گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۴: خط ۶۴:
و هدايتى كه خود نوعى اعلام از ناحيه خداى تعالى و علامت گذارى بر سر راه بشريت است، دو قسم است:
و هدايتى كه خود نوعى اعلام از ناحيه خداى تعالى و علامت گذارى بر سر راه بشريت است، دو قسم است:


قسم اول هدايت فطرى است : و آن عبارت از اين است كه بشر را به نوعى خلقت آفريده ، و هستيش را به الهامى مجهز كرده كه با آن الهام اعتقاد حق و عمل صالح را تشخيص مى دهد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: و «'''نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها'''» و از اين آيه شريفه وسيعتر و عمومى تر آيه زير است كه مى فرمايد: «'''فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيم '''» و فطرت خداى را حاكم بر تمامى خلائق مى داند، نه تنها بر انسان .
قسم اول هدايت فطرى است: و آن عبارت از اين است كه بشر را به نوعى خلقت آفريده، و هستيش را به الهامى مجهز كرده كه با آن الهام اعتقاد حق و عمل صالح را تشخيص مى دهد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: و «نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها» و از اين آيه شريفه وسيع تر و عمومى تر آيه زير است كه مى فرمايد: «فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيم» و فطرت خداى را حاكم بر تمامى خلائق مى داند، نه تنها بر انسان.


قسم دوم هدايت كلامى و زبانى است : كه از طريق دعوت انجام مى شود، يعنى خداى تعالى انبيايى را مبعوث، و رسلى را ارسال ، و كتبى را انزال ، و شرايعى را تشريع مى كند،
قسم دوم هدايت كلامى و زبانى است: كه از طريق دعوت انجام مى شود، يعنى خداى تعالى انبيايى را مبعوث، و رسلى را ارسال، و كتبى را انزال، و شرايعى را تشريع مى كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۷ </center>
و به اين وسيله پيش پاى بشر را در زندگيش روشن ، و سعادت و شقاوتش را بيان مى كند، و اين دعوت به طور مدام در بين بشر جريان داشته ، و به وسيله دعوت فطرت تاءييد مى شده ، همچنان كه فرمود: «'''انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين من بعده ... رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على اللّه حجه بعد الرسل '''».
و به اين وسيله پيش پاى بشر را در زندگی اش روشن، و سعادت و شقاوتش را بيان مى كند، و اين دعوت به طور مدام در بين بشر جريان داشته، و به وسيله دعوت فطرت تآييد مى شده، همچنان كه فرمود: «إنّا أوحَينَا إلَيكَ كَمَا أوحَينَا إلى نُوحٍ وَ النّبِيّينَ مِن بَعدِهِ... رُسُلاً مُبَشّرِينَ وَ مُنذِرِينَ لِئَلّا يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّه حُجّةً بَعدَ الرُّسُل».


و بين اين دو هدايت فرق هايى است ، يكى اين است كه هدايت فطرى عمومى است و به همه مى رسد، احدى از انسانها نيست كه از اين عموميت مستثنى باشد، براى اينكه هدايت فطرى لازمه خلقت بشر است ، و در همه افراد در آغاز خل قتشان بالسويه موجود است ، چيزى كه هست بسا مى شود به خاطر عواملى ، ضعيف و در بعضى در نهايت بى اثر مى گردد، و آن عوامل امورى است كه نمى گذارد انسان متوجه شود به اينكه عقل و فطرتش او را به چه مى خواند، و يا اگر چنين شواغل و موانعى در كار نيست ، و دعوت عقل و فطرتش را خوب مى فهمد، ليكن ملكات زشتى كه (در اثر تكرار گناه ) در دلش رسوخ يافته نمى گذارد دعوت فطرت را اجابت كند، از قبيل ملكه عناد، لجاجت و نظائر آن ، كه خداى تعالى در آيه زير جامع همه آنها را هواى نفس معرفى نموده ، فرموده : «'''افرايت من اتخذ الهه هويه و اضله اللّه على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوه فمن يهديه من بعد الله '''» و هدايتى كه در اين آيه از هواپرستان نفى شده هدايت به معناى ايصال به مطلوب است ، نه هدايت به معناى ارائه طريق .
و بين اين دو هدايت فرق هايى است. يكى اين است كه: هدايت فطرى عمومى است و به همه مى رسد، احدى از انسان ها نيست كه از اين عموميت مستثنى باشد. براى اين كه هدايت فطرى لازمه خلقت بشر است، و در همه افراد در آغاز خلقتشان بالسويه موجود است. چيزى كه هست، بسا مى شود به خاطر عواملى، ضعيف و در بعضى در نهايت بى اثر مى گردد و آن عوامل، امورى است كه نمى گذارد انسان متوجه شود به اين كه عقل و فطرتش او را به چه مى خواند، و يا اگر چنين شواغل و موانعى در كار نيست و دعوت عقل و فطرتش را خوب مى فهمد، ليكن ملكات زشتى كه (در اثر تكرار گناه) در دلش رسوخ يافته، نمى گذارد دعوت فطرت را اجابت كند. از قبيل: ملكۀ عناد، لجاجت و نظایر آن، كه خداى تعالى در آيه زير، جامع همۀ آن ها را «هواى نفس» معرفى نموده، فرموده: «أفَرَأيتَ مَن اتّخَذَ إلهَهُ هَويهُ وَ أضَلّهُ اللّهُ عَلى عِلمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمعِهِ وَ قَلبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشَاوَة فَمَن يَهدِيهِ مِن بَعدِ الله»، و هدايتى كه در اين آيه از هواپرستان نفى شده، هدايت به معناى «ايصال به مطلوب» است، نه هدايت به معناى «ارائه طريق».


خلاصه مى خواهد بفرمايد: ما او را به مطلوبش نمى رسانيم ، نه اينكه هدايت نمى كنيم ، چون دنباله آيه آمده: «'''و اضله اللّه على علم '''».
خلاصه مى خواهد بفرمايد: ما او را به مطلوبش نمى رسانيم، نه اين كه هدايت نمى كنيم، چون دنباله آيه آمده: «وَ أضَلَّهُ اللّهُ عَلى عِلمٍ».


و اما هدايت زبانى كه دعوت دينى متضمن آن است ، چيزى نيست كه خداى تعالى از كسى دريغ بدارد، اين هدايت بايد به جامعه برسد و در معرض و دسترس عقل ها قرار گيرد، تا هر كس كه حق را بر باطل مقدم مى دارد دسترسى به آن هدايت داشته باشد، و اما اين كه اين هدايت به تك تك افراد جامعه برسد، چه بسا فراهم نشود، چون بسا مى شود علل و اسبابى كه وسيله ابلاغ اين هدايت به تك تك افراد است ، در پاره اى جوامع و يا پاره اى زمانها و يا پاره اى اشخاص مساعدت نكند، چون معمولا هيچ انسانى چيزى را بى واسطه يا با واسطه از تمامى افراد بشر نمى خواهد، و اگر بخواهد نمى تواند خواسته خود را به تمام افراد بشر برساند.
و اما هدايت زبانى كه دعوت دينى متضمن آن است، چيزى نيست كه خداى تعالى از كسى دريغ بدارد. اين هدايت بايد به جامعه برسد و در معرض و دسترس عقل ها قرار گيرد، تا هر كس كه حق را بر باطل مقدم مى دارد، دسترسى به آن هدايت داشته باشد. و اما اين كه اين هدايت به تك تك افراد جامعه برسد، چه بسا فراهم نشود. چون بسا مى شود علل و اسبابى كه وسيله ابلاغ اين هدايت به تك تك افراد است، در پاره اى جوامع و يا پاره اى زمان ها و يا پاره اى اشخاص مساعدت نكند. چون معمولا هيچ انسانى چيزى را بى واسطه يا با واسطه از تمامى افراد بشر نمى خواهد، و اگر بخواهد، نمى تواند خواسته خود را به تمام افراد بشر برساند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۸ </center>
<span id='link133'><span>
<span id='link133'><span>
۱۳٬۷۸۶

ویرایش