گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۱۰ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
و از بعضى از مفسّران حكايت شده كه گفته است: مراد از ميخ بودن كوه ها، اين است كه معاش اهل زمين به وسيلۀ اين كوه ها و منافعى كه خدا در آن ها به وديعت سپرده، تأمين مى شود. چون اگر كوه ها نبودند، زمين دائما در زير پاى اهلش در حال نوسان بود، نه كشت و زرعى مى گذاشت، و نه خانه اى. ولى اين سخن، در حقيقت، لفظ را بدون جهت از ظاهرش برگرداندن است.
و از بعضى از مفسّران حكايت شده كه گفته است: مراد از ميخ بودن كوه ها، اين است كه معاش اهل زمين به وسيلۀ اين كوه ها و منافعى كه خدا در آن ها به وديعت سپرده، تأمين مى شود. چون اگر كوه ها نبودند، زمين دائما در زير پاى اهلش در حال نوسان بود، نه كشت و زرعى مى گذاشت، و نه خانه اى. ولى اين سخن، در حقيقت، لفظ را بدون جهت از ظاهرش برگرداندن است.


«'''وَ خَلَقْنَاكمْ أَزْوَجاً'''»:
«'''وَ خَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاً'''»:


يعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفريديم، تا سنت ازدواج و تناسل در بينتان جريان يابد. در نتيجه نوع بشر تا روزى كه خدا خواسته باشد، باقى بماند.
يعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفريديم، تا سنت ازدواج و تناسل در بينتان جريان يابد. در نتيجه نوع بشر تا روزى كه خدا خواسته باشد، باقى بماند.
خط ۴۳: خط ۴۳:
==معناى اين كه فرمود: خوابتان را «سبات»، و شب را «لباس»، و روز را «معاش» قرارداديم==
==معناى اين كه فرمود: خوابتان را «سبات»، و شب را «لباس»، و روز را «معاش» قرارداديم==


«'''وَ جَعَلْنَا نَوْمَكمْ سبَاتاً'''»:
«'''وَ جَعَلْنَا نَوْمَكمْ سُبَاتاً'''»:


كلمه «سُبات» به معناى راحتى و فراغت است. چون خوابيدن باعث آرامش و تجديد قواى حيوانى و بدنى مى شود، و خستگى ناشى از بيدارى و تصرفات نفس در بدن از بين مى رود.
كلمه «سُبات» به معناى راحتى و فراغت است. چون خوابيدن باعث آرامش و تجديد قواى حيوانى و بدنى مى شود، و خستگى ناشى از بيدارى و تصرفات نفس در بدن از بين مى رود.
خط ۸۷: خط ۸۷:
<span id='link173'><span>
<span id='link173'><span>


<center> «'''بحث روایی'''» </center>
==بحث رایتی: (رواياتى در بيان برخى آيات گذشته) ==
 
==رواياتى در بيان برخى آيات گذشته ==
در بعضى از روايات آمده كه منظور از «نبأ عظيم»، على «عليه السلام» است. ولى اين از باب بطن قرآن است، نه تفسير لفظ آيه.
در بعضى از روايات آمده كه منظور از «نبأ عظيم»، على «عليه السلام» است. ولى اين از باب بطن قرآن است، نه تفسير لفظ آيه.


خط ۱۰۶: خط ۱۰۴:
و تفسير عياشى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: كلمه «يَعصِرُونَ» در آيه «عَامٌ فِيه يُغاثُ النّاسُ وَ فِيه يَعصِرُون» با ياء، به معناى «يمطرون» است. يعنى باران به ايشان مى بارد، آنگاه به عنوان استشهاد فرمود مگر نشنيده اى كه در سوره نبأ فرموده: «وَ أنزَلنَا مِنَ المُعصِراتِ مَاءً ثَجّاجاً».
و تفسير عياشى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: كلمه «يَعصِرُونَ» در آيه «عَامٌ فِيه يُغاثُ النّاسُ وَ فِيه يَعصِرُون» با ياء، به معناى «يمطرون» است. يعنى باران به ايشان مى بارد، آنگاه به عنوان استشهاد فرمود مگر نشنيده اى كه در سوره نبأ فرموده: «وَ أنزَلنَا مِنَ المُعصِراتِ مَاءً ثَجّاجاً».


مؤلف: مراد اين است كه كلمه «يَعصِرُون»، بايد با ضمۀ «ياء» و به صيغۀ مجهول خوانده شود، چون معنايش اين است كه مردم در آن سال «يُمطَرُون = باران داده مى شوند»، به شهادت اين كه در سوره نبأ، اسم فاعل همين فعل به كار رفته، ابرها را «مُعصِرات»، و مردم را «مُعصَر= باران داده شده» خوانده است. پس «سَحابٌ مُعصِر» - با كسره صاد - به معناى ابر مُمطر است. و عياشى مثل اين حديث را از على بن معمّر، از پدرش، از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده. و قمى در تفسير خود، نظير آن را از اميرالمؤمنين «عليه السلام» روايت كرده است.
مؤلف: مراد اين است كه كلمه «يَعصِرُون»، بايد با ضمۀ «ياء» و به صيغۀ مجهول خوانده شود، چون معنايش اين است كه مردم در آن سال «يُمطَرُون = باران داده مى شوند»، به شهادت اين كه در سوره نبأ، اسم فاعل همين فعل به كار رفته، ابرها را «مُعصِرات»، و مردم را «مُعصَر= باران داده شده» خوانده است.
 
پس «سَحابٌ مُعصِر» - با كسره صاد - به معناى ابر مُمطر است. و عياشى مثل اين حديث را از على بن معمّر، از پدرش، از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده. و قمى در تفسير خود، نظير آن را از اميرالمؤمنين «عليه السلام» روايت كرده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۶ </center>
<span id='link174'><span>
<span id='link174'><span>
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
==آيات ۱۷ - ۴۰  سوره نبأ ==
==آيات ۱۷ - ۴۰  سوره نبأ ==
إِنَّ يَوْمَ الْفَصلِ كانَ مِيقَاتاً(۱۷)
إِنَّ يَوْمَ الْفَصلِ كانَ مِيقَاتاً(۱۷)
يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً(۱۸)
 
يَوْمَ يُنفَخُ فى الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً(۱۸)
 
وَ فُتِحَتِ السمَاءُ فَكانَت أَبْوَاباً(۱۹)
وَ فُتِحَتِ السمَاءُ فَكانَت أَبْوَاباً(۱۹)
وَ سيرَتِ الجِْبَالُ فَكانَت سرَاباً(۲۰)
 
وَ سُيِّرَتِ الجِْبَالُ فَكانَت سرَاباً(۲۰)
 
إِنَّ جَهَنَّمَ كانَت مِرْصاداً(۲۱)
إِنَّ جَهَنَّمَ كانَت مِرْصاداً(۲۱)
لِّلطاغِينَ مَئَاباً(۲۲)
لِّلطاغِينَ مَئَاباً(۲۲)
لَّابِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً(۲۳)
لَّابِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً(۲۳)
لا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْداً وَ لا شرَاباً(۲۴)
لا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْداً وَ لا شرَاباً(۲۴)
إِلا حَمِيماً وَ غَساقاً(۲۵)
إِلا حَمِيماً وَ غَساقاً(۲۵)
جَزَاءً وِفَاقاً(۲۶)
جَزَاءً وِفَاقاً(۲۶)
إِنهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً(۲۷)
 
إِنّهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً(۲۷)
 
وَ كَذَّبُوا بِئَايَاتِنَا كِذَّاباً(۲۸)
وَ كَذَّبُوا بِئَايَاتِنَا كِذَّاباً(۲۸)
وَ كلَّ شىْءٍ أَحْصيْنَاهُ كتَباً(۲۹)
 
وَ كُلَّ شىْءٍ أَحْصيْنَاهُ كتَاباً(۲۹)
 
فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلا عَذَاباً(۳۰)
فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلا عَذَاباً(۳۰)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازاً(۳۱)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازاً(۳۱)
حَدَائقَ وَ أَعْنَاباً(۳۲)
حَدَائقَ وَ أَعْنَاباً(۳۲)
وَ كَوَاعِب أَتْرَاباً(۳۳)
وَ كَوَاعِب أَتْرَاباً(۳۳)
وَ كَأْساً دِهَاقاً(۳۴)
وَ كَأْساً دِهَاقاً(۳۴)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا كِذَّاباً(۳۵)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا كِذَّاباً(۳۵)
جَزَاءً مِّن رَّبِّك عَطاءً حِساباً(۳۶)
جَزَاءً مِّن رَّبِّك عَطاءً حِساباً(۳۶)
رَّب السمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا الرَّحْمَنِ لا يمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً(۳۷)
 
رَبِّ السمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا الرَّحْمَنِ لا يمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً(۳۷)
 
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَائكَةُ صفًّا لا يَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً(۳۸)
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَائكَةُ صفًّا لا يَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً(۳۸)
ذَلِك الْيَوْمُ الحَْقُّ فَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ مَئَاباً(۳۹)
 
ذَلِك الْيَوْمُ الحَْقُّ فَمَن شاءَ اتّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَئَاباً(۳۹)
 
إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنظرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يَا لَيْتَنى كُنت تُرَابَا(۴۰)
إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنظرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يَا لَيْتَنى كُنت تُرَابَا(۴۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۷ </center>
خط ۱۹۷: خط ۲۲۰:
<span id='link175'><span>
<span id='link175'><span>


==اوصاف قيامت، نبأ عظيمى كه واقع خواهد شد ==
==از اوصاف قيامت: وقوع نبأ عظيم==
از اين آيه شريفه شروع شده است به توصيف آن نبأ عظيمى كه خبر از وقوع آن در آينده داده و فرمود: «كَلّا سَيَعلَمُون» آنگاه براى اثبات مطلب چنين استدلال نمود كه «ألم نجعل الارض مهادا... - مگر ما نبوديم كه زمين را بستر و گهواره كرديم ...» و آن را يَومُ الفصل خواند تا بفهماند در آن روز، بين مردم فصل قضا مى شود و هر طايفه اى، بدانچه با عمل خود مستحق آن شده، مى رسد.  
از اين آيه شريفه شروع شده است به توصيف آن نبأ عظيمى كه خبر از وقوع آن در آينده داده و فرمود: «كَلّا سَيَعلَمُون» آنگاه براى اثبات مطلب چنين استدلال نمود كه «ألم نجعل الارض مهادا... - مگر ما نبوديم كه زمين را بستر و گهواره كرديم ...» و آن را يَومُ الفصل خواند تا بفهماند در آن روز، بين مردم فصل قضا مى شود و هر طايفه اى، بدانچه با عمل خود مستحق آن شده، مى رسد.  


خط ۲۲۱: خط ۲۴۴:
<span id='link176'><span>
<span id='link176'><span>


==توضيحى پيرامون به راه انداخته شدن كوه ها و سراب شدن شان ==
==توضيحى پيرامون دگرگونی كوه ها و سراب شدن آن ها ==
توضيح اين كه: به راه انداختن كوه ها و متلاشى كردنشان، بالاخره طبعا به اين جا منتهى مى شود كه شكل كوهى خود را از دست داده، اجزايش متفرق شود. همچنان كه در چند جا از كلام مجيدش، وقتى سخن از زلزله قيامت دارد و آثار آن را بيان مى كند، از كوه ها هم خبر داده، مى فرمايد: «وَ تَسيرُ الجِبال سَيراً»، و نيز مى فرمايد: «وَ حُمِلَت الأرضُ وَ الجِبَالُ فَدُكّتا دَكّة وَاحِدَة»، و نيز مى فرمايد: «وَ كَانَت الجِبالُ كَثِيباً مَهيلاً»، و نيز مى فرمايد: «وَ تَكُونُ الجِبالُ كَالعِهن المَنفُوش»، و نيز مى فرمايد: «وَ بُسّتِ الجِبالُ بَسّاً»، و نيز فرموده: «وَ إذَا الجِبَالُ نُسِفَت».
توضيح اين كه: به راه انداختن كوه ها و متلاشى كردنشان، بالاخره طبعا به اين جا منتهى مى شود كه شكل كوهى خود را از دست داده، اجزايش متفرق شود. همچنان كه در چند جا از كلام مجيدش، وقتى سخن از زلزله قيامت دارد و آثار آن را بيان مى كند، از كوه ها هم خبر داده، مى فرمايد: «وَ تَسيرُ الجِبال سَيراً».
 
و نيز مى فرمايد: «وَ حُمِلَت الأرضُ وَ الجِبَالُ فَدُكّتا دَكّة وَاحِدَة».
 
و نيز مى فرمايد: «وَ كَانَت الجِبالُ كَثِيباً مَهيلاً».
 
و نيز مى فرمايد: «وَ تَكُونُ الجِبالُ كَالعِهن المَنفُوش».
 
و نيز مى فرمايد: «وَ بُسّتِ الجِبالُ بَسّاً»، و نيز فرموده: «وَ إذَا الجِبَالُ نُسِفَت».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۰ </center>
پس به راه انداختن كوه ها و خُرد كردن آن ها، بالاخره منتهى مى شود به پراكنده شدن و پاره پاره شدن آن ها و به صورت تپه هاى پراكنده در آمدنشان و در نتيجه، چون پشم حلاجى شده ساختن شان. و اما سراب شدنشان به چه معنا است؟ و چه نسبتى با به راه انداختن آن دارد؟ به طور مسلّم، سراب به آن معنا كه به نظر آبى درخشنده برسد، نسبتى با به راه انداختن كوه ها ندارد.
پس به راه انداختن كوه ها و خُرد كردن آن ها، بالاخره منتهى مى شود به پراكنده شدن و پاره پاره شدن آن ها و به صورت تپه هاى پراكنده در آمدنشان و در نتيجه، چون پشم حلاجى شده ساختن شان. و اما سراب شدنشان به چه معنا است؟ و چه نسبتى با به راه انداختن آن دارد؟ به طور مسلّم، سراب به آن معنا كه به نظر آبى درخشنده برسد، نسبتى با به راه انداختن كوه ها ندارد.


بله، اين را مى توان گفت كه: وقتى كوه ها به راه افتادند و در آخر، حقيقتشان باطل شد و ديگر چيزى به صورت جبال باقى نماند، در حقيقت آن «جِبَال رَاسِيات» - كه حقايقى داراى جرمى بس بزرگ و نيرومند بود، و هيچ چيز آن را تكان نمى داد - با به حركت در آمدن و باطل شدن، سرابى مى شود خالى از حقيقت. پس به اين اعتبار مى توان گفت: «وَ سُيّرَت الجِبَالُ فَكَانَت سَرَاباً» و نظير اين بيان در كلام خداى تعالى آمده، آن جا كه در باره اقوام هلاك شده مى فرمايد: «فَجَعلنَاهُم أحَادِيثَ»، و يا مى فرمايد: «فَأتبَعنَا بَعضَهُم بَعضاً وَ جَعَلنَاهُم أحَادِيثَ»، و يا در باره بت ها مى فرمايد: «إن هِىَ إلّا أسماء سَمّيتُمُوهاَ أنتُم وَ آبَاؤُكُم».
بله، اين را مى توان گفت كه: وقتى كوه ها به راه افتادند و در آخر، حقيقتشان باطل شد و ديگر چيزى به صورت جبال باقى نماند، در حقيقت آن «جِبَال رَاسِيات» - كه حقايقى داراى جرمى بس بزرگ و نيرومند بود، و هيچ چيز آن را تكان نمى داد - با به حركت در آمدن و باطل شدن، سرابى مى شود خالى از حقيقت.  
 
پس به اين اعتبار مى توان گفت: «وَ سُيّرَت الجِبَالُ فَكَانَت سَرَاباً» و نظير اين بيان در كلام خداى تعالى آمده، آن جا كه در باره اقوام هلاك شده مى فرمايد: «فَجَعلنَاهُم أحَادِيثَ»، و يا مى فرمايد: «فَأتبَعنَا بَعضَهُم بَعضاً وَ جَعَلنَاهُم أحَادِيثَ»، و يا در باره بت ها مى فرمايد: «إن هِىَ إلّا أسماء سَمّيتُمُوهاَ أنتُم وَ آبَاؤُكُم».


پس آيه شريفه، به وجهى نظير آيه زير است كه مى فرمايد: «وَ تَرَى الجِبالَ تَحسَبُها جَامِدة وَ هِىَ تَمُرُّ مَرّ السّحَاب»، كه اگر بگوييم درباره صفت زلزله قيامت است، شباهتى با آيه مورد بحث خواهد داشت.
پس آيه شريفه، به وجهى نظير آيه زير است كه مى فرمايد: «وَ تَرَى الجِبالَ تَحسَبُها جَامِدة وَ هِىَ تَمُرُّ مَرّ السّحَاب»، كه اگر بگوييم درباره صفت زلزله قيامت است، شباهتى با آيه مورد بحث خواهد داشت.
خط ۲۶۳: خط ۲۹۶:
<span id='link178'><span>
<span id='link178'><span>


==اشاره به مطابقت جزا با اعمالى كه ثبت و ضبط شده اند ==
==مطابقت جزا با اعمال ثبت شده آدمیان ==
«'''جَزَاءً وِفَاقاً ... كتَاباً'''»:
«'''جَزَاءً وِفَاقاً ... كتَاباً'''»:


كلمه «'''وفاقا'''» مصدرى است به معناى اسم فاعل. و معناى آيه اين است كه ايشان جزا داده مى شوند جزايى موافق با اعمالى كه كردند. ممكن هم هست مضافى در تقدير گرفته بگوييم : تقدير آيه «'''جزاء ذاوفاق'''» است، يعنى جزايى داراى وفاق. و يا بگوييم اطلاق وفاق بر جزا از باب مبالغه است، مثل اينكه وقتى مى خواهيم در عدالت زيد مبالغه كنيم مى گوييم زيد عدل است.
كلمه «وِفَاقاً» مصدرى است به معناى اسم فاعل. و معناى آيه اين است كه: ايشان جزا داده مى شوند، جزايى موافق با اعمالى كه كردند. ممكن هم هست مضافى در تقدير گرفته بگوييم: تقدير آيه «جَزَاءً ذَاوِفاق» است. يعنى جزايى داراى وفاق. و يا بگوييم اطلاق «وفاق» بر جزا، از باب مبالغه است. مثل اين كه وقتى مى خواهيم در عدالت زيد مبالغه كنيم، مى گوييم: «زِيدٌ عَدلٌ» است.
 
«'''إنّهُم كَانُوا لا يَرجُونَ حِسَاباً وَ كَذّبُوا بِآيَاتِنا كِذّاباً'''»:


«'''انهم كانوا لا يرجون حسابا و كذبوا باياتنا كذابا'''»: كلمه «'''كذابا'''» مفعول مطلق است، براى «'''كذبوا'''»، در نتيجه معناى آيه «'''و كذبوا باياتنا تكذيبا عجيبا'''» مى شود،
كلمه «كِذّابا» مفعول مطلق است براى «كَذّبُوا». در نتيجه معناى آيه «وَ كَذّبُوا بِآياتنا تَكذِيباً عَجِيباً» مى شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۳ </center>
يعنى كفار اميد حسابى ندارند، و آيات ما را به طور عجيب تكذيب مى كنند، چون بر تكذيب خود اصرار مى ورزند. و اين آيه مطابقت جزا با اعمال ايشان را تعليل مى كند، به اين بيان كه كفار اميد حساب در يوم الفصل را ندارند، در نتيجه از حيات آخرت مايوس اند، و به همين جهت آيات داله بر وجود چنين روزى را انكار مى كنند، و به دنبال آن آيات توحيد و نبوت را هم انكار نموده، در اعمال خود از حدود عبوديت تجاوز مى كنند، و نتيجه همه اين ها اين شده كه به كلى خدا را از ياد ببرند، خدا هم آنان را از ياد برد، و سعادت خانه آخرت را بر آنان تحريم كرد، در نتيجه براى آنان نماند مگر شقاوت، و در آن عالم چيزى به جز مكروه نمى يابند، و جز با صحنه هاى عذاب مواجه نمى شوند، و همين است معناى اين كه فرمود «'''فذوقوا فلن نزيدكم الا عذابا'''».
يعنى كفار اميد حسابى ندارند، و آيات ما را به طور عجيب تكذيب مى كنند، چون بر تكذيب خود اصرار مى ورزند. و اين آيه، مطابقت جزا با اعمال ايشان را تعليل مى كند به اين بيان كه كفّار، اميد حساب در يَومُ الفصل را ندارند. در نتيجه از حيات آخرت مأيوس اند. و به همين جهت، آيات داله بر وجود چنين روزى را انكار مى كنند و به دنبال آن، آيات توحيد و نبوت را هم انكار نموده، در اعمال خود از حدود عبوديت تجاوز مى كنند. و نتيجه همه اين ها، اين شده كه به كلّى خدا را از ياد ببرند، خدا هم آنان را از ياد برد، و سعادت خانه آخرت را بر آنان تحريم كرد. در نتيجه براى آنان نماند مگر شقاوت، و در آن عالَم چيزى به جز مكروه نمى يابند، و جز با صحنه هاى عذاب مواجه نمى شوند، و همين است معناى اين كه فرمود: «فَذُوقُوا فَلَن نَزِيدَكُم إلّا عَذاباً».
 
و جمله مورد بحث كه مى فرمايد: «جَزاءً وِفاقاً» دلالت دارد بر مطابقت كامل بين جزا و عمل. پس انسان با عمل خود، نمى جويد مگر جزايى را كه مو به مو مطابق آن باشد. پس رسيدن به جزا در حقيقت رسيدن به عمل است، همچنان كه فرمود: «يَا أيّهَا الّذِينَ كَفرُوا لا تَعتَذِرُوا اليَومَ إنّما تُجزَونَ مَا كُنتُم تَعمَلُون».


و جمله مورد بحث كه مى فرمايد: «'''جزاء وفاقا'''» دلالت دارد بر مطابقت كامل بين جزا و عمل، پس انسان با عمل خود نمى جويد مگر جزايى را كه مو به مو مطابق آن باشد، پس رسيدن به جزا در حقيقت رسيدن به عمل است، همچنان كه فرمود: «'''يا ايها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم انما تجزون ما كنتم تعملون'''».
«'''وَ كُلّ شَئ أحصَينَاهُ كِتاباً'''»:  


«'''و كل شئ احصيناه كتابا'''»: يعنى هر چيزى را - كه اعمال شما هم از آن جمله است - ضبط كرده و در كتابى جليل القدر بيان نموده ايم، بنابراين آيه شريفه مورد بحث در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و كل شى ء احصيناه فى امام مبين '''».
يعنى هر چيزى را - كه اعمال شما هم از آن جمله است - ضبط كرده و در كتابى جليل القدر بيان نموده ايم. بنابراين، آيه شريفه مورد بحث در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «وَ كُلّ شَئ أحصَينَاهُ فِى إمَام مُبِين».


ممكن هم هست مراد «'''و كل شى ء حفظناه مكتوبا'''» باشد، يعنى هر چيزى را ما با نوشتن در لوح محفوظ و يا در نامه اعمال حفظ كرده ايم. اين هم جائز است كه احصا به معناى كتابت باشد، و هم كتاب به معناى احصا باشد، چون هر دو در معناى ضبط مشتركند، و معناى آيه يا «'''كل شى ء احصيناه احصائا'''» باشد، «'''و يا كل شى ء كتبناه كتابا'''».
ممكن هم هست مراد «وَ كُلّ شَئ حَفِظناهُ مَكتُوبا» باشد. يعنى هر چيزى را ما با نوشتن در لوح محفوظ و يا در نامه اعمال حفظ كرده ايم. اين هم جائز است كه «احصا» به معناى كتابت باشد، و هم «كتاب» به معناى احصا باشد. چون هر دو در معناى ضبط مشترك اند، و معناى آيه، يا «كُلّ شَئ أحصينَاهُ إحصائا» باشد، و یا «كُلّ شَئ كَتبنَاهُ كِتابا».


و به هر حال آيه شريفه حالى است كه تعليل سابق را تكميل مى كند، و معناى آن با آيه قبل چنين مى شود: جزاى آنها موافق با اعمال ايشان است، به علت اينكه چنين حال و وضعى داشتند، در حالى كه ما حال و وضعشان را عليه آنان ضبط كرديم، و جزايى موافق با آن به ايشان مى دهيم.
و به هر حال آيه شريفه حالى است كه تعليل سابق را تكميل مى كند، و معناى آن با آيه قبل چنين مى شود: جزاى آن ها موافق با اعمال ايشان است، به علت اين كه چنين حال و وضعى داشتند، در حالى كه ما حال و وضعشان را عليه آنان ضبط كرديم، و جزايى موافق با آن به ايشان مى دهيم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۴ </center>
«'''فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلا عَذَاباً'''»:
«'''فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلا عَذَاباً'''»:


فاى تفريع كه در آغاز اين آيه آمده، آن را نتيجه مطلب قبل كرده، كه عذاب كفار را تفصيل مى داد، و مى خواهد ايشان را از اين اميد مأيوس ‍ كند كه روزى از شقاوت نجات يافته به راحتى برسند، و التفاتى كه از غيبت «'''انهم'''» به خطاب «'''نزيدكم'''» به كار رفته اين نكته را مى رساند كه خداى تعالى ايشان را حاضر فرض كرد تا توبيخ و سركوبيشان بدون واسطه انجام شود.
فاى تفريع كه در آغاز اين آيه آمده، آن را نتيجه مطلب قبل كرده، كه عذاب كفار را تفصيل مى داد، و مى خواهد ايشان را از اين اميد مأيوس ‍كند كه روزى از شقاوت نجات يافته به راحتى برسند، و التفاتى كه از غيبت «إنّهُم» به خطاب «نَزِيدَكُم» به كار رفته، اين نكته را مى رساند كه خداى تعالى، ايشان را حاضر فرض كرد تا توبيخ و سركوبيشان بدون واسطه انجام شود.


و مراد از جمله «'''فلن نزيدكم الا عذابا'''»، اين است كه آنچه مى چشيد عذابى است بعد از عذابى كه قبلا چشيده بوديد، پس آن عذاب، عذابى است بعد از عذاب، و عذابى است روى عذاب، و همچنان عذاب ها دوچندان مى شود، و عذابى به عذابتان افزوده مى گردد، پس از اينكه به آرزوى خود برسيد مأيوس باشيد، و اين آيه خالى از اين ظهور نيست كه مراد از جمله «'''لابثين فيها احقابا'''» خلود در آتش است، و اين كه عذاب از شما قطع نخواهد شد.
و مراد از جمله «فَلَن نَزيدَكُم إلّا عَذاباً»، اين است كه آنچه مى چشيد عذابى است بعد از عذابى كه قبلا چشيده بوديد. پس آن عذاب، عذابى است بعد از عذاب، و عذابى است روى عذاب، و همچنان عذاب ها دوچندان مى شود، و عذابى به عذابتان افزوده مى گردد. پس از اين كه به آرزوى خود برسيد مأيوس باشيد، و اين آيه خالى از اين ظهور نيست كه مراد از جمله «لَابِثينَ فِيها أحقَاباً» خلود در آتش است، و اين كه عذاب از شما قطع نخواهد شد.




۱۳٬۷۵۱

ویرایش