گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:


==روايات نزول سوره «هَل أتى» در شأن اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه «ع»==
==روايات نزول سوره «هَل أتى» در شأن اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه «ع»==
و نيز در همان كتاب آمده كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه «'''و يطعمون الطعام على حبه ...'''» گفته است ،اين آيه در على بن ابى طالب و فاطمه دختر رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نازل شده .
و نيز در همان كتاب آمده كه ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه «وَ يُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلى حُبّه ...» گفته است: اين آيه در شأن على بن ابى طالب و فاطمه دختر رسول اللّه «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» نازل شده.


مؤلف: نمى توان گفت از سوره مورد بحث تنها آيه مذكور در حق آن دو بزرگوار نازل شده ، زيرا آيات قبل و بعد آن نيز از نظر سياق متصل به آن هستند، اگر آن آيه در مدينه نازل شده قطعا همه آنها در مدينه نازل شده است.
مؤلّف: نمى توان گفت از سوره مورد بحث، تنها آيه مذكور در حق آن دو بزرگوار نازل شده. زيرا آيات قبل و بعد آن نيز، از نظر سياق متصل به آن هستند. اگر آن آيه در مدينه نازل شده، قطعا همه آن ها در مدينه نازل شده است.


و در تفسير كشاف است كه از ابن عباس روايت آمده كه حسن و حسين بيمار شدند، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) با جمعى از صحابه از ايشان عيادت كرد، مردم به على (عليه السلام ) گفتند چه خوب است براى بهبودى فرزندت - فرزندانت - نذرى كنى ، على و فاطمه ، و فضه كنيز آن دو نذر كردند كه اگر كودكان بهبودى يافتند سه روز روزه بدارند، بچه ها بهبودى يافتند، و اثرى از آن كسالت باقى نماند.
و در تفسير كشاف است كه از ابن عباس روايت آمده كه حسن و حسين بيمار شدند، و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» با جمعى از صحابه از ايشان عيادت كرد. مردم به على «عليه السلام» گفتند: چه خوب است براى بهبودى فرزندت - فرزندانت - نذرى كنى. على و فاطمه، و فضه كنيز آن دو نذر كردند كه اگر كودكان بهبودى يافتند، سه روز روزه بدارند. بچه ها بهبودى يافتند، و اثرى از آن كسالت باقى نماند.


بعد از بهبودى كودكان ، على از شمعون خيبرى يهودى سه من قرص جو قرض كرد، و فاطمه يك من آن را دستاس ، و سپس خمير كرد، و پنج قرص نان به عدد افراد خانواده پخت ، و سهم هر كسى را جلوش ‍ گذاشت تا افطار كنند، در همين بين سائلى (به در خانه آمده ) گفت :سلام بر شما اهل بيت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، من مسكينى از مساكين مسلمينم ، مرا طعام دهيد كه خدا شما را از مائده هاى بهشتى طعام دهد، خاندان پيامبر آن سائل را بر خود مقدم شمرده ، افطار خود را به او دادند، و آن شب را جز آب چيزى نخوردند، و شكم گرسنه دوباره نيت روزه كردند، هنگام افطار روز دوم طعام را پيش ‍ روى خود نهادند تا افطار كنند، يتيمى بر در سراى ايستاد، آن شب هم يتيم را بر خود مقدم و در شب سوم اسيرى آمد، و همان عمل را با او كردند.
بعد از بهبودى كودكان، على از شمعون خيبرى يهودى، سه من قرص جو قرض كرد و فاطمه، يك من آن را دستاس، و سپس خمير كرد و پنج قرص نان به عدد افراد خانواده پخت، و سهم هر كسى را جلوش ‍ گذاشت تا افطار كنند. در همين بين سائلى (به درِ خانه آمده) گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، من مسكينى از مساكين مسلمين ام مرا طعام دهيد كه خدا شما را از مائده هاى بهشتى طعام دهد.


صبح روز چهارم كه شد على دست حسن و حسين را گرفت ، و نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) آمدند، پيامبر اكرم وقتى بچه ها را ديد كه چون جوجه ضعيف از شدت گرسنگى مى لرزند، فرمود: چقدر بر من دشوار مى آيد كه من شما را به چنين حالى ببينم ، آنگاه با على و كودكان به طرف فاطمه رفت ، و او را در محراب خود يافت ، و ديد كه شكمش از گرسنگى به دنده هاى پشت چسبيده (در نسخه اى ديگر آمده كه شكمش به پشتش چسبيده)، و چشمهايش گود افتاده از مشاهده اين حال ناراحت شد، در همين بين جبرئيل نازل شد، و عرضه داشت: اين سوره را بگير، خدا تو را در داشتن چنين اهل بيتى تهنيت مى گويد، آنگاه سوره را قرائت كرد.
خاندان پيامبر، آن سائل را بر خود مقدّم شمرده، افطار خود را به او دادند، و آن شب را جز آب چيزى نخوردند و شكم گرسنه، دوباره نيت روزه كردند. هنگام افطار روز دوم، طعام را پيش ‍ روى خود نهادند تا افطار كنند، يتيمى بر درِ سراى ايستاد. آن شب هم، يتيم را بر خود مقدّم، و در شب سوم اسيرى آمد، و همان عمل را با او كردند.
 
صبح روز چهارم كه شد، على دست حسن و حسين را گرفت و نزد رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» آمدند. پيامبر اكرم، وقتى بچه ها را ديد كه چون جوجۀ ضعيف از شدت گرسنگى مى لرزند، فرمود: چقدر بر من دشوار مى آيد كه من شما را به چنين حالى ببينم. آنگاه با على و كودكان به طرف فاطمه رفت، و او را در محراب خود يافت، و ديد كه شكمش از گرسنگى به دنده هاى پشت چسبيده (در نسخه اى ديگر آمده كه شكمش به پشتش چسبيده)، و چشمهايش گود افتاده. از مشاهده اين حال ناراحت شد. در همين بين، جبرئيل نازل شد، و عرضه داشت: اين سوره را بگير، خدا تو را در داشتن چنين اهل بيتى تهنيت مى گويد. آنگاه سوره را قرائت كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۱۳ </center>
مؤلف: اين روايت به چند طريق از عطاء از ابن عباس نقل شده ، و بحرانى آن را در غايه المرام از ابى المويد موفق بن احمد صاحب كتاب فضائل امير المومنين ، و او به سند خود از مجاهد از ابن عباس نقل كرده، و نيز از او به سند ديگرى از ضحاك از ابن عباس نقل كرده . و نيز از حموينى صاحب كتاب «'''فرائد السمطين '''» به سند خود از مجاهد از ابن عباس نقل كرده . و نيز از ثعلبى و او به سند خود از ابى صالح از ابن عباس نقل كرده است . و صاحب مجمع البيان از تفسير واحدى روايت كرده .
مؤلف: اين روايت به چند طريق از عطاء، از ابن عباس نقل شده، و بحرانى، آن را در «غاية المرام»، از ابى المؤيد، موفق بن احمد، صاحب كتاب فضائل اميرالمؤمنين، و او به سند خود، از مجاهد، از ابن عباس نقل كرده. و نيز از او به سند ديگرى، از ضحاك، از ابن عباس نقل كرده. و نيز از حموينى، صاحب كتاب «فرائد السمطين»، به سند خود، از مجاهد، از ابن عباس نقل كرده. و نيز از ثعلبى و او به سند خود، از ابى صالح، از ابن عباس نقل كرده است. و صاحب مجمع البيان، از تفسير واحدى روايت كرده.
 
در مجمع البيان، به سند خود از حاكم، و او به سند خود، از سعيد بن مسيّب، از على بن ابى طالب روايت كرده كه فرمود: از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، از ثواب قرآن پرسيدم، و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، مرا از ثواب سوره هاى قرآن، به همان نحوى كه از آسمان نازل شده بود، خبر داد.


در مجمع البيان به سند خود از حاكم ، و او به سند خود از سعيد بن مسيب ، از على بن ابى طالب روايت كرده كه فرمود: از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از ثواب قرآن پرسيدم ، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مرا از ثواب سوره هاى قرآن به همان نحوى كه از آسمان نازل شده بود خبر داد.
فرمود: اولين سوره اى كه در مكه نازل شد، سوره «فاتحة الكتاب» بود. بعد از آن سوره «إقرء باسم ربّك»، و سپس سوره «ن» نازل شد - تا آن جا كه فرمود - و اولين سوره اى كه در مدينه نازل شد، سوره «بقره»، سپس «انفال»، بعد از آن «آل عمران»، آنگاه «احزاب»، سپس «ممتحنه»، بعد از آن «نساء»، سپس «إذَا زُلزِلَت»، بعد «حديد»، و آنگاه «محمّد»، «رعد»، «الرحمان» و «هَل أتى» نازل شد - تا آخر حديث.
فرمود: اولين سوره اى كه در مكه نازل شد سوره فاتحه الكتاب بود، بعد از آن سوره اقرء باسم ربك ، و سپس سوره ن نازل شد - تا آنجا كه فرمود - و اولين سوره اى كه در مدينه نازل شد، سوره بقره ، سپس انفال ، بعد از آن آل عمران ، آنگاه احزاب ، سپس ممتحنه ، بعد از آن نساء، سپس اذا زلزلت ، بعد حديد، و آنگاه محمد، رعد، الرحمان و هل اتى نازل شد - تا آخر حديث .


باز در مجمع البيان از ابو حمزه ثمالى روايت شده كه وى در تفسير خود گفته : حسن بن حسن ابو عبد اللّه بن حسن برايم حديث كرد كه اين سوره تماميش در مدينه در شاءن على و فاطمه (عليهماالسلام ) نازل شد.
باز در مجمع البيان، از ابوحمزه ثمالى روايت شده كه وى، در تفسير خود گفته: حسن بن حسن ابوعبداللّه بن حسن برايم حديث كرد كه اين سوره، تماميش در مدينه در شأن على و فاطمه (عليهماالسلام ) نازل شد.


و در تفسير قمى از پدرش از عبد اللّه بن ميمون از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: نزد فاطمه (عليهاالسلام ) مقدارى جو بود، با آن عصيده اى درست كرد، (غذايى است كه جو را با روغن آغشته نموده و سپس مى پزند) همين كه آن را پختند و پيش روى خود نهادند تا تناول كنند،
و در تفسير قمى، از پدرش، از عبداللّه بن ميمون، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: نزد فاطمه «عليها السلام» مقدارى جو بود، با آن عصيده اى درست كرد. (غذايى است كه جو را با روغن آغشته نموده و سپس مى پزند). همين كه آن را پختند و پيش روى خود نهادند تا تناول كنند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۱۴ </center>
مسكينى آمد و گفت خدا رحمتتان كند مسكينى هستم ، على (عليه السلام ) برخاست و يك سوم آن طعام را به سائل داد. چيزى نگذشت كه يتيمى آمد و گفت : خدا رحمتتان كند، باز على برخاست و يك سوم ديگر را به يتيم داد. پس از لحظه اى اسيرى آمد و گفت خدا رحمتتان كند باز على (عليه السلام ) ثلث آخر را هم به او داد، و آن شب حتى طعم آن غذا را نچشيدند، و خداى تعالى اين آيات را در شاءن ايشان نازل كرد، و اين آيات در مورد هر مؤ منى كه در راه خدا چنين كند جارى است .
مسكينى آمد و گفت: خدا رحمتتان كند! مسكينى هستم. على «عليه السلام» برخاست و يك سوم آن طعام را به سائل داد. چيزى نگذشت كه يتيمى آمد و گفت: خدا رحمتتان كند! باز على برخاست و يك سوم ديگر را به يتيم داد. پس از لحظه اى اسيرى آمد و گفت: خدا رحمتتان كند! باز على («عليه السلام» ثلث آخر را هم به او داد و آن شب، حتى طعم آن غذا را نچشيدند. و خداى تعالى، اين آيات را در شأن ايشان نازل كرد، و اين آيات در مورد هر مؤمنى كه در راه خدا چنين كند، جارى است.


مؤلف: اين قصه كه در روايت آمده خلاصه اى از داستان است ، و روايت را بحرانى هم در غايه المرام از كتاب اختصاص مفيد، و ابن بابويه در امالى به سند خود از مجاهد از ابن عباس ، و نيز به سند خود از خالد از جعفر بن محمد از پدرش (عليهماالسلام )، و باز به سند خود از محمد بن عباس بن ماهيار، و او در تفسيرش به سند خود از ابى كثير زبيرى از عبد اللّه بن عباس روايت كرده اند، و در مناقب آمده كه اين حديث از اصبغ بن نباته روايت شده .
مؤلّف: اين قصه كه در روايت آمده، خلاصه اى از داستان است. و روايت را بحرانى هم، در «غاية المرام» از كتاب اختصاص مفيد، و ابن بابويه در امالى، به سند خود، از مجاهد، از ابن عباس، و نيز به سند خود از خالد، از جعفر بن محمد، از پدرش «عليهما السلام»، و باز به سند خود، از محمد بن عباس بن ماهيار، و او در تفسيرش، به سند خود، از ابى كثير زبيرى، از عبداللّه بن عباس روايت كرده اند، و در مناقب آمده كه اين حديث از اصبغ بن نباته روايت شده.


و در احتجاج از على (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى كه حكايت گفتار آن جناب با مسلمانان بعد از مرگ عمر بن خطاب است فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم آيا در ميان شما غير از من كسى هست كه در باره او و فرزندانش اين آيه نازل شده باشد: «'''ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا'''». تا آخر سوره ؟ گفتند: نه .
و در احتجاج، از على «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى كه حكايت گفتار آن جناب با مسلمانان بعد از مرگ عُمَر بن خطّاب است، فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا در ميان شما غير از من كسى هست كه در باره او و فرزندانش، اين آيه نازل شده باشد: «إنّ الأبرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً»؛ تا آخر سوره؟ گفتند: نه!


و در كتاب خصال در احتجاج على بر عليه ابو بكر آمده كه فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهم آيا صاحب آيه «'''يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا'''» منم يا تويى ؟ گفت : بلكه تويى .
و در كتاب خصال، در احتجاج على بر عليه ابوبكر آمده كه فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهم، آيا صاحب آيه «يُوفُونَ بِالنّذرِ وَ يَخَافُونَ يَوماً كَانَ شَرُّهُ مُستَطِيراً» منم يا تويى؟ گفت: بلكه تويى.
<span id='link143'><span>
<span id='link143'><span>


۱۳٬۸۰۰

ویرایش