گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


<span id='link249'><span>
<span id='link249'><span>
==در قيامت رابطه تاءثير و تاءثر اسباب عادى از بين مى رود ==
==در قيامت، رابطه تأثير و تأثّر اسباب عادى از بين مى رود ==
«'''يوم لا تملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ لله
«'''يَومَ لا تَملِكُ نَفسٌ لِنَفسٍ شَيئاً وَ الأمرُ يَومَئِذٍ لله'''»:
كلمه ((يوم '''» ظرفى است كه به تقدير «'''اذكر'''» و يا نظير آن منصوب شده ، يعنى به ياد آر روزى را كه هيچ كس براى كسى مالك چيزى نيست ، و اين آيه علاوه بر آنچه در آيه قبل بود بيان اجمالى ديگرى است براى حقيقت يوم الدين .
 
توضيح اينكه : رابطه تاءثير از ناحيه اسباب ظاهرى ، و تاءثر از ناحيه مسببات آن در روز قيامت منقطع است ، همچنان كه در جاى ديگر بدان تصريح نموده ، مى فرمايد «'''و تقطعت بهم الاسباب '''»، و نيز فرموده : «'''و لو يرى الذين ظلموا اذ يرون العذاب ان القوه لله جميعا'''»،
كلمۀ «يَوم»، ظرفى است كه به تقدير «اُذكُر» و يا نظير آن منصوب شده. يعنى به ياد آر روزى را كه هيچ كس، براى كسى مالك چيزى نيست. و اين آيه، افزون بر آنچه در آيه قبل بود، بيان اجمالى ديگرى است براى حقيقت «يَومُ الدين».
 
توضيح اين كه: رابطۀ تأثير از ناحيه اسباب ظاهرى، و تأثّر از ناحيه مسبّبات آن در روز قيامت منقطع است. همچنان كه در جاى ديگر بدان تصريح نموده، مى فرمايد: «وَ تقَطّعَت بِهِمُ الأسبَاب». و نيز فرموده: «وَ لَو يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إذ يَرَونَ العَذَابَ أنَّ القُوَّةَ لله جَمِيعاً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۴ </center>
پس در آن روز هيچ انسانى مالك چيزى براى ديگرى نيست . و يا به عبارتى ديگر نمى تواند براى ديگران كارى بكند، شرى را دفع و يا خيرى را جلب نمايد، و اين با آيات شفاعت منافات ندارد، چون شفاعت به اذن خدا انجام مى شود، و در نتيجه باز خود خدا مالك است ، نه شخص شفيع .
پس در آن روز، هيچ انسانى مالك چيزى براى ديگرى نيست. و يا به عبارتى ديگر: نمى تواند براى ديگران كارى بكند؛ شرّى را دفع و يا خيرى را جلب نمايد. و اين با آيات شفاعت منافات ندارد، چون شفاعت به اذن خدا انجام مى شود. و در نتيجه، باز خود خدا مالك است، نه شخص شفيع.
و معناى جمله «'''و الامر يومئذ لله '''» اين است كه : در آن روز مالك ، تنها و تنها خدا است ، و غير او كمترين سهمى از مالكيت ندارد.
 
و مراد از كلمه «'''امر'''» - به طورى كه گفته اند - مفرد كلمه «'''اوامر'''» است ، يعنى تنها او است كه دستور مى دهد، چون در جاى ديگر نيز فرموده : «'''لمن الملك اليوم لله الواحد القهار'''»، پس منظور از اين كلمه به معناى مقابل نهى است ، و اينكه بعضى آن را به معناى شاءن گرفته اند با مقام آيه نمى سازد.
و معناى جملۀ «وَ الأمرُ يَومَئِذٍ لله» اين است كه: در آن روز مالك، تنها و تنها خداست، و غير او كمترين سهمى از مالكيت ندارد.
بحث روائى
 
(رواياتى در ذيل «'''علمت نفس ما قدمت و اخرت '''»، «'''و ان عليكم لحافظين '''» و «'''الامريومئذ لله '''»
و مراد از كلمۀ «أمر» - به طورى كه گفته اند - مفرد كلمۀ «أوامر» است. يعنى تنها اوست كه دستور مى دهد. چون در جاى ديگر نيز فرموده: «لِمَنِ المُلكُ اليَوم لله الوَاحِدِ القَهّار». پس منظور از اين كلمه به معناى مقابل نهى است، و اين كه بعضى آن را به معناى شأن گرفته اند، با مقام آيه نمى سازد.
در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و اذا القبور بعثرت '''» فرموده : يعنى قبرها شكافته مى شود،و مردگان بيرون مى آيند.
 
و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته ) از حذيفه روايت آورده كه گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: هر كس سنت خيرى را باب كند، و خودش به آن عمل نمايد، هم اجر عمل خود را دارد و هم مثل اجرهاى پيروانش را، بدون اينكه از اجر پيروانش كم شود، و هر كس سنت شرى را باب كند، و خودش به آن عمل كند، هم وبال عمل خود را دارد، و هم مثل وبالى كه پيروانش ‍ دارند، بدون اينكه از وبال پيروان چيزى كم شود، حذيفه بعد از نقل اين كلام ، آيه «'''علمت نفس ما قدمت و اخرت '''» را تلاوت كرد.
==بحث روایتی: (روایاتی در ذیل آیات این سوره)==
 
در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ إذَا القُبُورُ بُعثِرَت» فرموده: يعنى قبرها شكافته مى شود و مُردگان بيرون مى آيند.
 
و در الدرّ المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته)، از حذيفه روايت آورده كه گفت رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: هر كس سنّت خيرى را باب كند و خودش به آن عمل نمايد، هم اجر عمل خود را دارد و هم مثل اجرهاى پيروانش را، بدون اين كه از اجر پيروانش كم شود. و هر كس سنّت شرّى را باب كند و خودش به آن عمل كند، هم وبال عمل خود را دارد، و هم مثل وبالى كه پيروانش ‍ دارند، بدون اين كه از وبال پيروان چيزى كم شود. حذيفه بعد از نقل اين كلام، آيه: «عَلِمَت نَفسٌ مَا قَدّمَت وَ أخَّرَت» را تلاوت كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۵ </center>
و در همان كتاب آمده كه عبد بن حميد از صالح بن مسمار روايت كرده كه گفت : من شنيده ام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بعد از آنكه آيه «'''يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم '''» را تلاوت فرموده ، در پاسخ به خداى تعالى عرضه داشته : نادانيش او را نسبت به تو مغرور كرده .
و در همان كتاب آمده كه عبد بن حميد، از صالح بن مسمار روايت كرده كه گفت: من شنيده ام رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، بعد از آن كه آيه: «يَا أيُّهَا الإنسانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الكَرِيم» را تلاوت فرموده، در پاسخ به خداى تعالى عرضه داشته: نادانی اش، او را نسبت به تو مغرور كرده.
و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''فى اى صوره ما شاء ركبك '''» فرموده : اگر مى خواست ، به صورتى غير اين صورت تو را تركيب مى كرد.
 
مؤ لف : اين روايت را صاحب مجمع البيان بدون ذكر سند از امام صادق (عليه السلام ) آورده .
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «فِى أىّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكّبَكَ» فرموده: اگر مى خواست، به صورتى غير اين صورت، تو را تركيب مى كرد.
و نيز در همان تفسير در ذيل آيه «'''و ان عليكم لحافظين '''» فرموده : همان دو فرشته اى كه موكل بر انسانند.
 
و از سعد السعود نقل شده و در روايتى هم آمده كه اين دو فرشته - كه موكل بر انسانند - هنگام نماز فجر نزد مؤ من مى آيند، و با آمدن آنان آن دو فرشته كه در شب موكل بر او بودند بالا مى روند، و چون خورشيد غروب كند، دوباره همان دو فرشته براى نوشتن اعمال شب نازل مى شوند، و نويسندگان روز بالا مى روند، و اعمال او را به درگاه خداى عزوجل مى برند.
مؤلّف: اين روايت را، صاحب مجمع البيان، بدون ذكر سند، از امام صادق «عليه السلام» آورده.
و مدام اين آمد و شد ادامه دارد، تا اجل مؤ من برسد وقتى اجلش رسيد، (اين ) دو فرشته با فرد صالح خدا حافظى مى كنند، و مى گويند خدا عوض ما جزاى خيرت دهد، چه بسيار عمل صالحى كه به ما نشان دادى ، و چه سخنان نيكوى بسيارى كه به گوش ما شنواندى ، و چه مجالس خيرى كه ما را بدانجا بردى ، در عوض ما امروز موكل بر هر چيزى هستيم كه دوست بدارى ، و آن را برايت تاءمين مى كنيم ، و به درگاه پروردگارت شفاعتت مى كنيم .
 
و اما اگر گنهكار باشد به او مى گويند خدا عوض از ما جزاى شرى به تو بدهد، براى اين كه يك عمر ما را آزردى ، چه اعمال زشتى كه به ما نشان دادى ، و چه سخنان زشتى كه به گوش ما شنواندى ، و چه بسيار مجالس ‍ بدى كه ما را بردى ، و از اين به بعد ما هم موكل بر هر امرى هستيم كه تو آن را كراهت بدارى ، و عليه تو نزد پروردگارت شهادت مى دهيم .
و نيز در همان تفسير، در ذيل آيه «وَ إنّ عَلَيكُم لَحَافِظِينَ» فرموده: همان دو فرشته اى كه موكّل بر انسانند.
 
و از سعد السعود نقل شده و در روايتى هم آمده كه: اين دو فرشته - كه موكّل بر انسانند - هنگام نماز فجر، نزد مؤمن مى آيند و با آمدن آنان، آن دو فرشته كه در شب موكّل بر او بودند، بالا مى روند. و چون خورشيد غروب كند، دوباره همان دو فرشته، براى نوشتن اعمال شب نازل مى شوند و نويسندگان روز، بالا مى روند و اعمال او را به درگاه خداى عزّوجلّ مى برند.
 
و مدام اين آمد و شد ادامه دارد، تا اجل مؤمن برسد. وقتى اجلش رسيد، (اين) دو فرشته، با فرد صالح خدا حافظى مى كنند و مى گويند: خدا عوض ما، جزاى خيرت دهد. چه بسيار عمل صالحى كه به ما نشان دادى، و چه سخنان نيكوى بسيارى كه به گوش ما شنواندى، و چه مجالس خيرى كه ما را بدان جا بردى. در عوض، ما امروز موكّل بر هر چيزى هستيم كه دوست بدارى، و آن را برايت تأمين مى كنيم، و به درگاه پروردگارت شفاعتت مى كنيم.
 
و اما اگر گنهكار باشد، به او مى گويند: خدا عوض از ما، جزاى شرّى به تو بدهد. براى اين كه يك عمر ما را آزردى. چه اعمال زشتى كه به ما نشان دادى، و چه سخنان زشتى كه به گوش ما شنواندى، و چه بسيار مجالس ‍ بدى كه ما را بردى. و از اين به بعد، ما هم موكّل بر هر امرى هستيم كه تو آن را كراهت بدارى، و عليه تو نزد پروردگارت شهادت مى دهيم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۶ </center>
و در مجمع البيان در ذيل آيه «'''والامر يومئذ لله '''» مى گويد: عمرو بن شمر از جابر از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: «'''و الامر يومئذ و اليوم كله لله '''»، آنگاه فرمود: اى جابر وقتى قيامت مى شود، همه حكام از بين مى روند، و ديگر حاكمى نمى ماند بجز خدا.
و در مجمع البيان، در ذيل آيه: «وَالأمرُ يَومَئِذٍ لله» مى گويد: عَمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: «وَ الأمرُ يَومَئِذٍ وَ اليَوم كُلُّهُ لله». آنگاه فرمود: اى جابر! وقتى قيامت مى شود، همه حكّام از بين مى روند، و ديگر حاكمى نمى ماند به جز خدا.
مؤ لف : منظور آن جناب اين است كه : امر، تنها در قيامت مختص به خدا نيست بلكه در دنيا هم همينطور است ، و اگر در آيه مالكيت امر را مختص به خدا در روز قيامت كرده ، به اين اعتبار بوده كه اين حقيقت در قيامت ظاهر مى شود، نه اينكه تنها در آن روز مالك است ، پس علت اينكه ظهور اين حقيقت مختص به قيامت شده ، اين است كه در قيامت امر و حكم ديگرى نمى ماند، ساير صفاتى هم كه در قرآن كريم براى خدا در خصوص قيامت اثبات شده نظير امر است . و بنابر اين مى توان گفت اين روايت از روايات برجسته است
 
سوره مطففين
مؤلف: منظور آن جناب اين است كه: امر، تنها در قيامت مختص به خدا نيست؛ بلكه در دنيا هم همين طور است. و اگر در آيه، مالكيت امر را مختص به خدا در روز قيامت كرده، به اين اعتبار بوده كه اين حقيقت در قيامت ظاهر مى شود؛ نه اين كه تنها در آن روز مالك است. پس علت اين كه ظهور اين حقيقت مختص به قيامت شده، اين است كه در قيامت، امر و حكم ديگرى نمى ماند. ساير صفاتى هم كه در قرآن كريم براى خدا در خصوص قيامت اثبات شده، نظير امر است. و بنابراين، مى توان گفت اين روايت از روايات برجسته است.
 
<center/> '''* * *''' </center>
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۷ </center>
<span id='link251'><span>
<span id='link251'><span>
<center> «'''سوره مطفّفين'''» </center>
==آيات ۱ - ۲۱  سوره مطفّفين ==
==آيات ۱ - ۲۱  سوره مطفّفين ==
* سوره «مطفّفين»، مكّى يا مدنى است و سى و شش آيه دارد.
* سوره «مطفّفين»، مكّى يا مدنى است و سى و شش آيه دارد.


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *  
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *  
وَيْلٌ لِّلْمُطفِّفِينَ(۱)
وَيْلٌ لِّلْمُطفِّفِينَ(۱)
الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلى النَّاسِ يَستَوْفُونَ(۲)
الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلى النَّاسِ يَستَوْفُونَ(۲)
وَ إِذَا كالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يخْسِرُونَ(۳)
 
أَ لا يَظنُّ أُولَئك أَنهُم مَّبْعُوثُونَ(۴)
وَ إِذَا كالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ(۳)
 
أَلا يَظنُّ أُولَئك أَنهُم مَّبْعُوثُونَ(۴)
 
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ(۵)
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ(۵)
يَوْمَ يَقُومُ النَّاس لِرَب الْعَالَمِينَ(۶)
 
َكلا إِنَّ كِتَب الفُجَّارِ لَفِى سِجِّينٍ(۷)
يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبّ الْعَالَمِينَ(۶)
 
كلا إِنَّ كِتَاب الفُجَّارِ لَفِى سِجِّينٍ(۷)
 
وَ مَا أَدْرَاك مَا سجِّينٌ(۸)
وَ مَا أَدْرَاك مَا سجِّينٌ(۸)
کِنَابٌ مَّرْقُومٌ(۹)
کِنَابٌ مَّرْقُومٌ(۹)
وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۱۰)
وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۱۰)
الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ(۱۱)
الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ(۱۱)
وَ مَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ(۱۲)
وَ مَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ(۱۲)
إِذَا تُتْلى عَلَيْهِ ءَايَتُنَا قَالَ أَساطِيرُ الاَوَّلِينَ(۱۳)
 
َكلا بَلْ رَانَ عَلى قُلُوبهِم مَّا كانُوا يَكْسِبُونَ(۱۴)
إِذَا تُتْلى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَساطِيرُ الاَوَّلِينَ(۱۳)
َكلا إِنهُمْ عَن رَّبهِمْ يَوْمَئذٍ لمََّحْجُوبُونَ(۱۵)
 
ثمَّ إِنهُمْ لَصالُوا الجَْحِيمِ(۱۶)
كَلا بَلْ رَانَ عَلى قُلُوبهِم مَّا كانُوا يَكْسِبُونَ(۱۴)
 
كَلا إِنّهُمْ عَن رَّبهِمْ يَوْمَئذٍ لمََّحْجُوبُونَ(۱۵)
 
ثُمَّ إِنّهُمْ لَصالُوا الجَْحِيمِ(۱۶)
 
ثمَّ يُقَالُ هَذَا الَّذِى كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ(۱۷)
ثمَّ يُقَالُ هَذَا الَّذِى كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ(۱۷)
َكلا إِنَّ كِتَاب الاَبْرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ(۱۸)
 
كَلا إِنَّ كِتَاب الاَبْرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ(۱۸)
 
وَ مَا أَدْرَاك مَا عِلِّيُّونَ(۱۹)
وَ مَا أَدْرَاك مَا عِلِّيُّونَ(۱۹)
كِتَابٌ مَّرْقُومٌ(۲۰)
كِتَابٌ مَّرْقُومٌ(۲۰)
يَشهَدُهُ المُْقَرَّبُونَ(۲۱)
يَشهَدُهُ المُْقَرَّبُونَ(۲۱)


خط ۱۱۲: خط ۱۵۱:
«وَ يَا قَوم أوفُوا المِكيَالَ وَ المِيزَانَ بِالقِسط وَ لا تَبخَسُوا النّاسَ أشيَاءهُم وَ لا تَعثَوا فِى الأرضِ مُفسِدين». و ما در تفسير همين آيه، در سورۀ هود بحث كرديم كه چرا كم فروشى، افساد در زمين است.
«وَ يَا قَوم أوفُوا المِكيَالَ وَ المِيزَانَ بِالقِسط وَ لا تَبخَسُوا النّاسَ أشيَاءهُم وَ لا تَعثَوا فِى الأرضِ مُفسِدين». و ما در تفسير همين آيه، در سورۀ هود بحث كرديم كه چرا كم فروشى، افساد در زمين است.


'''چند وجه درباره اين كه در توصيف «مطفّفین»، خريدن به وزن گفته نشده'''
==چند وجه درباره اين كه در توصيف «مطفّفین»، خريدن به وزن گفته نشده==


«'''الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلى النَّاسِ يَستَوْفُونَ * وَ إِذَا كالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ'''»:
«'''الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلى النَّاسِ يَستَوْفُونَ * وَ إِذَا كالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ'''»:


مصدر «اكتيال» - كه فعل «اكتَالُوا» از آن مشتق است - وقتى با حرف «مِن» متعدّى مى شود، به معناى كيل گرفتن از مردم (و يا به عبارتى، خريدن كالا با كيل تمام است). و اگر با حرف «عَلى» متعدّى شود، به معناى ضرر (و يا دادن جنس به مردم به كيل ناقص) است. و امّا كلمۀ «كيل» - كه مصدر فعل «كَالُوا» است، به معناى كيل دادن به مردم است، (كه خود من ترازو دارم). وقتى گفته مى شود: «كَالَهُ الطعَام و وَزَنهُ»، معنايش اين است كه: كالاى مردم را «وزن» و «كيل» كرد. چيزى كه هست از ميان همه طوایف عرب، اهل حجاز براى رساندن اين معنا مى گويند: «كَالَهُ الطَعَام و وزنه»؛ و ساير طوایف عرب مى گويند: «كَالَ لَهُ الطَعَامَ و وَزَنَ لَهُ = طعام و كالا را براى او كيل وزن كرد». و قرآن كريم، به طورى كه مجمع البيان گفته، به لغت اهل حجاز نازل شده.  
مصدر «اكتيال» - كه فعل «اكتَالُوا» از آن مشتق است - وقتى با حرف «مِن» متعدّى مى شود، به معناى كيل گرفتن از مردم (و يا به عبارتى، خريدن كالا با كيل تمام است). و اگر با حرف «عَلى» متعدّى شود، به معناى ضرر (و يا دادن جنس به مردم به كيل ناقص) است. و امّا كلمۀ «كيل» - كه مصدر فعل «كَالُوا» است، به معناى كيل دادن به مردم است، (كه خود من ترازو دارم).  
 
وقتى گفته مى شود: «كَالَهُ الطعَام و وَزَنهُ»، معنايش اين است كه: كالاى مردم را «وزن» و «كيل» كرد. چيزى كه هست از ميان همه طوایف عرب، اهل حجاز براى رساندن اين معنا مى گويند: «كَالَهُ الطَعَام و وزنه»؛ و ساير طوایف عرب مى گويند: «كَالَ لَهُ الطَعَامَ و وَزَنَ لَهُ: طعام و كالا را براى او كيل وزن كرد». و قرآن كريم، به طورى كه مجمع البيان گفته، به لغت اهل حجاز نازل شده.  


و كلمۀ «استيفاء» - كه فعل «يَستََوفُونَ» مشتق از آن است، به معناى گرفتن حق به طور تمام و كامل است، و كلمۀ «إخسار»، به معناى افكندن ديگران در خسارت است.
و كلمۀ «استيفاء» - كه فعل «يَستََوفُونَ» مشتق از آن است، به معناى گرفتن حق به طور تمام و كامل است، و كلمۀ «إخسار»، به معناى افكندن ديگران در خسارت است.
و معناى آيه اين است كه: وقتى از مردم كالايى مى گيرند، حق خود را به تمام و كمال دريافت مى كنند؛ ولى وقتى مى خواهند كالايى به مردم بدهند، به كيل يا وزن ناقص مى دهند، و مردم را به خسران و ضرر مى اندازند.
و معناى آيه اين است كه: وقتى از مردم كالايى مى گيرند، حق خود را به تمام و كمال دريافت مى كنند؛ ولى وقتى مى خواهند كالايى به مردم بدهند، به كيل يا وزن ناقص مى دهند، و مردم را به خسران و ضرر مى اندازند.


خط ۱۲۶: خط ۱۶۸:


بعضى ديگر گفته اند: اگر نامى از «إتزان» نياورد، براى اين بود كه «كيل» و «وزن»، هر دو وسيله خريد و فروش است؛ آوردن يكى از آن ها دلالت بر ديگرى هم دارد.
بعضى ديگر گفته اند: اگر نامى از «إتزان» نياورد، براى اين بود كه «كيل» و «وزن»، هر دو وسيله خريد و فروش است؛ آوردن يكى از آن ها دلالت بر ديگرى هم دارد.
ولى اين توجيه درست نيست. براى اين كه اين حرف در كلمۀ «كيل» هم مى آيد، چرا در برابر «كيل»، «وزن» را ذكر كرد، ولى در برابر «اكتيال»، «إتزان» را ذكر نكرد؟ پس اين وجه خالى از تحكّم نيست.
ولى اين توجيه درست نيست. براى اين كه اين حرف در كلمۀ «كيل» هم مى آيد، چرا در برابر «كيل»، «وزن» را ذكر كرد، ولى در برابر «اكتيال»، «إتزان» را ذكر نكرد؟ پس اين وجه خالى از تحكّم نيست.


بعضى ديگر گفته اند: اين دو آيه، عادت و رسم كسانى را حكايت مى كند كه سوره درباره آنان نازل شده. مردمى كه تنها با «كيل» مى خريدند، ولى در هنگام فروش، بعضى كالاها را «كيل» و بعضى را «وزن» مى كردند.
بعضى ديگر گفته اند: اين دو آيه، عادت و رسم كسانى را حكايت مى كند كه سوره درباره آنان نازل شده. مردمى كه تنها با «كيل» مى خريدند، ولى در هنگام فروش، بعضى كالاها را «كيل» و بعضى را «وزن» مى كردند.
اين وجه نيز، ادعايى بدون دليل است.
اين وجه نيز، ادعايى بدون دليل است.
بعضى ديگر در توجيه ذكر «اكتيال» و عدم ذكر «إتزان» وجوهى ديگر آورده اند، كه خالى از ضعف نيست.
بعضى ديگر در توجيه ذكر «اكتيال» و عدم ذكر «إتزان» وجوهى ديگر آورده اند، كه خالى از ضعف نيست.
<span id='link253'><span>
<span id='link253'><span>
خط ۲۴۶: خط ۲۹۱:
سخنى كه بتوان در تفسير اين سه آيه گفت، همان سخنانى است كه درباره سه آيه گذشته كه در مقابل اين سه آيه بود و مى فرمود: «إنّ كِتَابَ الفُجّار لَفِى سِجّين * وَ مَا أدريكَ مَا سِجّين * كِتَابٌ مَرقُومٌ» گفتيم.
سخنى كه بتوان در تفسير اين سه آيه گفت، همان سخنانى است كه درباره سه آيه گذشته كه در مقابل اين سه آيه بود و مى فرمود: «إنّ كِتَابَ الفُجّار لَفِى سِجّين * وَ مَا أدريكَ مَا سِجّين * كِتَابٌ مَرقُومٌ» گفتيم.


پس معناى آن، اين است كه: آنچه براى ابرار مقدّر شده و قضايش رانده شده، تا جزاى نيكوكاري هاى آنان باشد، در عليّين قرار دارد. و تو اى پيامبر! نمى دانى «عليّين» چيست. امرى است نوشته شده، و قضايى است حتمى و مشخص و بدون ابهام.
پس معناى آن، اين است كه: آنچه براى ابرار مقدّر شده و قضايش رانده شده، تا جزاى نيكوكاری هاى آنان باشد، در عليّين قرار دارد. و تو اى پيامبر! نمى دانى «عليّين» چيست. امرى است نوشته شده، و قضايى است حتمى و مشخص و بدون ابهام.


مفسّران در اين آيات سخنانى دارند، همچنان كه در آيات قبل داشتند. چيزى كه هست، در اين آيه در خصوص كلمۀ «عليّين» اين را هم گفته اند كه: معنايش آسمان هفتم است، كه در تحت عرش قرار دارد و منزلگاه ارواح مؤمنان است. و نيز گفته اند: «عليّين»، همان سدرةُ المنتهى است، كه اعمال بدان جا منتهى مى شود.
مفسّران در اين آيات سخنانى دارند، همچنان كه در آيات قبل داشتند. چيزى كه هست، در اين آيه در خصوص كلمۀ «عليّين» اين را هم گفته اند كه: معنايش آسمان هفتم است، كه در تحت عرش قرار دارد و منزلگاه ارواح مؤمنان است. و نيز گفته اند: «عليّين»، همان سدرةُ المنتهى است، كه اعمال بدان جا منتهى مى شود.
۱۳٬۷۸۱

ویرایش