گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين سوره متضمن خبر از آمدن يوم الفصل و صفات آن و استدلال بر حقيقت آن ، و ترديد ناپذيرى آن است ، و از اينجا آغاز مى شود كه مردم از يكديگر از خبر قيامت مى پرسند، آنگاه در سياق جواب و با لحنى تهديدآميز مى فرمايد: به زودى از آن آگاه خواهند شد، و سپس براى ثبوت آن به اين دليل استدلال مى كند كه نظام مشهود در عالم با تدبير حكيمانه اى كه در آن است ، بهترين و روشن ترين دلالت را دارد بر اينكه بعد از اين نشاه دنياى متغير و فنا پذير، نشاه ثابت و باقى هست ، و به دنبال اين خانه اى كه در آن عمل هست و جزا نيست ، خانه اى هست كه در آن جزا هست و عمل نيست ، پس در اين ميان روزى هست كه نظام جارى در اين عالم از آن خبر مى دهد.
اين سوره، متضمن خبر از آمدن يومُ الفصل و صفات آن و استدلال بر حقيقت آن، و ترديد ناپذيرى آن است، و از اين جا آغاز مى شود كه مردم از يكديگر از خبر قيامت مى پرسند. آنگاه در سياق جواب و با لحنى تهديدآميز مى فرمايد: به زودى از آن آگاه خواهند شد. و سپس براى ثبوت آن، به اين دليل استدلال مى كند كه نظام مشهود در عالَم با تدبير حكيمانه اى كه در آن است، بهترين و روشن ترين دلالت را دارد بر اين كه بعد از اين نشاۀ دنياى متغير و فناپذير، نشاۀ ثابت و باقى هست، و به دنبال اين خانه اى كه در آن عمل هست و جزا نيست، خانه اى هست كه در آن جزا هست و عمل نيست. پس در اين ميان روزى هست كه نظام جارى در اين عالَم از آن خبر مى دهد.


سپس آن روز را با ذكر حوادثش توصيف مى كند كه مردم همگى در آن احضار مى شوند، و همه يكجا جمع مى گردند، طاغيان به سوى عذابى دردناك و متقين به سوى نعيمى مقيم منتقل مى شوند، و در آخر، كلام را با يك جمله تهديد آميز ختم مى كند. و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده.
سپس آن روز را با ذكر حوادثش توصيف مى كند كه مردم همگى در آن احضار مى شوند، و همه يكجا جمع مى گردند. طاغيان به سوى عذابى دردناك و متقين به سوى نعيمى مقيم منتقل مى شوند. و در آخر، كلام را با يك جمله تهديدآميز ختم مى كند. و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده.


«'''عَمَّ يَتَساءَلُونَ'''»:
«'''عَمَّ يَتَساءَلُونَ'''»:


كلمه «'''عم '''» مخفف «'''عن ما :از چه '''» است ، و حرف الف از كلمه «'''ما'''» ى استفهاميه حذف شده ، و اين اختصاص به اين مورد ندارد، هر جا كه حرف جر بر سر «'''ما'''» ى استفهاميه در آيد، الف آن حذف مى شود، مثلا گفته مى شود: «'''لم '''»، «'''مم '''»، «'''على مَ'''» و
كلمۀ «عَمّ»، مخفّف «عَن مَا: از چه» است، و حرف الف از كلمۀ «ما» ى استفهاميه حذف شده، و اين اختصاص به اين مورد ندارد. هر جا كه حرف جر بر سر «ما» ى استفهاميه در آيد، الف آن حذف مى شود. مثلا گفته مى شود: «لِمَ»، «مِمّ»، «عَلى مَ» و
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۷ </center>
«'''الى م '''» كه مخفف لما و مما و على ما و الى ما است ، و مصدر تساول به معناى اين است كه مردمى از يكديگر از مطلبى سؤ ال كنند، يا بعضى بعد از بعضى ديگر از مطلبى سؤ ال كنند، هر چند كه مسؤ ول از خود آنان نباشد، در مورد ما نيز يا چنين بوده كه مردمى از يكديگر از مساءله معاد مى پرسيدند، و يا يكى پس از ديگرى از رسول خدا(صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى پرسيدند، و چون سياق سوره سياق جواب است و در اين جو اب هم جانب تهديد و انذار چربيده ، اين نظريه را تاءييد مى كند كه متسائلان ، كفار مكه بودند، همان مشركينى كه منكر نبوت و معاد بودند، نه مؤ منين ، و نه كفار و مؤمنين هر دو.
«إلى مَ» كه مخفف «لما» و «مما» و «على ما» و «إلى ما» است، و مصدر تساؤل به معناى اين است كه مردمى از يكديگر از مطلبى سؤال كنند، يا بعضى بعد از بعضى ديگر از مطلبى سؤال كنند، هرچند كه مسؤول از خود آنان نباشد. در مورد ما نيز يا چنين بوده كه مردمى از يكديگر از مسأله معاد مى پرسيدند، و يا يكى پس از ديگرى از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى پرسيدند. و چون سياق سوره، سياق جواب است و در اين جواب هم جانب تهديد و انذار چربيده، اين نظريه را تأييد مى كند كه متسائلان، كفار مكه بودند. همان مشركانى كه منكر نبوت و معاد بودند، نه مؤمنين، و نه كفار و مؤمنين هر دو.


پس تساول در ميان مشركين بوده ، و اگر قرآن كريم خبر از آن را به صورت استفهام آورده براى اين است كه به پوچى و حقارت آن اشاره كند، و بفهماند پاسخ اين تساول آنقدر روشن است كه اصلا جايى براى اين تساول نيست .
پس تساؤل در ميان مشركان بوده، و اگر قرآن كريم خبر از آن را به صورت استفهام آورده، براى اين است كه به پوچى و حقارت آن اشاره كند، و بفهماند پاسخ اين تساؤل آن قدر روشن است كه اصلا جايى براى اين تساؤل نيست.


بيان اينكه مقصود از «'''نباء عظيم '''» قيامت و«'''تسائل '''» از آن در بين مشركين بوده است (عم يتسائلون ...)
==مقصود از «خبرعظيم»، روز بعث و قيامت بوده است==


«'''عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ * الَّذِى هُمْ فِيهِ مخْتَلِفُونَ'''»:
«'''عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ * الَّذِى هُمْ فِيهِ مخْتَلِفُونَ'''»:


اين آيه پاسخ از استفهامى است كه خود خداى تعالى كرده بود خودش پرسيد از چه تساول مى كنند؟ پاسخ مى دهد از خبرى بس عظيم . و اين توصيفى كه از خبر مذكور كرده توصيفى است كه تعظيم آن خبر از آن هويدا است .
اين آيه، پاسخ از استفهامى است كه خود خداى تعالى كرده بود. خودش پرسيد: از چه تساؤل مى كنند؟ پاسخ مى دهد: از خبرى بس عظيم. و اين توصيفى كه از خبر مذكور كرده، توصيفى است كه تعظيم آن خبر از آن هويدا است.


و مراد از «'''خبر عظيم '''» خبر بعث و قيامت است ، كه قرآن عظيم در سوره هاى مكى و مخصوصا در سوره هايى كه در اوائل بعثت نازل شده كمال اهتمام را درباره اثبات آن دارد، مويد اين معنا سياق آيات اين سوره است كه در آنها جز به مساءله قيامت ، و صفات يوم الفصل ، و استدلال بر حقيت و واقعيت آن پرداخته نشده .
و مراد از «خبر عظيم»، خبر بعث و قيامت است، كه قرآن عظيم، در سوره هاى مكّى و مخصوصا در سوره هايى كه در اوائل بعثت نازل شده، كمال اهتمام را درباره اثبات آن دارد. مؤيّد اين معنا، سياق آيات اين سوره است كه در آن ها، جز به مسأله قيامت، و صفات يَومُ الفصل، و استدلال بر حقيت و واقعيت آن پرداخته نشده.


ولى بعضى گفته اند: مراد از آن نبا قرآن عظيم است . ليكن سياق اين احتمال را رد مى كند، چون هر چند كه گفتار سوره خالى از اشاره به قرآن نيست ، و ليكن سياق اجنبى از آن است .
ولى بعضى گفته اند: مراد از آن «نبأ»، قرآن عظيم است. ليكن سياق اين احتمال را رد مى كند، چون هرچند كه گفتار سوره خالى از اشاره به قرآن نيست، وليكن سياق اجنبى از آن است.


بعضى ديگر گفته اند: نبا عظيم عبارت است از عقايدى چون اثبات صانع ، و صفات او و ملائكه و رسل او، و مساءله بعث ، بهشت ، دوزخ و غير آن كه مورد اختلافشان بوده .
بعضى ديگر گفته اند: «نبأ عظيم»، عبارت است از عقايدى چون اثبات صانع، و صفات او و ملائكه و رسل او، و مسأله بعث، بهشت، دوزخ و غير آن كه مورد اختلافشان بوده.


به نظر مى رسد صاحب اين قول بدان جهت كه در اين سوره به حقيت همه اين مطالب اشاره شده ، چنين گفته است . ليكن اين طرز استفاده درست نيست چون اشاره به حقيت معارف اسلامى از لوازم مساءله قيامت است ، كه خود از لوازم جزا و تكليف است ، جزاى اعتقادات حق و اعمال صالح ، و جزاى كفر و جرائم عملى ، و اگر در سوره به صفات يوم الفصل پرداخته تبعى و به قصد ثانوى بوده ، و غرض اولى بدان متعلق نشده .
به نظر مى رسد صاحب اين قول، بدان جهت كه در اين سوره به حقيّت همه اين مطالب اشاره شده، چنين گفته است. ليكن اين طرز استفاده درست نيست، چون اشاره به حقيّت معارف اسلامى از لوازم مسأله قيامت است، كه خود از لوازم جزا و تكليف است. جزاى اعتقادات حق و اعمال صالح، و جزاى كفر و جرائم عملى، و اگر در سوره به صفات «يَومُ الفصل» پرداخته، تَبَعى و به قصد ثانوى بوده، و غرض اوّلى بدان متعلق نشده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۸ </center>
علاوه بر اين ، مراد از افرادى كه از يكديگر تساول مى كرده اند - به بيانى كه گذشت - مشركين بوده اند، كه صانع و ملائكه را قبول داشتند، و ماوراى آن را يعنى رسالت و قيامت و بهشت و دوزخ را منكر بودند.
افزون بر اين، مراد از افرادى كه از يكديگر تساؤل مى كرده اند - به بيانى كه گذشت - مشركان بوده اند، كه صانع و ملائكه را قبول داشتند، و ماوراى آن را، يعنى رسالت و قيامت و بهشت و دوزخ را منكر بودند.
<span id='link169'><span>
<span id='link169'><span>


۱۳٬۷۵۳

ویرایش