گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۱۱: خط ۲۱۱:


== تیرگی قلب و عدم پذیرش حق، بر اثر ارتکاب گناهان ==  
== تیرگی قلب و عدم پذیرش حق، بر اثر ارتکاب گناهان ==  
َكلا بَلْ رَانَ عَلى قُلُوبهِم مَّا كانُوا يَكْسِبُونَ
َ«'''كلا بَلْ رَانَ عَلى قُلُوبهِم مَّا كانُوا يَكْسِبُونَ'''»:
اين جمله ردع و انكار سخن تكذيب گران ، يعنى رد «'''اساطير الاولين '''» است راغب گفته : كلمه «'''رين '''» به معناى غبار و زنگ ، و يا به عبارتى تيرگى است كه روى چيز گرانبهايى بنشيند (در نسخه اى ديگر آمده روى چيز شفافى بنشيند)، در قرآن آمده كه : «'''بل ران على قلوبهم ...'''» يعنى گناهان مانند زنگى و غبارى شد كه روى جلاى دلهاشان را گرفت ، و آن دلها را از تشخيص خير وشر كور كرد.
 
پس اين «'''زنگ بودن گناهان بر روى دلهاى آنان '''» عبارت شد از حائل شدن گناهان بين دلها، و بين تشخيص حق ، آنطور كه هست .
اين جمله، ردع و انكار سخن تكذيب گران، يعنى ردّ «اساطير الأوّلين» است. راغب گفته: كلمۀ «رَين» به معناى غبار و زنگ، و يا به عبارتى، تيرگى است كه روى چيز گرانبهايى بنشيند. (در نسخه اى ديگر آمده: روى چيز شفافى بنشيند). در قرآن آمده كه: «بَل رَانَ َعلى قُلُوبِهم ...»؛ يعنى گناهان، مانند زنگى و غبارى شد كه روى جلاى دل هاشان را گرفت، و آن دل ها را از تشخيص خير وشر كور كرد.
از اين آيه شريفه سه نكته استفاده مى شود:
 
اول اينكه : اعمال زشت نقش و صورتى به نفس مى دهد، و نفس آدمى را به آن صورت در مى آورد.
پس اين «زنگ بودن گناهان بر روى دل هاى آنان»، عبارت شد از حائل شدن گناهان بين دل ها، و بين تشخيص حق، آن طور كه هست.
دوم اينكه : اين نقوش و صورت ها مانع آن است كه نفس آدمى حق و حقيقت را درك كند، و ميان آن و درك حق حائل مى شود.
 
سوم اينكه : نفس آدمى بحسب طبع اوليش صفا و جلايى دارد كه با داشتن آن حق را آنطور كه هست درك مى كند، و آن را از باطل ، و نيز خير را از شر تميز مى دهد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «'''و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها'''».
* از اين آيه شريفه، سه نكته استفاده مى شود:
 
اول اين كه: اعمال زشت، نقش و صورتى به نفس مى دهد، و نفس آدمى را به آن صورت در مى آورد.
 
دوم اين كه: اين نقوش و صورت ها مانع آن است كه نفس آدمى، حق و حقيقت را درك كند، و ميان آن و درك حق، حائل مى شود.
 
سوم اين كه: نفس آدمى به  حَسَب طبع اوّلی اش، صفا و جلايى دارد كه با داشتن آن، حق را -آن طور كه هست - درك مى كند، و آن را از باطل، و نيز خير را از شر تميز مى دهد. همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «وَ نَفسٍ وَ مَا سَوّيهَا * فَألهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقوَيها».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۸۶ </center>
َكلا إِنهُمْ عَن رَّبهِمْ يَوْمَئذٍ لمََّحْجُوبُونَ
َ«'''كَلّا إِنّهُمْ عَن رَّبهِمْ يَوْمَئذٍ لمََّحْجُوبُونَ'''»:
اين آيه انكار از ارتكاب گناهانى است كه فرمود بين قلب و درك حق حائل مى شود، و مراد از «'''محجوب بودن از پروردگارشان در روز قيامت '''» محروم بودنشان از كرامت قرب و منزلت او است . و شايد مراد آن مفسر هم كه گفته : منظور محجوب بودن از رحمت خداست همين باشد.
 
پس معناى محجوب بودن اين نيست كه از معرفت خدا محجوبند، چون در روز قيامت همه حجابها برطرف مى شود، يعنى همه اسبابهاى ظاهرى كه در دنيا واسطه ميان خدا و خلق بودند از كار مى افتند و در نتيجه تمام خلايق معرفتى تام و كامل به خداى تعالى پيدا مى كنند، همچنان كه فرمود: «'''لمن الملك اليوم لله الواحد القهار'''» و نيز فرمود: «'''و يعلمون ان اللّه هو الحق المبين '''».
اين آيه، انكار از ارتكاب گناهانى است كه فرمود: «بين قلب و درك حق» حائل مى شود. و مراد از «محجوب بودن از پروردگارشان در روز قيامت»، محروم بودنشان از كرامت قرب و منزلت اوست. و شايد مراد آن مفسّر هم كه گفته: «منظور محجوب بودن از رحمت خداست»، همين باشد.
ثمَّ إِنهُمْ لَصالُوا الجَْحِيمِ
 
معنايش اين است كه ايشان داخل جحيم خواهند شد، دخولى كه بيرون شدن برايش نيست . - بعضى گفته اند معنايش اين است كه حرارت آن را مى چشند -. و كلمه «'''ثم '''» در اين آيه و آيه بعديش براى تراخى و بعديت در كلام است ، پس بعديت زمانى نيست ، بلكه رتبى است .
پس معناى محجوب بودن اين نيست كه از معرفت خدا محجوبند، چون در روز قيامت همۀ حجابها برطرف مى شود. يعنى همۀ اسباب هاى ظاهرى كه در دنيا واسطه ميان خدا و خلق بودند، از كار مى افتند و در نتيجه، تمام خلايق معرفتى تامّ و كامل به خداى تعالى پيدا مى كنند. همچنان كه فرمود: «لِمَن المُلك اليَوم * لله الوَاحِدِ القَهّار». و نيز فرمود: «وَ يَعلَمُونَ أنّ اللّه هُوَ الحَقُّ المُبِين».
ثمَّ يُقَالُ هَذَا الَّذِى كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ
 
اين آيه توبيخى كوبنده است از خازنان دوزخ و يا از اهل دوزخ ، به كسانى كه وارد آن مى شوند.
«'''ثُمَّ إِنّهُمْ لَصَالُوا الجَْحِيمِ'''»:
 
معنايش اين است كه ايشان داخل جحيم خواهند شد. دخولى كه بيرون شدن برايش نيست. - بعضى گفته اند: معنايش اين است كه حرارت آن را مى چشند - و كلمۀ «ثُمّ» در اين آيه و آيه بعديش، براى تراخى و بعديت در كلام است. پس بعديت زمانى نيست، بلكه رتبى است.
 
«'''ثُمَّ يُقَالُ هَذَا الَّذِى كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ'''»:
 
اين آيه، توبيخى كوبنده است از خازنان دوزخ و يا از اهل دوزخ، به كسانى كه وارد آن مى شوند.
 
معناى «'''عليين '''» كه فرمود كتاب ابرار در آن است و چندقول در اين باره
معناى «'''عليين '''» كه فرمود كتاب ابرار در آن است و چندقول در اين باره
َكلا إِنَّ كِتَب الاَبْرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ وَ مَا أَدْرَاك مَا عِلِّيُّونَ كِتَبٌ مَّرْقُومٌ
َكلا إِنَّ كِتَب الاَبْرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ وَ مَا أَدْرَاك مَا عِلِّيُّونَ كِتَبٌ مَّرْقُومٌ
۱۴٬۰۱۵

ویرایش