفته اند: استثناء متصل است ، و مستثنى منه آن كلمه «'''عليهم '''» است ، و معنايش اين است كه تو دست زورى به مردم ندارى ، مگر به كسى كه از تذكر روى گردان شود و كفر بورزد كه خداى تعالى به زودى تو را بر او مسلط نموده ، دستور مى دهد تا با او جهاد و قتال كنى ، و در آخر به قتلش برسانى .
بعضى ديگر گفته اند: استثناء متصل است ، و مستثنى منه آن كلمه «'''عليهم '''» است ، و معنايش اين است كه تو دست زورى به مردم ندارى ، مگر به كسى كه از تذكر روى گردان شود و كفر بورزد كه خداى تعالى به زودى تو را بر او مسلط نموده ، دستور مى دهد تا با او جهاد و قتال كنى ، و در آخر به قتلش برسانى .
فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَاب الاَكْبرَ
فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَاب الاَكْبرَ
منظور از عذاب اكبر عذاب جهنم است ، پس آيه شريفه همانطور كه گفتيم محاذى آيه سوره اعلى است كه مى فرمود: «'''الذى يصلى النار الكبرى '''».
منظور از عذاب اكبر عذاب جهنم است ، پس آيه شريفه همانطور كه گفتيم محاذى آيه سوره اعلى است كه مى فرمود: «'''الذى يصلى النار الكبرى '''».
إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابهُمْ
إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابهُمْ
مصدر «'''اياب '''» به معناى بازگشتن است ، و كلمه «'''الينا'''» خبر مقدم براى كلمه «'''ان '''» است ، و اگر جلوتر ذكر شده براى تاءكيد و نيز براى رعايت فواصل آيات بوده نه اينكه بخواهد انحصار را برساند، چون هيچ كس نگفته كه مردم بعد از مرگ بغير خداى سبحان بر مى گردند، تا آيه شريفه بفرمايد: تنها برگشتشان به سوى ما است ، و اين جمله در مقام بيان علت عذاب اكبر در آيه قبل است .
مصدر «'''اياب '''» به معناى بازگشتن است ، و كلمه «'''الينا'''» خبر مقدم براى كلمه «'''ان '''» است ، و اگر جلوتر ذكر شده براى تاءكيد و نيز براى رعايت فواصل آيات بوده نه اينكه بخواهد انحصار را برساند، چون هيچ كس نگفته كه مردم بعد از مرگ بغير خداى سبحان بر مى گردند، تا آيه شريفه بفرمايد: تنها برگشتشان به سوى ما است ، و اين جمله در مقام بيان علت عذاب اكبر در آيه قبل است .
ثمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسابهُم
ثمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسابهُم
گفتار درباره اين آيه همان گفتارى است كه در آيه قبل داشتيم .
گفتار درباره اين آيه همان گفتارى است كه در آيه قبل داشتيم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۲ </center>
خط ۶۲: خط ۶۴:
==آيات ۱ - ۳۰، سوره فجر ==
==آيات ۱ - ۳۰، سوره فجر ==
سوره فجر مكى است و سى آيه دارد
سوره فجر مكى است و سى آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ الْفَجْرِ(۱)
وَ الْفَجْرِ(۱)
وَ لَيَالٍ عَشرٍ(۲)
وَ لَيَالٍ عَشرٍ(۲)
وَ الشفْع وَ الْوَتْرِ(۳)
وَ الشفْع وَ الْوَتْرِ(۳)
وَ الَّيْلِ إِذَا يَسرِ(۴)
وَ الَّيْلِ إِذَا يَسرِ(۴)
هَلْ فى ذَلِك قَسمٌ لِّذِى حِجْرٍ(۵)
هَلْ فى ذَلِك قَسمٌ لِّذِى حِجْرٍ(۵)
أَ لَمْ تَرَ كَيْف فَعَلَ رَبُّك بِعَادٍ(۶)
أَ لَمْ تَرَ كَيْف فَعَلَ رَبُّك بِعَادٍ(۶)
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ(۷)
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ(۷)
الَّتى لَمْ يخْلَقْ مِثْلُهَا فى الْبِلَدِ(۸)
الَّتى لَمْ يخْلَقْ مِثْلُهَا فى الْبِلَدِ(۸)
وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصخْرَ بِالْوَادِ(۹)
وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصخْرَ بِالْوَادِ(۹)
وَ فِرْعَوْنَ ذِى الاَوْتَادِ(۱۰)
وَ فِرْعَوْنَ ذِى الاَوْتَادِ(۱۰)
الَّذِينَ طغَوْا فى الْبِلَدِ(۱۱)
الَّذِينَ طغَوْا فى الْبِلَدِ(۱۱)
فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ(۱۲)
فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ(۱۲)
فَصب عَلَيْهِمْ رَبُّك سوْط عَذَابٍ(۱۳)
فَصب عَلَيْهِمْ رَبُّك سوْط عَذَابٍ(۱۳)
إِنَّ رَبَّك لَبِالْمِرْصادِ(۱۴)
إِنَّ رَبَّك لَبِالْمِرْصادِ(۱۴)
فَأَمَّا الانسنُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبى أَكْرَمَنِ(۱۵)
فَأَمَّا الانسنُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبى أَكْرَمَنِ(۱۵)
وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبى أَهَنَنِ(۱۶)
وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبى أَهَنَنِ(۱۶)
َكلا بَل لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ(۱۷)
َكلا بَل لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ(۱۷)
وَ لا تحَضونَ عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ(۱۸)
وَ لا تحَضونَ عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ(۱۸)
وَ تَأْكلُونَ الترَاث أَكلاً لَّمًّا(۱۹)
وَ تَأْكلُونَ الترَاث أَكلاً لَّمًّا(۱۹)
وَ تحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا(۲۰)
وَ تحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا(۲۰)
َكلا إِذَا دُكَّتِ الاَرْض دَكًّا دَكًّا(۲۱)
َكلا إِذَا دُكَّتِ الاَرْض دَكًّا دَكًّا(۲۱)
وَ جَاءَ رَبُّك وَ الْمَلَك صفًّا صفًّا(۲۲)
وَ جَاءَ رَبُّك وَ الْمَلَك صفًّا صفًّا(۲۲)
وَ جِاى ءَ يَوْمَئذِ بجَهَنَّمَ يَوْمَئذٍ يَتَذَكرُ الانسنُ وَ أَنى لَهُ الذِّكْرَى (۲۳)
وَ جِاى ءَ يَوْمَئذِ بجَهَنَّمَ يَوْمَئذٍ يَتَذَكرُ الانسنُ وَ أَنى لَهُ الذِّكْرَى (۲۳)
يَقُولُ يَلَيْتَنى قَدَّمْت لحَِيَاتى (۲۴)
يَقُولُ يَلَيْتَنى قَدَّمْت لحَِيَاتى (۲۴)
فَيَوْمَئذٍ لا يُعَذِّب عَذَابَهُ أَحَدٌ(۲۵)
فَيَوْمَئذٍ لا يُعَذِّب عَذَابَهُ أَحَدٌ(۲۵)
وَ لا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ(۲۶)
وَ لا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ(۲۶)
يَأَيَّتهَا النَّفْس الْمُطمَئنَّةُ(۲۷)
يَأَيَّتهَا النَّفْس الْمُطمَئنَّةُ(۲۷)
ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً(۲۸)
ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً(۲۸)
فَادْخُلى فى عِبَدِى (۲۹)
فَادْخُلى فى عِبَدِى (۲۹)
وَ ادْخُلى جَنَّتى (۳۰)
وَ ادْخُلى جَنَّتى (۳۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۵ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۱۳۴: خط ۱۳۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۷ </center>
و در او تغيير حالت پديد نمى آورد، و اگر ثروتمند شد طغيان نمى كند و اگر فقير شد كفران نمى ورزد، و سوره مورد بحث به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده .
و در او تغيير حالت پديد نمى آورد، و اگر ثروتمند شد طغيان نمى كند و اگر فقير شد كفران نمى ورزد، و سوره مورد بحث به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده .
وَ الْفَجْرِ وَ لَيَالٍ عَشرٍ وَ الشفْع وَ الْوَتْرِ وَ الَّيْلِ إِذَا يَسرِ هَلْ فى ذَلِك قَسمٌ لِّذِى حِجْرٍ
وَ الْفَجْرِ وَ لَيَالٍ عَشرٍ وَ الشفْع وَ الْوَتْرِ وَ الَّيْلِ إِذَا يَسرِ هَلْ فى ذَلِك قَسمٌ لِّذِى حِجْرٍ
«'''فجر'''» به معناى صبح ، و «'''شفع '''» به معناى جفت است .
«'''فجر'''» به معناى صبح ، و «'''شفع '''» به معناى جفت است .
راغب مى گويد: شفع به معناى ضميمه كردن چيزى به مثل آن است ، و به اين دو مثل هم شفع مى گويند.
راغب مى گويد: شفع به معناى ضميمه كردن چيزى به مثل آن است ، و به اين دو مثل هم شفع مى گويند.
خط ۱۵۲: خط ۱۵۴:
«'''هل فى ذلك قسم لذى حجر'''» - آيا اين سوگندها براى هر صاحب خرد كافى نيست ؟ يعنى كافى است ، و صاحب عقل كه معناى سخن را مى فهمد، و حق را از باطل تميز مى دهد، كه وقتى خداى تعالى به چيزى سوگند خورد با در نظر داشتن اينكه سوگند را به چيزى مى خورند كه داراى شرافت و منزلتى باشد، يقين مى كند كه آنچه به خاطرش سوگند خورده حق است ، آن هم حقى موكد، كه جاى هيچ ترديدى در درستى آن نيست .
«'''هل فى ذلك قسم لذى حجر'''» - آيا اين سوگندها براى هر صاحب خرد كافى نيست ؟ يعنى كافى است ، و صاحب عقل كه معناى سخن را مى فهمد، و حق را از باطل تميز مى دهد، كه وقتى خداى تعالى به چيزى سوگند خورد با در نظر داشتن اينكه سوگند را به چيزى مى خورند كه داراى شرافت و منزلتى باشد، يقين مى كند كه آنچه به خاطرش سوگند خورده حق است ، آن هم حقى موكد، كه جاى هيچ ترديدى در درستى آن نيست .
جواب قسمهاى مذكور حذف شده ، چون آيات بعدى كه از عذاب اهل طغيان و كفران در دنيا و آخرت و ثواب نفوس مطمئنه خبر مى دهد، بر آن دلالت داشته مى رساند كه : سوگندها براى اثبات اين معنا بوده كه خداى تعالى به بعضى از خلائق نعمت مى دهد،و از بعضى ديگر دريغ مى دارد، همه براى امتحان است ، و حذف اين جواب و اشاره به آن هم به طور كنايه رساتر است ، و هم در باب تهديد و انذار و بشارت موكدتر است .
جواب قسمهاى مذكور حذف شده ، چون آيات بعدى كه از عذاب اهل طغيان و كفران در دنيا و آخرت و ثواب نفوس مطمئنه خبر مى دهد، بر آن دلالت داشته مى رساند كه : سوگندها براى اثبات اين معنا بوده كه خداى تعالى به بعضى از خلائق نعمت مى دهد،و از بعضى ديگر دريغ مى دارد، همه براى امتحان است ، و حذف اين جواب و اشاره به آن هم به طور كنايه رساتر است ، و هم در باب تهديد و انذار و بشارت موكدتر است .
أَ لَمْ تَرَ كَيْف فَعَلَ رَبُّك بِعَادٍ
أَ لَمْ تَرَ كَيْف فَعَلَ رَبُّك بِعَادٍ
منظور از «'''عاد'''» قوم عاد اولى است ، كه امت هود پيامبر بودند و داستانشان در قرآن كريم مكرر آمده ، و اشاره شده به اينكه آنان در احقاف مى زيستند، و ما در تفسير سوره هود آنچه را كه از آيات كريمه قرآن در باره آنان استفاده مى شود ذكر كرديم .
منظور از «'''عاد'''» قوم عاد اولى است ، كه امت هود پيامبر بودند و داستانشان در قرآن كريم مكرر آمده ، و اشاره شده به اينكه آنان در احقاف مى زيستند، و ما در تفسير سوره هود آنچه را كه از آيات كريمه قرآن در باره آنان استفاده مى شود ذكر كرديم .
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتى لَمْ يخْلَقْ مِثْلُهَا فى الْبِلَدِ
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتى لَمْ يخْلَقْ مِثْلُهَا فى الْبِلَدِ
كلمه «'''عماد'''» كه جمعش عمد مى آيد به معناى پايه اى است كه ساختمان بدان تكيه دارد.
كلمه «'''عماد'''» كه جمعش عمد مى آيد به معناى پايه اى است كه ساختمان بدان تكيه دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۷۰ </center>
خط ۱۶۳: خط ۱۶۵:
و از آن دورتر معنايى است كه بعضى ديگر كرده و گفته اند كه : مراد از ذات العماد بودن آنان ، اين است كه تا هوا مساعد بوده در شهر خود بودند و در فصول ديگر به نقاط خوش آب و هوا رفته سپس مجددا به منزل خود بر مى گشتند.
و از آن دورتر معنايى است كه بعضى ديگر كرده و گفته اند كه : مراد از ذات العماد بودن آنان ، اين است كه تا هوا مساعد بوده در شهر خود بودند و در فصول ديگر به نقاط خوش آب و هوا رفته سپس مجددا به منزل خود بر مى گشتند.
و داستان بهشت ارم يكى از افسانه هاى معروف قديمى است ، كه از وهب بن منبه و كعب الاحبار روايت شده .
و داستان بهشت ارم يكى از افسانه هاى معروف قديمى است ، كه از وهب بن منبه و كعب الاحبار روايت شده .
وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصخْرَ بِالْوَادِ
وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصخْرَ بِالْوَادِ
ماده «'''جوب '''» به معناى قطع كردن است ، مى فرمايد مردم عاد صخره هاى عظيم دامنه كوه ها را قطع كردند و به صورت خانه در آوردند، پس اين جمله در معناى آيه «'''و تنحتون من الجبال بيوتا'''» است .
ماده «'''جوب '''» به معناى قطع كردن است ، مى فرمايد مردم عاد صخره هاى عظيم دامنه كوه ها را قطع كردند و به صورت خانه در آوردند، پس اين جمله در معناى آيه «'''و تنحتون من الجبال بيوتا'''» است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۵}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش