گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۰: خط ۲۰:
پس موت اول در آيه اول غير اماته اول در آيه دوم است ، پس ناگزير آيه دوم يعنى آيه : «'''امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين '''»، دو بار ما را ميراندى و دو بار زنده كردى )، را بايد طورى معنا كنيم كه دو مرگ بعد از دو زندگى صادق آيد، و آن اينستكه ميراندن اولى ميراندن بعد از تمام شدن زندگى دنيا است ، و احياء اول زنده شدن بعد از آن مرگ ، يعنى زنده شدن در برزخ ، و ميراندن و زنده شدن دوم ، در آخر برزخ ، و ابتداء قيامت است.
پس موت اول در آيه اول غير اماته اول در آيه دوم است ، پس ناگزير آيه دوم يعنى آيه : «'''امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين '''»، دو بار ما را ميراندى و دو بار زنده كردى )، را بايد طورى معنا كنيم كه دو مرگ بعد از دو زندگى صادق آيد، و آن اينستكه ميراندن اولى ميراندن بعد از تمام شدن زندگى دنيا است ، و احياء اول زنده شدن بعد از آن مرگ ، يعنى زنده شدن در برزخ ، و ميراندن و زنده شدن دوم ، در آخر برزخ ، و ابتداء قيامت است.
<span id='link209'><span>
<span id='link209'><span>
==ثبوت برزخ و تغيير و تحول در وجود انسان از تقص بسوى كمال در آيات قرآنى ==
==ثبوت برزخ و تغيير و تحول در وجود انسان، از نقص به سوى كمال در آيات قرآنى ==
و اما در آيه مورد بحث دو تا ميراندن نيامده ، تنها يك مرگ و يك زنده كردن و يك ميراندن و يك زنده كردن ، و سپس ‍ بازگشت بخدا آمده ، فرمود: «'''و كنتم امواتا، فاحياكم ، ثم يميتكم ، ثم يحييكم ، ثم اليه ترجعون '''»، شما مرده بوديد، خدا زنده تان كرد، و سپس شما را مى ميراند، و آنگاه زنده ميكند، و پس از چندى بسوى او باز گردانده مى شويد) و اگر در اين آيه بعد از جمله «'''ثم يحييكم '''» فرموده بود: «'''و اليه ترجعون '''»، معنا اين ميشد، كه سپس شما را زنده مى كند، و بسويش باز گردانده مى شويد، ولكن اينطور نفرمود، بلكه كلمه «'''ثم '''» را در جمله دوم بكار برد، و معمولا اين كلمه در جائى بكار مى رود كه فاصله اى در كار باشد، همچنانكه ما آنرا معنا كرديم به (پس از چندى بسوى او باز مى گرديد)، و همين خود مؤيد آيه دوم در دلالت بر ثبوت برزخ است ، چون مى فهماند بين زنده شدن ، و بين بازگشت بسوى خدا، زمانى فاصله ميشود، و اين فاصله همان برزخ است.
و اما در آيه مورد بحث دو تا ميراندن نيامده ، تنها يك مرگ و يك زنده كردن و يك ميراندن و يك زنده كردن ، و سپس ‍ بازگشت بخدا آمده ، فرمود: «'''و كنتم امواتا، فاحياكم ، ثم يميتكم ، ثم يحييكم ، ثم اليه ترجعون '''»، شما مرده بوديد، خدا زنده تان كرد، و سپس شما را مى ميراند، و آنگاه زنده ميكند، و پس از چندى بسوى او باز گردانده مى شويد) و اگر در اين آيه بعد از جمله «'''ثم يحييكم '''» فرموده بود: «'''و اليه ترجعون '''»، معنا اين ميشد، كه سپس شما را زنده مى كند، و بسويش باز گردانده مى شويد، ولكن اينطور نفرمود، بلكه كلمه «'''ثم '''» را در جمله دوم بكار برد، و معمولا اين كلمه در جائى بكار مى رود كه فاصله اى در كار باشد، همچنانكه ما آنرا معنا كرديم به (پس از چندى بسوى او باز مى گرديد)، و همين خود مؤيد آيه دوم در دلالت بر ثبوت برزخ است ، چون مى فهماند بين زنده شدن ، و بين بازگشت بسوى خدا، زمانى فاصله ميشود، و اين فاصله همان برزخ است.


خط ۲۷: خط ۲۷:
و اين را در جائى ديگر چنين بيان كرده : «'''و بدا خلق الانسان من طين ، ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهين ، ثم سواه و نفخ فيه من روحه '''»، آغاز كرد خلقت انسان را از گل ، سپس نسل او را از چكيده اى از آبى بى مقدار كرد، و سپس او را انسان تمام عيار نموده ، از روح خود در او بدميد) و نيز در جاى ديگر فرموده : «'''ثم انشاناه خلقا آخر، فتبارك اللّه احسن الخالقين '''»، سپس او را خلقتى ديگر كرد، پس مبارك است خدا كه بهترين خالق است )، و نيز فرموده : «'''و قالوا: اءاذا ضللنا فى الارض ، اءانا لفى خلق جديد؟ بل هم بلقاء ربهم كافرون ، قل : يتوفيكم ملك الموت الذى و كل بكم '''»، منكرين معاد از تعجب پرسيدند: آيا بعد از آنكه خاك شديم ، و در زمين گم گشتيم ، دوباره خلقتى جديد بخود مى گيريم ؟ و اينان هيچ دليلى بر گفتار خود ندارند، و منشاء اين استبعادشان تنها اينستكه منكر لقاء پروردگار خويشند، بگو شما در زمين گم نميشويد، بلكه آن فرشته كه موكل بر شما است شما را بدون كم و كاست تحويل مى گيرد)، و نيز فرموده : «'''منها خلقناكم ، و فيها نعيدكم ، و منها نخرجكم تارة اخرى '''»، ما شما را از زمين درست كرديم ، و دوباره تان بزمين بر مى گردانيم ، و آنگاه بارى ديگر از زمين بيرونتان مى آوريم ).
و اين را در جائى ديگر چنين بيان كرده : «'''و بدا خلق الانسان من طين ، ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهين ، ثم سواه و نفخ فيه من روحه '''»، آغاز كرد خلقت انسان را از گل ، سپس نسل او را از چكيده اى از آبى بى مقدار كرد، و سپس او را انسان تمام عيار نموده ، از روح خود در او بدميد) و نيز در جاى ديگر فرموده : «'''ثم انشاناه خلقا آخر، فتبارك اللّه احسن الخالقين '''»، سپس او را خلقتى ديگر كرد، پس مبارك است خدا كه بهترين خالق است )، و نيز فرموده : «'''و قالوا: اءاذا ضللنا فى الارض ، اءانا لفى خلق جديد؟ بل هم بلقاء ربهم كافرون ، قل : يتوفيكم ملك الموت الذى و كل بكم '''»، منكرين معاد از تعجب پرسيدند: آيا بعد از آنكه خاك شديم ، و در زمين گم گشتيم ، دوباره خلقتى جديد بخود مى گيريم ؟ و اينان هيچ دليلى بر گفتار خود ندارند، و منشاء اين استبعادشان تنها اينستكه منكر لقاء پروردگار خويشند، بگو شما در زمين گم نميشويد، بلكه آن فرشته كه موكل بر شما است شما را بدون كم و كاست تحويل مى گيرد)، و نيز فرموده : «'''منها خلقناكم ، و فيها نعيدكم ، و منها نخرجكم تارة اخرى '''»، ما شما را از زمين درست كرديم ، و دوباره تان بزمين بر مى گردانيم ، و آنگاه بارى ديگر از زمين بيرونتان مى آوريم ).
<span id='link210'><span>
<span id='link210'><span>
==صراط انسان در مسير وجودش و وسعت شعاع عمل او در عالم ==
==صراط انسان در مسير وجودش و وسعت شعاع عمل او در عالم ==
و اين آيات به طوری كه ملاحظه مى فرمائيد، و انشاء اللّه توضيح بيشتر هر يك را در جاى خودش خواهيد ديد، دلالت مى كند بر اينكه انسان جزئى از اجزاء كره زمين است ، و از آن جدا نميشود، و مباين آن نيست، چيزيكه هست از همين زمين نشو نموده ، شروع به تطور نموده ، مراحل خود را طى مى كند، تا مى رسد به آن جائى كه خلقتى غير زمين و غير مادى ميشود، و اين موجود غير مادى عينا همان است كه از زمين نشو كرد، و خلقتى ديگر شد، و باين كمال جديد تكامل يافت ، آنگاه وقتى باين مرحله رسيد فرشته مرگ او را از بدنش مى گيرد، و بدون كم و كاست مى گيرد، و سپس ‍ اين موجود بسوى خداى سبحان بر مى گردد، اين صراط و راه هستى انسان است.
و اين آيات به طوری كه ملاحظه مى فرمائيد، و انشاء اللّه توضيح بيشتر هر يك را در جاى خودش خواهيد ديد، دلالت مى كند بر اينكه انسان جزئى از اجزاء كره زمين است ، و از آن جدا نميشود، و مباين آن نيست، چيزيكه هست از همين زمين نشو نموده ، شروع به تطور نموده ، مراحل خود را طى مى كند، تا مى رسد به آن جائى كه خلقتى غير زمين و غير مادى ميشود، و اين موجود غير مادى عينا همان است كه از زمين نشو كرد، و خلقتى ديگر شد، و باين كمال جديد تكامل يافت ، آنگاه وقتى باين مرحله رسيد فرشته مرگ او را از بدنش مى گيرد، و بدون كم و كاست مى گيرد، و سپس ‍ اين موجود بسوى خداى سبحان بر مى گردد، اين صراط و راه هستى انسان است.
خط ۴۰: خط ۴۱:
پس صراط انسان در مسير وجودش را فهميديم ، و اين وسعت شعاع عمل انسان در تصرفاتش در عالم كون ، همان است كه خداى سبحان نيز آنرا بيان نموده ، كه از كجا آغاز ميشود، و به كجا ختم مى گردد؟
پس صراط انسان در مسير وجودش را فهميديم ، و اين وسعت شعاع عمل انسان در تصرفاتش در عالم كون ، همان است كه خداى سبحان نيز آنرا بيان نموده ، كه از كجا آغاز ميشود، و به كجا ختم مى گردد؟
<span id='link211'><span>
<span id='link211'><span>
==مبداء حيات دنيوى انسان ==
چيزيكه هست قرآن كريم همانطور كه احيانا مبداء حيات دنيوى انسان را كه از آن شروع نموده ، عالم طبيعت و كون شمرده ، و هستيش را مرتبط با آن معرفى مى كند، در عين حال آنرا مرتبط با پروردگار متعال نيز ميداند، و مى فرمايد: «'''و قد خلقتك من قبل ، و لم تك شيئا'''»، (من تو را از پيش آفريدم ، در حاليكه چيزى نبودى )، و نيز مى فرمايد: «'''انه هو يبدى ء و يعيد'''»، (بدرستى كه او است كه آغاز مى كند، و در خاتمه برمى گرداند).
چيزيكه هست قرآن كريم همانطور كه احيانا مبداء حيات دنيوى انسان را كه از آن شروع نموده ، عالم طبيعت و كون شمرده ، و هستيش را مرتبط با آن معرفى مى كند، در عين حال آنرا مرتبط با پروردگار متعال نيز ميداند، و مى فرمايد: «'''و قد خلقتك من قبل ، و لم تك شيئا'''»، (من تو را از پيش آفريدم ، در حاليكه چيزى نبودى )، و نيز مى فرمايد: «'''انه هو يبدى ء و يعيد'''»، (بدرستى كه او است كه آغاز مى كند، و در خاتمه برمى گرداند).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۵ </center>
پس انسان كه مخلوقى است تربيت يافته در گهواره تكوين ، و از پستان صنع و ايجاد ارتضاع نموده ، در سير وجوديش ‍ تطور دارد، و سلوك او همه با طبيعت مرده مرتبط است ، از نظر فطرت و ابداع مرتبط بامر خدا و ملكوت او است ، آن امرى كه درباره اش فرمود: «'''انما امره اذا اراد شيئاان يقول له كن فيكون '''»، (امر او وقتى چيزى را اراده كند، اين است كه بگويد: باش ، پس آن چيز موجود شود). و نيز فرموده : «'''انما قولنا لشى ء، اذا اردناه ، ان نقول له كن فيكون '''»، (تنها سخن ما بچيزى كه بخواهيم موجود شود: اين است كه بآن بگوئيم : بباش پس ميباشد).
پس انسان كه مخلوقى است تربيت يافته در گهواره تكوين ، و از پستان صنع و ايجاد ارتضاع نموده ، در سير وجوديش ‍ تطور دارد، و سلوك او همه با طبيعت مرده مرتبط است ، از نظر فطرت و ابداع مرتبط بامر خدا و ملكوت او است ، آن امرى كه درباره اش فرمود: «'''انما امره اذا اراد شيئاان يقول له كن فيكون '''»، (امر او وقتى چيزى را اراده كند، اين است كه بگويد: باش ، پس آن چيز موجود شود). و نيز فرموده : «'''انما قولنا لشى ء، اذا اردناه ، ان نقول له كن فيكون '''»، (تنها سخن ما بچيزى كه بخواهيم موجود شود: اين است كه بآن بگوئيم : بباش پس ميباشد).
<span id='link212'><span>
<span id='link212'><span>
==دو طريق سعادت و شقاوت در مسير رجعت به سوى خدا ==
==دو طريق سعادت و شقاوت در مسير رجعت به سوى خدا ==
اين از جهت آغاز خلقت بشر و پيدايشش در نشئه دنيا، و اما از جهت عود و برگشتش بسوى خدا، قرآن كريم صراط آدمى را منشعب بدو طريق ميداند، طريق سعادت ، و طريق شقاوت ، و طريق سعادت را نزديك ترين طريق ، (يعنى خط مستقيم ) دانسته ، كه برفيع اعلى منتهى ميشود، و اين طريق لايزال انسان را بسوى بلندى و رفعت بالا مى برد تا وى را به پروردگارش برساند، بخلاف طريق شقاوت ، كه آنرا راهى دور، و منتهى به اسفل سافلين ، (پست ترين پستيها) معرفى مى كند، تا آنكه به رب العالمين منتهى شود، و خدا در ماوراى صاحبان اين طريق ناظر و محيط بر آنان است ، كه بيان اين معنا در ذيل جمله : «'''اهدنا الصراط المستقيم '''» در سوره فاتحه گذشت.
اين از جهت آغاز خلقت بشر و پيدايشش در نشئه دنيا، و اما از جهت عود و برگشتش بسوى خدا، قرآن كريم صراط آدمى را منشعب بدو طريق ميداند، طريق سعادت ، و طريق شقاوت ، و طريق سعادت را نزديك ترين طريق ، (يعنى خط مستقيم ) دانسته ، كه برفيع اعلى منتهى ميشود، و اين طريق لايزال انسان را بسوى بلندى و رفعت بالا مى برد تا وى را به پروردگارش برساند، بخلاف طريق شقاوت ، كه آنرا راهى دور، و منتهى به اسفل سافلين ، (پست ترين پستيها) معرفى مى كند، تا آنكه به رب العالمين منتهى شود، و خدا در ماوراى صاحبان اين طريق ناظر و محيط بر آنان است ، كه بيان اين معنا در ذيل جمله : «'''اهدنا الصراط المستقيم '''» در سوره فاتحه گذشت.
خط ۵۷: خط ۵۸:
==آيات ۳۰ - ۳۳ بقره ==
==آيات ۳۰ - ۳۳ بقره ==
وَ إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَائكَةِ إِنى جَاعِلٌ فى الاَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَ تجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسفِك الدِّمَاءَ وَ نحْنُ نُسبِّحُ بحَمْدِك وَ نُقَدِّس لَك قَالَ إِنى أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ(۳۰)
وَ إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَائكَةِ إِنى جَاعِلٌ فى الاَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَ تجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسفِك الدِّمَاءَ وَ نحْنُ نُسبِّحُ بحَمْدِك وَ نُقَدِّس لَك قَالَ إِنى أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ(۳۰)
وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الاَسمَاءَ كلَّهَا ثُمَّ عَرَضهُمْ عَلى الْمَلَائكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونى بِأَسمَاءِ هَؤُلاءِ إِن كُنتُمْ صادِقِينَ(۳۱)
وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الاَسمَاءَ كلَّهَا ثُمَّ عَرَضهُمْ عَلى الْمَلَائكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونى بِأَسمَاءِ هَؤُلاءِ إِن كُنتُمْ صادِقِينَ(۳۱)
قَالُوا سبْحَانَك لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّك أَنت الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ(۳۲)
قَالُوا سبْحَانَك لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّك أَنت الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ(۳۲)
قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَائهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَائهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنى أَعْلَمُ غَيْب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ(۳۳)
قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَائهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَائهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنى أَعْلَمُ غَيْب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ(۳۳)


«'''ترجمه آيات'''»:
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


و چون پروردگارت بفرشتگان گفت : من ميخواهم در زمين جانشينى بيافرينم گفتند: در آنجا مخلوقى پديد مى آورى كه تباهى كنند و خونها بريزند؟ با اينكه ما تو را بپاكى مى ستائيم و تقديس ميگوئيم ؟ گفت من چيزها ميدانم كه شما نميدانيد. (۳۰)
و چون پروردگارت بفرشتگان گفت : من ميخواهم در زمين جانشينى بيافرينم گفتند: در آنجا مخلوقى پديد مى آورى كه تباهى كنند و خونها بريزند؟ با اينكه ما تو را بپاكى مى ستائيم و تقديس ميگوئيم ؟ گفت من چيزها ميدانم كه شما نميدانيد. (۳۰)
خط ۷۲: خط ۷۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۷ </center>
<span id='link214'><span>
<span id='link214'><span>
==سؤ ال ملائكه از خداوند درباره استخلاف انسان ==
==سؤ ال ملائكه از خداوند درباره استخلاف انسان ==
«'''بيان آيات'''»  
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين آيات متعرض آن فرضى است كه بخاطر آن انسان بسوى دنيا پائين آمد، و نيز حقيقت خلافت در زمين ، و آثار و خواص آنرا بيان مى كند، و اين مطلب بر خلاف سائر داستانهائى كه در قرآن آمده ، تنها در يك جا آمده است ، و آن همين جا است.
اين آيات متعرض آن فرضى است كه بخاطر آن انسان بسوى دنيا پائين آمد، و نيز حقيقت خلافت در زمين ، و آثار و خواص آنرا بيان مى كند، و اين مطلب بر خلاف سائر داستانهائى كه در قرآن آمده ، تنها در يك جا آمده است ، و آن همين جا است.
خط ۹۹: خط ۱۰۴:
خدای تعالى در رد اين سخن ملائكه فرمود: «'''انى اعلم ما لا تعلمون ، و علم آدم الاسماء كلها'''»،.
خدای تعالى در رد اين سخن ملائكه فرمود: «'''انى اعلم ما لا تعلمون ، و علم آدم الاسماء كلها'''»،.
<span id='link215'><span>
<span id='link215'><span>
==عموميت خلافت انسان و اينكه منظور از خلافت در آيه جانشينى خدا در زمين است ==
 
==منظور از خلافت در آيه جانشينى خدا در زمين است ==
زمينه و سياق كلام بدو نكته اشاره دارد، اول اينكه منظور از خلافت نامبرده جانشينى خدا در زمين بوده ، نه اينكه انسان جانشين ساكنان قبلى زمين شوند، كه در آن ايام منقرض شده بودند، و خدا خواسته انسان را جانشين آنها كند، همچنانكه بعضى از مفسرين اين احتمال را داده اند.
زمينه و سياق كلام بدو نكته اشاره دارد، اول اينكه منظور از خلافت نامبرده جانشينى خدا در زمين بوده ، نه اينكه انسان جانشين ساكنان قبلى زمين شوند، كه در آن ايام منقرض شده بودند، و خدا خواسته انسان را جانشين آنها كند، همچنانكه بعضى از مفسرين اين احتمال را داده اند.


خط ۱۰۹: خط ۱۱۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۹ </center>
<span id='link216'><span>
<span id='link216'><span>
==نداشتن ملائكه شايستگى خلافت را ==
 
نكته دوم اين است كه خداى سبحان در پاسخ و رد پيشنهاد ملائكه ، مسئله فساد در زمين و خونريزى در آنرا، از خليفه زمينى نفى نكرد، و نفرمود: كه نه ، خليفه ايكه من در زمين ميگذارم خونريزى نخواهند كرد، و فساد نخواهند انگيخت ، و نيز دعوى ملائكه را (مبنى بر اينكه ما تسبيح و تقديس تو مى كنيم ) انكار نكرد، بلكه آنانرا بر دعوى خود تقرير و تصديق كرد.
نكته دوم اين است كه خداى سبحان در پاسخ و رد پيشنهاد ملائكه ، مسئله فساد در زمين و خونريزى در آنرا، از خليفه زمينى نفى نكرد، و نفرمود: كه نه ، خليفه ايكه من در زمين ميگذارم خونريزى نخواهند كرد، و فساد نخواهند انگيخت ، و نيز دعوى ملائكه را (مبنى بر اينكه ما تسبيح و تقديس تو مى كنيم ) انكار نكرد، بلكه آنانرا بر دعوى خود تقرير و تصديق كرد.


خط ۱۲۲: خط ۱۲۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۸۰ </center>
<span id='link217'><span>
<span id='link217'><span>
==مراد از علم به اسماء و اينكه مسميات ، حقائق و موجودات خارجى و داراى حيات و علم بوده اند ==
«'''و علم آدم الاسماء كلها، ثم عرضهم ...'''»:


اين جمله اشعار دارد بر اين كه اسماء نامبرده ، و يا مسماهاى آنها موجوداتى زنده و داراى عقل بوده اند، كه در پس پرده غيب قرار داشته اند، و بهمين جهت علم بآنها غير آن نحوه علمى است كه ما باسماء موجودات داريم ، چون اگر از سنخ علم ما بود، بايد بعد از آنكه آدم بملائكه خبر از آن اسماء داد، ملائكه هم مثل آدم داناى بآن اسماء شده باشند، و در داشتن آن علم با او مساوى باشند، براى اينكه هر چند در اينصورت آدم بآنان تعليم داده ، ولى خود آدم هم بتعليم خدا آنرا آموخته بود. پس ديگر نبايد آدم اشرف از ملائكه باشد، و اصولا نبايد احترام بيشترى داشته باشد، و خدا او را بيشتر گرامى بدارد، و اى بسا ملائكه از آدم برترى و شرافت بيشترى ميداشتند.
اين جمله اشعار دارد بر اين كه اسماء نامبرده ، و يا مسماهاى آنها موجوداتى زنده و داراى عقل بوده اند، كه در پس پرده غيب قرار داشته اند، و بهمين جهت علم بآنها غير آن نحوه علمى است كه ما باسماء موجودات داريم ، چون اگر از سنخ علم ما بود، بايد بعد از آنكه آدم بملائكه خبر از آن اسماء داد، ملائكه هم مثل آدم داناى بآن اسماء شده باشند، و در داشتن آن علم با او مساوى باشند، براى اينكه هر چند در اينصورت آدم بآنان تعليم داده ، ولى خود آدم هم بتعليم خدا آنرا آموخته بود. پس ديگر نبايد آدم اشرف از ملائكه باشد، و اصولا نبايد احترام بيشترى داشته باشد، و خدا او را بيشتر گرامى بدارد، و اى بسا ملائكه از آدم برترى و شرافت بيشترى ميداشتند.
خط ۱۳۵: خط ۱۳۹:
پس از آنچه گذشت روشن شد، كه علم باسماء آن مسميات ، بايد طورى بوده باشد كه از حقايق و اعيان وجودهاى آنها كشف كند، نه صرف نامها، كه اهل هر زبانى براى هر چيزى مى گذارند، پس معلوم شد كه آن مسميات و ناميده ها كه براى آدم معلوم شد، حقايقى و موجوداتى خارجى بوده اند، نه چون مفاهيم كه ظرف وجودشان تنها ذهن است ، و نيز موجوداتى بوده اند كه در پس پرده غيب ، يعنى غيب آسمانها و زمين نهان بوده اند، و عالم شدن بآن موجودات غيبى ، يعنى آنطوريكه هستند، از يكسو تنها براى موجود زمينى ممكن بوده، نه فرشتگان آسمانى و از سوى ديگر آن علم در خلافت الهيه دخالت داشته است .
پس از آنچه گذشت روشن شد، كه علم باسماء آن مسميات ، بايد طورى بوده باشد كه از حقايق و اعيان وجودهاى آنها كشف كند، نه صرف نامها، كه اهل هر زبانى براى هر چيزى مى گذارند، پس معلوم شد كه آن مسميات و ناميده ها كه براى آدم معلوم شد، حقايقى و موجوداتى خارجى بوده اند، نه چون مفاهيم كه ظرف وجودشان تنها ذهن است ، و نيز موجوداتى بوده اند كه در پس پرده غيب ، يعنى غيب آسمانها و زمين نهان بوده اند، و عالم شدن بآن موجودات غيبى ، يعنى آنطوريكه هستند، از يكسو تنها براى موجود زمينى ممكن بوده، نه فرشتگان آسمانى و از سوى ديگر آن علم در خلافت الهيه دخالت داشته است .
<span id='link218'><span>
<span id='link218'><span>
==نكات قابل توجه در كلمه اسماء در آيه شريفه (و علم آدم الاسماء كلها) ==
==نكات قابل توجه در كلمه اسماء در آيه شريفه (و علم آدم الاسماء كلها) ==
كلمه (اسماء) در جمله «'''و علم آدم الاسماء كلها'''» الخ ، از نظر ادبيات ، جمعى است كه الف و لام بر سرش در آمده ، و چنين جمعى به تصريح اهل ادب افاده عموم مى كند، علاوه بر اينكه خود آيه شريفه با كلمه (كلها، همه اش ) اين عموميت را تاءكيد كرده.
كلمه (اسماء) در جمله «'''و علم آدم الاسماء كلها'''» الخ ، از نظر ادبيات ، جمعى است كه الف و لام بر سرش در آمده ، و چنين جمعى به تصريح اهل ادب افاده عموم مى كند، علاوه بر اينكه خود آيه شريفه با كلمه (كلها، همه اش ) اين عموميت را تاءكيد كرده.
۱۳٬۸۰۰

ویرایش