گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


==مقصود از شدت حساب در جملۀ «فَحَاسَبنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً»==
==مقصود از شدت حساب در جملۀ «فَحَاسَبنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً»==
و شدّت حساب در جملۀ «فَحَاسَبنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً» عبارت است از: سختگيرى در حساب، و به اصطلاح، متّه به خشخاش گذاشتن، به منظور پاداش يا كيفر تمام و دقيق دادن. كيفر و پاداشى كه مو به مو، با وضع صاحب عمل تطبيق كند. و مراد از اين حساب، حساب دنيا است، نه حساب آخرت. به دليل اين كه در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ مَا أصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أيدِيكُم وَ يَعفُوا عَن كَثِير». و نيز مى فرمايد: «وَ لَو أنّ أهلَ القُرَى آمَنُوا وَ اتّقَوا لَفَتَحنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ مِنَ السّمَاءِ وَ الأرضِ وَلكِن كَذّبُوا فَأخَذنَاهُم بِمَا كَانِوا يَكسِبُونَ».
و شدّت حساب در جملۀ «فَحَاسَبنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً» عبارت است از: سختگيرى در حساب، و به اصطلاح، متّه به خشخاش گذاشتن، به منظور پاداش يا كيفر تمام و دقيق دادن. كيفر و پاداشى كه مو به مو، با وضع صاحب عمل تطبيق كند.  
 
و مراد از اين حساب، حساب دنيا است، نه حساب آخرت. به دليل اين كه در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ مَا أصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أيدِيكُم وَ يَعفُوا عَن كَثِير». و نيز مى فرمايد: «وَ لَو أنّ أهلَ القُرَى آمَنُوا وَ اتّقَوا لَفَتَحنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ مِنَ السّمَاءِ وَ الأرضِ وَلكِن كَذّبُوا فَأخَذنَاهُم بِمَا كَانِوا يَكسِبُونَ».


پس آنچه مصيبت به انسان مى رسد - البته آنچه كه در نظر دين مصيبت است - معدل و نتيجۀ محاسبه اعمال آدمى است، و خداى تعالى، از بسيارى از اعمال عفو نموده، مسامحه و سهل انگارى مى كند، و متّه به خشخاش نمى گذارد، بلكه از اين سختگيرى در مورد مستكبرين صرفنظر ننموده. آن هايى كه عارشان مى آيد، امر خدا و رسولان خدا را اطاعت كنند، حسابشان را سخت مى گيرد، و هيچ يك از گناهانشان را از قلم نمى اندازد. در نتيجه عذابى مى كند كه بى سابقه و ناشناخته باشد.
پس آنچه مصيبت به انسان مى رسد - البته آنچه كه در نظر دين مصيبت است - معدل و نتيجۀ محاسبه اعمال آدمى است، و خداى تعالى، از بسيارى از اعمال عفو نموده، مسامحه و سهل انگارى مى كند، و متّه به خشخاش نمى گذارد، بلكه از اين سختگيرى در مورد مستكبرين صرفنظر ننموده. آن هايى كه عارشان مى آيد، امر خدا و رسولان خدا را اطاعت كنند، حسابشان را سخت مى گيرد، و هيچ يك از گناهانشان را از قلم نمى اندازد. در نتيجه عذابى مى كند كه بى سابقه و ناشناخته باشد.
خط ۱۱: خط ۱۳:
و معناى آيه اين است كه: چه بسيار قريه ها كه اهلش از امر پروردگارشان گردنكشى نموده، از اطاعت پيامبر خود استكبار ورزيدند. و در نتيجه، ما حساب شديدى از آن ها كشيديم، و در محاسبه اعمالشان به سختى مناقشه كرديم، و در آخر به عذابى سخت مبتلاشان نموديم. عذابى كه معهود نبود و سابقه نداشت و آن، عبارت بود از: انقراض نسلشان در دنيا.
و معناى آيه اين است كه: چه بسيار قريه ها كه اهلش از امر پروردگارشان گردنكشى نموده، از اطاعت پيامبر خود استكبار ورزيدند. و در نتيجه، ما حساب شديدى از آن ها كشيديم، و در محاسبه اعمالشان به سختى مناقشه كرديم، و در آخر به عذابى سخت مبتلاشان نموديم. عذابى كه معهود نبود و سابقه نداشت و آن، عبارت بود از: انقراض نسلشان در دنيا.


و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: مراد عذاب آخرت است، و اگر با فعل ماضى «عَذّبنَا» تعبير كرده،
و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: مراد عذاب آخرت است، و اگر با فعل ماضى «عَذّبنَا» تعبير كرده، از نظر تحقق و حتميت وقوع بوده، سخن درستى نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴۴ </center>
از نظر تحقق و حتميت وقوع بوده، سخن درستى نيست.


اين را هم بگوييم كه: در جملۀ «فَحَاسَبنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً وَ عَذّبنَاهَا»، التفاتى از غيبت (عَتَت عَن أمرِ رَبّهَا) به تكلم، به كار رفته. در اول آيه، خداى تعالى غايب فرض شده، و در آخر، خود خدا گوينده شده است. و نكتۀ اين التفات، اين است كه بر عظمت عذاب دلالت كند.
اين را هم بگوييم كه: در جملۀ «فَحَاسَبنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً وَ عَذّبنَاهَا»، التفاتى از غيبت (عَتَت عَن أمرِ رَبّهَا) به تكلم، به كار رفته. در اول آيه، خداى تعالى غايب فرض شده، و در آخر، خود خدا گوينده شده است. و نكتۀ اين التفات، اين است كه بر عظمت عذاب دلالت كند.
خط ۳۰: خط ۳۱:
<span id='link366'><span>
<span id='link366'><span>


و در اين جمله، مؤمنان را اولى الالباب (خردمندان) خوانده، فرموده: «فَاتّقُوا اللّهَ يَا أولِى الألباب الّذِينَ آمَنُوا». يعنى حال كه وضع اهل قريه ها چنين شد، پس شما از خدا بترسيد، اى خردمندانى كه ايمان آورده ايد. و منظور از اين تعبير، اين بود كه از عقل مؤمنان كمك بگيرد تا تقوايى كه از آنان خواسته، محقق شود. چون وقتى مؤمنان بشنوند كه مردمى از امر پروردگارشان استكبار ورزيدند و به حساب سختى محاسبه، و به عذاب نكرى و بى سابقه اى گرفتار شدند، و وقتى بفهمند كه عاقبت استكبار خسران است، بعد بشنوند كه اين سرنوشت مخصوص يك قوم و دو قوم نبوده، بلكه هر قومى كه آن چنان بوده اند، به اين چنين سرنوشتى دچار شده اند، عقلشان حكم مى كند به اين كه:
و در اين جمله، مؤمنان را اولى الالباب (خردمندان) خوانده، فرموده: «فَاتّقُوا اللّهَ يَا أولِى الألباب الّذِينَ آمَنُوا». يعنى حال كه وضع اهل قريه ها چنين شد، پس شما از خدا بترسيد، اى خردمندانى كه ايمان آورده ايد. و منظور از اين تعبير، اين بود كه از عقل مؤمنان كمك بگيرد تا تقوايى كه از آنان خواسته، محقق شود.  
 
چون وقتى مؤمنان بشنوند كه مردمى از امر پروردگارشان استكبار ورزيدند و به حساب سختى محاسبه، و به عذاب نكرى و بى سابقه اى گرفتار شدند، و وقتى بفهمند كه عاقبت استكبار خسران است، بعد بشنوند كه اين سرنوشت مخصوص يك قوم و دو قوم نبوده، بلكه هر قومى كه آن چنان بوده اند، به اين چنين سرنوشتى دچار شده اند، عقلشان حكم مى كند به اين كه: عُتُو و استكبار از امر خدا، در حقيقت به استقبال عذاب شديد خدا رفتن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴۵ </center>
عُتُو و استكبار از امر خدا، در حقيقت به استقبال عذاب شديد خدا رفتن است. و به همين جهت، ايشان را هشدار مى دهد، و عقلشان را بيدارتر مى سازد تا به حكم عقلشان به تقوا گرايند. مخصوصا مؤمنانى كه خداى تعالى برايشان كتابى تذكرآور فرستاده، آنچه نفعشان هست، معين و آنچه به ضررشان هست، تذكر داد، و به سوى حق و طريق مستقيم هدايتشان كرده، ديگر عقل آنان به هيچ وجه اجازه نمى دهد از چنين هدايتى منحرف گشته، راه آن قوم را بروند، و به سرنوشت آنان دچار گردند.
 
و به همين جهت، ايشان را هشدار مى دهد، و عقلشان را بيدارتر مى سازد تا به حكم عقلشان به تقوا گرايند. مخصوصا مؤمنانى كه خداى تعالى برايشان كتابى تذكرآور فرستاده، آنچه نفعشان هست، معين و آنچه به ضررشان هست، تذكر داد، و به سوى حق و طريق مستقيم هدايتشان كرده، ديگر عقل آنان به هيچ وجه اجازه نمى دهد از چنين هدايتى منحرف گشته، راه آن قوم را بروند، و به سرنوشت آنان دچار گردند.


==وجه اين كه رسول خدا«ص» را «ذكر» ناميد==
==وجه اين كه رسول خدا«ص» را «ذكر» ناميد==
خط ۶۵: خط ۶۹:
دوم اين كه بگوييم: منظور از آن، تنها زمين خود ما است، كه داراى هفت طبقه است، كه (چون طبقات پياز) روی هم قرار دارند، و به تمام كره احاطه دارند، و ساده ترين طبقاتش، همين طبقه اولى است كه ما روى آن قرار داريم.  
دوم اين كه بگوييم: منظور از آن، تنها زمين خود ما است، كه داراى هفت طبقه است، كه (چون طبقات پياز) روی هم قرار دارند، و به تمام كره احاطه دارند، و ساده ترين طبقاتش، همين طبقه اولى است كه ما روى آن قرار داريم.  


سوم اين كه بگوييم: منظور از زمين هاى هفتگانه، اقليم ها و قسمت هاى هفتگانۀ روى زمين است،
سوم اين كه بگوييم: منظور از زمين هاى هفتگانه، اقليم ها و قسمت هاى هفتگانۀ روى زمين است، كه (علماى جغرافى قديم) بسيط زمين را به هفت قسمت (و يا قاره) تقسيم كرده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴۷ </center>
كه (علماى جغرافى قديم) بسيط زمين را به هفت قسمت (و يا قاره) تقسيم كرده اند.


اين چند وجه، وجوهى است كه هر يك طرفدارانى دارد، و چه بسا با مراجعه به مطالبى كه در تفسير سوره «حم سجده» گذشت، بتوان به احتمال چهارم دست يافت.
اين چند وجه، وجوهى است كه هر يك طرفدارانى دارد، و چه بسا با مراجعه به مطالبى كه در تفسير سوره «حم سجده» گذشت، بتوان به احتمال چهارم دست يافت.
خط ۷۳: خط ۷۶:
و چه بسا گفته باشند كه مراد از جمله: «وَ مِنَ الأرضِ مِثلَهُنّ»، اين است كه خداى تعالى، از زمين چيزى خلق كرده، مثل آسمان هاى هفتگانه، و آن عبارت است از انسان، كه موجودى است مركب از ماده زمينى و روحى آسمانى، كه در آن روح، نمونه هايى از ملكوت آسمانى است.
و چه بسا گفته باشند كه مراد از جمله: «وَ مِنَ الأرضِ مِثلَهُنّ»، اين است كه خداى تعالى، از زمين چيزى خلق كرده، مثل آسمان هاى هفتگانه، و آن عبارت است از انسان، كه موجودى است مركب از ماده زمينى و روحى آسمانى، كه در آن روح، نمونه هايى از ملكوت آسمانى است.


و از ظاهر جمله «يَتَنَزّلُ الأمر بَينَهُنّ»، بر مى آيد كه ضمير در آن، به كلمۀ «سَمَاوات» و «ارض»، هر دو بر مى گردد. و منظور از كلمۀ «امر»، همان امر الهى است كه آيه شريفه
و از ظاهر جمله «يَتَنَزّلُ الأمر بَينَهُنّ»، بر مى آيد كه ضمير در آن، به كلمۀ «سَمَاوات» و «ارض»، هر دو بر مى گردد. و منظور از كلمۀ «امر»، همان امر الهى است كه آيه شريفه «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ» تفسيرش كرده، مى فرمايد:  
«إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ» تفسيرش كرده، مى فرمايد:  


امر خدا، همان كلمه ايجاد است، و آن وقت منظور از تَنزّل امر بين آسمان ها و زمين، شروع كردن به نزول از مصدر امر به طرف آسمان هاست كه از يكى به سوى ديگرى نازل مى شود تا به عالَم ارضى برسد، تا آنچه خداى عزّوجلّ اراده كرده، تكوّن يابد. چه اعيان موجودات و چه آثار و چه ارزاق و چه مرگ و زندگى و چه عزت و ذلت و چه غير اين ها، همچنان كه در جاى ديگر قرآن آمده: «وَ أوحَى فِى كُلّ سَمَاءٍ أمرَهَا». و نيز فرموده: «يُدَبّرُ الأمرَ مِنَ السِمَاءِ إلَى الأرضِ ثُمّ يَعرُجُ إلَيهِ فِى يَومٍ كَانَ مِقدَارُهُ ألفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ».
امر خدا، همان كلمه ايجاد است، و آن وقت منظور از تَنزّل امر بين آسمان ها و زمين، شروع كردن به نزول از مصدر امر به طرف آسمان هاست كه از يكى به سوى ديگرى نازل مى شود تا به عالَم ارضى برسد، تا آنچه خداى عزّوجلّ اراده كرده، تكوّن يابد. چه اعيان موجودات و چه آثار و چه ارزاق و چه مرگ و زندگى و چه عزت و ذلت و چه غير اين ها، همچنان كه در جاى ديگر قرآن آمده: «وَ أوحَى فِى كُلّ سَمَاءٍ أمرَهَا». و نيز فرموده: «يُدَبّرُ الأمرَ مِنَ السِمَاءِ إلَى الأرضِ ثُمّ يَعرُجُ إلَيهِ فِى يَومٍ كَانَ مِقدَارُهُ ألفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ».
خط ۸۰: خط ۸۲:
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «امر» دستورات شرعى است، كه ملائكۀ وحى آن ها را از آسمان به سوى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» وحى مى كنند. چون رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در زمين قرار داشت، ليكن اين مفسران، آيه را بدون هيچ دليلى تخصيص ‍ زده اند و كلمۀ «امر» را منحصر در اوامر تشريعى نموده اند. علاوه براين، ذيل آيه شريفه كه مى فرمايد: «لِتَعلَمُوا أنّ اللّه ...» با اين تخصيص نمى سازد.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «امر» دستورات شرعى است، كه ملائكۀ وحى آن ها را از آسمان به سوى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» وحى مى كنند. چون رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در زمين قرار داشت، ليكن اين مفسران، آيه را بدون هيچ دليلى تخصيص ‍ زده اند و كلمۀ «امر» را منحصر در اوامر تشريعى نموده اند. علاوه براين، ذيل آيه شريفه كه مى فرمايد: «لِتَعلَمُوا أنّ اللّه ...» با اين تخصيص نمى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴۸ </center>
«'''إنّ اللّه عَلى كُلّ شَئٍ قَدِير وَ أنّ اللّه قَد أحَاطَ بِكُلّ شَئٍ عِلماً'''» - اين قسمت از آيه، يكى از نتائج مترتب بر خلقت آسمان هاى هفتگانه و از زمين مثل آن را ذكر مى كند، و در آن، خلقت و امر به خداى تعالى نسبت داده شده و مخصوص آن جناب شده است. و همين طور هم هست. چون هيچ متفكرى كه در مسأله خلقت غور كند، در اين معنا شكى برايش باقى نمى ماند كه قدرت خداى تعالى، شامل هر چيز و علمش ‍ محيط به هر چیز است. پس بر چنين كسى، يعنى بر همه خردمندان مؤمن واجب است كه از مخالفت امر او بپرهيزند. چون سنت اين خداى قدير عليم بر اين جارى شده كه مطيعان اوامرش را پاداش، و اهل عتو و استكبار را مجازات فرمايد، همچنان كه خودش درباره اين سنت فرموده: «وَ كَذَلِكَ أخذُ رَبّكَ إذَا أخَذَ القُرى وَ هِىَ ظَالِمَةٌ إنّ أخذَهُ ألِيمٌ شَدِيدٌ».
«'''إنّ اللّه عَلى كُلّ شَئٍ قَدِير وَ أنّ اللّه قَد أحَاطَ بِكُلّ شَئٍ عِلماً'''» - اين قسمت از آيه، يكى از نتائج مترتب بر خلقت آسمان هاى هفتگانه و از زمين مثل آن را ذكر مى كند، و در آن، خلقت و امر به خداى تعالى نسبت داده شده و مخصوص آن جناب شده است. و همين طور هم هست. چون هيچ متفكرى كه در مسأله خلقت غور كند، در اين معنا شكى برايش باقى نمى ماند كه قدرت خداى تعالى، شامل هر چيز و علمش ‍محيط به هر چیز است.  
 
پس بر چنين كسى، يعنى بر همه خردمندان مؤمن واجب است كه از مخالفت امر او بپرهيزند. چون سنت اين خداى قدير عليم بر اين جارى شده كه مطيعان اوامرش را پاداش، و اهل عتو و استكبار را مجازات فرمايد، همچنان كه خودش درباره اين سنت فرموده: «وَ كَذَلِكَ أخذُ رَبّكَ إذَا أخَذَ القُرى وَ هِىَ ظَالِمَةٌ إنّ أخذَهُ ألِيمٌ شَدِيدٌ».


==بحث روایتی (روایتی درباره خلقت آسمان ها و زمین)==
==بحث روایتی (روایتی درباره خلقت آسمان ها و زمین)==
خط ۸۶: خط ۹۰:
در تفسير قمى، در ذيل آيه شريفه: «وَ كَأيّن مِن قَريَةٍ» آمده كه: منظور از «قريه»، اهل قريه است.
در تفسير قمى، در ذيل آيه شريفه: «وَ كَأيّن مِن قَريَةٍ» آمده كه: منظور از «قريه»، اهل قريه است.


و در تفسير برهان، از ابن بابويه نقل شده كه وى، به سند خود، از ريان بن صلت، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت كرده كه در گفتگويش با مأمون فرموده: منظور از ذكر، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، و ما اهل آن جناب هستيم. و این معنا در كتاب خدا هم آمده، آن جا كه در سوره طلاق فرموده: «فَاتّقُوا اللّه يَا أولِى الألبَابِ الّذِينَ آمَنُوا قَد أنزَلَ الله إلَيكُم ذِكراً رَسُولاً يَتلُوا عَلَيكُم آيَاتِ اللّه مُبَيّنَات» كه در آن، منظور از «ذكر» را رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دانسته. پس ذكر، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و ما اهل بيت او هستيم.
و در تفسير برهان، از ابن بابويه نقل شده كه وى، به سند خود، از ريان بن صلت، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت كرده كه در گفتگويش با مأمون فرموده: منظور از ذكر، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، و ما اهل آن جناب هستيم.  
 
و این معنا در كتاب خدا هم آمده، آن جا كه در سوره طلاق فرموده: «فَاتّقُوا اللّه يَا أولِى الألبَابِ الّذِينَ آمَنُوا قَد أنزَلَ الله إلَيكُم ذِكراً رَسُولاً يَتلُوا عَلَيكُم آيَاتِ اللّه مُبَيّنَات» كه در آن، منظور از «ذكر» را رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دانسته. پس ذكر، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و ما اهل بيت او هستيم.


و در تفسير قمى است كه پدرم، از حسين بن خالد، از ابى الحسن رضا «عليه السلام» برايم حديث كرد كه وى گفت: من به آن جناب عرضه داشتم: مرا از معناى كلام خداى عزّوجلّ، آن جا كه مى فرمايد: «وَ السّمَاء ذَاتِ الحُبُك» خبر بده. فرمود: آسمان، محبوك به زمين است.
و در تفسير قمى است كه پدرم، از حسين بن خالد، از ابى الحسن رضا «عليه السلام» برايم حديث كرد كه وى گفت: من به آن جناب عرضه داشتم: مرا از معناى كلام خداى عزّوجلّ، آن جا كه مى فرمايد: «وَ السّمَاء ذَاتِ الحُبُك» خبر بده. فرمود: آسمان، محبوك به زمين است.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۹:


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
يَا أَيهَا النَّبىُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَاجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱)
 
يَا أَيُّهَا النَّبىُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَاجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱)
 
قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكُمْ تحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاکُم وَ هُوَ الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ(۲)
قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكُمْ تحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاکُم وَ هُوَ الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ(۲)
وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّف بَعْضهُ وَ أَعْرَض عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ(۳)
وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّف بَعْضهُ وَ أَعْرَض عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ(۳)
إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلَائكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِيرٌ(۴)
إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلَائكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِيرٌ(۴)
عَسى رَبُّهُ إِن طلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَيراً مِّنكُنَّ مُسلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائبَاتٍ عَابِدَاتٍ سائحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَ أَبْكاراً(۵)
عَسى رَبُّهُ إِن طلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَيراً مِّنكُنَّ مُسلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائبَاتٍ عَابِدَاتٍ سائحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَ أَبْكاراً(۵)
يَا أَيّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا قُوا أَنفُسكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاس وَ الحِْجَارَةُ عَلَيهَا مَلَائكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ(۶)
 
يَا أَيّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاس وَ الحِْجَارَةُ عَلَيهَا مَلَائكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ(۶)
 
يَا أَيّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۷)
يَا أَيّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۷)
يَا أَيّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا تُوبُوا إِلى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَارُ يَوْمَ لا يخْزِى اللَّهُ النَّبىَّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسعَى بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّك عَلى كُلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۸)
 
يَا أَيّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَارُ يَوْمَ لا يخْزِى اللَّهُ النَّبىَّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسعَى بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّك عَلى كُلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۸)
 
يَا أَيّهَا النَّبىُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ اغْلُظ عَلَيهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْس الْمَصِيرُ(۹)
يَا أَيّهَا النَّبىُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ اغْلُظ عَلَيهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْس الْمَصِيرُ(۹)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۵۱ </center>
خط ۱۵۰: خط ۱۶۵:
اين سوره با داستانى كه بين رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و بعضى از همسرانش اتفاق افتاد، آغاز شده. و آن، اين بود كه: به خاطر حادثه اى كه شرحش مى آيد، پاره اى از حلال ها را بر خود حرام كرد، و بدين سبب در اين آيات، آن جناب را مورد عتاب قرار مى دهد كه چرا به خاطر رضايت بعضى از همسرانت، حلال خدا را بر خود حرام كردى. و در حقيقت و به طورى كه از سياق بر مى آيد، عتاب متوجه همان همسر است، و مى خواهد رسول گرامى خود را عليه آن همسر يارى كند.
اين سوره با داستانى كه بين رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و بعضى از همسرانش اتفاق افتاد، آغاز شده. و آن، اين بود كه: به خاطر حادثه اى كه شرحش مى آيد، پاره اى از حلال ها را بر خود حرام كرد، و بدين سبب در اين آيات، آن جناب را مورد عتاب قرار مى دهد كه چرا به خاطر رضايت بعضى از همسرانت، حلال خدا را بر خود حرام كردى. و در حقيقت و به طورى كه از سياق بر مى آيد، عتاب متوجه همان همسر است، و مى خواهد رسول گرامى خود را عليه آن همسر يارى كند.


بعد از نقل داستان، مؤمنان را خطاب مى كند به اين كه جان خود را از عذاب آتشى كه آتشگيرانه اش، انسان و سنگ است، نگه بدارند و بدانند كه به جز اعمال خود آنان، به ايشان جزايى نمى دهند. جزايشان، خود اعمالشان است. و معلوم است كه هيچ كس نمى تواند از عمل خود بگريزد. پس هيچ كس از اين جزا خلاصى ندارد، مگر پيغمبر و آن هايى كه به وى ايمان آوردند. آنگاه بار ديگر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را به جهاد با كفار و منافقان خطاب مى كند. در آخر، سوره را به آوردن مَثَلى ختم مى كند. مَثَلى از زنان كفار، و مَثَلى از زنان مؤمنان. و در اين كه سياق سوره، ظهور در مدنيت آن دارد، حرفى نيست.
بعد از نقل داستان، مؤمنان را خطاب مى كند به اين كه جان خود را از عذاب آتشى كه آتشگيرانه اش، انسان و سنگ است، نگه بدارند و بدانند كه به جز اعمال خود آنان، به ايشان جزايى نمى دهند. جزايشان، خود اعمالشان است.  
 
و معلوم است كه هيچ كس نمى تواند از عمل خود بگريزد. پس هيچ كس از اين جزا خلاصى ندارد، مگر پيغمبر و آن هايى كه به وى ايمان آوردند. آنگاه بار ديگر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را به جهاد با كفار و منافقان خطاب مى كند. در آخر، سوره را به آوردن مَثَلى ختم مى كند. مَثَلى از زنان كفار، و مَثَلى از زنان مؤمنان. و در اين كه سياق سوره، ظهور در مدنيت آن دارد، حرفى نيست.
<span id='link371'><span>
<span id='link371'><span>


۱۳٬۷۸۶

ویرایش