گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۶: خط ۳۶:


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
الم (۱)
الم (۱)
ذَلِك الْكتَاب لا رَيْب فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(۲)
ذَلِك الْكتَاب لا رَيْب فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(۲)
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ ممَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(۳)
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ ممَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(۳)
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَا أُنزِلَ إِلَيْك وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِك وَ بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(۴)
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَا أُنزِلَ إِلَيْك وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِك وَ بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(۴)
أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵)
أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵)


خط ۱۱۲: خط ۱۱۷:
<span id='link88'><span>
<span id='link88'><span>


==معنى ايمان ==
==معنى ايمان و مراتب آن ==
«'''يؤمنون '''»: ايمان، عبارت است از جايگير شدن اعتقاد در قلب. و اين كلمه، از ماده (ء - م - ن ) اشتقاق يافته، كأنّه شخص با ايمان، به كسى كه به درستى و راستى و پاكى وى اعتقاد پيدا كرده، امنيت مى دهد. يعنى آنچنان دلگرمى و اطمينان مى دهد كه هرگز در اعتقاد خودش دچار شك و ترديد نمى شود، چون آفت اعتقاد و ضدّ آن، شك و ترديد است.
«'''يؤمنون '''»: ايمان، عبارت است از جايگير شدن اعتقاد در قلب. و اين كلمه، از ماده (ء - م - ن) اشتقاق يافته، كأنّه شخص با ايمان، به كسى كه به درستى و راستى و پاكى وى اعتقاد پيدا كرده، امنيت مى دهد. يعنى آنچنان دلگرمى و اطمينان مى دهد كه هرگز در اعتقاد خودش دچار شك و ترديد نمى شود، چون آفت اعتقاد و ضدّ آن، شك و ترديد است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۳ </center>
<span id='link89'><span>
<span id='link89'><span>


==اشاره به مراتب ايمان ==
و ايمان همان طور كه قبلا هم گفتيم، معنایى است داراى مراتبى بسيار. چون اذعان و اعتقاد، گاهى به خود چيزى پيدا می شود و تنها اثر وجود آن چيز بر آن اعتقاد مترتب می شود، و گاهى از اين شديدتر است؛ به طوری كه به پاره اى لوازم آن نيز متعلق مى گردد و گاهى از اين نيز شديدتر می شود و به همۀ لوازم آن متعلّق می شود.  
و ايمان همان طور كه قبلا هم گفتيم، معنایى است داراى مراتبى بسيار. چون اذعان و اعتقاد، گاهى به خود چيزى پيدا می شود و تنها اثر وجود آن چيز بر آن اعتقاد مترتب می شود، و گاهى از اين شديدتر است؛ به طوری كه به پاره اى لوازم آن نيز متعلق مى گردد و گاهى از اين نيز شديدتر می شود و به همۀ لوازم آن متعلّق می شود.  


و از همين جا نتيجه مى گيريم كه: مؤمنين هم در اعتقادشان به غيب و به خداى حاضر و ناظر، و به روز جزاى او، در يك طبقه نيستند، بلكه طبقات مختلفى دارند.
و از همين جا نتيجه مى گيريم كه: مؤمنان هم در اعتقادشان به غيب و به خداى حاضر و ناظر، و به روز جزاى او، در يك طبقه نيستند، بلكه طبقات مختلفى دارند.
<span id='link90'><span>
<span id='link90'><span>


خط ۱۲۷: خط ۱۳۱:


پس مراد از «ايمان به غيب» در مقابل ايمان به وحى و ايمان به آخرت، عبارت است از: ايمان به خداى تعالى. و در نتيجه، در اين چند آيه به ايمان به همه اصول سه گانه دين اشاره شده است، و قرآن كريم همواره اصرار و تأكيد دارد بر اين كه بندگان خدا، نظر خود را منحصر در محسوسات و ماديات نكنند، و ايشان را تحريك مى كند به اين كه: از عقل سليم و لبّ خالص ‍ پيروى كنند.
پس مراد از «ايمان به غيب» در مقابل ايمان به وحى و ايمان به آخرت، عبارت است از: ايمان به خداى تعالى. و در نتيجه، در اين چند آيه به ايمان به همه اصول سه گانه دين اشاره شده است، و قرآن كريم همواره اصرار و تأكيد دارد بر اين كه بندگان خدا، نظر خود را منحصر در محسوسات و ماديات نكنند، و ايشان را تحريك مى كند به اين كه: از عقل سليم و لبّ خالص ‍ پيروى كنند.
وجه تعبير به «'''ايقان '''» در «'''و بالآخرة هم يوقنون'''»


«و بالاخرة هم يوقنون ...»: قبلا اعتقاد راسخ به توحيد و نبوت را به كلمه «ايمان» تعبير آورد، و در اين جمله اعتقاد راسخ به خصوص به آخرت را به «ايقان» تعبير كرده. و اين، بدان جهت است كه به لازمۀ يقين - كه عبارت است از فراموش نكردن آخرت - نيز اشاره كرده باشد. چون بسيار می شود انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد؛ اما پاره اى از لوازم آن را فراموش مى كند. و در نتيجه عملى منافى با ايمانش انجام می دهد، به خلاف يقين كه ديگر با فراموشى نمی سازد. و ممكن نيست انسان، عالم و مؤمن به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته و به ياد آن باشد، به ياد روزى باشد كه در آن روز، به حساب كوچك و بزرگ اعمالش مى رسند؛ و در عين حال پاره اى گناهان را مرتكب شود. چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نمی شود، بلكه از ترس، به قرقگاه هاى خدا نزديك هم نمى گردد.
«و بالاخرة هم يوقنون ...»: قبلا اعتقاد راسخ به توحيد و نبوت را به كلمه «ايمان» تعبير آورد، و در اين جمله اعتقاد راسخ به خصوص به آخرت را به «ايقان» تعبير كرده. و اين، بدان جهت است كه به لازمۀ يقين - كه عبارت است از فراموش نكردن آخرت - نيز اشاره كرده باشد. چون بسيار می شود انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد؛ اما پاره اى از لوازم آن را فراموش مى كند. و در نتيجه عملى منافى با ايمانش انجام می دهد، به خلاف يقين كه ديگر با فراموشى نمی سازد. و ممكن نيست انسان، عالم و مؤمن به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته و به ياد آن باشد، به ياد روزى باشد كه در آن روز، به حساب كوچك و بزرگ اعمالش مى رسند؛ و در عين حال پاره اى گناهان را مرتكب شود. چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نمی شود، بلكه از ترس، به قرقگاه هاى خدا نزديك هم نمى گردد.
خط ۱۳۷: خط ۱۳۹:
<span id='link92'><span>
<span id='link92'><span>


==بحث روايتى (شامل دو روايت درباره غيب و انفاق در آيه كريمه) ==
==بحث روايتى ==
در كتاب معانى الاخبار، از امام صادق عليه السلام روايت آمده، كه در ذيل آيه: «الّذين يؤمنون بالغيب» فرموده: يعنى (كسی كه  به قيام قائم عليه السلام ایمان داشته باشد، و آن را حق بداند).
در كتاب معانى الاخبار، از امام صادق عليه السلام روايت آمده، كه در ذيل آيه: «الّذين يؤمنون بالغيب» فرموده: يعنى (كسی كه  به قيام قائم عليه السلام ایمان داشته باشد، و آن را حق بداند).
مؤلّف: اين معنا در غير اين روايت نيز آمده، ولى اين روايات همه از باب تطبيق كلى بر مصداق بارز آن است.
مؤلّف: اين معنا در غير اين روايت نيز آمده، ولى اين روايات همه از باب تطبيق كلى بر مصداق بارز آن است.
خط ۱۴۷: خط ۱۴۹:
<span id='link93'><span>
<span id='link93'><span>


==بحث فلسفى (پيرامون اعتماد به غير ادراكات حسى و پاسخ به دانشمندان حس گرا) ==
==بحث فلسفى ==
در اين بحث پيرامون اين معنا گفتگو داريم كه: آيا جائز است انسان بر غير از ادراك هاى حسى، يعنى بر مبانى عقلى اعتماد كند، يا نه؟ و اين مسئله خود يكى از مسائلى است كه معركۀ آراء دانشمندان غربى اخير قرار گرفته، و روى آن از دو طرف حرف ها زده اند. البته همان طور كه گفتيم، متأخّرين از دانشمندان غرب روى آن ايستادگى كرده اند، و گرنه بيشتر قدماء و حكماى اسلام، فرقى ميان ادراكات حسى و عقلى نگذاشته، هر دو را مثل هم جائز دانسته اند؛ بلكه گفته اند كه: برهان علمى شأنش اجلّ از آن است كه پيرامون محسوسات اقامه شود. اصلا محسوسات را بدان جهت كه محسوس اند، شامل نمی شود.
در اين بحث پيرامون اين معنا گفتگو داريم كه: آيا جائز است انسان بر غير از ادراك هاى حسى، يعنى بر مبانى عقلى اعتماد كند، يا نه؟ و اين مسئله خود يكى از مسائلى است كه معركۀ آراء دانشمندان غربى اخير قرار گرفته، و روى آن از دو طرف حرف ها زده اند. البته همان طور كه گفتيم، متأخّرين از دانشمندان غرب روى آن ايستادگى كرده اند، و گرنه بيشتر قدماء و حكماى اسلام، فرقى ميان ادراكات حسى و عقلى نگذاشته، هر دو را مثل هم جائز دانسته اند؛ بلكه گفته اند كه: برهان علمى شأنش اجلّ از آن است كه پيرامون محسوسات اقامه شود. اصلا محسوسات را بدان جهت كه محسوس اند، شامل نمی شود.


خط ۱۶۷: خط ۱۶۹:
<span id='link95'><span>
<span id='link95'><span>


==با ترك عقليات، دستيابى به ادراكى كلى و فكرى نظرى و بحثى عملى ممكن نيست ==
پنجم اين كه: حس، جز امور جزئى را كه هر لحظه در تغيير و تبديل است درك نمى كند، در حالی كه علوم حتى علوم حسى و تجربى، آنچه به دست می دهند، كليّات است، و اصلا جز براى به دست آوردن نتایج كلّى به كار نمى روند، و اين نتایج محسوس و مجرّب نيستند.  
پنجم اين كه: حس، جز امور جزئى را كه هر لحظه در تغيير و تبديل است درك نمى كند، در حالی كه علوم حتى علوم حسى و تجربى، آنچه به دست می دهند، كليّات است، و اصلا جز براى به دست آوردن نتایج كلّى به كار نمى روند، و اين نتایج محسوس و مجرّب نيستند.  


۱۳٬۷۸۶

ویرایش