گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۵}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵: خط ۷:
<span id='link204'><span>
<span id='link204'><span>
==آيات ۴۲ - ۴۶، سوره نازعات ==
==آيات ۴۲ - ۴۶، سوره نازعات ==
يَسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَيَّانَ مُرْساهَا (۴۲)  
يَسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَيَّانَ مُرْساهَا (۴۲)  
فِيمَ أَنت مِن ذِكْرَاهَا(۴۳)
فِيمَ أَنت مِن ذِكْرَاهَا(۴۳)
إِلى رَبِّك مُنتهَاهَا (۴۴)
إِلى رَبِّك مُنتهَاهَا (۴۴)
إِنَّمَا أَنت مُنذِرُ مَن يخْشاهَا(۴۵)  
إِنَّمَا أَنت مُنذِرُ مَن يخْشاهَا(۴۵)  
كَأَنهُمْ يَوْمَ يَرَوْنهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلا عَشِيَّةً أَوْ ضحَاهَا(۴۶)
كَأَنهُمْ يَوْمَ يَرَوْنهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلا عَشِيَّةً أَوْ ضحَاهَا(۴۶)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
از تو از رستاخيز مى پرسند كه وقت وقوع آن كى است ؟ (۴۲).
از تو از رستاخيز مى پرسند كه وقت وقوع آن كى است ؟ (۴۲).
خط ۱۸: خط ۲۰:
در اين چهار آيه متعرض سؤ ال مشركين از زمان قيام قيامت شده ، آن را رد مى كند، به اينكه علم به آن نزد احدى نيست ، و كسى به جز خداى تعالى از آن خبر ندارد، و خداى تعالى علم به آن را به خود اختصاص ‍ داده .
در اين چهار آيه متعرض سؤ ال مشركين از زمان قيام قيامت شده ، آن را رد مى كند، به اينكه علم به آن نزد احدى نيست ، و كسى به جز خداى تعالى از آن خبر ندارد، و خداى تعالى علم به آن را به خود اختصاص ‍ داده .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۱۷ </center>
يَسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَيَّانَ مُرْساهَا
يَسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَيَّانَ مُرْساهَا
ظاهرا تعبير به اينكه مى پرسند و نفرموده «'''پرسيدند'''»، براى اين بوده كه بفهماند اين سؤ الى است كه هميشه مى كنند، چون مشركين بعد از شنيدن داستان قيامت مرتب به آنجناب مراجعه نموده ، درخواست مى كردند تاريخ دقيق وقوع قيامت را برايشان معين كند، و در اين درخواست اصرار هم مى ورزيدند، و قرآن كريم مكرر به اين درخواست اشاره نموده .
ظاهرا تعبير به اينكه مى پرسند و نفرموده «'''پرسيدند'''»، براى اين بوده كه بفهماند اين سؤ الى است كه هميشه مى كنند، چون مشركين بعد از شنيدن داستان قيامت مرتب به آنجناب مراجعه نموده ، درخواست مى كردند تاريخ دقيق وقوع قيامت را برايشان معين كند، و در اين درخواست اصرار هم مى ورزيدند، و قرآن كريم مكرر به اين درخواست اشاره نموده .
كلمه «'''مرسى '''» مص در ميمى است ، و به معناى اثبات و برقرار كردن است ، و جمله «'''ايان مرسيه '''» ابيانى است براى كلمه «'''يسئلونك '''»، و مى فهماند سؤ ال منكرين قيامت و مسخره كنندگان قيامت اين بود كه چه زمانى اثبات و برقرار مى شود، و خلاصه چه زمانى قيامت بپا مى شود.
كلمه «'''مرسى '''» مص در ميمى است ، و به معناى اثبات و برقرار كردن است ، و جمله «'''ايان مرسيه '''» ابيانى است براى كلمه «'''يسئلونك '''»، و مى فهماند سؤ ال منكرين قيامت و مسخره كنندگان قيامت اين بود كه چه زمانى اثبات و برقرار مى شود، و خلاصه چه زمانى قيامت بپا مى شود.
خط ۳۳: خط ۳۵:
و خواننده محترم مى داند كه سياق آيات با هيچ يك از اين معانى آنطور كه بايد نمى سازد، علاوه بر اين هيچ يك از آنها خالى از تكلف نيست .
و خواننده محترم مى داند كه سياق آيات با هيچ يك از اين معانى آنطور كه بايد نمى سازد، علاوه بر اين هيچ يك از آنها خالى از تكلف نيست .
آنچه از آيه «'''الى ربك منتهاها'''» كه در مقامتعليل عدم علم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به زمان قيامت است استفاده مى شود
آنچه از آيه «'''الى ربك منتهاها'''» كه در مقامتعليل عدم علم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به زمان قيامت است استفاده مى شود
إِلى رَبِّك مُنتهَاهَا
إِلى رَبِّك مُنتهَاهَا
اين جمله در مقام تعليل جمله «'''فيم انت من ذكريها'''» است ، و معنايش اين است كه : تو از وقت آن نمى توانى با خبر شوى ، براى اينكه انتهاى آن به سوى پروردگار تو است ، پس حقيقت آن و صفاتش و از آن جمله تعين وقتش را جز پروردگار تو نمى داند، پس مردم نبايد از وقت آن بپرسند، و در وسع تو هم نيست كه پاسخ دهى .
اين جمله در مقام تعليل جمله «'''فيم انت من ذكريها'''» است ، و معنايش اين است كه : تو از وقت آن نمى توانى با خبر شوى ، براى اينكه انتهاى آن به سوى پروردگار تو است ، پس حقيقت آن و صفاتش و از آن جمله تعين وقتش را جز پروردگار تو نمى داند، پس مردم نبايد از وقت آن بپرسند، و در وسع تو هم نيست كه پاسخ دهى .
و بعيد نيست - و خدا داناتر است - اين آيه در مقام تعليل باشد، اما به معناى ديگرى از تعليل ، و آن اين است كه بفرمايد ساعت قيام نمى ك ند مگر با فناى اشياء و سقوط اسباب ، و ظهور اين حقيقت كه هيچ ملكى جز براى خداى واحد قهار نيست ، پس آن روز جز به خداى تعالى مستند و منسوب نيست ، و هيچ سببى فرض نمى شود كه بطور حقيقت بين خدا و پديد آمدن قيامت واسطه باشد، در نتيجه زمان هم كه در اين عالم براى خود سببى است نمى تواند واسطه باشد، پس روز قيامت در حقيقت توقيت بردار نيست ، (نه اينكه ممكن باشد ولى خداى تعالى وقتش را معين نكرده ).
و بعيد نيست - و خدا داناتر است - اين آيه در مقام تعليل باشد، اما به معناى ديگرى از تعليل ، و آن اين است كه بفرمايد ساعت قيام نمى ك ند مگر با فناى اشياء و سقوط اسباب ، و ظهور اين حقيقت كه هيچ ملكى جز براى خداى واحد قهار نيست ، پس آن روز جز به خداى تعالى مستند و منسوب نيست ، و هيچ سببى فرض نمى شود كه بطور حقيقت بين خدا و پديد آمدن قيامت واسطه باشد، در نتيجه زمان هم كه در اين عالم براى خود سببى است نمى تواند واسطه باشد، پس روز قيامت در حقيقت توقيت بردار نيست ، (نه اينكه ممكن باشد ولى خداى تعالى وقتش را معين نكرده ).
خط ۴۱: خط ۴۳:
در كلام خداى تعالى در مواضعى به آنچه گفته شد اشاره شده ، و آن مواضعى است كه خبر مى دهد قيامت جز به ناگهانى و بدون خبر قبلى نمى آيد، مانند آيه زير كه مى فرمايد: «'''ثقلت فى السموات و الارض لا تاتيكم الا بغته يسئلونك كانك حفى عنها، قل انما علمها عند اللّه و لكن اكثر الناس لا يعلمون '''»، و آياتى ديگر.
در كلام خداى تعالى در مواضعى به آنچه گفته شد اشاره شده ، و آن مواضعى است كه خبر مى دهد قيامت جز به ناگهانى و بدون خبر قبلى نمى آيد، مانند آيه زير كه مى فرمايد: «'''ثقلت فى السموات و الارض لا تاتيكم الا بغته يسئلونك كانك حفى عنها، قل انما علمها عند اللّه و لكن اكثر الناس لا يعلمون '''»، و آياتى ديگر.
و اين وجه ، وجه عميق و دقيقى است ، كه درك بيشتر آن احتياج به تدبرى كافى دارد تا به وسيله آن اشكالى كه ممكن است به ذهن برسد حل گردد، و آن اشكال اين است كه : اين وجه با ظواهر عده اى از آيات قيامت نمى سازد، لذا سفارش مى كنم كه در آيه زير نيز به دقت نظر كنيد. «'''لقد كنت فى غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد'''» و همچنين آيات ديگرى كه در اين معنا هست ، و يارى كننده ، خدا است .
و اين وجه ، وجه عميق و دقيقى است ، كه درك بيشتر آن احتياج به تدبرى كافى دارد تا به وسيله آن اشكالى كه ممكن است به ذهن برسد حل گردد، و آن اشكال اين است كه : اين وجه با ظواهر عده اى از آيات قيامت نمى سازد، لذا سفارش مى كنم كه در آيه زير نيز به دقت نظر كنيد. «'''لقد كنت فى غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد'''» و همچنين آيات ديگرى كه در اين معنا هست ، و يارى كننده ، خدا است .
إِنَّمَا أَنت مُنذِرُ مَن يخْشاهَا
إِنَّمَا أَنت مُنذِرُ مَن يخْشاهَا
يعنى ما تنها اين تكليف را به عهده تو گذاشته ايم كه افرادى را كه دلواپس ‍ قيامتند عذاب آن انذار كنى ، نه اينكه از وقت قيام آن خبر دهى تا وقتى از تو از وقت آن مى پرسند جواب دهى ،
يعنى ما تنها اين تكليف را به عهده تو گذاشته ايم كه افرادى را كه دلواپس ‍ قيامتند عذاب آن انذار كنى ، نه اينكه از وقت قيام آن خبر دهى تا وقتى از تو از وقت آن مى پرسند جواب دهى ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۲۰ </center>
خط ۴۷: خط ۴۹:
و مراد از خشيت بطورى كه مناسب با مقام باشد همان دلواپسى است ، چون هستند افرادى كه از شنيدن خبر قيامت هيچ متاءثر نمى شوند، و بعضى اين زمينه را دارند كه اگر بشنوند دچار ترس بشوند، همين زمينه عبارت است از خشيت ، نه ترس فعلى ، چون قبل از انذار ترس معنا ندارد.
و مراد از خشيت بطورى كه مناسب با مقام باشد همان دلواپسى است ، چون هستند افرادى كه از شنيدن خبر قيامت هيچ متاءثر نمى شوند، و بعضى اين زمينه را دارند كه اگر بشنوند دچار ترس بشوند، همين زمينه عبارت است از خشيت ، نه ترس فعلى ، چون قبل از انذار ترس معنا ندارد.
مفاد آيه «'''كانهم يوم يرونها لم يلبثوا الا عشيه اوضحيها'''» كه در قالبتمثيل نزديكى قيامت را بيان مى كند
مفاد آيه «'''كانهم يوم يرونها لم يلبثوا الا عشيه اوضحيها'''» كه در قالبتمثيل نزديكى قيامت را بيان مى كند
كَأَنهُمْ يَوْمَ يَرَوْنهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلا عَشِيَّةً أَوْ ضحَاهَا
كَأَنهُمْ يَوْمَ يَرَوْنهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلا عَشِيَّةً أَوْ ضحَاهَا
اين جمله نزديكى قيامت را در قالب يك تمثيل و تشبيه بيان نموده ، مى فرمايد: نزديكى قيامت به زندگى دنيايشان طورى است كه مثل آنان در هنگام ديدن قيامت مثل خود آنان است در آن فرض كه بعد از گذشتن يك شب و يا يك نصف روز از مردنشان دوباره زنده شوند، در آن صورت چه مى گويند؟ مى گويند: بعد از مردن بيش از يك شب نگذشت كه دوباره زنده شديم ، و خلاصه فاصله بين مردن و قيامت را مدت زمانى احساس مى كنند، كه نسبتش با روز و شبهاى گذشته عمرشان نسبت يك شب و يا يك ظهر را دارد.
اين جمله نزديكى قيامت را در قالب يك تمثيل و تشبيه بيان نموده ، مى فرمايد: نزديكى قيامت به زندگى دنيايشان طورى است كه مثل آنان در هنگام ديدن قيامت مثل خود آنان است در آن فرض كه بعد از گذشتن يك شب و يا يك نصف روز از مردنشان دوباره زنده شوند، در آن صورت چه مى گويند؟ مى گويند: بعد از مردن بيش از يك شب نگذشت كه دوباره زنده شديم ، و خلاصه فاصله بين مردن و قيامت را مدت زمانى احساس مى كنند، كه نسبتش با روز و شبهاى گذشته عمرشان نسبت يك شب و يا يك ظهر را دارد.
از آنچه گذشت روشن شد كه مراد از كلمه «'''لبث '''» درنگ در مدت زمانى است كه بين زندگى دنيا و روز بعث فاصله شده ، و در اين مدت در قبرها آرميده بودند چون حساب بر مجموع زندگى دنيا واقع مى شود.
از آنچه گذشت روشن شد كه مراد از كلمه «'''لبث '''» درنگ در مدت زمانى است كه بين زندگى دنيا و روز بعث فاصله شده ، و در اين مدت در قبرها آرميده بودند چون حساب بر مجموع زندگى دنيا واقع مى شود.
خط ۶۹: خط ۷۱:
==آيات ۱ - ۱۶، سوره عبس ==
==آيات ۱ - ۱۶، سوره عبس ==
سوره عبس مكى است و چهل و دو آيه دارد
سوره عبس مكى است و چهل و دو آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
عَبَس وَ تَوَلى (۱)
عَبَس وَ تَوَلى (۱)
أَن جَاءَهُ الاَعْمَى (۲)
أَن جَاءَهُ الاَعْمَى (۲)
وَ مَا يُدْرِيك لَعَلَّهُ يَزَّكى (۳)
وَ مَا يُدْرِيك لَعَلَّهُ يَزَّكى (۳)
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى (۴)
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى (۴)
أَمَّا مَنِ استَغْنى (۵)
أَمَّا مَنِ استَغْنى (۵)
فَأَنت لَهُ تَصدَّى (۶)
فَأَنت لَهُ تَصدَّى (۶)
وَ مَا عَلَيْك أَلا يَزَّكى (۷)
وَ مَا عَلَيْك أَلا يَزَّكى (۷)
وَ أَمَّا مَن جَاءَك يَسعَى (۸)
وَ أَمَّا مَن جَاءَك يَسعَى (۸)
وَ هُوَ يخْشى (۹)
وَ هُوَ يخْشى (۹)
فَأَنت عَنْهُ تَلَهَّى (۱۰)
فَأَنت عَنْهُ تَلَهَّى (۱۰)
َكلا إِنهَا تَذْكِرَةٌ(۱۱)
َكلا إِنهَا تَذْكِرَةٌ(۱۱)
فَمَن شاءَ ذَكَرَهُ(۱۲)
فَمَن شاءَ ذَكَرَهُ(۱۲)
فى صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ(۱۳)
فى صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ(۱۳)
مَّرْفُوعَةٍ مُّطهَّرَةِ(۱۴)
مَّرْفُوعَةٍ مُّطهَّرَةِ(۱۴)
بِأَيْدِى سفَرَةٍ(۱۵)
بِأَيْدِى سفَرَةٍ(۱۵)
كِرَامِ بَرَرَةٍ(۱۶)
كِرَامِ بَرَرَةٍ(۱۶)
خط ۱۱۸: خط ۱۲۰:
أَن جَاءَهُ الاَعْمَى
أَن جَاءَهُ الاَعْمَى
اين جمله علت عبوس شدن را بيان مى كند، و لام تعليل در تقدير است و تقدير آن «'''لان جاءه الاعمى '''» است .
اين جمله علت عبوس شدن را بيان مى كند، و لام تعليل در تقدير است و تقدير آن «'''لان جاءه الاعمى '''» است .
وَ مَا يُدْرِيك لَعَلَّهُ يَزَّكى أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى
وَ مَا يُدْرِيك لَعَلَّهُ يَزَّكى أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى
اين آيه حال از فاعل فعل «'''عبس و تولى '''» است ، و كلمه تزكى به معناى در پى پاك شدن از راه عمل صالح است . كه بعد از تذكر يعنى پندپذيرى و بيدارى و پذيرفتن عقائد حقه دست مى دهد، چون «'''نفع ذكرى '''» همين است كه آدمى را به تزكى دعوت مى كند، يعنى به ايمان و عمل صالح مى خواند.
اين آيه حال از فاعل فعل «'''عبس و تولى '''» است ، و كلمه تزكى به معناى در پى پاك شدن از راه عمل صالح است . كه بعد از تذكر يعنى پندپذيرى و بيدارى و پذيرفتن عقائد حقه دست مى دهد، چون «'''نفع ذكرى '''» همين است كه آدمى را به تزكى دعوت مى كند، يعنى به ايمان و عمل صالح مى خواند.
و حاصل معنا اين است كه آن شخص چهره در هم كشيد، و از آن شخص ‍ نابينا كه نزدش آمده بود روى بگردانيد، با اينكه او خبر نداشت آيا مرد نابينا مردى صالح بود، و با اعمال صالح ناشى از ايمان خود را پاكيزه كرده بود يانه ، شايد كرده بود، و يا آمده تا با تذكر و اتعاظش به مواعظ رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بهره مند شده ، در نتيجه به تطهير خود موفق گردد.
و حاصل معنا اين است كه آن شخص چهره در هم كشيد، و از آن شخص ‍ نابينا كه نزدش آمده بود روى بگردانيد، با اينكه او خبر نداشت آيا مرد نابينا مردى صالح بود، و با اعمال صالح ناشى از ايمان خود را پاكيزه كرده بود يانه ، شايد كرده بود، و يا آمده تا با تذكر و اتعاظش به مواعظ رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بهره مند شده ، در نتيجه به تطهير خود موفق گردد.
خط ۱۲۶: خط ۱۲۸:
بعضى گفته اند: بنابر اينكه شخص مورد عتاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) باشد تعبير از آن جناب به ضمير غايب براى اين بوده كه به قداست ساحت آن جناب اشاره كند، و بطور كنايه بفهماند گويا آن كسى كه چنين عملى كرده رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نبوده ، چون مثل چنين عملى از مثل آن جناب سر نمى زند، و در نوبت دوم كه از آن جناب به ضمير خطاب تعبير كرده نيز قداست ساحت آن حضرت منظور بوده ، چون هميشه اقبال بعد از اعراض ، اجلال و احترامى از طرف است .
بعضى گفته اند: بنابر اينكه شخص مورد عتاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) باشد تعبير از آن جناب به ضمير غايب براى اين بوده كه به قداست ساحت آن جناب اشاره كند، و بطور كنايه بفهماند گويا آن كسى كه چنين عملى كرده رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نبوده ، چون مثل چنين عملى از مثل آن جناب سر نمى زند، و در نوبت دوم كه از آن جناب به ضمير خطاب تعبير كرده نيز قداست ساحت آن حضرت منظور بوده ، چون هميشه اقبال بعد از اعراض ، اجلال و احترامى از طرف است .
و ليكن اين حرف درست نيست ، چون با خطاب «'''و اما من استغنى فانت له تصدى ...'''» نمى سازد، و توبيخ در آن از توبيخ در آيه «'''عبس ‍ و تولى '''» بيشتر است ، و بطور قطع هيچ ايناسى هم در آن نيست .
و ليكن اين حرف درست نيست ، چون با خطاب «'''و اما من استغنى فانت له تصدى ...'''» نمى سازد، و توبيخ در آن از توبيخ در آيه «'''عبس ‍ و تولى '''» بيشتر است ، و بطور قطع هيچ ايناسى هم در آن نيست .
أَمَّا مَنِ استَغْنى فَأَنت لَهُ تَصدَّى وَ مَا عَلَيْك أَلا يَزَّكى
أَمَّا مَنِ استَغْنى فَأَنت لَهُ تَصدَّى وَ مَا عَلَيْك أَلا يَزَّكى
كلمات «'''غنى '''» و «'''استغناء'''» و «'''تغنى '''» و «'''تغانى '''» بطورى كه راغب گفته به يك معنى مى باشند. پس مراد از «'''من استغنى '''» كسى است كه خود را توانگر نشان دهد، و ثروت خود را به رخ مردم بكشد. و لازمه اين عمل اين است كه بخواهد از سايرين سر و گردنى بلندتر باشد، و رياست و عظمتى در چشم مردم داشته باشد، و از پيروى حق عارش بيايد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «'''ان الانسان ليطغى ان راه استغنى '''» و كلمه «'''تصدى '''» به معناى متعرض شدن و روى آوردن به چيزى و اهتمام در امر آن است .
كلمات «'''غنى '''» و «'''استغناء'''» و «'''تغنى '''» و «'''تغانى '''» بطورى كه راغب گفته به يك معنى مى باشند. پس مراد از «'''من استغنى '''» كسى است كه خود را توانگر نشان دهد، و ثروت خود را به رخ مردم بكشد. و لازمه اين عمل اين است كه بخواهد از سايرين سر و گردنى بلندتر باشد، و رياست و عظمتى در چشم مردم داشته باشد، و از پيروى حق عارش بيايد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «'''ان الانسان ليطغى ان راه استغنى '''» و كلمه «'''تصدى '''» به معناى متعرض شدن و روى آوردن به چيزى و اهتمام در امر آن است .
در اين آيه و شش آيه بعدش اشاره مفصلى است به اينكه ملاك در آن عبوس شدن و پشت كردن چه بوده ، كه به خاطر آن مستوجب عتاب شده ، حاصل آن اين است كه : تو خيلى به وضع مستكبران و اعراض ‍ كنندگان از پيروى حق مى پردازى ، و زياد به وضع آنها اعتناء مى كنى ، در حالى كه اگر او نخواهد خود را پاك كند بر تو تكليفى نيست ، و بر عكس ‍ از وضع آن كس كه خود را پاك كرده و از خدا مى ترسد بى اعتنايى مى كنى .
در اين آيه و شش آيه بعدش اشاره مفصلى است به اينكه ملاك در آن عبوس شدن و پشت كردن چه بوده ، كه به خاطر آن مستوجب عتاب شده ، حاصل آن اين است كه : تو خيلى به وضع مستكبران و اعراض ‍ كنندگان از پيروى حق مى پردازى ، و زياد به وضع آنها اعتناء مى كنى ، در حالى كه اگر او نخواهد خود را پاك كند بر تو تكليفى نيست ، و بر عكس ‍ از وضع آن كس كه خود را پاك كرده و از خدا مى ترسد بى اعتنايى مى كنى .
خط ۱۳۴: خط ۱۳۶:
«'''چه چيز و چه مسؤ وليت و ضررى متوجه تو مى شود اگر او نخواهد خود را از كفر و فجور پاك كند؟ تو يك رسول بيشتر نيستى ، و جز ابلاغ رسالت مسؤ وليتى ندارى '''».
«'''چه چيز و چه مسؤ وليت و ضررى متوجه تو مى شود اگر او نخواهد خود را از كفر و فجور پاك كند؟ تو يك رسول بيشتر نيستى ، و جز ابلاغ رسالت مسؤ وليتى ندارى '''».
بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''ما'''» به معناى «'''لا'''» ى نافيه است ، و معنايش اين است كه : «'''از عدم تزكيه او از كفر و فجور باكى به خود راه نمى دهى '''»، و اين معنا با سياق عتابى كه قبل از اين آيه و قبل از قبل اين آيه بود سازگارتر است .
بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''ما'''» به معناى «'''لا'''» ى نافيه است ، و معنايش اين است كه : «'''از عدم تزكيه او از كفر و فجور باكى به خود راه نمى دهى '''»، و اين معنا با سياق عتابى كه قبل از اين آيه و قبل از قبل اين آيه بود سازگارتر است .
وَ أَمَّا مَن جَاءَك يَسعَى وَ هُوَ يخْشى فَأَنت عَنْهُ تَلَهَّى
وَ أَمَّا مَن جَاءَك يَسعَى وَ هُوَ يخْشى فَأَنت عَنْهُ تَلَهَّى
كلمه «'''سعى '''» به معناى سرعت در دويدن است ، پس معناى آيه به حسب آنچه مقام دست مى دهد اين است كه : آن كس كه به شتاب نزدت مى آيد تا بوسيله معارف دين و مواعظى كه از تو مى شنود خود را پاك كند، «'''و هو يخشى '''» در حالى كه از خدا مى ترسد، و خشيت خود آيت و نشانه آن است كه او بوسيله قرآن متذكر شده است ، همچنان كه فرمود: «'''ما انزلنا عليك القران لتشقى الا تذكره لمن يخشى '''»، و نيز فرموده : «'''سيذكر من يخشى '''».
كلمه «'''سعى '''» به معناى سرعت در دويدن است ، پس معناى آيه به حسب آنچه مقام دست مى دهد اين است كه : آن كس كه به شتاب نزدت مى آيد تا بوسيله معارف دين و مواعظى كه از تو مى شنود خود را پاك كند، «'''و هو يخشى '''» در حالى كه از خدا مى ترسد، و خشيت خود آيت و نشانه آن است كه او بوسيله قرآن متذكر شده است ، همچنان كه فرمود: «'''ما انزلنا عليك القران لتشقى الا تذكره لمن يخشى '''»، و نيز فرموده : «'''سيذكر من يخشى '''».
«'''فانت عنه تلهى '''» - اصل كلمه «'''تلهى '''» «'''تتلهى '''» بوده ، يعنى خود را بكار ديگر مى زنى ، و از چنين مردى كه آمده كه به راستى خود را اصلاح كند غافل مى مانى ، و اگر ضمير «'''انت '''» را در اين آيه و در آيه «'''فانت له تصدى '''» و ضمير «'''له '''» و «'''عنه '''» را در آن دو مقدم بر فعل آورده ، همه براى تاءكيد در عتاب و تنبيه است .
«'''فانت عنه تلهى '''» - اصل كلمه «'''تلهى '''» «'''تتلهى '''» بوده ، يعنى خود را بكار ديگر مى زنى ، و از چنين مردى كه آمده كه به راستى خود را اصلاح كند غافل مى مانى ، و اگر ضمير «'''انت '''» را در اين آيه و در آيه «'''فانت له تصدى '''» و ضمير «'''له '''» و «'''عنه '''» را در آن دو مقدم بر فعل آورده ، همه براى تاءكيد در عتاب و تنبيه است .
خط ۱۴۵: خط ۱۴۷:
و در اينكه تعبير فرمود به «'''فمن شاء ذكره '''» اشاره است به اينكه در دعوت قرآن به تذكر، هيچ اكراه و اجبارى نيست ، و داعى اسلام كه اين دعوت را مى كند براى اين نيست كه نفعى عايد خودش شود، تنها و تنها نفع آن عايد خود متذكر مى شود، حال اختيار با خود او است .
و در اينكه تعبير فرمود به «'''فمن شاء ذكره '''» اشاره است به اينكه در دعوت قرآن به تذكر، هيچ اكراه و اجبارى نيست ، و داعى اسلام كه اين دعوت را مى كند براى اين نيست كه نفعى عايد خودش شود، تنها و تنها نفع آن عايد خود متذكر مى شود، حال اختيار با خود او است .
مقصود از اينكه درباره قرآن فرمود: «'''فى صحف مكرمة ...'''»
مقصود از اينكه درباره قرآن فرمود: «'''فى صحف مكرمة ...'''»
فى صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ مَّرْفُوعَةٍ مُّطهَّرَةِ
فى صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ مَّرْفُوعَةٍ مُّطهَّرَةِ
در مجمع البيان گفته : كلمه «'''صحف '''» جمع صحيفه است ، و عرب هر چيزى را كه در آن مطلبى نوشته شده باشد صحيفه مى نامد، همچنان كه كتابش هم مى خواند، حال چه اينكه ورقه و كاغذى باشد و يا چيز ديگرى .
در مجمع البيان گفته : كلمه «'''صحف '''» جمع صحيفه است ، و عرب هر چيزى را كه در آن مطلبى نوشته شده باشد صحيفه مى نامد، همچنان كه كتابش هم مى خواند، حال چه اينكه ورقه و كاغذى باشد و يا چيز ديگرى .
و جمله «'''فى صحف '''» خبرى است بعد از خبر براى كلمه «'''ان '''»، و ظاهر آن اين است كه : قرآن به دست ملائكه در صحفى متعدد نوشته شده بوده . و اين ظاهر، سخن آن مفسر را كه گفته : مراد از صحف لوح محفوظ است ضعيف مى سازد، چون در كلام خداى تعالى در هيچ موردى از لوح محفوظ به صيغه جمع از قبيل صحف و كتب و الواح تعبير نشده . نظير اين قول در بى اعتبارى سخن آن مفسر ديگر است كه گفته : مراد از صحف ، كتب انبياى گذشته است . چون اين معنا با تعبير «'''بايدى سفره ...'''» نمى سازد، زيرا ظاهر اين تعبير اين است كه صفت صحف باشد.
و جمله «'''فى صحف '''» خبرى است بعد از خبر براى كلمه «'''ان '''»، و ظاهر آن اين است كه : قرآن به دست ملائكه در صحفى متعدد نوشته شده بوده . و اين ظاهر، سخن آن مفسر را كه گفته : مراد از صحف لوح محفوظ است ضعيف مى سازد، چون در كلام خداى تعالى در هيچ موردى از لوح محفوظ به صيغه جمع از قبيل صحف و كتب و الواح تعبير نشده . نظير اين قول در بى اعتبارى سخن آن مفسر ديگر است كه گفته : مراد از صحف ، كتب انبياى گذشته است . چون اين معنا با تعبير «'''بايدى سفره ...'''» نمى سازد، زيرا ظاهر اين تعبير اين است كه صفت صحف باشد.
خط ۱۶۹: خط ۱۷۱:
مؤ لف : سيوطى در تفسير الدر المنثور اين قصه را از عايشه و انس و ابن عباس - البته با مختصر اختلافى - نقل كرده ، و آنچه صاحب مجمع البيان نقل كرده خلاصه اى از آن روايات مختلف است .
مؤ لف : سيوطى در تفسير الدر المنثور اين قصه را از عايشه و انس و ابن عباس - البته با مختصر اختلافى - نقل كرده ، و آنچه صاحب مجمع البيان نقل كرده خلاصه اى از آن روايات مختلف است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۵}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش